مصاحبه با حمید تقوائی:
انترناسیونال: جنبشهای اعتراضی مردم در سالهای اخیر در مصر، لیبی، اوکراین، یمن و … موجب تحولات زیادی در این کشورها شد. در لیبی، مصر، تونس و یمن نیروهای اسلامی دست بالا را پیدا کردند و در اوکراین نیروهای فاشیست در سطح وسیعی خود را مطرح کردند. آیا باید این را بحساب ظرفیت و یا محبوبیت اسلام سیاسی و یا فاشیسم در بین مردم و یا در این جنبشهای اعتراضی گذاشت؟ و یا بحساب خصلت راست و عقب مانده – مشخصا مذهبی و یا ناسیونالیستی- این جنبشها و تحولات؟ دلیل این وضعیت چیست؟
حمید تقوائی: این واقعیت قبل از هر چیز نشانه ضعف و غیاب جنبش و نیروها و احزاب انقلابی و کمونیست در این تحولات است. توده مردم به حرکت در آمده در این تحولات را نمیتوان سرزنش کرد. بقول منصور حکمت “شما نمی توانید جهان را بخاطر عدم حضور خودتان ملامت کنید!” در تمام این تحولاتی که نام بردید توده های میلیونی مردم در اعتراض به وضعیت موجود و برای بزیر کشیدن دولتهائی که دیگر نمیتوانستند حکومتشان را تحمل کنند بخیابانها ریختند اما نهایتا نیروها و احزاب راست به کمک قدرتهای جهانی جلو افتادند و بر شرایط مسلط شدند.
در مورد خصلت این تحولات باید بگویم که ترکیب احزاب و جنبشها و نیروهای درگیر در یک تحول تعیین کننده و نشاندهنده ماهیت و خصلت آن نیست. احزاب و جنبشها خالق و حتی نشاندهنده مضمون و خصلت یک تحول سیاسی نیستند بلکه بر روند و نهایتا فرجام آن تحول تاثیر میگذارند. بقول مارکس یک تحول سیاسی را، عینا مانند اشخاص، نمیتوان بر مبنای آنچه درباره خود میگوید قضاوت کرد. مثلا جنگ جهانی دوم، برخلاف ادعاها و تبلیغات دولتهای درگیر، بخاطر عروج فاشیسم در آلمان شکل نگرفت بلکه برعکس عروج فاشیسم نیز، مانند خود جنگ، یک نتیجه بحران اقتصادی و رقابت و کشمکش بین بورژوازی آلمان و بقیه اروپا بر سر تقسیم مجدد جهان بود.
در مورد انقلابات و خیزشهای توده ای هم بطریق اولی همین اصل صادق است. برای توضیح مضمون و ماهیت تحولات مصر، و یا یمن، و یا اوکراین و حتی انقلاب ۸۸ در ایران نمیتوان و نباید به سراغ غنوشیها و مورسیها و البرادعیها و موسویها و نیروهای اسلامی و ناسیونالیست و یا دولتهای غربی و نیروهای ناتو و غیره رفت. همه این نیروها در عکس العمل به تحولاتی فعال شدند و به میدان آمدند که خود خالقش نبودند. توده مردم ناراضی، و بچالش کشیده شدن دولتها بوسیله نیروی مردم، خالق این شرایط بود. اینکه چرا در این مبارزات نهایتا احزاب و نیروها راست دست بالا پیدا کردند، همانطور که بالاتر اشاره کردم، تماما به ضعف جنبش چپ و کمونیستی مربوط میشود و نه به خصلت و مضمون این جنبشها و یا امیال راست (مذهبی و یا ناسیونالیستی و فاشیستی) توده مردم!
اجازه بدهید برای روشن شدن موضوع بخشی از سخنرانی منصور حکمت در سمینار کمونیسم کارگری ( ژانویه ٢۰۰١) را در اینجا نقل کنم. این متن چون از روی فایل صوتی بعد از درگذشت منصور حکمت پیاده شده، بوسیله او ادیت نشده است و لحن و ساختار شفاهی دارد ولی با اینهمه بطور روشنی شیوه برخورد کمونیستها به مبارزات توده ای را توضیح میدهد:
“کمونیسم کارگری چون نگاه میکند و انسانیت را ميبیند که دارد با همه ابزارهایی که در دسترس او هست و شعوری که در دسترسش هست مبارزه میکند، میتواند بفهمد که پشت این شعارها و فرمولها و پرچمهای متنوعی که بشریت بلند کرده واقعا چه امیالی هست. و چرا واقعا حتی بخشی از آن جنبش مال شما هست و الآن پشت آن پرچم است. در نتیجه رابطه ما را با احزاب، جنبشها، بخشهای مختلف و پرچمهای مختلف دگرگون میکند.
یکی گفته بود “فاشیسم و ناسیونالیسم و مذهب اَشکال انحرافی اعتراض پرولتاریا” است! من برایش نوشتم نه اینطور نیست. اینها اَشکال بورژوایی است برای قالب زدن به جنبشهای اعتراض کارگری. خود کارگر از خودش مذهب بیرون نميدهد. خود کارگر از خودش ناسیونالیسم بیرون نميدهد. خود کارگر از خودش رفرمیسم بیرون نميدهد. کارگر از خودش نخواستن آن وضعش را بیرون میدهد، بطور خودبخودی. ناسیونالیسم، مذهب، رفرمیسم دیدگاهها و جنبشهای سیاسی هستند مثل من و شما که خودشان را بردهاند و گذاشتهاند جلوی جامعه برای اینکه بتوانند از طریق اینها مردم حرفشان را بزنند. اگر این جنبشها را بگیرید جامعه هیچ چیزی نميتواند بگوید. ولی از طریق مذهب، از طریق ناسیونالیسم، از طریق اصلاح طلبی، از طریق لیبرالیسم سعی میکند دردش را بگوید.
شما نميتوانید جهان را بخاطر عدم حضور خودتان ملامت کنید. اگر شما بعنوان یک جنبش سیاسی حضور ندارید که در نتیجه آن مردم به جنبش کمونیستی شما بپیوندد، نميتوانید به آنها خرده بگیرید که چرا به جنبش فمينیستی پیوستهاند. یا چرا به جنبش ناسیونالیستی پیوسته برای اینکه دردش را بگوید. اینها جنبشهای سیاسیای هستند که زودتر از من و شما جنبیدهاند و رفتهاند جلوی صحنه و انتخاب دادهاند و نیازهای مردم را کانالیزه میکنند. ما این قدرت را داریم که پشت این را ببینیم و بگوییم پشت همه اینهایی که ميبینید امیال طبقات اصلی اجتماعی را میشود دید و اگر شما این صلاحیت را پیدا کنید بعنوان یک جنبش سیاسی که بروید جلوی صحنه، او دیگر نميرود پشت ناسیونالیسم کُرد. ميآید پشت جنبش کمونیستی. که همینطور هم شد. اگر شما پرچم کمونیسم را یکجایی بلند کنید یک مقدار زیادی از آدمهایی که قبلا فکر میکردند آها! باید از طریق رادیکالیزه کردن ناسیونالیسم به امرشان برسند ميآیند و راحت در جنبش کمونیستی عضو میشوند.”
فکر نمیکنم احتیاجی به توضیح بیشتر باشد. اینجا منصور حکمت هم در شیوه تببین ارزیابی تحولات سیاسی و هم شیوه دخالتگری در آنها، خط و متد و رویکرد ویژه کمونیسم کارگری را بروشنی بیان میکند. و این دقیقا متد و رویکرد حزب ما در برخورد به تحولات جاری دنیا است.
انترناسیونال: در این تردیدی نیست که این جنبشهای اعتراضی نهایتا حاصل بحران سرمایه داری در سالهای اخیر است. اما بحران اقتصادی بلاواسطه به سیاست متصل نمیشود. جنبشها و احزاب و نیروهای سیاسی در این میان نقش تعیین کننده ای ایفا میکنند. سئوال اینست که دست بالا داشتن نیروهای راست در این تحولات چه تاثیری بر موضعگیری نیروهای انقلابی و کمونیستی دارد؟ مبنای موضعگیری کمونیستها در قبال این جنبشهای اعتراضی چه باید باشد؟
حمید تقوائی: به نظر من بحث قبل از اینکه بر سر موضعگیری و برخورد ما به تحولات جاری باشد بر سر ارزیابی و تبیین این تحولات است. یک برخورد آنست که با مشاهده تحرک نیروهای راست در یک خیزش توده ای پرونده آن حرکت را بعنوان یک جنبش ارتجاعی می بندد و به توده مردم “رهنمود” خانه نشینی میدهد. یک برخورد هم اینست که پشت این خیزشهای توده ای “امیال واقعی طبقات اصلی جامعه” را می بیند و تلاش میکند جنبش و حزب کمونیست کارگری را بعنوان یک نیروی مطرح و قابل انتخاب از جانب توده معترض مردم در دسترس جامعه قرار بدهد. حزب ما جزء دسته دوم است.
اجازه بدهید یک نکته را اینجا روشن کنم : یک جنبش و خیزش بر حق و انقلابی با ترکیب و یا تعداد شرکت کنندگانش مشخص نمیشود. مواردی که نیروها و احزاب راست توده مردم را از سر تعصبات و تمایلات ناسیونالیستی و مذهبی و نژادی به تحرک واداشته و بجان هم انداخته اند در تاریخ کم نبوده است. تجربه یوگسلاوی و رواندا در دهه نود متاخرترین این نوع تحولات است. خصلت یک تحول و حرکت توده ای بر اساس مضمون و مساله واقعی و عینی که تحرک حول آن شکل گرفته است، حتی اگر توده مردم به آن آگاه نباشند، تعیین میشود. اینجاست که بحران اقتصادی و ریاضت کشی و سفت کردن کمربندها و مصائب ناشی از آن مانند فقر و بیکاری و گرانی و بی تامینی اقتصادی کارگران و توده مردم نقش تعیین کننده ای در تبیین تحولات جاری ایفا میکند. ما دیگر با روانداها و یوگسلاوی ها مواجه نیستیم بلکه با موارد مشخصی از “شورش گرسنگان” روبروئیم که در همان سال ٢۰۰۸ بانک جهانی در مورد آن به دولتها هشدار داد. مضمون انقلابات چندسال اخیر، و یا جنبش اشغال و دیگر اعتراصات توده ای، را باید بر این اساس ارزیابی و تبیین کرد. اینکه نتیجه این حرکتها چه شده است و یا چه نیروهای سیاسی ای در اثر آنها دست بالا پیداکرده و بر اوضاع مسلط شده اند در مضمون وماهیت برحق و انسانی این جنبشها تغییری نمیدهد، بلکه تنها وظایف و تلاشهای ما کمونیستهای انقلابی را صد چندان میکند. آشکار کردن علل و ریشه ها و مضمون برحق این جنبشها، بیرون کشیدن تخاصم طبقاتی پشت آنها، و اجازه ندادن به نیروهای مذهبی و ناسیونالیستی و فاشیستی که این حرکتهای توده ای را بحساب خود واریز کنند، جزء مهمی از این تلاش است.
انترناسیونال: این سوال مطرح میشود که از آنجا که موضعگیری ما بعنوان کمونیستهای که حیطه فعالیتشان مشخصا جامعه ایران است، عملا تاثیری در تحولات سیاسی سایر کشورها ندارد اهمیت این موضعگیریها مثلا برخورد پاسیو و یا اکتیو به این تحولات، چه معنائی میتواند داشته باشد؟ بخصوص از آنجا که طبقه کارگر و کمونیستها در اعتراضات و جنبشهای توده ای نقش چندانی ندارند، حمایت ما از این جنبشها نیز نمیتواند نقش و تاثیری داشته باشد. پاسخ شما چیست؟
حمید تقوائی: بدوا باید این نکته را توضیح بدهم که حمایت یا عدم حمایت از این جنبشها و کلا هر تحول و تحرک اجتماعی، یک مساله سیاه و سفید نیست. نکته مهم اینست که به چه دلیل و از چه حمایت میکنید. بعنوان مثال اگر کسی از شما بپرسد آیا از انقلاب ۵۷ حمایت میکنید و یا خیر جواب شما نمیتواند یک آری و یا نه ساده باشد. اگر بگوئید حمایت میکنم ممکن است این حمایت را بحساب دفاع از خمینی و “انقلاب اسلامی” بگذارند و اگر بگوئید حمایت نمیکنم ممکن است شما را با طرفداران حکومت شاه اشتباه بگیرند. ناگزیرید توضیح بدهید که از انقلاب مردم یعنی اعتراضات و تظاهرات و اعتصابات و نهایتا قیام توده های مردم که برای بزیر کشیدن نظام سلطنتی بخیابانها ریختند حمایت میکنید ولی خمینی و اسلامیون را نیروهای ضد انقلاب میدانید که بر این حرکت سوار شدند و آنرا به شکست کشاندند.
در برخورد به انقلابات جاری هم دو قطبی”حمایت میکنید و یا حمایت نمیکنید” بیش از حد مساله را ساده و مکانیکی مطرح میکند و در نتیجه نمیتواند حقیقت تحولات را توضیح بدهد. ما از مبارزات توده ای در مصر، حرکتی که سمبلش میدان التحریر بود، حمایت میکنیم، اما مورسی و اخوان المسلمین که بجای مبارک بقدرت خزید را بهمان اندازه رژیم سرنگون شده ارتجاعی و ضد مردمی میدانیم. از جنبش تمرد مردم مصر برای بزیر کشیدن اخوان المسلمین حمایت میکنیم اما بهمان اندازه با دولت ارتشی که جای او را گرفت مخالفیم. این صرفا یک نوع موضعگیری و مرزبندی نیست بلکه بیانیگر ارزیابی ما از سیر واقعی مبارزه طبقاتی در مصر و نحوه ای است که این تحولات را تبیین میکنیم و توضیح میدهیم.
از اینجا اهمیت این موضعگیریها از جانب کمونیستهائی که عرصه فعالیتشان کشورهای دیگری است نیز روشن میشود. پاسیفیسم و یا اکتیویسم یک حزب در نفس تبیین و توضیحی که از تحولات بدست میدهد مستتر است و لذا مستقل از نقش عملی آن حزب در یک تحول معین، در موقعیت عینی آن حزب در جامعه حیطه فعالیتش مستقیما تاثیر میگذارد. نیروئی که تحولات لیبی و یا مصر و یا اوکراین را بحساب نیروهای راست، اسلامیون و فاشیستها و دولتهای امپریالیستی و غیره میگذارد، با همین شیوه و متد به سراغ تحولات در ایران هم خواهد رفت. فراخوان خانه نشینی به مردم اوکراین به مردم ایران نیز این پیام را میدهد که در صورت میداندار شدن نیروهای راست صحنه را ترک کنید. عکس قضیه نیز صادق است. نیروهائی که در خیزش انقلابی ۸۸ به مردم”رهنمود” دادند که به خانه بروند در مورد لیبی و اوکراین هم همین شیوه را در پیش گرفتند. بنابرین برای حزبی مثل ما اهمیت بدست دادن یک تبیین فعال و دخالتگر و تعرضی و رادیکال از تحولات کشورهای دیگر در نقش و تاثیر آن در جامعه ایران و برای توده مردم و کارگران و مردم معترض در ایران است. ما بر خصلت مترقی و آزادایخواهانه و برحق این تحولات تاکید میکنیم و شکست آنها را بحساب مردم و یا ماهیت و خصلت این حرکتهای توده ای نمی نویسم، بلکه ناشی از یکه تاز شدن نیروهای راست در غیاب حضور و فعالیت یک نیروی کمونیست و انقلابی میدانیم. نتیجه مستقیم این تبیین حتی اگر فراخوان عملی مشخصی از آن نتیجه نگیرید بروشنی اینست: برای تغییر وضع موجود باید نظیر مردم مصر و تونس و لیبی و سوریه اوکراین بخیابانها ریخت و برای به پیروزی رساندن مبارزه باید در برابر نیروهای راست ایستاد و حول سیاستهای نیروهای کمونیست و انقلابی گرد آمد. همانطور که گفتم پاسیفیسم و یا اکتیویسم یک نیروی سیاسی در تبیبن و ارزیابیش از تحولات مستتر است. این را توده مردم میبینند و تشخیص میدهند و بر اساس آن تصمیم میگیرند و انتخاب سیاسی میکنند.
انترناسیونال: هیچیک از انقلابات اخیر به پیروزی نرسید و جنبش اشغال هم مدت کوتاهی درخشید و فرونشست. ممکن است بعضی به این نتیجه برسند که حمایت از این تحولات و یا انقلاب نامیدن آنها موصع درستی نبوده است و حتی اگر نیروئی در آغاز از این حرکتها حمایت میکرده است امروز باید متوجه شده باشد که این تحولات قابل حمایت نبوده است. نظر شما چیست؟
حمید تقوائی: اولین نکته در این نوع ارزیابی دید فاتالیستی و غایتگرایانه ای است که موضعگیری در مورد یک تحول را به نتیجه آن موکول میکند. “انقلابات شکست خورده پس حمایت از آنها از ابتدا درست نبوده است!” این ممکن است برای تاریخ نویسان و آکادمسینهای مفسر تاریخ شیوه مناسبی باشد ولی به کار احزاب و نیروهائی که خود در تحولات نقش دارند و یا میخواهند نقش ایفا کنند نمی آید. روشن است که عاملی که خود در روند یک تحول نقش دارد نمیتواند ایفای نقش خود را به نتیجه آن گره بزند. برخورد ایدئولوژیک و پاسیو و ناظر و مفسر حوادث بودن ذاتی این شیوه برخورد و جزء لایتجزای آنست.
با این شیوه نه تنها از انقلاب ۵۷ بلکه از انقلاب اکتبر نیز نمیباید حمایت میکردیم و یا اگر در مقطعی که هنوز شکست این حرکتها مسجل نشده بود دفاع از آنها موضوعیتی داشت امروز باید از حمایت خود دست بر میداشتیم. این سر و ته دیدن تاریخ تنها میتواند شیوه ناظرین حواث باشد و نه عاملین و شکل دهندگان به حوادث.
اما نکته مهم تر آنستکه یک انقلاب و خیزش توده ای را فقط با شکست و یا پیروزی آن نمیتوان ارزیابی کرد. معیار ما کمونیستها اینست که بعد از و درنتیجه هر تحولی تا چه حد شرایط مبارزه طبقاتی به نفع و یا به ضرر طبقه کارگر و توده مردم همسرنوشت با او (نود و نه درصدیها) تغییر کرده است. با این معیار انقلاب مصر چه دیروز و چه امروز به حق و قابل حمایت است چرا که گرچه انقلاب پیروز نشد ولی از مقطع اشغال التحریر تا به امروز شرایط برای عرض اندام طبقه کارگر و توده های مردم مصر بمراتب مساعد تر شده است. انقلاب مصر یک دستگاه سرکوب و اختاق چند دهه ای را در هم شکست و برای بورژوازی مصر احیای شرایط دوره مبارک دیگر بسادگی ممکن نیست. این شرایطی است که کمونیستها و نیروهای انقلابی و آزادیخواه میتوانند رشد کنند و نیرو بگیرند و به یک فاکتور سیاسی مطرح و تاثیرگذار در تحولات سیاسی مصر تبدیل بشوند. در مورد تونس و لیبی نیز عینا همین امر صادق است.
انترناسیونال: در صورت برآمد یک جنبش توده ای دیگر در ایران وظیفه کمونیستها چیست؟ کلا جنبشهای اعتراضی چه ویژگی باید داشته باشند تا حزب کمونیست کارگری از آن حمایت کند و در آن دخالت نماید؟
حمید تقوائی: همانطور که توضیح دادم معیار ما در برخورد به یک تحول موضوع و مساله عینی ای است که باعث شکلگیری آن تحول معین شده است. مثلا همین امروز در ایران جنبشهای اجتماعی وسیعی علیه اعدام، علیه آپارتاید جنسی، علیه حجاب، برای آزادی زندانیان سیاسی، برای افزایش دستمزدها، در دفاع از حقوق کودکان، در دفاع از حقوق پناهندگان و غیره وجود دارد. حزب ما نه تنها در این مبارزات فعالانه دخالت میکند بلکه در شکلدهی به آنها نقش فعالی ایفا کرده است (در این مورد رجوع کنید به میزگرد در مورد مبارزات اجتماعی و دخالتگری کمونیستی در انترناسیونال هفته قبل).
در مورد جنبشهای توده ای نظیر خیزش انقلاب ۸۸ نیز ما وظیفه خود را شرکت و دخالتگری فعال در این مبارزات میدانیم. همانطور که توضیح دادم علی الاصول این کاملا ممکن است که نیروهای راست توده های مردم را از سر تعصبات مذهبی و قومی و نژادی شان به حرکت در آورند ولی عملا در شرایط امروز ایران، دقیقا بخاطر وجود جنبشهای اعتراضی بر حقی که اشاره کردم و نقش نهادها و فعالین آزادیخواه و مترقی و فضای و گفتمانی اعتراضی که در کل جامعه وجود دارد، چنین احتمالی بسیار ضعیف است. البته در این تردیدی نیست که در حرکتها اعتراضی توده ای احزاب و نیروهای راست بیکار نخواهند نشست و با تمام قوا برای به تحریف و به شکست کشاندن مبارزات مردم وارد عمل خواهند شد اما این تنها اهمیت دخالتگری و ایفای نقش حزبی مثل ما را صد چندان میکند. به نظر من هر اندازه نیروهای راست و دولتهای بورژوایی در حرکات توده ای فعال تر باشند، به همان میزان ضرورت دخالتگری حزب ما بیشتر و تعیین کننده تر میشود. اما ما برای ایفای این نقش منتظر حوادث ننشسته ایم. هر نیروی انقلابی که بخواهد در یک خیزش توده ای نقش موثری ایفا کند باید از مدتها قبل در اعتراضات و مبارزت مردم نقش فعالی داشته باشد. فعالیت امروز حزب ما در عرصه های مختلف اعتراض و مبارزه، زمینه ساز نقش و موقعیت فردای حزب در تحولات انقلابی است. ما میخواهیم کمونیسم کارگری را به یک آلترناتیو مورد اعتماد و در دسترس و قابل انتخاب برای توده های مردم تبدیل کنیم و این یک جزء همیشگی هر تاکتیک و اتخاذ موضع و عملکرد حزب ما در عرصه های مختلف مبارزه و در جنبش های اعتراضی جاری است. مدال رهبری در انقلاب را با ادعا و یا موضعگیریهای منزه طلبانه به سینه کسی نمیزنند. این موقعیت را باید با دخالتگری و پراتیک مبارزاتی پیگیر علیه همه مصائب و نابرابریها و سرکوبگیریها و بیحقوقی ها عملا بدست آورد. این چراغ راهنمای حزب ما در در برخورد به مبارزات و جنبشهای جاری در ایران و در سراسر جهان است.