١٥ نفر از شخصیتهای سیاسی بیانیه ای را امضا کرده و در رابطه با تعیین نوع حکومتی آتی به رفراندوم فراخوان داده اند. شخصیت های امضا کننده این بیانیه همان شخصیتهای دوم خردادی و اصلاح طلب حکومتی هستند. اینها همان کسانی هستند که زیر فشار اعتراضات مردم قبلا دم از استحاله و تغییرات تدریجی در درون حکومت میزدند و اکنون زیر فشار خیزش انقلابی مردم به بن بست رسیده اند و با اعلام آشکار شکستشان، رفراندوم چی شده اند. اینان همان کسانی هستند که تا دیروز میگفتند اسلام با حقوق بشر تناقضی ندارد و امروز در اوج بن بستشان از استبداد دینی دم میزند و با طرح کذایی رفراندوم به عنوان راه گذار “مسالمتآمیز از جمهوری اسلامی به یک دمکراسی سکولار پارلمانی جلو آمده اند. بر اساس طرح رفراندوم این حضرات ظاهرا قرار است که مردم با مبارزاتشان برگزاری رفراندوم برای براندازی را به حکومت تحمیل کنند. اسمش را هم گذار مسالمت آمیز از جمهوری اسلامی به یک دموکراسی سکولار پارلمانی گذاشته اند.
اینان کوته فکرانی هستند که با طرحهای کودکانه ای از این دست میخواهند مسیر انقلاب مردم را به انحراف بکشانند.
از جمله مخملباف یکی از امضا کنندگان این بیانیه همین روزها در نامه ای سرگشاده به خاتمی لب و اساس موضوع را فاش میکند. او دراین نامه با اذعان به ناامیدی مردم از اصلاحات، رفراندوم را از اصلاحات کارآمدتر خوانده و آنرا سريعترين راه حل مشكلات و راهی برای رسیدن به “شکوفایی اقتصادی” و بازگشت سرمايههاى ايرانى میخواند.
او در سخنانش با بیشرمی تمام انقلاب مردم به جان آمده را، “انقلاب خشن” میخواند و در برابر همین خشم عظیم مردم است که او و امضا کنندگان بیانیه شان وحشت زده بر گذار مسالمت تاکید دارند. تا مبادا به کل بساط سرکوب و جنایت سرمایه داری حاکم آسیبی برسد. مخملباف از خطر حمله امریکا سخن میگوید تا بقول خودش خطر سوریه ای شدن ایران را مقابل مردم بگذارد و در این میان راه بیدرد خودشان را برای حفظ سرمایه های ملی و راه حلی برای شکوفا شدن اقتصاد به گل نشسته حکومت اسلامی به میان بکشد.
مخملباف و دارودسته امضا کننده بیانیه کذایی رفراندوم خوب میدانند که کار حکومت اسلامی به پایان رسیده است و شاهد به روغن سوزی افتادن نظام بربریت حاکمند. از اینروست که با طرح رفراندوم “تحت نظارت مجامع بی طرف” جلو آمده و در تلاشند تا بقول خودشان “بدون اینکه خونی ریخته شود”، سیستم سرمایه داری حاکم را نجات دهند و اقتصادش را شکوفا سازند. وعده شان نیز اینست که با رفراندوم تحت نظارت مجامع بی طرف، استبداد را برخواهند انداخت. و تمام نویدشان حفظ سرمایه های ملی از گزند “انقلاب خشن” مردم است.
این چنین است که مشتی اصلاح طلب و استحاله چی دیروز تبدیل به رفراندوم چی های امروز شده و میکوشند جلوی متلاشی شدن خونبارترین و جنایتکارانه ترین سیستم برده وار سرمایه داری حاکم را بگیرند و به عنوان ناجیان نظام پا به میدان گذاشته اند.
اما روشن است که هیچ حکومتی برای براندازی خود رفراندوم نمیگذارد و همه کس بخوبی میدانند که رفراندوم در جمهوری اسلامی بی معناست. بعلاوه برگزاری رفراندوم با دخالت سازمان معنایش، خود بخود به معنای حق آزاد انتخاب برای مردم نیست. رفراندوم وقتی معنا دارد که این حکومت سرنگون شود و مردم در شرایطی آزاد در آن شرکت کنند و حکومت آتی خود را برگزینند. و معمولا این احزاب و نیروهایی که در سرنگونی حکومت نقش اصلی را داشته اند، فراخوان دهنده رفراندوم در فردای انقلاب هستند. اما رفراندوم قبل از سرنگونی رژیم دیکتاتوری و سرکوبگر حاکم معنایی جز فریب مردم و حفظ سیستم حاکم و منحرف کردن مبارزات مردم ندارد و نهایتا چیزی شبیه همان مضحکه های انتخاباتی حکومت خواهد بود. بنابراین کسی که یک رفراندوم عمومی واقعی بخواهد باید امروز طرفدار انقلاب و سرنگونی جمهوری اسلامی باشد.
فراخوان به رفراندوم از سوی این ١٥ استحاله چی سابق که با دستپاچگی تمام وسط پریده و در برابر انقلاب مردم، در فکر نجات سرمایه های ملی و شکوفایی اقتصاد به بن بست رسیده شان هستند، راه حل مردم نیست. اگر چه امضاء کنندگان این بیانیه خودشان نیز خوب میدانند که دیگر برای حکومت اسلامی و اقتصاد به گل نشسته اش راه علاجی وجود ندارد و طرحهایی از این دست سرانجام محتومش شکست خواهد بود. ولی همه تلاششان را میکنند تا بلکه با بدست گرفتن خطر حمله امریکا به ایران و ترساندن مردم از خونین شدن مبارزاتشان، صف متحد مردم را متفرق کنند و مسیر انقلاب را به انحراف بکشانند.
اما مردم در مبارزاتشان از همه اینها عبور کرده اند. در جامعه ای که مردم در اعتراضات هر روزه شان دارند کل این سیستم تبعیض و نابرابری، کل این بساط دزدسالاری و توحش سرمایه داری را به چالش میکشند، انتخابشان نه فقط سرنگونی جمهوری اسلامی بلکه کل سیستم دزدی و جنایت حاکم است.