جدید ترین
kazem-nikxah

آخرین تحولات در سوریه

kazem-nikxah
مصاحبه انترناسیونال با کاظم نیکخواه
انترناسیونال: کنفرانسی در مورد سوریه تحت نام کنفرانس ژنو٢ در جریان است. نظر شما در مورد این کنفرانس چیست و چه هدفی را دنبال میکند؟
کاظم نیکخواه: این کنفرانس ادامه ژنو یک است که محورهایی را تصویب کرده بود و این کنفرانس هم قرار است همان محورها را به مرحله عمل برساند. در کنفرانس اول گفته شده که طرفین آتش بس اعلام میکنند. یک دولت انتقالی تشکیل میشود. دولت انتقالی شرایط انتخابات آزاد را برقرار میکند و این انتخابات را برگزار میکند. ظاهرا این کنفرانس قرار است همان اهداف را دنبال کند. در واقع اگر از فرمولبندیهای مردم فریب بگذریم، نیروهای متعدد درگیر در سوریه که هرکدام بخشی از جریانات ارتجاعی و آدمکش را نمایندگی میکنند، مثل روسیه، ترکیه، عربستان، آمریکا، و برخی کشورهای اروپایی دورهم جمع میشوند که بر اساس توازن قوای موجود به سازشی برسند. یک محور اصلی اختلاف مساله کنار گذاشتن بشار اسد است که بنظر میرسد که اکثرا در مورد آن اتفاق نظر دارند. اما هنوز اختلافات زیادی در این مورد با برخی دولتها و مشخصا روسیه وجود دارد که سازش و معامله را مشکل میسازد. این قابل توجه است که هم حکومت اسد و هم دستجات ارتجاعی اسلامی وابسته به دولتهای عربستان و ترکیه و قطر و غیره، با شروع مذاکرات بر شدت جنگ و جنایت و حملات خود افزوده اند. زیرا میخواهند در آخرین لحظه سنگرهای بیشتری را فتح کنند و دست بالاتری در دوره بعدی داشته باشند.
انترناسیونال: چرا جمهوری اسلامی را دعوت کردند و بعد این دعوت را پس گرفتند؟
کاظم نیکخواه: دولتهای غربی اول اعلام کردند که اگر جمهوری اسلامی مفاد ژنو١ را برسمیت بشناسد میتواند در کنفرانس شرکت کند. دولت روحانی اینرا قبول کرد و آنها دعوتش کردند. اما یک روز بعد حکومت اسلامی گفت ما کنفرانس ژنو١ را قبول نداریم و اسد باید بماند و در نتیجه از ورود هیئت ج ا ممانعت شد و کنار گذاشته شدند. در واقع اینطوری است که شرکت کنندگان همگی به طور تلویحی پذیرفته اند که اسد باید کنار گذاشته شود و اختلاف بر سر چگونگی و روال آنست. حتی خود دولت سوریه هم شرکت داده شده است و این جالب است. که اینها میگویند بر سر مساله اسد مذاکره نمیکنیم اما در کنفرانس شرکت دارند یعنی آنها هم بطور تلویحی کنار رفتن اسد را قبول کرده اند. و جمهوری اسلامی کاسه داغتر از آش شده و میگوید نه اسد باید بماند! چون برای این حکومت سرنگونی اسد یک ضربه اساسی است. طبعا خود همین موضع عوض کردنهای پی در پی نشان میدهد که در راس حکومت نزاعهای جدی ای در این مورد وجود دارد.
انترناسیونال: بگذارید از این کنفرانس فاصله بگیریم و به کل فضای جنگ و کشتار و جنایت که جریان دارد و شما هم اشاره کردید بپردازیم. چرا و چه شد که انقلاب مردم سوریه به جنگ تمام عیار رژیم با مخالفان سوق پیدا کرد؟
کاظم نیکخواه: اینکه چرا انقلاب مردم به جنگ تمام عیار تبدیل شد دلیلش روشن است. این رژیم اسد و حامیانش و مشخصا جمهوری اسلامی و حزب الله لبنان و غیره بودند که علیه مردمی که دست به اعتراض و تظاهرات خیابانی زده بودند و میخواستند از شر یک دیکتاتوری کثیف و سرکوبگر و میراثی خلاص شوند، ارتش و بمب و تانک و هواپیما و موشک بکار گرفتند. بنظرم حکومت اسد از همان اوایل با مشاهده وسعت تظاهرات و انقلاب داشت به این نتیجه میرسید که باید با انقلابیون و مردم به نحوی کنار بیاید و دست به عقب نشنینی هایی بزند و زد. مثلا از حدود ٤٠ سال قبل از آن یعنی از دوره حافظ اسد در سوریه حکومت نظامی به مفهوم دقیق کلمه و بطور رسمی برقرار بود. بشار اسد فورا اعلام کرد که وضعیت فوق العاده و حکومت نظامی را لغو میکند. اعلام کرد که حاضر است انتخابات دموکراتیک برقرار کند. شماری از زندانیان سیاسی را آزاد کرد. اینها و اقداماتی از این دست اولین نشانه هایی بود که این باور را به همگان میداد که رژیم اسد نیز مثل رژیم مبارک بزودی سرنگون خواهد شد. اما به فاصله کمی بعد از این نشانه های سازش و عقب نشینی، ارتش سوریه دست به محاصره چندین شهر که در آن تظاهرات و اعتصابات جریان داشت زد، شروع به خمپاره باران و توپ باران و حتی بمباران هوایی این شهرها کرد. من نام شهرهای حما، درعا، بانیاس، و اطراف دمشق را بیاد می آورم که محاصره کامل نظامی شدند و حتی آب و برق و مواد خوراکی بروی مردم قطع شد.
این انقلاب از همانجا به این سمت چرخید. حقیقت اینست که نیروهای مخالف بشار اسد آن زمان اکثرا از مردمی بودند که بدرست شروع کردند خودرا مسلح کنند و دست به مبارزه مسلحانه مردمی علیه حکومت زدند. و این برخلاف ادعاهای رسانه ها و مفسرین مرتجع، هیچ ایرادی که ندارد هیچ، بلکه دقیقا کاری بود که مردم باید وسیعا میکردند. مساله ای که اتفاق افتاد با وارد شدن انقلاب به این مرحله فضای بین المللی بتدریج عوض شد. دخالت کشورهایی مثل عربستان و ترکیه و قطر که در پشت سر آنها کشورهای غربی قرار دارند، باعث شد که این تصویر به دنیا مخابره شود که جنگ بین دستجات مسلح است که الان در سوریه جریان دارد. اما تا مدتها این طور نبود. (اینکه الان چگونه است را اشاره میکنم) میخواهم بگویم که این اساسا یک دفاع مسلحانه و انقلابی برحق از جانب مردمی بود که آزادی میخواستند. یکی از بارزه های مردمی بودن این حرکت ایجاد شوراها و تشکلهای وسیع مردمی در بیشتر شهرها بود که زن و مرد و پیرو جوان شروع کردند به هرشکلی که میتوانستند به انقلاب کمک کنند و انقلاب را جلو ببرند. شوراهای محلات، و کارخانجات وسیعا تشکیل شده بودند. اما انقلاب مردمی آنقدر قوی و روشن و قدرتمند نبود که بتواند نیروهای تروریست و مرتجعی را که اکنون از همه سو به طرف سوریه گسیل میشدند و طبعا پایگاههای خودرا در داخل سوریه هم داشتند، افشا کند و عقب براند و در عین حال در جبهه جنگ با اسد خودرا گسترش دهد. این در واقع ضعف اساسی انقلاب سوریه بود. نداشتن رهبری اجتماعی و رادیکال. بخش اعظم مردم هیچ سمپاتی و همراهی ای با جریانات اسلامی و نوع ترکیه ای که همگی اسلامی و مرتجع هستند نداشته و ندارند.
نتیجه چه شد؟ جنگی تمام عیار به جریان افتاد. تلفات مردم بالا بود. جنایات وسیعی از جانب رژیم اسد صورت گرفت که قربانیان اصلیش مردم عادی بودند، و در عین حال مردم نیروهایی را جلوی صف میدیدند که از نوع القاعده و تروریستهای اسلامی و اینها بودند. و در نتیجه انقلاب شروع به افت کرد.
یکی از شرایطی که به این وضعیت در سوریه کمک کرد و باعث شد که حکومت اسد بتواند تا به آخر ارتش را با خود نگه دارد ترکیب قومی و قبیله ای در سوریه است که توسط ارتجاع قومی و اسلامی بشدت دامن زده شد و حکومت اسد بخوبی ازآن استفاده کرد. جریانات ارتجاعی اسلامی فضای جنگ بین سنی و علوی را دامن زدند. جنایات متعددی علیه مردم معمولی در بخش به اصطلاح علوی نشین انجام دادند و رژیم اسد هم از این اقدامات بخوبی استفاده کرد و توانست از شکاف گسترده در ارتش که شروع شده بود جلوگیری کند و در عین حال بخشهایی از مردم قسمتهای موسوم به “علوی نشین” را از ترس پاکسازیهای قومی و مذهبی از انقلاب بترساند و به سکوت بکشاند. ناگفته نماند که نیروهایی که بشدت تلاش کردند تا انقلاب مردم را به جنگ قومی و مذهبی تبدیل کنند جمهوری اسلامی و نیروهای حزب الله بودند و اینها نقش تعیین کننده ای در ایجاد این شکاف داشتند و این فضا و ایجاد شکاف مذهبی و قومی میان مردم را به نفع رژیم اسد میدیدند. در نتیجه همه اینها جنگ عملا به جنگی قومی و مذهبی تبدیل شد و این بزرگترین ضربه را به انقلاب مردم زد.
نتیجه ای که میگیرم اینهاست. مردم باید دست به اسلحه میبردند و بردند. مردم شروع کننده جنگ و درگیری نبودند. با شروع جنگ مسلحانه انقلاب تمام نشد بلکه ادامه یافت. و اتفاقا یکی از درسهای انقلاب سوریه همین است که مردم در مقابله با حکومتهای جنایتکار باید خودرا برای مقابله نظامی هم آماده کنند. درسوریه یک رهبری چپ و کارگری و انقلابی وجود نداشت که بتواند پلاتفرم انقلابی را ارائه دهد و همه نیروی مردم را مستقل از انتسابشان به مذهب و قومیت و غیره حول این پلاتفرم متشکل کند و از این طریق ارتجاع اسلامی و منطقه ای و قوم پرستان را منزوی نماید.
انترناسیونال: آیا آنچه جریان دارد بهرحال ادامه انقلاب است؟
کاظم نیکخواه: اخبار و گزارشهایی که پخش میشود و جنگها و تحولات و درگیریهایی که جریان دارد شباهتی به انقلاب ندارد. این گزارشها این را نشان میدهد که مردم تا حد زیادی حاشیه ای شده اند. هنوز هم بعضا گزارشاتی از برخی از اعتراضات و تجمعات مردم و یا مقابله با نیروهای ارتجاعی اسلامی منتشر میشود. اما ابعاد آنها محدود است. اینکه انقلاب توده ای ضربات کاری ای خورده و مردم عقب رانده شده اند و از آن فضای انقلابی و مردمی دیگر خبری نیست، بسیار بدیهی است و دیدن آن هنر زیادی نمیخواهد.
نکته ای که هست اینست انقلاب و یا حرکتی با این ابعاد وسیع در یک تاریخ مشخصی تمام میشود. مخفیانه تمام نمیشود انقلاب ٥٧ در ٢٢ بهمن ٥٧ تمام شد و پس لرزه های آن تا سال ٦٠ که کلا آخرین سنگرهای انقلاب در هم شکسته شد ادامه یافت. این را امروز همه میدانند. خیزش سال ٨٨ روز ٦ دی ٨٨ فروکش کرد و تمام شد. انقلابات و تحولات بزرگ و خیزشهای عمومی و توده ای دیگر هم پایانشان یا شکستشان یک تاریخ مشخصی دارد. در سوریه جنگی که جریان دارد در ادامه انقلاب مردم شکل گرفته است. نیروهای ارتجاعی دست بالا پیدا کرده اند. مردم هستند اما حاشیه ای شده اند. اما سرنگونی بشار اسد هنوز روی میز همه طرفهای درگیر است. و این دستور را انقلاب در دامان همه از جمله دولتهای غربی گذاشته است وگرنه هیچکدام در پی سرنگونی بشار اسد نبودند. نه دولتهای ترکیه و قطر و عربستان موضع سرنگونی بشار اسد را داشتند و نه دولتهای آمریکا و اروپا. تا امروز هم اکثرا مساله کنار زدن بشار اسد برایشان یک تاکتیک تحمیلی است که از طریق آن میخواهند بر آینده جامعه سوریه دست بالاتری داشته باشند.
به این مفهوم انقلاب ضربات مهلکی خورده اما هنوز پژواکش و ترکش هایش وجود دارد. و ما هنوز به مقطعی که بطور معین و قطعی از تمام شدن انقلاب صحبت کنیم نرسیده ایم اما ظاهرا چندان هم از آن دور نیستیم. یک احتمال بسیار ضعیف اینست که مردم در پس سرنگونی اسد دوباره سربلند کنند و خواستها و اهداف خودرا دنبال کنند. اینکه تکلیف رژیم بشار اسد چه شود سرنوشت قطعی و مشخص انقلاب سوریه یا خیزش مردمی سوریه را هم اعلام میکند. بهرحال ما مفسر و ناظر بیطرف تاریخ نیستیم. ما خودرا متعلق به جبهه انقلاب در سوریه میدانیم. ما خودرا کنار مردم سوریه و علیه تمام نیروهای ارتجاعی چه حکومت اسد و چه ارتجاعیون اسلامی میدانیم. به این دلیل عجله کردن در اعلام شکست مردم و “دیدی گفتم شکست میخورد” کار ما نیست. ما واقعیات را به مردم میگوییم و آن اینکه نیروهایی که چه بصورت اسلامی های افراطی و کمتر افراطی طرفدار غرب و عربستان و ترکیه و غیره و جریانات ناسیونالیست فاشیسیتهای مختلف که بازی کن صحنه هستند ذره ای امر مردم و انقلاب مردم را دنبال نمیکنند. بلکه به جبهه ضد انقلاب تعلق دارند. حتی در مورد برخی میشود گفت که مرتجعتر از بشار اسد هستند. ما به مردم میگوییم که باید روی دولتهای درگیر در سوریه فشار گذاشت که با حکومت سوریه مماشات نکنند. ما خواستهای مردم از جمله پایان دادن به دیکتاتوری و آزادی همه زندانیان سیاسی و آزادی بیان و تشکل و تجمع و تشکیل یک دولت غیر مذهبی و غیر قومی را مورد تاکید قرار میدهیم. و در عین حال درسهای تاکنونی تحولات سوریه را یادآور میشویم. همانطور که اشاره شد این را باید توجه داشت که کنار رفتن بشار اسد بهر شکلی که صورت گیرد یک ضربه مهم به جمهوری اسلامی ایران است.
انترناسیونال: صف بندیهای مخالفان رژیم اسد را چگونه می بینید؟ غرب روی چه نیروهایی حساب باز کرده است؟ نقش جریانات تروریست اسلامی مورد حمایت عربستان و قطردراین وضعیت چه می باشد؟
کاظم نیکخواه: طبعا اصلی ترین نیروی مخالف اسد خود مردم سوریه هستند. و این معضل برای هرکس که بخواهد سازشی با این حکومت انجام دهد وجود دارد. اما یک گزارش که اخیرا منتشر شده میگوید در سوریه بیش از هزار گروه مسلح وجود دارد! بخشی از اینها جوانانی هستند که به صفوف مردم تعلق دارند و مسلحانه دارند میجنگند. اما جریانات تروریست اسلامی از یک طرف و جریانات اسلامی کمی میانه روتر و پروغرب تر از سوی دیگر، اصلی ترین نیروهای مسلح موجود هستند که در موارد متعددی دست به جنایات گسترده ای هم علیه مردم زده اند. دولتهای غربی مساله اصلی شان در منطقه خاورمیانه و مشخصا سوریه، امنیت اسرائیل است. نگران این هستند که امنیت اسرائیل بخطر بیفتد و در محاصره نیروهای متخاصم قرار بگیرد. این مساله استراتژیک برای دولتهای آمریکا و فرانسه و انگلستان و بقیه است. بنابرین هیچکدام از اینها از اینکه بشار اسد به ضعف افتاد راضی نبودند. اتفاقا یکی از بحثهایی که ما در اوج ضعف رژیم اسد داشتیم این بود که میگفتیم غرب خواهان سرنگونی رژیم اسد نیست. و یکی از دلایل سرکار ماندن رژیم اسد هم همین است.
کشورهایی مثل ترکیه و عربستان از همان یکی دو سال پیش شروع کردند دستجات وابسته به خودرا در سوریه سازمان دهند و تغذیه کنند. دولتهای غربی وقتی موفق نشدند کنترل کامل روی “ارتش آزاد سوریه” اعمال کنند جریانی که بنام “ائتلاف ملی سوریه” شناخته میشود را ایجاد کردند. اواسط سال گذشته حدود ١٥ گروه از نیروهای ارتش آزاد به این ائتلاف پیوستند. اختلافات و کشاکش های زیادی در میان همین ائتلاف نیز به جریان افتاد و رئیسش چند بار استعفا داد و عوض شد و از سال گذشته احمد الجربا به ریاست آن رسید که اکنون در کنفرانس ژنو نیز شرکت دارد. اینها بخشی از مخالفین اسد را تشکیل میدهند. در کردستان سوریه نیز مخالفین اسد دست بالا را دارند و در خلاء ایجاد شده در این اوضاع با چراغ سبز ضمنی حکومت اسد جریانات ناسیونالیست کرد کنترل اوضاع را بدست گرفتند و مدتی درگیریهایی نیز با جریانات تروریست اسلامی داشتند و شمار زیادی کشته شدند. کردستان منطقه نسبتا آرام تری در این سه سال گذشته بوده است اما مردم کردستان کمتر از بقیه مردم مخالف رژیم اسد نیستند.
انترناسیونال: آینده سوریه بعد از این اوضاع چه خواهد شد؟
کاظم نیکخواه: هیچکس به دقت نمیداند اوضاع به چه سمت خواهد رفت. اما میشود امیدوار بود که جنگ و جنایات هرچه زودتر به پایان برسد. اگر خیلی خلاصه بخواهم بگویم مذاکرات و سازشهایی که در جریان است این را نشان میدهد که دولتهای درگیر ایجاد یک دولت موقت ائتلافی را تصویب خواهند کرد و به اجرا خواهند گذاشت. اگر مردم دخالت فعالی نداشته باشند چنین دولتی میتواند یک دولت قومی و مذهبی باشد. و این میتواند شروعی باشد برای یک دوره جنگ و کشاکش های داخلی در سوریه که شباهتهایی به اوضاع عراق و افغانستان خواهد داشت. گرچه بعید میدانم که مجموعه شرایط در سوریه و مصالح نیروهای درگیر در این کشور، اجازه دهد که ابعاد جنگ داخلی و بحران سوریه به حد عراق و افغانستان برسد. بهرحال این مهم است که نیروهای چپ و مردمی حرف خودرا بروشنی بزنند و فعالانه برای آن تلاش کنند. این مهم است مردم جهان از خواستهای مردم سوریه دفاع کنند و روی دولتها فشار بگذارند و جلوی توطئه گری و ایجاد حکومتهای ارتجاعی و جنایتکار و مذهبی و قومی در سوریه را بگیرند. مردم سوریه در این شرایط نیاز به بیشترین حمایت و همراهی را دارند. بنظر من امروز در سوریه از سرنگونی اسد و تشکیل یک دولت غیر قومی و غیر مذهبی، و تضمین آزادیهای سیاسی و آزادی بی قید و شرط تجمع و تشکل و اعتصاب و برابری کامل زن و مرد و ممنوعیت اعدام و سنگسار و امثال اینها باید فعالانه دفاع کرد. همچنین باید بر این تاکید کرد که حکومت اسد و کل سیستم حکومتیش و همچنین نیروهای تروریست اسلامی هیچ مشروعیتی در میان مردم نداشته و هیچ ربطی به خواستهای مردم سوریه ندارند و نه فقط نباید در حکومت آینده سوریه نقشی داشته باشند بلکه از نظر مردم سوریه اینها باید به جرم جنایت علیه مردم به محاکمه کشیده شوند. با تاکید روی این محورهاست که میتوان اگر چه نه در کوتاه مدت، بلکه در میان مدت اوضاع را به نفع مردم تغییر داد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *