تلاش بی فرجام

یاشار سهندی
هیئتی از صندوق بین المللی پول در پنجم بهمن به ایران آمد تا وضعیت اقتصادی ایران را بسنجند. به بیان صحیح تر آمدند ببینند که دولت روحانی میتواند خواسته بورژوازی را تامین کند و امنیت سرمایه و سودآوری را تامین کند یا خیر. این هئیت در ١٩ بهمن ایران را ترک کرد و در٢٣ بهمن گزارش خود را منتشر کرد. به گفته کارشناسان اقتصادی در گزارش این هیئت “بسیار محتاطانه” به آینده اقتصاد ایران اظهار امیدواری شده است. مهم ترین توصیه این هئیت مانند همانهایی که اهل اقتصاد هستند و در پاریس و جاهای دیگر دنیا درس اقتصاد خوانده اند این است که “محیط کسب و کار” باید بهبود یابد تا “سرمایه گذار و کارآفرین داخلی” کمی دلش قُرص شود. به گفته همین ها که گویا در خشت خام، بسیار چیزها را میبینند لازم نیست دولت در کار اقتصاد دخالت کند. کارآفرین داخلی اگر دستش باز باشد و امیدوار باشد که یک تومانش، دو تومان میشود، خودش میرود دست کارآفرین خارجی را میگیرد و به ایران می آورد اما به شرطی که ” … از سرمایه‌گذار و کارآفرین داخلی حمایت شود. در این شرایط کارآفرین داخلی خودش هم می‌تواند حتی بدون دخالت دولت، نسبت به جلب مشارکت سرمایه‌گذار خارجی اقدام کند؛ دولت هم حمایت کند که چه بهتر”( جمشید اسدی یک استاد دیگر اقتصاد در پاریس!)
آخرین باری که هیئتی از صندوق بین اللملی پول به ایران آمد، دو سال پیش بود که بعد از چند ماه که از اجرایی شدن طرح فاجعه آفرین حذف یارانه ها میگذشت گزارشی منتشر کرد که حتی اساتید اقتصادی با مدارک معتبر دانشگاهی انگشت به دهان ماندن که این گزارش از کجا آمده است. امروز ایشان امیداورند که شاید روزی صندوق بین المللی پول” برای گزارش ستایش‌آمیز سال ١٣٩٠ خود” توضیح دهد چه ملاکی برای آن گزارش در کار بوده است. اساتید فوق الذکر تاکید میکنند که به احتمال زیاد آن سال دولت احمدی نژاد آمار پشت و رو به صندوق ارائه داده است برای همین به گفته ایشان در کمال تعجب” در آن گزارش که صندوق منتشر کرد به شکل حیرت‌انگیزی آمار بدبینانه‌ای را که پیشتر در مورد اقتصاد ایران منتشر کرده بود، مورد تجدید نظر قرار داد و حتی «مقامات ایران را به دلیل موفقیت زودهنگام در اجرای برنامه بلند پروازانه اصلاح یارانه‌ها مورد تحسین قرار داد» (فریدون خاوند). تا آنجای که ما درخاطرمان مانده است هم هیئت صندوق بین المللی پول و هم دولت احمدی نژاد اشاره کرده بودند که در پایان یک “سفر کاری پر ثمر” هئیت با “هدایایی ارزشمند” ایران را ترک کردند (برای اینکه ریا نشود به رشوه نام اسلامی “هدیه” داده اند!) قاعدتا باید اعضای همچین هیئت هایی چشم و دل شان سیر باشد…اما، لعنت خدا بر دل سیاه شیطان!
بهرحال، سال بعد صندوق بین المللی پول در مورد ایران سکوت کرد و هیچ گزارشی نداد اما امسال بعد از دوسال درست عکس آنچیزی که سال ٩٠ گفته بود میگوید: “ضربه‌های بزرگ و ضعف مدیریت کلان اقتصادی در چند سال گذشته تاثیرهای عمده‌ای بر ثبات کلان اقتصادی و رشد کشور داشته‌ است” به نوشته سایت رادیو فردا “این گزارش در ادامه می‌گوید که مجموعه‌ای از شوک‌های اقتصادی به همراه اجرایی شدن فاز اول هدفمندی یارانه‌ها، تامین مالی نامناسب برنامه‌های بلندپروازانه اجتماعی و بدتر شدن فضای روابط خارجی با تشدید تحریم‌های مالی و تجاری علیه کشور باعث تضعیف اقتصاد ایران شده است.این گزارش می‌گوید که بیکاری و تورم بالایی بر کشور حاکم است و علایم تضعیف بانک‌ها نیز مشاهده می‌شود که این شوک‌ها باعث «تضعیف ساختاری» اقتصاد شده است.” صندوق سه توصیه برای ” ایجاد ثبات و پیشرفت در اقتصاد ایران ” کرده است که دو توصیه بر کنترل نقدینگی و پایین آوردن کسری بودجه تاکید دارد و توصیه سوم که مهمتر میباشد به گفته فریدون خاوند “سلسله اقداماتی است که می‌توانند نرخ رشد را بالا ببرند و فرصت‌های تازه شغلی به وجود بیاورند که در این میان مهم‌ترین اقدام بهبود محیط کسب و کار است.”
قبل از هر چیز باید یکبار دیگر تاکید کنیم که باید سخنان این “فرزانگان عالم اقتصاد” را رمز گشایی کرد تا منظور ایشان را بی پرده متوجه شویم. ما که نمیدانیم، اما ایشان احتمالا یک ترمی یا حداقل یک واحد درسی گذرانده باشند که فن “پیچاندن” مسائل را با بازی با واژگان آموخته باشند. در مورد آخوندها که بسیار شنیدیم که ایشان دوره هایی را از سر میگذرانند تا به زبان آخوندی، یعنی همان رندی و ریا کاری مسلط شوند. منظور اینکه برای روشن شدن قضایا همیشه باید اول واژگان که این اساتید بکار میبرند به زبان “شیرین فارسی” ترجمه کرد که همگان بفهمند ایشان چه میگویند. باید متوجه بود در پس واژگان و جملات مرتب و خوش ترکیب مانند “ایجاد ثبات و پیشرفت در اقتصاد ایران” و یا “بهبود محیط کسب و کار” چه خشونت هولناکی خوابیده است. حقیقت این است که چنین واحد درسی وجود ندارد اما علمی که قرار است خشونتی که تمام تارو پود جامعه را میسازد را، توجیه کند در بطن خود به دانش آموختگانش یاد میدهد که چگونه زبانی بکار برند که هم مقصود را گفته باشند و هم همه چیز را پنهان کرده باشند.
کارشناسان صندوق بین المللی پول و هم اقتصاددانانی که ما میشناسیم ( هر چند کارشناسان صندوق بین المللی پول و نهادهای مشابه آن نیز درس خوانده همان دانشگاههای هستند که اقتصاددانان فارسی زبان مدارک خود را از آنجا گرفته اند) بسیار تمایل دارند که به ما بباورانند که این حکومت میتواند باعث “رشد وشکوفایی اقتصاد ایران” شود، اگر “اراده لازم” وجود داشته باشد. ایشان اشاره میکنند “قوانین دست و پاگیر” باید به کناری رود و یا دست ارگانهایی مانند سپاه و باندهای دیگر حکومت از سر اقتصاد کوتاه گردد. البته آن قوانینی که علیه کارگران و تضمین سود سرمایه است اصلا مورد اعتراض ایشان نیست بلکه از آن حمایت همه جانبه هم میکنند، مانند قانون حذف یارانه ها که توصیه مستقیم همین نهاد صندوق بین اللملی پول بوده؛ آنچه مورد اعتراض ایشان است متوجه آن باندهای مافیایی حکومت است که به خود سرمایه داران هم رحم نمی کنند و سهم خود را از استثمار طلب میکنند و یا حتی علیرغم قوانینی که متضمن سودآوری سرمایه است، اکثر باندهای حکومت در کار “کارآفرینان مستقل” سنگ اندازی میکنند. بوده مواردی که حتی باندهایی از حکومت دست به آدم ربایی فلان کارخانه دار زدند و بدین ترتیب او را حسابی تلکه کرده اند و حتی در مواردی به قتل رسانده اند ویا از کشور فراری داده اند. نمونه دیگر از جریان مافیای حاکم که در پروسه متعارف نظام سرمایه داری خلل وارد میسازند، ماجرایی مانند بابک زنجانی است که در یک همدستی آشکار با خود دولت (احمدی نژاد) چپاول عظیمی را سازمان داده اند و یا اخیرا مشاور روحانی( اکبر ترکان) وعده افشای یک “فساد ده هزار میلیاردی در قشم” را داده است و یا چپاول بزرگ صندوق بیمه تامین اجتماعی توسط قاضی مرتضوی و نمونه های بسیار دیگر. اشاره به “قوانین دست و پاگیر” در واقع اسم رمز همین فعالیتهای باندهای مافیایی حکومت است که سرشان یا به وزارت اطلاعات و یا به بیت رهبری و سپاه و خود دولت وصل است. اعترافات پالیزدار در سالهای گذشته بخوبی گویایی روش اداره اقتصاد در این حکومت است که جز غارت هیچ راهی دیگر را نمی شناسند.
اگر آن “اراده لازم” در این حکومت پیدا نمیشود نه از سر “بی تدبیری” ایشان یا نداشتن “کلید”، بلکه بدین خاطر است که این حکومت اساسا خودش را موقت حس میکند؛ برای همین هر باندی از این حکومت دستش به هر جا میرسد در چپاول آن درنگ نمی کند چون میدانند “اگر نبرند دیگری برده است”. باندهایی از این حکومت حوصله این را ندارند که “زیرساخت ها” فراهم شود و چند سال دیگر “بهره اش” را ببرند بلکه مانند هجوم ملخ ها که به یک مزرعه، در یک چشم بهم زدن دست شان به هر چیزی برسد، آن را نابود میکنند. نابودی محیط زیست در ایران امر تصادفی نیست و اینکه ایشان به اتکا به توکل به خدا خواستند کاری بکنند نبوده، بلکه رسیدن به ثروت در سریع ترین شکل ممکن آمال ایشان است که منجر به فجایع زیست محیطی گردیده است. “نابودی صنعت ایران” صرفا بخاطر این نبوده که آخوندی که در حجره های تاریک پرورش یافته چیزی از امور تولیدی و صنعت نمی داند بلکه “تبدیل به احسن” کردن اموال برای ایشان هدف است. نابودی کشاورزی ، دامداری صرفا برای این نبوده که عقل معاش ایشان تا نوک بینی شان است بلکه بدین خاطر است که رسیدن به پول فراوان را قدرت میدانند که بوسیله آن میتوانند هر نیروی خودسر و مطیع امر ولایت را به خدمت خود در آورند. “تیم اقتصادی دولت روحانی” هر چقدر هم تحصیل کرده و دنیا دیده و “علمی اندیش” باشد نهایتا مجبور است بستری فراهم کنند که باندی دیگر از این حکومت بر بساط چپاول مسلط باشد. در نظراساتید علم اقتصاد و نهادهایی مانند صندوق بین اللملی پول، دولتی که حاکم است مشروعیت دارد و به زعم ایشان سعی دارد جامعه را اداره کند ( ایشان ذهن خود را آشفته نمی کنند که این دولت مشروع به ضرب شکنجه و اعدام خودش را سر پا نگه داشته است) بنابر این باید کمکش کرد. برای همین مدام به همه دولتهای حاکم توصیه کردند که جلو باندهای خودسر را بخصوص در اقتصاد بگیرد. ارگانهایی مانند وزارت اطلاعات و سپاه را دعوت کردند که فقط امنیت گردش سرمایه “کارآفرینان” را تضمین کند نه اینکه خود به غول اقتصادی تبدیل شود که نفس رقبا را با نیروی نظامی اش ببرد.
“بهبود محیط کسب و کار” اسم رمز تضمین استثمار کارگران است (منتها چون استثمار کلمه ای خشن است و ایشان صد البته ضد خشونت هستند این است که آنرا تلطیف کرده اند!) بهره کشیدن را البته کارآفرین داخلی (سرمایه دار ملی سابق) اگر بهتر از جماعت فرنگی بلد نباشد، کمتر از آنها در باره چگونگی سازماندهی کردن این پروسه تجربه ندارد، البته اگر باندهای غارتگر رژیم از این خوان یغما سهم خواهی نکنند و بگذارند که “کارآفرینان کارشان را بکنند” و نه تنها این بلکه اگر “دولت هم حمایت کند چه بهتر!” آنگاه میشود سهم دولتیان از تسمه کشیدن از گرده کارگر را هم، “قانونی” و با “حساب و کتاب” پرداخت کرد.
٣٥ سال حاکمیت باند های غارتگر ثابت کرده است که این حکومت نمی تواند خودش را منطبق با قوانین نظام سرمایه داری معاصر کند، نه اینکه نخواهد بلکه تلاشهای بسیاری کرده و عقل همه صاحبان “اندیشه برجسته اقتصادی” را به خدمت گرفته است اما هیچگاه نتوانسته به یک دولت متعارف سرمایه داری تبدیل شود. چرا که اساسا این حکومت وظیفه دیگری داشته که در آن هم ناموفق بوده است. با وجود ٣٥ سال درنده خویی و جنایت، روزی نیست که با یک اعتصاب کارگری روبرو نباشند. اکنون یک صف قدرتمند و مقاوم از فعالین کارگری وجود دارند که با اسم و چهره در جامعه معروف هستند. این فعالین با اتکای به جنبش کارگری “تشکلها و نهادهای مرتبط با جنبش کارگری را به عکس العمل به رویکرد دولت در سرکوب اعتراضات کارگری و اظهارات سخنگوی قوه قضائیه” حکومت که کارگران را تهدید کرد، فرا میخوانند. اعتراضات کارگری هم ضد امنیتی تلقی میشود، البته این مسئله تازه ای نیست، کم نیستند فعالین کارگری که هم اکنون به همین “اتهامات” در بدترین شرایط در زندان هستند. با این وجود بعد از این همه سال، این حکومت از حاکمیت چپ زدگی و ایده های سوسیالیستی در جامعه هراس خود را اعلام میکند.
این حکومت با مردمی روبرو است که مترصد کوچکترین فرصت هستند که کارش را یکسره کنند ( آخرین نمونه آن، اعتراضات مردم از اصفهان تا دزفول به “بهانه توهین به بختیاری” است) این چیزی است که اقتصاددانان اصلا آنرا برسمیت نمی شناسند، اما خود حکومت با تمام وجود خطرشان را حس میکند برای همین هر روز “سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی موازی” سازمان میدهد تا شاید به قول ستون نویس روزنامه جمهوری اسلامی مانع “طغیان فقرا” شود. اظهار امیدواری محتاطانه صندوق بین اللملی پول به واقع از بدبینی عمیق بورژوازی منشا میگیرد که میداند این حکومت قادر نیست آنچه لازمه ” بهبود فضای کسب و کار” است را تامین کند. “تا فضای کشور برای سرمایه‌گذار ایرانی باز و فراهم نشده، نمی‌توان انتظار داشت که سرمایه‌گذار خارجی به طور گسترده به ایران بیاید و اگر هم آمد، برای پویایی اقتصادی کشور بیاید” ( جمشید اسدی) این حکومت اگر میتوانست فضای مورد نظر را فراهم کند، ٣٥ سال فرصت داشت. حکومتی که همیشه که بقول بنیانگذارش “از یک انفجار در میان کارگران” ترسیده است، هر روز بر شدت سرکوب خود افزوده است اما این هم چاره ساز نبوده.
برای مردم اما تنها یک راه برای رسیدن به همه خوشبختی وجود دارد و آن سرنگونی کردن این حکومت با انقلاب است. این کابوسی است که کل بورژوازی با همه اساتید اقتصادیش در هراس از آن با جمهوری اسلامی شریک است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *