اینهم خودش هنری است که انسان بتواند پانزده بیست دقیقه حرف بزند و یک کلمه حرف مشخص نزند. رضا پهلوی این هنر را اخیرا در “پیمان نوین” اش از خود نشان داد. او بقول خودش از دو دهه پیش تا کنون بالاخره این درس را گرفته است که “این نظام اصلاح پذیر نیست” و این جایگاه “درخور نام ایران” و نه مردم ایران نیست. این خود یک پیشروی برای کسی است که بیست سال پیش دست مودت به سوی خاتمی و رفسنجانی دراز کرده بود. اما تمام پیشروی ایشان به همینجا ختم میشود. در مملکتی که چهل سال است از یکه تازی و توحش خونین آخوند و اسلام و مذهب و مافیای سرمایه داری و زندان و خفه کردن صدای مخالف دارد له میشود و بطور واقعی کارد به استخوان مردم رسیده است، این جناب زبان باز کرده است تا از آینده بعد از جمهوری اسلامی سخن بگوید اما یک کلمه علیه اسلام و آخوند در این بیست دقیقه حرف نمیزند. یک کلمه علیه مجازات ضد انسانی اعدام که هرروز دارد جان شماری از مردم را میگیرد حرفی نمیزند. او از فروپاشی اقتصادی و فقر حرف میزند اما یک کلمه علیه مافیای حریص سرمایه داری که نان شب بچه های کارگران را هم به جیب میزند و تامین ساده ترین غذا به مفهوم دقیق کلمه را هم برای کارگران و اکثریت مردم به مشقت تبدیل کرده است، سخنی نمیگوید. از جدایی مذهب و خرافه از دولت و قانون و آموزش و پرورش هم سخنی نمیگوید. در واقع از همه چیز حرف میزند اما هیچ حرف مشخص و التزام آوری مطلقا در مورد هیچ چیز مثبتی نمیگوید. کسی انتظار چیز مثبتی از ایشان ندارد. اما تلاش برای فروش یک جنس کهنه بنجل بنام حرفهای نوین، براستی نفرت آور است.
اما هنر رضا پهلوی فقط آن چیزهایی نیست که نمیگوید. آن چیزهایی که میگوید نیز همان حرفهای کلی و نخ نمای قدیمی است که بارها و بارها در قالبهای مسخره دیگری مثل “قفنوس” و “فرشگرد” و “شورای ملی ایرانیان” و غیره و غیره زده است و فقط مورد تمسخر قرار گرفته است. او حواسش هست که سیگنالهایش را به سرمایه داران بدهد که اوضاع سرمایه داری را روبراه خواهیم کرد. با سرمایه داران دنیا همراه و هم پیمان خواهیم شد. ارتش را قوی تر خواهیم کرد. و با تاکید بر “تمامیت ارضی” و ایران عزیز این سیگنال را بدهد که قرار است اگر بفرض محال ایشان روزی به قدرت برسد مثل پدر از تخت افتاده اش چماق تمامیت ارضی را بر سر هر منتقد و مخالفی بکوبد. رضا پهلوی در این پیام جرات نکرد که همچون قبل بگوید مارکسیستها وز وز میکنند. اما با آدرس دادن از کشورهای “آزاد شده” از بلوک شرق، پیام ضد کمونیستی و ضد کارگریش را هم ابراز نمود و روشن کرد که وقتی دستش را به سوی “همه جریانات” دراز کرده این طبعا شامل چپها و سوسیالیستها و کمونیستها نمیشود.
اما مشکل رضا پهلوی اینست که نه فقط فضای جامعه را اعتراضات و اعتصابات کارگری به سمت چپ و کارگر و آزادیخواهی سوق داده و دیگر دوره سلطنت و ولیعهد و شاه و آخوندهای “اهلی” و “متمدن” گذشته است، بلکه حتی جبهه راست و بورژوایی هم پشت سر ایشان نیست. راست متشتت تر و بهم ریخته تر از آنست که بشود آنرا بسادگی با پول و پله پشت یک خط شکست خورده جمع کرد. تلاشهای قبلی ولیعهد سابق در سر هم بندی بالماسکه ققنوس و فرشگرد و شورای ملی و امثال اینها، این را بروشنی به ایشان نشان داده است. با این “پیمان نوین” در واقع رضا پهلوی دارد به این جماعات حول و حوش سلطنت و راستهای اسلامی و دو خردادی و قوم گرا و امثال آنها هشدار میدهد که بیایید پیمان ببندید که جلوی چپ و کارگر و آزادیخواهی بایستیم. و گرنه خیلی زود دیر میشود.
به ایشان باید گفت جناب! فی الحال دیر شده است. باور کنید این جامعه بعد از اینهمه مشقت و جنگ و رنج، میخواهد و مصمم است که به دیکتاتوری و مفتخوری و توطئه گری پایان دهد. باور کنید که جامعه امروز ایران علیه کل سلطه اسلام و آخوند و شاه و خلیفه و سرمایه داری مافیائی و ضد کارگری و ضد انسانی بلند شده است.
اعترافات هر روز ه سران و دست اندرکاران حکومت که میگویند آخوند در این جامعه مورد تمسخر خاص و عام است، و هفتاد در صد جوانان مذهب را کنار گذاشته اند و بیانیه هایی که علیه اعدام نوید افکاری داده شد و بر بایکوت جهانی جمهوری اسلامی تاکید کرد، و شعارهای اعتراضات کارگران و معلمان و بازنشستگان و هزار فاکت و شاهد دیگر بر این ادعا صحه میگذارد. رضا پهلوی میتواند خود را به ندیدن و نشنیدن بزند. میتواند همچنان به سیستم پدر تاجدارش وفادار بماند. میتواند به امید بسیج سرمایه داران و مفتخوران و آخوندهای “معقول و متمدن” پیمان نوین صادر کند. اما باور کنید دوره این بازیها سالهاست گذشته است و این نوع تلاشها نه فقط با تمسخر بلکه با انزجار مردم متمدن جواب خواهد گرفت. کسی فریب ژستهای رقیق “من در پی رسیدن به قدرت نیستم” را نخواهد خورد. آینده این جامعه را آن طیف مستاصلی که زیر چنگال جمهوری اسلامی، نگاهش به گذشته است تعیین نمیکند. بلکه آن طیف رزمنده و پیشرو و روشن بینی تعیین میکند که جلوی صف دارد با جسارت علیه کل خرافه پرستی و زورگویی و زندان و مافیای سرمایه داری و اعدام و اسلام و آخوند میجنگد.*