شیوع بیماری مهلک کرونا زندگی اجتماعی در بیش از صد و هفتاد کشور جهان را تماما مختل و در بسیاری عملا متوقف کرده است. کار و ورزش و هنر و تفریح و مسافرت و هر نوع تجمع و گردهمائی و فعالیت جمعی عملا تعطیل شده است. مردم خانه نشین شده اند و هیچکس نمیداند این وضعیت تا کی ادامه خواهد یافت. یک بحران بهداشتی- پزشکی به سرعت به یک بحران تمام عیار اقتصادی- سیاسی- اجتماعی تبدیل شده و سراسر دنیا را در محاق فروبرده است. گفتار روز قرنطینه و خانه بنشینید و تجمع نکنید و دست ندهید و در آغوش نگیرید و معاشرت نکنید و سفر نکنید است. هر چه تنها تر و ایزوله تر و دورتر از دیگران، بهتر!
بشری که زاده زندگی اجتماعی و تجمع و همزیستی و باهم بودن است، برای بقای خود ناگزیر شده است از بقیه فاصله بگیرد، در خانه بماند، از دید و بازدید با دوستان و بستگان خود احتراز کند، حتی در خیابان “فاصله اجتماعی” با دیگران را رعایت کند. در یک کلام جامعه برای بقای خود باید جامعه نباشد! این تناقض از کجا آمده است؟ ظاهرا یک ویروس نوظهور و ناشناخته و یک بیماری مهلک و شدیدا مسری مسئول این وضعیت است. اما این فقط ظاهر قضیه است، ریشه مساله این نیست.
بشر موجودی است اجتماعی. نه تنها کار و تولید و بقای فردی بلکه حتی فیزیولوژی انسان، نه تنها هویت اجتماعی بلکه موجودیت بیولوژیک انسان، مدیون زندگی اجتماعی اوست. بشر زاده جامعه و نیازمند جامعه است. قدرت بشر در مقابله با بلایا و مصائب طبیعی، آتش سوزی و سیل و زلزله و طاعون و وبا و دیگر اپیدمی های کشنده، نیز تلاش و فعالیت و زندگی اجتماعی اوست، و زمانی که مانند امروز در برابر یک مصیبت طبیعی ناگزیر میشود زندگی اجتماعی را متوقف کند، مضطرب میشود، پنیک میکند و بخود می پیچد و از خود میپرسد مشکل کجاست؟ باید جائی چیزی از پایه ضد اجتماعی، و به این اعتبار ضد انسانی، باشد که برای حفظ خود ناگزیر باشیم زندگی اجتماعی را متوقف کنیم. گوئی این نه فقط یک بیماری مسری، بلکه کل نظام اجتماعی موجودست که از ما بیگانه است و در پرده ای از رمز و راز پیچیده شده است. چیزی باید در نفس نظام های سیاسی – اقتصادی – اجتماعی موجود با زندگی اجتماعی بشر در تناقض باشد که جامعه را در برابر شیوع یک بیماری به تعطیلی بکشاند.
واقعیت اینست که جامعه انسانی با خودش به تناقض نیافتاده است و طبق تعریف نمیتواند به تناقض بیفتد. ریشه مساله را باید در طبقاتی بودن جوامع موجود جستجو کرد. این نه جامعه انسانهای برابر و آزاد بلکه جامعه طبقاتی است که در برابر ویروس کرونا به زانو درآمده است. جامعه ای که بر مبنای سودآوری سرمایه و ثروت اندوزی هر چه بیشتر یک اقلیت مفتخور صاحب سرمایه سازمان یافته است. چنین جامعه ای است که در برابر شیوع یک بیماری مسری درهم میشکند. این نه جامعه انسانهای برابر بلکه نظام طبقاتی است که ناگزیر میشود مردم را خانه نشین کند تا باقی بماند. بحران کرونا بحران نظم سرمایه داری است و نه بحران جامعه انسانی.
جامعه ای با شیوع یک بیماری “غافلگیر” میشود که نه بر اساس پاسخگوئی به نیاز شهروندان بلکه بر مبنای سود آوری سازمان یافته باشد. نظامی که به بهداشت و درمان تا آنجا میپردازد که برایش سود آور باشد.
میگویند شرایط استثنائی است، منابع و امکانات پزشکی لازم را نداریم، بیمارستان و پزشک و پرستار باندازه کافی نداریم، ماسک و دستکش و وینتیلاتور کمیاب است و غیره و غیره. اما نمیگویند سالهاست از بودجه خدمات عمومی زده و به بودجه نظامی افزوده اند، هر سال از بودجه بیمه های اجتماعی و بهداشت و درمان عمومی کم کرده اند، مالیات ثروتمندان را بخشوده اند، ریاضت کشی اقتصادی و فقر و فلاکت را همه گیر کرده اند، همه چیز را به بازار آزاد و قانون طلائی سودآوری هر چه بیشتر سپرده اند، بهداشت و درمان را هم به کالا تبدیل کرده اند و حالا می نالند که آماده نیستیم! فرماندار ایالت نیویورک دیروزاعلام کرد که حداکثر تا دو هفته دیگر امکانات و منابع پزشکی شان به ته خواهد رسید و اگرچاره فوری ای نیاندیشند ناگزیرند مانند ایتالیا از میان بیماران انتخاب کنند، تعداد معدودی را بستری کنند و بقیه را به دست مرگ بسپارند. در ایالات متحده، در ثروتمند ترین و بزرگترین اقتصاد جهان، حتی ماسک و دستکش و روپوش و گان جراحی نایاب شده است. میگویند این وضعیت قابل پیش بینی نبود و غافلگیر شده ایم. اما گذشته از این که در همین چند دهه اخیر اپیدمی بیماریهائی نیر ایدز و سارس و ابولا باندازه کافی زنگهای خطر را به صدا در اورده و جائی برای غاقلگیر شدن باقی نگذاشته بود، سئوال اینست که چرا علیرغم رشد شگفت آور تکنولوژی تولید در پی انقلاب الکترونیک، انقلاب صنعتی چهارم، حتی ثروتمندترین کشور دنیا بودجه و امکانات لازم برای شرایط استثنائی و اضطراری ندارد؟ هزاران میلیارد دلار را به زرداخانه های اتمی و غیر اتمی شان و برای شرایط جنگی که ممکن است پیش بیاید اختصاص می دهند اما نوبت به سلامتی شهروندان که می رسد امکانات کافی ندارند. برای منهدم کردن چند باره کره زمین سلاح تلنبار کرده اند اما برای نجات اهالی کره زمین دربرابر شیوع یک ویروس امکانات کافی ندارند! تکنولوژی جنگی و پادگانها و پایگاهها و کادر و پرسنل نظامی شان سر بفلک می زند اما تحقیقات پزشکی و بیمارستانها و تعداد پزشکان و پرستاران هر سال محدودتر و کمتر و ضعیف تر میشود!
جهان سرمایه داری قبل از بحران کرونا نیز بحران پزشکی داشت، با مساله کمبود پزشک و بیمارستان و دارو مواجه بود، شیوع ویروس کرونا صرفا مسله را برجسته تر و عاجل تر کرد. آیا نمیشد بجای زرادخانه ها و انبارهای اسلحه و پادگانها و مقرات نظامی و حتی در کنار آنها، بیمارستانها را گسترش داد و امکانات پزشکی و داروئی ویژه برای شرایط اضطراری نظیر امروز را ذخیره کرد؟ آیا مثلا در آمریکا صرف کسری از بیش از دو هزار میلیارد دلار هزینه هجوم به عراق کافی نبود تا ویروس کرونا بحران آفرین نباشد؟
نه تنها برای دولت آمریکا بلکه برای همه دولتها مساله ای که “امنیت ملی” می نامند، و معنای واقعیش چیزی بجز حفظ قدرت و سلطه طبقه سرمایه دار نیست، بر همه چیز مقدم است. بهداشت و درمان و آموزش و رفاه و خدمات اجتماعی و در یک کلام نیازهای انسانی توده مردم همه جا تحت الشعاع ملزومات سودآوری سرمایه ها و منافع و نیازهای طبقاتی یک درصدی های حاکم قرار میگیرد. بحران کرونا نه یک بلیه طبیعی بلکه یک بلای طبقاتی است.
در این میان جمهوری اسلامی وضعیت کاملا ویژه ای دارد. در ایران منافع طبقه سرمایه دار مستلزم استثمار شدید، بیحقوقی وسیع کارگران و توده مردم، و سلطه دیکتاتوری عریان و خشن و سرکوبگر است. این دیکتاتوری در چهل سال اخیر، با یک حکومت اسلامی فوق ارتجاعی، جنایتکار و تا مغز استخوان فاسد نمایندگی میشود. فرق جمهوری اسلامی با دیگر دولتها حتی در کشورهای همجوارش، در اینست که سالهاست در برابر تعرض و مبارزات مردمی که بارها و با صدای بلند اعلام کرده اند “جمهوری اسلامی نابود باید گردد” با یک بحران همه جانبه دست بگریبانست. این حکومت برای بقای خود در برابر موج توفنده اعتراضات مردمی می جنگد و استراتژی و هدف و مضمون سیاستهایش چیزی جز این نیست. این حکومت نه تنها حتی در حرف مسئولیت و تعهدی در برابر جامعه ندارد بلکه رسما و علنا مردم را دشمن خطاب میکند و مضمون و هدف هر سیاست و موضع و اقدامش چیزی جز مقابله با این دشمن نیست. استراتژی جمهوری اسلامی را میتوان در دو کلمه خلاصه کرد: بکش و بمان.
برخورد ج ا به بحران کرونا نیز در همین راستا است. جمهوری اسلامی تنها دولتی است در دنیا که نه تنها آمار واقعی بیماران و قربانیان کرونا را اعلام نمیکند بلکه پزشکان و مردم شریفی که حقایق را بیان میکنند را به جرم اقدام علیه امنیت کشور تحت تعقیب قرار میدهد. تنها دولتی است که کمک های دریافتی برای مقابله با کرونا را به بازار سیاه روانه میکند و یا به حساب نیروهای تروریستی در لبنان و عراق واریز میکند، و تنها دولتی است که شیوع ویروس کرونا را یک حمله بیولوژیک به ارکان اسلام می نامد و برای مقابله با آن دعا تجویز میکند. مردم ایران در مقابله با کرونا باید با جانیان حاکم نیز درگیر بشوند. و هم اکنون این درگیری آغاز شده است.
به ابتدای بحث بگردیم. سئوال این بود که چرا برای حفظ جامعه باید جامعه را تعطیل کرد؟ این تناقض از کجا آمده است؟ اکنون باید پاسخ این تناقض روشن باشد. برای مقابله با بحران کرونا و بحرانها و مصائب طبیعی دیگری از این قبیل، این نه جامعه انسانی، بلکه جامعه طبقاتی است که نفی میشود. در نظامی که با یک بحران قابل پیش بینی و قابل کنترل غافلگیر میشود چاره ای جز نشستن در خانه و به تعطیل کشیدن جامعه و فعالیتهای اجتماعی نیست. در شرایط داده شده امروز این تنها راه بقا در برابر شبح مرگی است که بر فراز دنیا به حرکت درآمده است. این تنها راه مقابله با بیماری کشنده کرونا در شرایط موجود دنیا است. اما این شرایط اساسا و از پایه میتوانست چیز دیگری باشد. بشریت گرفتار در نظم سرمایه میتوانست در جامعه ای زندگی کند که محور و مبنا و فلسفه و استراتژی سیاسی و اقتصادی اش برآورده کردن نیاز همه انسانها باشد. چنین جامعه ای با شیوع یک ویروس اصلا با بحرانی رویرو نمیشد تا ناگزیر باشد برای حفظ خود به خلوت خانه ها پناه ببرد.
بحران کرونا بحرانهای اقتصادی سیاسی اجتماعی بمراتب عمیق تری را بدنبال خواهد داشت. بحرانهائی که نه تنها نظام اقتصادی بلکه تفکر و دکترین و فلسفه سیاسی و منطق و جهان بینی دنیای سرمایه داری را عمیقا زیر سئوال خواهد بود. همانطور که در پی بحران اقتصادی ٢٠٠٨ حتی رسانه های بورژائی اعتراف کردند که حق با مارکس بود، در پی بحران جاری نیز یکبار دیگر افکار عمومی جهان متوجه مارکس و سوسیالیسم نوع مارکس خواهد شد. یکبار دیگر معلوم خواهد شد تنها یک نظام سوسیالیستی، نظامی که بر مبنای تامین نیازهای همه شهروندان سازمانیافته باشد میتواند چنین بحرانهائی را برای همیشه حل کند. باید تلاش کرد و امیدار بود که در دنیای پس از کرونا سوسیالیسم مارکس، سوسیالیسمی که اساس اش انسان و انسانیت است، سربلند کند و به یک جنبش پر نفوذ تبدیل بشود.
تا آنجا که به جامعه ایران مربوط میشود نباید از یاد برد که از نقطه نظر مبارزات و اعتراضات توده ای نیز جامعه تحت حاکمیت جمهوری اسلامی شرایط ویژه ای دارد. بحران کرونا در ایران بر متن و در دل یک خیزش توده ای برای بزیر کشیدن حکومت جلادان حاکم شکل گرفت. جنبش سرنگونی طلبانه ای که در پی بحران کرونا دوباره و قوی تر و گسترده تر از همیشه سر بلند خواهد کرد و تا بزیر کشیدن حکومت جنایت و وقاحت و زیر و رو کردن نظم ضد انسانی سرمایه در ایران به پیش خواهد رفت. انقلاب پیروزمند در ایران میتواند سرآغاز در هم کوبیده شدن نظم سرمایه در سراسر جهان باشد.
حمید تقوایی
انترناسیونال ۸۶۰
٢٠ مارس ٢٠٢٠