هفته گذشته به بهانه صدمین سالگرد تولد محمد رضا پهلوی، مدیای دست راستی به بررسی کارنامه و عملکرد رژیم پهلوی پرداخته و بصورت مستقیم و غیر مستقیم به تمجید از آن پرداختند. در این زمینه خلیل کیوان با علی جوادی گفتگو کرده است.
خلیل کیوان: گردانندگان همایش هایی که در مدیای فارسی به این مناسبت به راه افتاده بود برای هدایت مباحث جانبدارانه خود به دشواریهای زیادی برمیخورند و با تناقضات بسیار روبرو میشدند، اما به هر حال این مانع نمیشد که کارنامه رژیم گذشته را مثبت ارزیابی نکنند. این رسانه ها بوضوح تلاش میکردند شنونده و بیننده خود برداشت مثبتی از رژیم گذشته دریافت کند. از رادیو فردا تا من و تو و بی بی سی … یک حرکت کاملا جهت دار، هماهنگ و برنامه ریزی شده را دنبال کردند. این مباحث چه از لحاظ پرسش ها و موضوعاتی که به آنها پرداخته میشد و چه از نظر ترکیب شرکت کنندگان در میزگردها و گفتگو ها هم جلب توجه میکرد. شرکت کننده گان در این برنامه ها به سه دسته تقسیم میشد؛ طرفدران رژیم سابق، اسلامیون رانده شده از جمهوری اسلامی و طرفدران دمکراسی پارلمانی. در این همایش ها جای گرایش کمونیستی و نقد سوسیالیستی رژیم سابق خالی بود. بنظر شما دلیل این اقدام هماهنگ در این اوضاع چه بود؟ چرا گذشته را به مردم وعده میدهند و چرا در این میان نقد سوسالیستی گذشته در حالیکه صدای جنبش اداره شورایی در جامعه رساتر از همیشه شنیده میشود را سعی میکنند نادیده بگیرند؟
علی جوادی: بنظرم انتظار دیگری هم نمیتوان داشت. دارند کلاغ را رنگ میکنند و به جای بلبل به جامعه میفروشند. حالا چه انتظاری است که من و شما را هم دعوت کنند که حقایق آن جامعه و آن تاریخ را بیان کنیم. هدفشان تطهیر رژیم گذشته است. هدفشان آب پاکی ریختن و به ندامت کشیدن جامعه و مردمی است که دستگاه سلطنت را در پس یک حرکت عظیم اجتماعی، آنچه که “انقلاب ۵٧” نام گرفت، به زیر کشیدند. مخدوش و خدشه دار کردن حرکت توده های مردم یک رکن تلاش برای اعاده اوضاع گذشته و تلاش برای بازگشت مرده سلطنت به ایران است. نمیتوان، منطقی نیست برای بازگشت سلطنت به ایران تلاش کرد و در عین حال آن رژیم و تمام دستگاه سرکوب و اختناق و بی حقوقی و شکاف طبقاتی اش را نقد کرد. این دو حرکت غیر قابل جمع اند.
اما آنچه به این حرکت به درجاتی محدود مقبولیت و امکان پذیری میدهد این است که رژیم اسلامی آنچنان گندی به جامعه زده است که آن اوضاع را این جریانات با “جسارت” میکوشند مقبول جلوه دهند. یک رکن این تلاش جریانات راست بر “فراموشی تاریخی” جامعه استوار است. رکن دیگر این تلاش این است که بد را در مقابل بدتر قرار میدهند و میخواهند که من و شما و جامعه هم خود را محدود به انتخابی میان این دو گزینه ارتجاعی کنیم. تلاش برای پایین آوردن توقعات و انتظارات مردم رکن تلاش اپوزیسیون راست و بورژوایی در تحولات سیاسی پیش رو در جامعه است. یک ویژگی تلاش ما هم نقد پیگیر این تشبثات و تلاش برای بالا بردن توقعات جامعه از خود و از زندگی و از فردا است.
از طرف دیگر انتظار حقیقت گویی و اتکاء به حقیقت یک ویژگی و صفت جریانات راست جامعه و رسانه های بستر رسمی این جنبش نیست.
خلیل کیوان: در این مباحثات شنیده میشد که شعارهای “رضا شاه روحت شاد” و “شاه برگرد” که بر وزن “مرگ بر شاه” بیان میشود تمایل مردم ایران برای بازگشت به دوران گذشته را نشان میدهد. بسیاری از مفسران طرح این شعارها را سلبی و به معنی مخالفت با حکومت ارزیابی میکنند و دامنه و وسعت آنرا هم وسیع نمیدانند. در صورتیکه به شعار اداره شورایی که در جامعه طنین انداز شد و و پارادایم سیاسی را بنفع کارگر و کمونیسم تغییر داد و سران و مسئولین حکومتی را به واکنش در مقابل کارگران و کمونیست ها کشاند حرفی نمیزنند. سئوالی که پیش میاید این است که آیا این جریانات و گرایشات فاقد دانش و دید روشن برای ارزیابی از اوضاع و توازن قوای بین نیروهای طبقات و گرایشات سیاسی جامعه و قدرت احزاب چپ و بویژه موقعیت حزب کمونیست کارگری در جامعه هستند یا آگاهانه و در جهت پروپاگاند سیاسی شان در شکل دهی به روندهای سیاسی از بیان آن اجتناب میکنند؟
علی جوادی: ببینید من بهیچوجه انکار نمیکنم که گرایش راست محافظه کار گوشه ای از واقعیت سیاسی جامعه ایران است. انکار این واقعیت، انکار حقیقت است. جامعه ایران جامعه ای طبقاتی است. بخشهای وسیعی از نیروهای بورژوایی یا از رژیم اسلامی سرخورده شده و یا قائم به ذات در مقابله با رژیم اسلامی قرار داشته و دارند. بطور ویژه بخشهای قابل ملاحظه ای از جنبش ملی اسلامی و ملی مذهبیون با مشاهده زوال و سیر سقوط رژیم اسلامی در حال نقل مکان اجتماعی و جنبشی به سمت جنبش راست محافظه کار هستند. نتیجتا در شرایطی که مبارزه توده های مردم برای سرنگونی رژیم اسلامی تشدید شده، این گرایشات هم میکوشند آلترناتیو و سمبل های سیاسی خود را روشن تر بیان کنند. طرح شعارهایی در دفاع از “رضا شاه” و پهلوی ها بازتاب تلاش و تقلاهای این گرایش سیاسی در جامعه است.
نتیجتا مساله بر سر این نیست که این گرایش در جامعه ابراز وجود نکرده و یا نخواهد کرد. بنظر من اتفاقا با گسترش مبارزات سرنگونی طلبانه توده های مردم ما شاهد تحرک بیشتر این جریانات خواهیم بود. اما مساله اینجاست که این صداها انعکاس و یا گوشه ای از فریاد اعتراض توده های مردم بپاخاسته نیست. شما در اعتراضات کارگران هفت تپه و فولاد اهواز، در اعتراض سراسری رانندگان کامیون، در اعتراض دانشجویان، در اعتراض کارگران هپکو، آذر آب، آلومینیم سازی اراک، در اعتراض معلمان در اعتراض دختران انقلاب و هر روزه زنان آزادیخواه چنین فریادها و شعارهایی را نمیشنوید. این صداها محصول تلاش جریاناتی است که جای چندانی در بستر اصلی اعتراضی جامعه ندارند. و چرا باید جایی داشته باشد؟ مگر رضا شاه سمبل آزادیخواهی و برابری طلبی و عدالت و رفاه اجتماعی بود؟ مگر ساواک و حزب رستاخیز حافظ و مظهر آزادی بیان و مطبوعات آزاد و آزادی احزاب سیاسی بودند؟ این جریانات روی تحریف و فراموشی تاریخ حساب باز کرده اند، اما مگر انفجاری عظیم و مهبانگی تاریخ حاضر را از دوره گذشته گسسته است؟
اشاره کرده اید که چرا موقعیت چپ و مشخصا حزب کمونیست کارگری را نمی بینند؟ بنظر من می بینند و به هر درجه ای که آلترناتیو کمونیستی و کارگری در جامعه مقبولیت پیدا میکند، این جریانات به دوز کینه توزی و دشمنی خود علیه ما می افزایند. این جریانات در زمان خودش با سرکوب مردم سرکار بودند، امروز هم تنها میتوانند با جعل واقعیات و اتکاء به نیروهای مرتجع دول غربی برای خود آینده ای دست و پا کنند. چاره دیگری ندارند.
خلیل کیوان: برخی از شرکت کنندگان در این مباحث با نقد گذشته، عبور از جمهوری اسلامی و حکومت پادشاهی و اداره پارلمانی جامعه را طرح میکردند، در حالیکه بسیاری از شرکت کنندگان در این مباحث با پذیرش انتقاداتی در باره رژیم گذشته کارنامه آنرا مثبت ارزیابی میکردند. استدلال طرفدران حکومت گذشته این بود که رژیم پهلوی در سطوح مختلف اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی کارنامه مثبتی داشت و همین ها را ملاکی برای تایید و حتی بازگشت به شرایط گذشته و بعضا بازگشت رضا پهلوی بعنوان پادشان بعدی میدانستند. استدلال میکنند که در رژیم گذشته زنان وضعیت بهتری داشتند، حق رای بدست آوردند، مردم در زندگی خصوصی خود آزاد بودند، سواد آموزی و بهداشت توسعه یافت، پروژه های آبادانی بسیاری در کشور اجرا شد و حتی برخی نیز از قدرت نظامی شاه در مقابل همسایگان و ترس آنها از او اشاره میکنند و عظمت طلبی ایرانی را ستایش میکردند. مدعیانی که کارنامه فرهنگی و اقتصادی حکومت پهلوی را برای حمایت و حتی بازگشت به گذشته کافی میدانند از مشخصات سرکوبگرایانه، خشن و دیکتاتوری شاه کمتر حرفی میزنند. ادعای رشد فرهنگی و اقتصادی چقدر واقعی است؟
علی جوادی: اجازه دهید برای هزارمین بار این ادعاها را در چهارچوب تاریخی و واقعی خود قرار دهیم. دوران پهلوی ها مترادف با یک تحول تاریخی در مناسبات اقتصادی و اجتماعی در جامعه جهانی و به تبع آن در جامعه ایران بود. در این دوران ما شاهد رشد مناسبات سرمایه داری در جهان و همچنین در جامعه ایران بودیم. رشد و گسترش سرمایه داری در ایران مناسبات گذشته را به درجات معینی در هم شکست. پهلوی ها نماینده سیاسی چنین تحولی در جامعه بودند. همانطور که آتاتورک نماینده چنین تحولی در ترکیه بود. به این اعتبار رشد مناسبات تولیدی، گسترش شهر نشینی و گسترش تولید و توزیع سرمایه داری از نتایج چنین گذار تاریخی بودند. رژیم پهلوی ها به این اعتبار نماینده نوعی مدرنیسم بورژوایی و استبدادی در جامعه ایران بود. مدرنیسمی که با دیکتاتوری و استبداد حکومتی و بر پایه در آمد نفتی به پیش برده میشد. در این دوران جاده ساخته شد، راه آهن ساخته شد، دانشگاه و مدارس ساخته شد، زنان بعضا و به درجات محدودی به نیروی کار رانده شدند، جمعیت روستاها به طرف شهرها سرازیر شد، و کار مزدی و فروش نیروی کار و استثمار نیروی کار به شکل غالب استثمار در جامعه تبدیل شد. نتیجتا رشد اقتصادی و حتی تغییر مناسبات فرهنگی موجود در جامعه را باید در این چهارچوب تاریخی بررسی کرد.
اما در دوران سیاه حکومت اسلامی هم، جاده های بسیاری کشیده شده، به روستاهای بسیاری برق رسانده شده است، دانشگاههای بسیاری ساخته شده و پارکهای بسیاری ایجاد شده است. در شوروی استالین و در چین مائو نماینده چنین تحولی بود. در دوران هیتلر هم نیروهای تولیدی و مناسبات فرهنگی جامعه تغییرات فاحشی کردند. اما نفس گسترش نیروهای مولده و تولیدی در جامعه به معنای تایید سیاسی رژیم ناظر بر چنین تحولی نیست.
بعلاوه این جریانات آنچنان به این تحولات اشاره میکنند که گویا شخص اول مملکت خود شب و روز مشغول انجام چنین پروژه هایی بود. از قرار بار دیگر باید یاد آور شد که تمام این تولیدات محصول تلاش و کار کارگر است و نه سرمایه و نمایندگان سرمایه داری حاکم بر جامعه. باید تاکید کرد این تحولات اجتماعی از سر خیرخواهی مسئولان حکومتی صورت نمیگرفت. ضرورت رشد مناسبات سرمایه داری و انباشت سود و سرمایه در دوران جدید بود. گسترش مناسبات سرمایه داری نیازمند بازار کاری است که در آن کارگر در سطح گسترده آماده به فروش نیروی کار خود باشد. این جریانات کوچکترین اشاره ای به انباشت سرمایه های هنگفت از قبل استثمار کارگر در ایران در همین پروسه نمیکنند.
اما گذشته هر چه بود، مردم و جامعه از آن دوران عبور کرده اند. مردم با سرنگونی رژیم اسلامی میخواهند آینده خود را بسازند. آینده هم قرار نیست تکرار خسته کننده گذشته باشد. مگر مردم رعیت اند که شاه بخواهند؟
از طرف دیگر تصور اینکه جریانات راست و سلطنت پرست دست از دستگاه سرکوب خود بکشند و پاپیون و کراوات بزنند و در مجلس آتی بحث و جدال کنند، عمیقا دور از ذهن است.
خلیل کیوان: در این رابطه باید اضافه کرد ه که حتی با فرض رشد اقتصادی در ایران در حکومت پهلوی مگر ما مجازیم از حکومت هایی که سرکوبگر بوده اند و از منافع طبقات دارا در مقابل اکثریت عظیم جامعه محافظت کرده اند حمایت کنیم و خواهان باز گرداندن آنها به قدرت باشیم؟ مثلا هیتلر که زیر ساخت های بسیاری در آلمان را شکل داد، استالین که تحت رهبری او روسیه رشد اقتصادی خارق العاده ای یافت و از عقب ماندگی خارج شد، کشور چین که در سرکوب مخالفین ید طولانی دارد اما از نظر رشد اقتصادی همه را شگفت زده کرده است و حتی کره شمالی که زمانی رشد آن جزو عجایب اقتصاد جهان اقتصاد بود و در اوضاع معاصر مگر میتوان از عملکرد سیاسی پوتین و اردوغان که از نظر رشد اقتصادی شاخص های چشمگیری داشته اند چه در سطح داخلی و چه در سطح منطقه ای و بین المللی از سیاست های آنها دفاع کرد و از آنها مدلی برای امروز ساخت؟ این ها معیارهای وارونه و غیر واقعی است. با این تفاصیل شما کارنامه رژیم پهلوی از نظر اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و سیاسی را چگونه ارزیابی میکنید. مشخصات نقد سوسیالیستی به رژیم پهلوی چه باید باشد؟
علی جوادی: بطور خلاصه، رژیم شاه یک رژیم سرمایه داری استبدادی در جامعه ایران بود. نقد من به این رژیم نقد یک کمونیست به مناسبات ضد انسانی سرمایه داری که بر اساس استثمار کارگر قرار گرفته است، میباشد. نقد ما در عین حال نقدی به استبداد سیاسی و سرکوبگری و بی حقوقی همه جانبه ای است که در این دوران حاکم بود. نقد ما به نبود آزادی های سیاسی، به سرکوب هرگونه تحزب سیاسی در آن جامعه بود. ما هم خواهان مدرنیزه کردن جامعه و تحول در مناسبات تولیدی در جامعه هستیم، اما تفاوت عظیمی میان مدرنیسم بورژوایی و مدرنیسم سوسیالیستی است. این تیتر روزنامه باختر امروز را خاطرتان هست؟ “اعضای هر گروه مخالف سلطنت تیر باران میشوند!”. کارنامه سیاسی رژیم گذشته در همین جمله از زبان خودشان بیان شده است.
انترناسیونال ۸۴۰