سخنرانی اختتامیه حمید تقوائی در پلنوم ٤٩ کمیته مرکزی حزب
پلنوم را با این صحبت شروع کردم که جامعه دارد ما را فرامیخواند. شرایط و تحولات شورانگیزی که امروز در جامعه می بینیم و جنبش کارگری و رهبران جنبش کارگری نقش تعیین کننده ای در آن دارند، از آسمان نازل نشده است. این ثمره یک دوره کار پیگیر و همه جانبه حزبی است که حزب کمونیست کارگری نامیده میشود. از سر بلند کردن دختران خیابان انقلاب، تا همگانی شدن گفتمان اداره شورائی، تا بمیدان آمدن خانواده های کارگری، تا رو بجامعه سخن گفتن و فراخوان دادن چهره ها و رهبران کارگری، تا گسترش مبارزه علیه اعدام، برای آزادی زندانیان سیاسی، در دفاع از پناهندگان، بازتاب اینها در خارج کشور و جوابی که خارج به این حرکتها میدهد، تمام اینها را که در نظر بگیرید میبینید که چطوراین حزب خشت روی خشت گذاشته است و جنگیده است و جلو آمده است. این موقعیتی است که ما به چپ داده ایم در ایران و به نظر من در یک سطح جهانی. در سخنرانی افتتاحیه گفتم جامعه وارد فاز جدیدی میشود که باید حزبیت پیدا کند. باید حزب معینی تبدیل بشود به چهره و نماینده سیاسی این حرکت. و ما برای ایفای این نقش باید آماده بشویم.
نکته ای که در افتتاحیه فراموش کرده بودم در مورد اهمیت مبارزات کارگران بویژه اعتصاب هفت تپه بگویم و رفقا به من یادآوری کردند اینست که در هفت تپه کارگر فارس عرب، لر، متحد و کنار هم ایستاده اند. و سرودی که در حمایت هفت تپه در مدیای اجتماعی پخش شده و اینجا دیدیم به چند زبان و لهجه محلی خوانده میشود. و این هم یک دستاورد جنبش کارگری است بویژه وقتی آنرا در مقابل سمینار کذائی دموکراسی خواهان کلن که دو ماه قبل برگزار شد قرار بدهید. سمیناریکه میخواست جامعه ایران را شقه شقه کند و به هر کس یک کرسی وزارت و حکومت بدهد در کهکیلویه و بویراحمد و خوزستان و کردستان و آذربایجان و غیره. در برابر اینها کارگر هفت تپه به چند زبان یک سرود را میخواند. و یک خواست را اعلام میکند. این عمل در اصطلاح انگلیسی lead by example خوانده میشود. یعنی رهبری با الگو دادن. کارگر هفت تپهو فولاد اهواز با نمونه ای که بدست میدهد اعلام میکندرابطه میان مردم منتسب به مذاهب مختلف و ملل و اقوام مختلف چه باید باشد. ممکن است با چندین زبان صحبت کنیم ولی یک سرود و یک شعارو یک خواست داریم. کارگر هفت تپه و کارگر فولاد نشان میدهد به چه سمتی باید رفت، باید به ریشه و درد مشترک دست برد و این امر ما بوده است. امر چند دهساله حزب ما بوده است. تاکید بر ارزشهای جهانشمول انسانی. وقتی از انسانیت و کمونیسم صحبت میکنیم – این را بارها گفته ایم – راجع به یک انسانیت پا در هوا و لاهوتی، در مورد اخلاقیات و فضیلتها و غیره صحبت نمیکنیم، از جوهر و هویت عینی و واقعی همه انسانهای دنیا صحبت میکنیم که امروز نود و نه درصدیها نامیده میشوند. آن یک درصد هم از آن موقعیت خلع بشوند نسل بعدیشان به صف نود و نه درصدیها خواهند پیوست و دیگر تبعیض و درصدی نداریم. جامعه انسانی داریم. جامعه سوسیالیستی چیزی جز جامعه انسانی نیست. و امروز جامعه ایران دارد این را فریاد میزند و کارگر هفت تپه و فولاد با اعتصاب خودش دارد این را نمایندگی میکند.
بنابراین به دستاورد همگانی کردن گفتمان شورا و اداره شورائی این را هم بایدافزود. اداره شورائی همه مردم، فارس و کرد و عرب و بلوچ و آذری و هر کس با هر هویتی که به او منسوب کرده اند را در کنار هم قرار میدهد و اعلام میکند ما همراهیم، هم هدفیم، همرزمیم. این مدل است که باید جامعه هشتاد میلیونی ایران دنبال کند. جامعه باید رهبری و حزبی را انتخاب کند که این آمال و افق و هدف مشترک همگانی را نمایندگی میکند و نه حزبی که میخواهد استانداری گیلان را به حکومت فدرال گیلان تبدیل کند. اگر کارگر این را در عمل میگوید ما باید این را بهزبان بیاوریم، باید ترجمه و تببین کنیم، باید به جامعه بگوئیم اینست پیام هفت تپه. مردم ایران! مردمی که شما را “کثیر الملله” مینامند. مردمی که میگویند هر کدام امر خودتان را دارید و گویا درد ما مردم اینست که باندازه کافی تفاوتهایمان برجسته نشده است! یا دردمان اینست که باندازه کافی بر هویت فارس و عرب و کرد و لر و بلوچ و ترک تاکید نشده است. واقعیت بر عکس است. مساله اینست که باندازه کافی بر هویت مشترکانسانی ما نه تنها در ایران بلکه در جامعه ای که کره ارض نامیده میشود تاکید نشده است. وقتی کارگر هفت تپه و فولاد در عملش این را میگوید شما باید این را معنی کنید. باید بسطش بدهید، باید تعمیقش کنید و باید پرچم هفت تپه را تبدیل کنید به پرچم جامعه ایران. پرچم هشتاد میلیون مردم ایران. این امر حزب ما از ابتدای زاده شدن بوده استو امروز روز جنگ نهائی است. امروز روزی است که ما و طبقه مان در خیابانها یکدیگر را ملاقات میکنیم. و همدیگر را در می یابیم و در کنار هم قرار میگیریم و یک جامعه هشتاد میلیونی را آزاد میکنیم. و وقتی این اتفاق بیفتد نه تنها یک جامعه هشتاد میلیونی آزاد شدهبلکه پرچم و افق و امید تازه ای مردم زیر پا له شده در سراسر دنیا پیدا خواهند کرد، هیچ بودگان جهانی پیدا خواهند کرد، نودو نه درصدیهای جهان پیدا خواهند کرد. اگر هفت تپه “رهبری با نمونه” در ایران است، انقلاب ایران”رهبری با نمونه” در جهان خواهد بود. و همه به آن اقتدا خواهند کرد. و همه از آن الهام میگیرند. همه از آن نیرو میگیرندو تمام این بساط یک درصدیهای مفتخور جهان را جمع میکنند. این جایگاه انقلاب ایران است و این جایگاه حزب ما در انقلاب ایران است.
من در آغاز پلنوم گفتم ما تضمین و تعهد میدهیم. میخواهم از شما بپرسم آیا این کار را میکنیم؟آیا حزب ما این تضمین و تعهد را میدهد؟ این پلنوم باید آغاز این عروج باشد. این پلنوم باید حزب را بلند کند. در آغاز پلنوم گفتم باید متناسب با شرایط قد راست کنیم و بلند بشویم و نقش جدیدخودمان را دریابیم. این پلنوم باید تولد جدیدی برای حزب باشد. جواب دادن به این اوضاع کاری هرکولی است. ما در کوله بارمانتجربه انباشته کرده ایم، تجربه غنی ای داریم، برنامه یک دنیای بهتر را داریم، سیاستهایش را داریم ولیآیا نیروی انسانی که قد راست کند، کمر سفت کند، آستین بالا بزند و این امر خطیر را به پیش ببرد را هم، داریم؟ این سئوال من در مقابل شماست. اینجا حرفهای پرشور میزنیم ولی نمیخواهیم تهییج بشویم، میخواهیم عملا به وظایف خطیری که مقابل ماست پاسخ بدهیم. من تا آنجا که توان دارم، با تمام توانائیم تلاش میکنیمحزب بلند بشود و این امر تاریخی را به سرانجام برساند.
متشکرم.