سالیان درازی است که تو گوش ما خواندن یک طبقه متوسطی هست بخصوص از نوع شهری آن، که سر منشا تحولات در جامعه است! البته آنها که از این طبقه یاد میکنند به شدت مخالف تحلیل طبقاتی هستند چون به هر حال پشت این تحلیل یک مبارزه طبقاتی هست و ایشان اصلا دوست ندارند باور کنند که طبقه پایین اجتماع میتواند سرمنشا تحولات باشد. اما وقتی پای یک موجود موهوم اجتماعی به میان می آید بدشان نمی آید از طبقه و طبقات بگویند که درانتها به بحث شیرین طبقه متوسط برسند.
طبقه متوسط شهری، حقیقتا اسم رمز سیاسی بوده که بخشی از کاربدستان سابق و فعلی حکومت برای خود تراشیده اند تا حمایت خود را از جنایت و تبهکاری این حکومت ادامه داده باشند. حضور ایشان در عالم سیاست ایران درست زمان هایی پر رنگ میشود که جمهوری اسلامی به مخمصه افتاده یا به نمایش “رای مردم” نیازمند است. از سانسور چی تا شکنجه گر، از امضا کننده فرمان اعدام، تا فلان ایدئولوگ تا بهمان کارگردان سینما که شکارچی مبارزین در خیابانها بوده، تا آن سیلبریتی زنی که دو دستی توی سرش میزنند که حجابت را رعایت کن، تا فلان فعال ملی و مذهبی که بارها زندان حکومت را کشیده و گوینده خبر فلان رسانه فارسی زبان، طیف وسیعی هستند که همیشه در پوشش نماینده “جامعه مدنی” یا “طبقه متوسط شهری” پریدند وسط معرکه و خاک پاشیدن تو چشم مردم که اگر مثلا به فلان قصاب حکومت رای ندهیم “جامعه کلنگی” میشود. مدعی اند تحولات باید عمیق باشد و البته عمق اش به اندازه تعویض یک مهره سوخته حکومت با مهره دیگری است که هر کدام در ریاکاری، وقاحت و جنایت دست دیگری را از پشت بسته، و وعده میدهند که سختی اش صد سال اول است!
در پی اعتراضات انقلابی اخیر که گرسنگان پا به میدان گذاشتند و به سرعت خواستار نابودی جمهوری اسلامی سرمایه شدند و شعارهای سرنگونی حکومت اسلامی در سراسر ایران پیچید آنها که همیشه خود را نماینده طبقه متوسط و تحلیل گر آن میشمارند، آن روی دیگر خود را نشان دادند. یا توده گرسنه به خیابان آمده را کرکس خواندند یا اغتشاشگر. ایشان باور ندارند که فرودستان جامعه به خیابان بیایند و شعار سیاسی بدهند دلیل از این مشعشع تر ندارند که بگویند که طبقه پایین ناء ندارد راه برود چه برسد در خیابان تظاهرات سیاسی بکند و دلیل مهم تر اینکه در دست جمعیت تظاهر کننده موبایل می بینند و این را نشانه طبقه متوسط شهری میدانند و چون مدعی اند طبقه متوسط شهری در اعتراضات نبوده و اصلا خوشش از این حرکات نمی آید، بودن موبایل در دست تظاهر کنندگان را دلیلی بر حضور”طبقه متوسط پایین” می شمارند!
جناب سعید برزین کارشناس و مفسر مورد اعتماد بی بی سی، در برنامه پرگار این تلویزیون که از حضور سنگین توده های گرسنه به جان آمده عصبانی است و از این حضور قاطع و شعارهای سرنگونی طلب توده گرسنه مشوش شده است تهدید میکند: “اگر عنصر بی ثباتی در تحولات جاری ادامه پیدا بکند، اگر به آن درجه از نارامی برسیم طبقه متوسط ایران تا حالا وارد صحنه نشده، وارد خواهد شد به این معنی که بر اساس منافع طبقاتی خودش وارد صحنه خواهد شد. یعنی نمی یاد بره زیر بلیط یک جنبش بی رهبر، بی گفتمان، بی سیاست و بی برنامه. میاد میگه اقا منافع طبقاتی من چیه بر اساس منافع طبقاتی خودم، دو دو تا چهار تا میکنم؛ من ثبات میخواهم من به سپاه پاسدران اجازه میدم که بیاد حاکمیت ایجاد کند، خیابان را غرق بکنه، امنیت را ایجاد بکنه. مال من، جان من و ناموس من حفظ بشه…رفتار طبقه متوسط در شرایط بحرانی اگر پیش بیاد این خواهد بود. و …وقتی که در مصر سیسی اومد طبقه متوسط گفت: آقا سرکوب کن!…”
طبقه متوسط شهری به کسانی اطلاق شده یا خودشان به خودشان اعطا فرمودند که خواستند تظاهر کنند بهتر می فهمند که منافع جامعه در کجاست. در کنار دولت که رسما نماینده طبقه فرادست جامعه است، این طیف گریمورهای همین دولتها هستند که چهره زشت و کثیف دولتهای سرمایه داری را می پوشانند. درمقام کارشناس اقتصادی خواستار اجرای شدن مصوباتی هستند که روز به روز به سیه روزی کارگران دامن میزند. در مقام کارشناس سیاسی و جامعه شناسی و فرهنگی خواستار عقب مانده ترین خواستها هستند. در پوشش جامعه مدنی پایین ترین درخواستها را دارند. این بخش از طبقه سرمایه دار خودش را روشنفکر طبقه متوسط میخواند چون لفظ سرمایه دار و طبقات بالا در نزد توده مردم منفورترین چیزهاست. درحکومتهای دیکتاتوری عریان مانند جمهوری اسلامی برای خود نقش خیرخواهانه ای تعریف کردند که تا دیر نشده دیکتاتور کمی به ایشان اجازه فعالیت بدهد و همیشه نگران از روزی هستند که تهیدستان به خیابان بیایند، از این جهت به دیکتاتور حاکم از “باب نصیحت” رهنمودهای میدهند. این “قوم” ( تعریفی است که سروش از دسته جات سیاسی دارد که خودش هم جز آنهاست!) به وقتش هیچ چیزی از دیکتاتور حاکم کم ندارند. فرمان “آقا سرکوب کن!” شفاف ترین تعریفی که ایشان از خودشان داده اند. چون درست تشخیص داده اند در فردای سرنگونی حکومت دیکتاتوری سرمایه بوسیله پابرهنگان ایشان هیچکاره میشوند و شاید باید جوابگویی برخی از تبهکاریها باشند.
حقیقت این است به گواه تجربه دو قرن اخیر منشا تحولات جامعه بشری، تحولات سیاسی و رفاه بشری اقدامات و تحرکات طبقه کارگربوده است. شمردن تک تک این تحولات درحوصله این یادداشت نیست. و از سوی دیگرسر منشا همه سرکوبها وستمکاریها و تبهکاریها طبقه سرمایه دار بوده است. این قوم (طبقه متوسط خود خوانده) حتی نمی تواند یک موبایل را در دست مردم تهیدست ببیند. باور نمی کند همین طبقات تهیدست بهترین استفاده از این امکانات امروزی دارد میبرد. تکنولوژی مدرن امروزی باعث شده است زبان طبقات پایین دراز باشد و دارد سعی میکند به کمک همین وسیله خودش را متشکل کند و سازمان دهد. نمی توانند هضم کنند که این توده مردم گرسنه چگونه در عرض چند روز از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب ایران علیه حکومت مطبوع آنها قیام کرد و یکصدا خواستار رفتن جمهوری اسلامی شد. این قوم از جمله آقای سعید برزین بر خلاف آنچه که میگویند میدانند طبقات پایین صدا دارند، رهبر دارند، گفتمان دارند. گفتمان شان آزادی بی قید و شرط سیاسی است، برنامه شان رفاه کل جامعه است و سیاست شان حضور همه جانبه و گسترده مردم در تمام لحظات تصمیم گیری برای جامعه است. ایشان میدانند که طبقات پایین حتی متحزب است. حزب خودش را دارد با تجربه ٤٠ سال مبارزه که عزم کرده اند قدرت سیاسی سرمایه را سرنگون سازند. دیکتاتور حاکم نصیحتهای این قوم را به گوش نمی گیرد و مردم تهیدست هم فهمیده اند که چاره ای ندارند جز سرنگون کردن حکومت اسلامی. و در این میان زمستان می رود و سیه رویی به ذغال می ماند.