جدید ترین
mohsen ebrahimi1

محسن ابراهیمی

ebrahimi1917@gmail.com

“صدای پای سوسیالیسم به گوش میرسد”!

“حزب کارگزاران سازندگی” در اطلاعیه ای تحت عنوان “راه عدالت از توسعه میگذرد” به همه جناحها و باندهای حکومت اسلامی در باره “شیوع جریانات کمونیستی” اعلام خطر کرده است. هشدار داده است  که حواستان باشد، “گروههای کمونیستی و شبه کمونیستی” رشد میکنند و “صدای پای سوسیالیسم به گوش میرسد”!

حزب “کارگزاران سازندگی” (همان حزب کارگزاران سرمایه)، ورثه تشکیلاتی هاشمی  رفسنجانی است. جایگاه و نقش شاخص رفسنجانی در بنیانگذاری و حاکم کردن حکومت اسلامی بر جامعه ایران معرف حضور همه است. این حزب توسط وزرا و وکلا و امنیتی ها و تکنوکراتهای دوران ریاست جمهوی رفسنجانی شکل گرفت تا با تحمیل سازمانیافته تر ریاضت اقتصادی بر دوش کارگران، جمهوری اسلامی را از بحران اقتصادی و در نتیجه بحران سیاسی و حکومتی نجات دهد.

در اطلاعیه کارگزاران آمده است:

“مخاطب ما در این هشدار همه ی حاکمیت از دولت و مجلس و  شوراها و شهرداری ها  و صدا و سیما و قوای قضایی و نظامی و انتظامی و امنیتی و همه ی احزاب سیاسی و نهادهای مدنی از  اصلاح طلب تا اصولگراست که مبادا با نگاه بخشی و جناحی به داستان، اصل ماجرا را از یاد ببرند.”

منظور از “داستان”، احکام سنگین علیه کارگران هفت تپه و حامیانشان است که با انزجار و نفرت و اعتراض وسیعی در جامعه روبرو شد و صف خود حاکمان را به ولوله انداخت که در این احکام باید تجدید نظر کرد!

حزب کارگزاران سازندگی در اطلاعیه اش ضمن انتقاد از “آسیب شناسی” جناح حاکم در باره اعتراضات کارگری و خطر سوسیالیسم آنهم در یک منطقه کارگری مثل خوزستان، درخواست کرده است که “آسیب شناسی” این حزب “طرفدار کارآفرینان” (یعنی همان سرمایه داران) جدی گرفته شود و به راهبرد و راهکارش برای مقابله با این “خطر” توجه شود که خطر جدی است و  “انسجام اجتماعی” یعنی همان کیان اسلام و حکومت اسلامی و سرمایه داری را تهدید میکند.

آسیب شناسی این حزب به صورت است:

“ما هشدار می دهیم شیوع جریانهای کمونیستی محصول یک بحران اقتصادی و اجتماعی گسترده است که می کوشد طبق آموزه های مارکسیستی با دامن زدن به تضادهای اجتماعی مانند “کارگر -سرمایه دار” یا ” مرکز- پیرامون “، وحدت ملی، انسجام اجتماعی و حتی تمامیت ارضی ایران را تهدید کند.”

از لفاظیهای مربوط به “مرکز- پیرامون و وحدت ملی و تمامیت ارضی” و غیره بگذریم که طبق معمول پیازداغ ناسیونالیستی برای رد گم کردن است. اصل مساله همان ” تضادهای اجتماعی”، مخصوصا  تضاد طبقاتی میان کارگر و سرمایه دار و البته میان ۹۹ درصد جامعه با اقلیت ۱ درصدی حاکم از جمله دار و دسته رفسنجانی و حزب کارگزاران سازندگی است.

به این برمیگردیم که این “طرفداران کار آفرینان” چه نسخه ای برای درمان “بحران اقتصادی و  اجتماعی” می پیچند و چه راهکاری برای مقابله با شیوع جریانات کمونیستی دارند. اینجا لازم است به چند جنبه اشاره کوتاهی داشته باشیم.

غریزه مشترک طبقاتی: صدای پای سوسیالیسم قبلا و بارها به گوش مقامات حاکم رسیده بود!

“شیوع جریانات کمونیستی” مدتهاست توسط حکومت اسلامی مشاهده شده است. قبل از “کارگزاران سازندگی”، دستگاه امنیتی حکومت اسلامی برای مقابله با  آن صحنه های منزجرکننده ای از شناعت و رذالت به نمایش گذاشتند که البته خود را موضوع تمسخر اهالی کردند.  فعالین و رهبران کارگری را دستگیر کردند، کارگران را “شکنجه کردند که بگویند شکنجه نشده اند”، زیر شکنجه اعتراف گرفتند و “طراحی سوخته” راه انداختند که کارگران را به زعم خودشان بدنام کنند. گفتند که اعتراضات کارگران “کارگری-کمونیستی” است. رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس کارگران معترض را وابسته به حزب کمونیست کارگری و به قول خودشان “حزب گسترش اعتراضات” اعلام کرد و با این کار خواست مثلا از یک طرف “جرم” کارگران را سنگین کند و از طرف دیگر حزب کمونیست کارگری را بکوبد. و دیدیم که همه اینها تف سربالا شد و بر ریش آیت الله ها و مقامات حکومت اسلامی و طبقه حاکم فرود آمد. این ابلهان نتوانستند بفهمند که وقتی یک حکومت بدنام و منفور، یک حزب خوشنام و دخیل، یک حزب “گسترش اعتراضات” از یکطرف و کارگران خوشنام و حق طلب و معترض را از طرف دیگر به هم ربط بدهد هر دو خوشنامتر و بانفوذتر میشوند. و این اتفاق افتاد.

سهم خواهی سیاسی!

حزب کارگزاران سازندگی، بعد از کلی ابراز امیدواری در باره “ورود رییس قوه قضاییه (همان عضو هیئت مرگ در دهه شصت که الان در صندلی قاضی القضات حکومت نشسته است) و دیگر اصولگرایان” به “آسیب شناسی پرونده های امنیتی” به مثابه یک “فرصت و ضرورت تاریخی و اجتماعی و مدنی” و اینکه این “ورود” به احقاق حق” منجر شود، خطاب به حکومت اعلام میکند که “چالشهای پیش روی حکومت” را این حزب بهتر میفهمد و راه مقابله با این چالشها هم در آستین این حزب است. برای مثال، به حکومت ایراد میگیرد که جای شایسته احزاب “به عنوان حائل میان جامعه و حکومت را به رسمیت نمیشناسد و احزاب را نه رکن جامعه که رقیب حاکمیت می پندارد”. اشتباه نشود. منظور احزاب اپوزیسیون نیستند. منظور همان احزاب خودی مثل همین حزب کارگزاران سازندگی است.

اگر کسی حکومت اسلامی و این شرکای جرمش در حزب کارگزاران سازندگی را نشناسد واقعا ممکن است تصور کند که داریم در باره جوامعی صحبت میکنیم که مثلا بعد از سالها مبارزه کارگران به درجاتی از حضور نهادهای کارگری مثل سندیکاها و یا نهادهای غیر انتفاعی و باصطلاح مدنی تن داده اند. نه خیر اینجا جمهوری اسلامی است که حتی به فعال محیط زیستش هم اتهام جاسوسی میزنند. حزب کارگزاران سازندگی که همیشه بخشی از مافیای حاکم بوده است به این حقیقت حتما واقف است و نگرانی این حزب شریک جرم حکومت اسلامی، مطلقا این نیست که مثلا به احزاب سیاسی متنوع امکان حضور سیاسی در فعل و انفعالات جامعه داده شود. مساله بر سر سهم درخور خودش در ساختار سیاسی حاکم است. این ظاهر مدرن سیاسی هیچ چیزی نیست جز چانه زنی برای سهم سیاسی بیشتر در ارگانهای سیاسی حکومت برای باند  خودشان. باندی که در مقابله با دستاوردهای انقلاب ۵۷ و به شکست کشاندن آن و پهن کردن بساط جنایت و چپاول و تبه کاری حکومت اسلامی نقش بنیادی داشته است و لذا سهمی میخواهد که سزاوارش است.

سهم خواهی اقتصادی!

اطلاعیه اعلام میکند: “ریشه در بحران نظام اقتصادی کشور است”. ریشه خود این بحران چیست؟ اطلاعیه جواب میدهد که “خصوصی سازی قبل از آزاد سازی به اختصاصی سازی و  رانت خواری” منجر شده است. و اظهار تاسف میکند که “یک خصوصی سازی ناکام و نادرست و ناروا به تضییع حقوق کارگران و توهین به نهادهای کارآفرین منتهی شده است و…” همه اینها باعث شده که  “صدای پای سوسیالیسم به گوش میرسد”!

تضییع حقوق کارگران در این اقتصاد یک اصل پایه است. این اقتصاد اصولا نمیتواند بدون بهره کشی از کارگران و زیرپاگذاشتن حقوق کارگران کارکرد داشته باشد. این روشن است و قاعدتا حزب طرفدار “کارآفرینان” این را خوب میداند.

اینجا هم مساله کارگزاران ابدا “تضییع حقوق کارگران نیست” بلکه “توهین به نهادهای کارآفرین” (به زبان آدمیزاد همان سرمایه داران) است. “توهین” هم البته یک پوشش اخلاقی برای طرح یک سهم خواهی اقتصادی از مافیای حاکم است. حزب کارگزاران سازندگی اینجا هم دارد سهم بیشتری از چپاول را میخواهد.

میدانیم که خصوصی سازی در حکومت اسلامی، انتقال مالکیت موسسات و کارخانه های دولتی به مقاماتی از حکومت (آقازاده ها) است و این آقازاده ها بسته به اینکه کدام جناح و باند در حاکمیت دست بالا دارند تغییر می یابند. کارگزاران سازندگی به زبان ساده میگویند خصوصی سازی کنونی زیادی انحصاری است. دست همه آقازاده ها، قبلی و کنونی و قدیم و جدید به طور برابر برای چپاول از این خصوصی سازیها باز نیست. سئوال برای این حزب این است: سهم ما کو؟ مقصود از “توهین به نهادهای کارآفرین”  هم دقیقا این است که به بخشی از سرمایه داران، به “کارآفرینان” متعلق به باندهایی از حکومت که جناح رفسنجانی “مرحوم” و دار و دسته اش هم البته یکی از مهمترنیشهایش هستند کم لطفی شده است!

“راه حل عدالت از توسعه میگذرد”!

قبلا دیدیم که اطلاعیه ریشه بحران را چگونه “آسیب شناسی” کرده است. اینکه نظام اقتصادی در بحران است و ریشه این بحران هم “خصوصی سازی بدون آزاد سازی” است که نتیجه اش “اختصاصی سازی و رانت خواری” شده است. همه مساله “یک خصوصی سازی ناکام و نادرست و ناروا” است که “به تضییع حقوق کارگران و توهین به نهادهای کارآفرین”  منتهی شده است!

حتی اگر کسی بقیه اطلاعیه را هم نخواند از همین ریشه یابی کذایی میتواند حدس بزند راه حل این “آسیب شناسان” کهنه کار سرمایه و حکومت اسلامی چه باید باشد.

راه حل اطلاعیه:

“بازگشت به راهبرد توسعه ی  متوازن ، همه جانبه  و پایدار کشور از راه رونق تولید و پیوند کارگر و کار آفرین با نظارت و نه دخالت نهاد دولت بر اساس حفظ حقوق مالکیت  و حکومت قانون و رقابت آزاد”!

“ما به عنوان یک حزب مدافع کارآفرینان، از حقوق کارگران دفاع می کنیم و دفاع از حقوق کارگران را به جای شعارهای سیاسی و عوام فریبی های مارکسیستی در حمایت از کار و  تولید می دانیم که راه عدالت از توسعه می گذرد . بر طرف کردن موانع سیاسی داخلی و خارجی توسعه به خصوص تامین امنیت سرمایه گذاری ملی و بین المللی سبب خواهد شد به جای کاسبان بحران های کارگری، کارگران و کار آفرینان شریف و میهن دوست چرخ تولید و توسعه کشور را بچرخانند و مانع تشدید تضادهای اجتماعی شوند.”

ظاهرا کسانی در حکومت اسلامی نگران رونق تولید در مقابل مثلا رونق دلالی و تجارت و بورس بازی و غیره هستند و اگر کاربدست اصلی شوند مشکل تولید و اقتصاد و بحران اقتصادی و نهایتا بحران حکومتی حل خواهد شد و حکومت اسلامی “انشاء الله” از دلهره “صدای پای سوسیالیسم” رها خواهد شد.

اولین سئوال این است که مگر این کارگزاران سازندگی به سرکردگی رفسنجانی برای سالها ارگانهای کلیدی حکومت اسلامی را در دست نداشتند؟ چطور شد که نه توانستند “موانع داخلی و خارجی توسعه” را رفع کنند، نه توانستند بحران اقتصادی را حل کنند و نه توانستند مانع اعتراضات کارگری شوند؟ اما باید قبول کرد که یک کار را خوب انجام دادند: به عنوان “حزب مدافع کارآفرینان”، به نام جهاد سازندگی، جهاد بزرگی علیه کارگران راه انداختند و ریاضت اقتصادی کمر شکنی بر کارگران تحمیل کردند.

همین دار و دسته، امروز اساسا به خاطر “صدای پای سوسیالیسم” از لانه های پر از جنایت و فسادشان بیرون آمده اند و تصور میکنند راهکاری راهگشا برای رهایی از “صدای پای سوسیالیسم” دارند.

دقت زیادی لازم نیست تا معلوم شود که حزب کارگزاران سازندگی نسخه ای را برای درمان بیماری به نام جمهوری اسلامی پیچیده اند که در فضای راست دهه هشتاد، در دوران یکه تازی مرتجعینی مثل تاچر و ریگان، به قدرت گرفتن دیکتاتورهایی مثل پینوشه در شیلی منجر شد. منظورم راهکار مشهور مکتب شیکاگو و میلیتون فریدمن است که در آن همه چیز در خدمت رقابت آزاد سرمایه داران برای تحمیل هر چه خشن تر ریاضت اقتصادی و بهره کشی هر چه ظالمانه تر از کارگران بود. این نسخه کارساز نیست. این نسخه نمیتواند صدای پای سوسیالیسم را قطع کند. چون اولا، بخشا توسط همین حکومت اسلامی حال با شیوه ها و روشهای ویژه دست اندرکارانش از جمله رئیس جمهوری که به رفسنجانی هم ارادت دارد در حال پیاده شدن است و خود زمینه اعتراضات قدرتمند کارگری و رشد گرایشات کمونیستی شده است. و ثانیا، اقتصاد جمهوری اسلامی سالهاست که به یمن حضور نوبتی باندهای مختلف حکومت از جمله همین کارگزاران سازندگی در قدرت تبدیل به یک  شبکه تو در توی مافیایی شده است که در آن همه باندها شغلشان چپاول دسترنج کارگران و غارت ثروت و منابع کشور در اسرع وقت است. صحبت بر سر حکومتی است که تا خرخره در بحران اقتصادی و مهمتر از این بحران سیاسی – حکومتی غرق است، حکومتی که خوب میداند اکثریت عظیم آن جامعه معترض کمین کرده اند آخرین تهاجمشان را سازمان دهند و سرنگونشان کنند. حالا که “صدای پای سوسیالیسم به گوش میرسد” دیگر باید بیشتر عجله کنند، سریعتر و وسیعتر غارت کنند چون زمان به نفعشان نیست. زمان به نفع این است که صدای پای سوسیالیسم قویتر و قدرتمندتر شود و آنگاه دیگر دیر است.

راه عدالت از سرنگونی جمهوری اسلامی و استقرار سوسیالیسم میگذرد!

اطلاعیه اعلام کرده است که حزب کارگزارن سازندگی میخواهد “همه استعداد ملی و محلی” اش را در خدمت جمهوری اسلامی بگذارد که این حکومت از بحران نجات یابد.

“ما به عنوان حزبی مدافع توسعه و عدالت  آماده ایم همه استعداد ملی و محلی خود در کارگزاران سازندگی ایران را در خدمت تبدیل این تضاد اجتماعی به یک تعامل مدنی میان ” مرکز – پیرامون “، ” حاکمیت -اپوزیسیون ” و از همه مهمتر ؛ ” کار افرین – کارگر ” تبدیل کنیم . راه روشن است : برای رسیدن به عدالت راهی جز توسعه وجود ندارد.”

قبلا گفتم که منظور حزب کارگزاران سازندگی از اپوزیسیون جناحهای مختلف حکومتی است که در دوره های مختلف موقعیت ونقششان در ارگانهای اصلی حاکمیت کم و زیاد شده است طوری که گاها ادای اپوزیسیون در آورده اند.

اینها وقتی از تبدیل “تضاد اجتماعی” به “تعامل مدنی” صحبت میکنند منظورشان آشتی ملی میان خودشان  برای مقابله با خطراتی است که همان “تضاد اجتماعی” واز همه مهمتر، تضاد “کارآفرین- کارگر” بوجود آورده است. صاف و ساده میگویند برای مهندسی تضاد اجتماعی و رفع خطر نیاز داریم پایه طبقاتی و سیاسی حکومتمان را هر چه بیشتر گسترش دهیم و متحدانه تر ظاهر شویم و “استعدا ملی و محلی” همه باندهای حکومت اسلامی را به کار بگیریم.

راه عدالت مورد نظر حزب کارگزاران، یعنی تقسیم “عادلانه” ثروت و مکنت و حق مالکیت و حق استثمار کارگران و سوداندوزی و حق چپاول منابع طبیعی کشور میان باندهای حکومتی ممکن است از “توسعه” بگذرد، اما راه عدالت مورد نظر کارگران، راه عدالت مورد نظر میلیونها زن و جوان و کلا راه عدالت اکثریت عظیم مردم ایران از سرنگونی جمهوری اسلامی میگذرد. از سرنگونی حکومتی میگذرد که نقش اصلیش پاسداری از منافع سرمایه و سرمایه داران و میلیاردهای حاکم است. حکومتی که چهل سال است  هر جلوه ای از عدالت را لگدمال کرده است.

عدالتی که کارگران، زنان، جوانان و میلیونها مردم محروم وستمدیده ایران میخواهند این است که بساط  طبقه مفتخور و میلیاردر همراه مجلس و شورای نگهبان و وزرا و وکلا و سپاه و آیت الله ها و امام جمعه هایشانبرچیده شود؛ فورا همه آمرین و عاملین چهل سال جنایت و فساد دستگیر شوند و محاکمه شوند؛ فورا همه تبعیضات و قوانین اسلامی برچیده شوند؛  فورا همه زندانیان سیاسی آزاد شوند؛ فورا همه ثروت و امکانات کشور را خود کارگران و جوانان و زنان و اکثریت مردم از طریق اداره شورایی در خدمت رفاه و آسایش و خوشبختی همه سازمان دهند؛ و بالاخره بر روی آوار حکومت اسلامی نظامی مستقر کنند که در آن خوشبختی و آزادی و برابری و رفاه همگان اصل است.

و چه زمانی بهتر از امروز برای چنین اتفاقی وقتی که “صدای پای سوسیالیسم” آنقدر بلند است که در گوشهای سران یک حکومت تماما ضد کمونیست و ضد برابری و آزادی طنین انداخته است.

محسن ابراهیمی

انترناسیونال ۸۳۴

۲۹ شهریور ۱۳۹۸ – ۲۰ سپتامبر ۲۰۱۹

ebrahimi1917@gmail.com

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *