سکولاریسم ما در مقابل سکولاریسم رضا پهلوی- مهران محبی

رضا پهلوی از سخنرانان همایش “حمایت حداکثری” در بنیاد دفاع از دمکراسی‌ها در واشینگتن بود که روز ۱۸ فروردین ۱۴۰۴ برگزار شد. او در این همایش ابتدا پاسخ‌هایی به پرسش‌های مختلف نماینده کنگره آمریکا در مورد رابطه پدرش (محمدرضاشاه) با مردم ایران در دوران سلطنتش و همچنین دررابطه‌با وقوع انقلاب ۵۷ داد که به‌کلی دروغ و تحریف بودند. در بخشی از این پرسش و پاسخ‌ها نیز به زمینه‌های سیاسی و اجتماعی بروز و ایجاد آن انقلاب پرداخت که باز هم دروغ و قلب واقعیت بود. همچنین در مورد اوضاع جاری در جامعه و وضعیت حکومت و در مورد ویژگی‌های حکومتی که با حمایت دولت‌های غربی می‌تواند جایگزین جمهوری اسلامی شود هم صحبت کرد و به نظر می‌رسد که این بخش سخنان وی در این شرایط باید کمی بیشتر مورد توجه قرار گیرد. او در این بخش از سکولار بودن حکومت مدنظر خود و نوع و میزان آزادی‌های سیاسی در آن حکومت حرف زد و به اعتبار ادعاهایش خواهان حمایت غرب شد.

ابتدا بد نیست اندکی به دروغ‌هایی که دررابطه‌با زمینه‌های انقلاب ۵۷ و مواجهه محمدرضا پهلوی با انقلاب و مردم انقلابی سرهم کرد، دقت کنیم. وی مدعی است که زمینه اصلی انقلاب ۵۷ ناآگاهی مردم نسبت به ماهیت خمینی و قدرنشناسی از خدمات پدرش بوده است. در مورد به‌زعم خودش سرکوب‌نکردن مردم در آن دوران توسط پدرش هم گفت که او با یک دوراهی مواجه بوده که یا باید می‌ایستاد و می‌کشت یا باید داوطلبانه قدرت را رها کند و برود و به‌خاطر داشتن خلق خشونت پرهیزی، دومی را انتخاب کرد و الان هم خیلی‌ها ناراحت هستند که چرا او نکشت و نماند و ما را تنها گذاشت و غیره!

تا اینجا که معلوم است چیزی غیر از دروغ‌گویی و تحریف مکرر واقعیات ارائه نکرده است. اولاً، مردم جان‌به‌لب رسیده‌ای که زیر فشار فقر و خفقان آریامهری به‌خاطر پایان‌دادن به دیکتاتوری و دست‌یابی به یک زنگی بهتر انقلاب کردند را ناآگاهان دنباله‌رو خمینی تعبیر می‌کند و دوماً، از پدرش که در زمان حاکمیتش هزاران آزادی‌خواه و دگراندیش را ده‌ها سال در زندان نگه داشته بود و بسیاری را اعدام کرده بود و در جریان انقلاب هم هزاران نفر را در خیابان‌ها قتل‌عام کرد، یک چهره ملایم و خشونت پرهیز نشان می‌دهد.

این دروغ‌گویی‌ها و سفیدشویی‌های رضا پهلوی و طرف‌داران سلطنت که ۴۶ سال حاکمیت خونبار و جنایت‌کارانه جمهوری اسلامی میدان را برای عرضه آنها بازکرده است، نمی‌تواند جامعه‌ای که برای پایان‌دادن به هر درجه تبعیض، نابرابری و دیکتاتوری و خفقان مبارزه می‌کند و درحالی‌که اسناد و مدارک جنایت‌های رژیم شاه در دسترس عموم هست را فریب دهد و در میدان واقعی مبارزه هم دست رد مردم را دریافت کرده‌اند. در نتیجه، در این نوشته که بیشتر قصدش موشکافی ادعاهای دمکراسی‌گرایی و سکولاریسم رضا پهلوی است، از موضوعات قبلاً پاسخ‌گرفته گذر می‌کنیم.

او ادعای سکولار بودن دارد و خود را طرف‌دار یک حکومت سکولار به عنوان جایگزین جمهوری اسلامی می‌داند.

رضا پهلوی مدعی است که نظام جایگزین جمهوری اسلامی که به‌زعم خودش رهبری مبارزه برای تحقق آن را بر عهده گرفته است، یک نظام سکولار خواهد بود که در آن آزادی مذهب وجود دارد و مذهب جایگاه مقدس! خود را بیشتر حفظ خواهد کرد و جمهوری اسلامی را حکومتی در جهت تضعیف اسلام دانست که به گفته خودش، نمونه بارز آن نیز “عمامه‌پرانی” از سر آخوندها توسط جوانان انقلابی است.

به‌این‌ترتیب رضا پهلوی سکولاریسم خود و حکومتی که قرار است او پادشاه آن باشد را به طور خلاصه حکومتی که در آن تمام مذاهب آزاد هستند و مهم‌تر اینکه مذهب در آن “جایگاه مقدس” خود را بیشتر حفظ خواهد کرد و هر کسی به قول خودش مانند جامعه آمریکا آزاد خواهد بود نشان الله و هر نماد اسلامی و مسیحی و زرتشتی و غیره را بر خود آویزان کند، تعریف می‌کند.

به طور واضح در سکولاریسم رضا پهلوی هیچ جایی برای بی‌مذهبان قابل‌تصور نیست. در این سیستم فقط مذهب رسمی (که می‌تواند فقط یک ادعا در موقعیت اپوزیسیون باشد) وجود ندارد. هیچ نشانی از قطع دست مذهب از آموزش‌وپرورش و قطع اختصاص بودجه‌ها و امکانات مالی دولتی به مراکز دینی نیست. خبری از آزادی نقد مذهب و تعطیل‌کردن مراکز مذهبی و حوزه‌های علمیه که با بودجه‌های کلان دولتی و متعلق به عموم مردم بر پا شده‌اند و مصادره اموال آنها به نفع عموم مردم نیست و بعلاوه قرار نیست سازمان‌های اسلامی‌ای مانند اوقاف که پدر و پدربزرگش بنیان‌گذاران و توسعه‌دهندگان آن بودند و بیش از ۷۰ درصد از املاک غیرمنقول را در تصاحب دارد، منحل شود و اموالش به جامعه برگردد، بلکه برعکس حکومتی برای حفظ “جایگاه مقدس مذهب” و البته اسلام، خواهد بود. ادعای آزاد بودن فعالیت احزاب چپ و راست هم که در این همایش با آن پز دمکراسی‌خواهی می‌داد، معلوم است که تا چه حد معتبر است وقتی که در تجمعات خارج کشور علیه جمهوری اسلامی و در دفاع از انقلاب “زن، زندگی، آزادی” ثابتی جنایت‌کار و سرشکنجه‌گر ساواک را به جلو صحنه می‌آورند یا “یاسمین پهلوی” شعار مرگ بر “چپ‌ها” در کنار مجاهدین و ملاها (البته ملاهای بد!) می‌دهد و طرف‌دارانش تکرار می‌کنند.

این حکومت آرزویی و خیالی رضا پهلوی با ویژگی‌هایی که از آنها حرف می‌زند و به اعتبارشان در نشست‌هایش با شخصیت‌های دون‌پایه غربی ژست مدرنیستی و دمکراسی‌گرایی می‌گیرد، البته همچنان خیالی و رؤیایی باقی خواهد ماند. چون جامعه‌ای که او می‌خواهد با حاکم کردن حکومت سکولار مدنظرش جایگاه و قداست مذهب و اسلام را بیشتر و محکم‌تر کند، سال‌های سال است که از روی مذهب و اسلام عبور کرده و همه مقدسات را زیر پا گذاشته‌ است.

برخلاف ادعای رضا پهلوی که ایران را کشوری با اکثریت مسلمان که مردمش جلوتر و روشن‌تر از مسلمانان در دیگر کشورهای اسلامی هستند تعریف می‌کند، مردم ایران نه‌تنها مسلمان نیستند، بلکه مردمی مدرن و طرف‌دار فرهنگ غربی اما تحت حاکمیت حکومت اسلامی هستند و جلوتر بودنشان از مسلمانان نه به‌خاطر این است که مسلمانانی روشن‌تر هستند، بلکه به‌خاطر ضدمذهبی بودنشان است. او به‌خاطر همین نگرانی از سرنوشت اسلام است که بی‌اعتباری و لگدشدن روزافزون آن توسط جوانان و زنان را تا جایی که بتواند انکار می‌کند و آنگاه که ممکن نباشد، تقصیر را بر گردن حکومت اسلامی می‌اندازد و وعده می‌دهد که با تغییر رژیم اسلامی به رژیم مطلوب او، ایمان و اعتقاد آسیب‌دیده و تضعیف شده مردم به مذهب ترمیم و تقویت خواهد شد.

اما سکولاریسم ما مردم مدرن و در میدان مبارزه برای پایان‌دادن به حکومت جمهوری اسلامی با سکولاریسم رضا پهلوی تفاوت‌های اساسی زیادی دارد. در حکومت سکولار مدنظر ما مذهب رسمی وجود ندارد و نه‌تنها مذهب، بلکه بی‌مذهبی هم آزاد است. هر نقدی از جمله نقد مذهب آزاد است و مسیر خنثی‌کردن تأثیرات مخرب مذهب و خرافات بر زندگی انسان‌ها از طریق نقد و مبارزه فرهنگی باز می‌شود. از طریق نقد آزاد، مذهب نه‌تنها جایگاه مقدس خود را حفظ نخواهد کرد، بلکه راه زباله‌دان تاریخ را در پیش خواهد گرفت. دست مذهب از آموزش‌وپرورش و قوانین اجتماعی، قضائی و اداره جامعه قطع خواهد شد. همه مؤسسات و مراکز مذهبی و خرافی مانند حوزه‌های علمیه و مساجدی که با هزینه‌های دولتی ساخته و اداره می‌شوند، تعطیل خواهند شد و اموالشان صرف رفاه اجتماعی خواهد گردید. اداره اوقاف و غیره منحل و اموالشان به نفع جامعه مصادره خواهد شد و بر درآمد مراکز مذهبی خصوصی مالیات بسته می‌شود.

ما اعلام می‌کنیم که مذهب ابزار تحمیق و عقب نگه‌داشتن جامعه است که همواره حربه‌ای در دست حاکمان و صاحبان ثروت بوده است تا هم راحت‌تر دسترنج اکثریت را چپاول کنند و هم حفاظی ایدئولوژیکی و اعتقادی برای حراست از ثروت‌ها و سرمایه‌های نامشروعان پدیدآورند. ما با انقلاب خود بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی، نظامی را مستقر خواهیم کرد که داشتن هیچ مذهب و ایدئولوژی امتیاز به‌حساب نیاید. مذهب باید امری شخصی گردد و نظام آینده که برآمده از اعمال اراده توده‌ای از طریق شوراها خواهد بود، آن را تضمین خواهد کرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *