جدید ترین

٢٥ شهلا دانشفر: نوامبر روز اعتراض به تمام مظاهر خشونت علیه زنان در ایران و در جهان

 

٢٥ نوامبر روز جهانی اعتراض به خشونت علیه زنان است. نفس این در جهان روزی به این نام خلق میشود، حکایت از ابعاد فاجعه بار آن دارد. نمونه های این خشونت در سالهای اخیر با ظهور پدیده هایی از نوع جنایات داعش و تروریست های اسلامی در عراق و سوریه و کوبانی و نیجریه و ایران و ترکیه و … ابعاد تکاندهنده ای به خود گرفته و اوج انحطاط سرمایه داری جهان امروز را به نمایش میگذارد. اینها همه فجایعی هستند که در جریان قدرت طلبی های دولتها و جریانات ارتجاعی منطقه و یارگیری های آمریکا و غرب و دولتهای بزرگ جهانی، بطور باورنکردنی ای هر روزه جریان دارد.

در تقابل با این توحش و بربریت که در پس آن دولتهای ارتجاعی منطقه و آمریکا و دول اروپایی و مماشات ها و سازش هایشان نهفته است، ٢٥ نوامبر روز کیفرخواست جنبش رهایی زن و جنبش آزادیخواهی و انسانیت است.

در عین حال نقطه امید بخش و نوید دهنده، جلو آمدن هر روز بیشتر جنبشی است  که نظم موجود را به چالش کشیده و به کل مصائب و توحش سرمایه داری اعتراض دارد. جنبشی که یک سر آن در ایران و سر دیگرش در گوشه گوشه جهان است. جنبشی که مشخصا در مقابل اسلام سیاسی و قوانین ارتجاعی اسلامی و دست اندازی های هر نوع مذهبی قد علم کرده است. در مصر و تونس نقش این جنبش را در برابر جریانات ارتجاعی اسلامی دیدیم.

حضور قدرتمند آنرا همین روزها در ترکیه در صف اعتراض هزاران نفره زنان و فعالان اجتماعی در ترکیه علیه اصلاحیه جدید قانون تجاوز به دختربچه‌ها و علیه حزب اسلاگرای عدالت و توسعه دولت ارتجاعی اردوغان، با شعار “من ساکت نمی‌مانم”، “تجاوز جنسی نمی تواند قانونی شود”، “این لایحه را فورا برچینید.”، دیدیم.

و یک کانون داغ آن ایران است که نمود بارزش را در جنبش حجاب برگیران و در عرصه های هر روزه نبردش علیه تفکیک جنسیتی و به چالش کشیدن حکومت آپارتاید جنسی می بیینیم که قدرتمند جلو میرود.

ایران، یک کانون داغ اعتراض علیه خشونت علیه زن

خشونت علیه زنان در ایران، تحت پوشش قوانین اسلامی جاری و هر روزه است و طی ٣٨ سال حاکمیت رژیم آپارتاید جنسی اشکال خشن و فاجعه باری بخود گرفته است.

حجاب اجباری و تفکیک جسنیتی دو رکن پایه ای حکومت اسلامی و خشونت علیه زنان در ایران است. از جمله طی ٣٨ سال گذشته زنان بسیاری به دلیل عدم تبعیت از قوانین حجاب اجباری که از پوشاندن موی سر تا رنگ لباس را در بر میگرفته، مورد انواع خشونت ها، برخوردهای خیایانی، بازداشت و زندان، احکام شلاق و زندان و جریمه های نقدی قرار گرفته اند. در عین حال حجاب و قوانین ارتجاعی اسلامی اهرمی برای محروم کردن زنان از بسیاری از حقوق اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی است. و همه اینها عرصه های دائم نبرد زنان با حکومت اسلامی و موضوع کارزارهای مبارزاتی جاری در جامعه است.

زیر پوشش حمایتی قوانین ارتجاعی اسلامی و پشتیبانی حکومت از عقب مانده ترین سنتهای ارتجاعی ضد زن، خشونت علیه زنان در خانواده، در محیط های کار و در عرصه های مختلف زندگی اجتماعی بیداد میکند و تبعات آن زندگی بسیاری از زنان در این جامعه را به تباهی کشانده است. و این ستم و فاجعه از همان سنین کودکی دختر بچه ها آغاز میشود.

از جمله یک نمود بارز خشونت علیه زنان در خانه است. سنت های کهنه مردسالارانه و حمایت رسمی قوانین از این سنت ها، به هم پاشیدن خانواده ها بخاطر فقر خانواده و نبود هیچگونه پوشش تامین اجتماعی برای زنان و کل جامعه، اعتیاد و قربانی شدن زنان بسیاری بخاطر اعتیاد همسرانشان و نبودن هیچگونه پوشش حمایتی ای از آنان، ابعاد خشونت در خانواده ها و در سطح اجتماعی را شدت داده است. این شرایط باعث افزایش آمار دختران فراری و کاهش سن آن به ٩ سال شده است. این شرایط موجب بالا رفتن آمار تن فروشی  و کاهش سن آن در ابعادی باورنکردنی و تکاندهنده ای شده است. از سوی دیگر دختران فراری، زنان تن فروش که خود قربانیان این سیستم اند، بنا بر قوانین اسلامی مجرم و در معرض خطرناکترین خشونت ها قرار دارند. بعلاوه اینکه قوانینی چون صیغه، شکل اسلامی تن فروشی را رسمیت داده و بازارش داغ است و در این صنعت فروش سکس، طبق قانون اسلامی حتی دختر بچه های کم سال نیز در لیست قرار دارند.

از سوی دیگر قوانین جاری اسلامی نظیر قوانین اسلامی ناظر بر خانواده و مناسبات اجتماعی خشونت در خانواده و در کل جامعه را نهادینه کرده و بر محرومیت های اجتماعی زنان افزوده است. یک  نمونه اخیرش ١٦ فرمان خامنه ای علیه زنان با تاکید بر “فرزند آوری” و “خانه داری” زنان است. که هدف آن تماما در جهت خانه نشین کردن زنان و پرورش لشگر اسلامش است.

و بالاخره نمودهای دیگر از تفکیک جنسیتی به عنوان مظاهری از خشونت علیه زنان، در مدارس و در کل سیستم آموزشی و اجباری بودن حجاب برای کودکان دانش آموزاست.

اما جامعه همواره در مقابل این دست اندازی ها ایستاده است و جدالی سخت میان حکومت و مردم در جریان است. از جمله بارها حکومت از عدم همکاری خانواده ها و معلمان با اجرایی شدن طرحهای ارتجاعی اسلامی کردن مدارس شکوه  و شکایت کرده است. در دانشگاهها نیز این جدال همواره جریان داشته و یک موضوع مهم اعتراضات دانشجویی، اعتراض علیه تفکیک جنسیتی بوده است.

مثال قابل توجه دیگر سیاست فاشیستی رژیم اسلامی در قبال کارگران افغانستانی و مهاجر است که بعد دیگری از فاجعه خشونت علیه زنان در ایران را به نمایش میگذارد. از جمله محرومیت کسانی که همسر غیر ایرانی میگیرند، از حق شهروندی و مشکل تهیه شناسنامه برای فرزندانشان و بالا رفتن آمار رابطه های خارج از ازدواج، زندگی بسیاری از این زنان را به مخاطره انداخته و بعضا جنایی کرده است.

خلاصه کلام اینکه  شکنجه و آزار زنان توسط همسران و خشونت های خانگی، افزایش میزان قتل های ناموسی، ازدواج کودکان، ختنه زنان، افزایش آمار تجاوز به زنان، فرار دختران به جان آمده از فشارهای خانوادگی از خانه و افتادن به دام باندهای بردگی جنسی، عاصی شدن زنان از خشونت های خانوادگی و کشیده شدن به تن فروشی، تشدید فقر اقتصادی و تبدیل تنفروشی  به راهی برای امرار معاش و پایین آمدن سن تن فروشی و سردر آوردن زنان تن فروش از باندهای جنایی قاچاق جنس، و در کنار همه اینها افزایش کارتن خوابی و اعتیاد در میان زنان و … همه و همه تبعات فاجعه بار خشونت علیه زنان در ایران است. و به عنوان یک مثال صیغه اسلامی، به تن فروشی در ایران قانونیت داده و حتی سن آنرا به سنین پایین و به دختر بچه ها رسانده است.

در برابر کل این توحش و بربریت، یک عرصه مهم نبرد زنان و اساسا مردم ایران، نبرد علیه آپارتاید جنسی و قوانین ارتجاعی اسلامی و ضد زن است. نکته مهم اینجاست که جنبش رهایی زن در ایران، در سنگر های بسیاری حکومت اسلامی را عقب زده است و مهمترینش حجاب است. تا جاییکه حتی در خود حکومت بحث بر سر اینست که اجباری بودن حجاب به نفع حاکمیت اسلامی نیست.

و این نبرد هر روز گامی فراتر گذاشته و جبهه های وسیعتری پیدا کرده است. از جمله دامنه اش به عرصه هایی چون ورزش، هنر، مد، موزیک و … کشیده شده است. یک مورد اخیرش گذاشتن شرط حجاب برای برگزاری فستیوال بین المللی شطرنج زنان در ایران است. که هم اکنون کارزاری علیه آن به راه افتاده است. پتیشن اعتراضی آتنا دائمی است، نمونه ای از این کارزار و  صدای اعتراض زنان در ایران است.  نمونه دیگر جنبشی است که بر سر حق دوچرخه سواری زنان به راه افتاد، که اساس آن جنبشی علیه تفکیک جنسیتی حکومت اسلامی است. کارزاری که هم اکنون در جریان است.

نمونه دیگر آن جنبش حق زنان برای ورود به استادیوم های ورزشی است که کارزار در دفاع از آن انعکاسی جهانی پیدا کرده است. بعلاوه اینکه موضوعاتی چون حق زنان برای خواندن آواز و مد لباس بودن و غیره، همگی جبهه های مختلف این نبردند.

همه و همه اینها حکایت از وجود یک جنبش قدرتمند علیه آپارتاید جنسی حاکم در ایران است که جنبشی سیاسی است و کل حکومت و قوانین ارتجاعی اسلامی اش را به چالش میکشد.

٢٥ نوامبر، روز اعتراض این جنبش علیه کل  توحش و بربریت در جهان سرمایه داری امروز،  علیه زن است. روز نه به به حجاب اجباری و تفکیک جنسیتی به عنوان مظاهر بارز خشونت علیه زنان در ایران است. روز اعتراض به خشونت علیه زنان، در خانه و در کل جامعه است، روز اعتراض به خشونت علیه زنان، در محیط های کار و در محیطهای آموزش است، روز اعتراض علیه قوانین حاکم ضد زن که آشکارا محیط زندگی، معیشت، کار و مبارزه زنان را امنیتی میکند، است.

جهان پر از توحش و بربریت امروز پاسخ آزادیخواهی و برابری طلبی ما کمونیستها را می طلبد. با شعار نه به خشونت علیه زنان و نه به تمام مظاهر بردگی زن، به استقبال این روز بزرگ جهانی برویم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *