جمهوری اسلامی از روز شنبه ۲۶ فروردین همزمان با نمایش مفتضحانه حمله موشکی و پهپادی به اسرائیل، دور تازهای از حملهایگستردهتر و وحشیانهتر علیه زنان در سراسر ایران را شروع کرده است.
از تقارن و همزمانی این دو حمله کاملاً مشهود بود که حمله به اسرائیل بهانهای برای حملهای جدید به مردم بود و گفتهها و برخوردهای سران رژیم در این مدت هیچ شبههای را باقی نگذاشته است. حکومت امیدوار بود بتواند در سایه ایجاد فضای جنگی، فضای جامعه را امنیتی کرده و با حملات وحشیانه به زنان موقعیت شدیداً تضعیف شده خود در برابر جامعهرا تقویتکند. این واقعیتی است کهسران رژیم صراحتاًبه آن اذعان میکنند. نماینده خامنهای و امامجمعه رشت کهدراینرابطهاعلام کرد “باید از فرصت ماجراهای اسرائیلبرای برخورد با بیحجابی استفاده کرده و فرصت را مغتنم شمرده و برای مقابله با این بساط وارد میدان شویم”، یک نمونه است.
علاوه بر این،اعترافاتاژهای رئیس جلادان قوه قضائیه، پرده از طرح حمله گسترده به زنان قبل از پایان سال ۱۴۰۲ برداشت که ریشه بحرانآفرینی جدید منطقهای را در خود داشته است. این مهره جانی حکومت در سخنرانی روز دوشنبه سوم اردیبهشت خود در نشست شورایعالی قوه قضائیه ضمن بروز درجهای از عقبنشینی از موضع چند روز گذشتهاش در مورد بیحجابی، به جلسه مشترک خود با رئیسی اعتراف کرد که در آن تأکید شده که نمیشود مقوله عفاف و حجاب را رها کرد. او در ادامه به برگزاری جلسات دیگری با شرکت برخی نهادها و وزارتخانهها و همچنین فراجا بعد از جلسه خودش با رئیسی اعتراف میکند که در آن بر تدوین و تمهید سازوکارهای منسجم و مدون برای شناسائی و برخورد با بهاصطلاحعوامل دشمن در قضیه حجاب تأکید شده است.
جمعبندی و حاصل یک دوره دو سهماهه جلسات و برنامهریزیهای سران قوه، نیروی انتظامی و همه نهادها و وزارتخانههایی مانند وزارت کشور، اطلاعات و ارشاد برای حمله به زنان سرانجام روز ۱۵ فروردین از زبان خامنهای تبدیل بهحکم شد و زمان حمله نیز در اطلاعیه فرماندهی انتظامی تهران برای۲۶فروردین با نام طرح “نور” اعلام گردید.
این دوره از تقلاهای حکومت برای مقابله با بیحجابی به دنبال گستردهتر شدن بیحجابی و مبارزه با حجاب و قوانین ارتجاعی آن در جامعه و شدت یابی رقص و آوازهای خیابانی، برگزاری مراسمهای شاد و سنتشکنانهفارغالتحصیلی دانشجویان و همچنین سراسری شدن جشنهای وسیع ضدحجاب، ضدخرافه و ضدمذهبی در آستانه سال نو که ماه رمضان (ماه هویت اسلامی) را به ماه روزهخواری (هویتزدایی اسلامی) عمومی تبدیل کرد و رژیم را به رعشه انداخت، بود.
در چنین وضعیتی بود که جمهوری اسلامیشدیداً به وحشت افتاده بود و باید کاری میکرد هر چند که همچنان کهاتفاق افتاد، به ضد خودش تبدیل شود. در نتیجهباتوجهبه مجموعه شرایطی که حکومت را در چنگ خود گرفته بود، تردیدی بر جای نمیگذارد که بخش اعظم طرح حمله به اسرائیل، فرصتیابی برای مقابله با اوضاع داخلی بوده و تلافی کشتهشدن پاسداران و حمله به ساختمان کنسولگری که بهاصطلاح تجاوز به خاک و سرزمین است، فقط بهانه بودند.
حکومت سرانجام طرح از پیش شکستخوردهاش برای حمله به مردم در روز ۲۶ فروردین را با گسیل درندگانش به مراکز و خیابانهای اصلی و پرتردد شهرها و با شدیدترین حملات و مورد ضرب و شتم قراردادن زنان آغاز کرد.
این بارازآنرو که رژیم شدیداً زیر فشار داخلی و بینالمللی است و دیگر چیزی برایازدستدادن ندارد،قلادههای مزدورانش را بیهیچ ابایی از انتشار صحنههای وحشیگری و شقاوتشان در رسانهها و مورد نقد و نفرت داخلی و جهانی قرارگرفتنش در ابعادی جدیدتر باز کرد و به جان زنان انداخت تا شاید هرطورشده اوضاع را کمی کنترل کند. زنان بیحجاب و مقاومتکننده در برابر مزدوران با مشت و لگد و کشیدن موی سر مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و با انداختن پتو بر روی سرشان بازداشت شدند.
اما حکومت باز هم با وحشیگری علیه زنان که در صف اول انقلاب هستند، به پایان خط رسیدن خود را برملا کرد. دو سه روز بیشتر از دور جدید حمله به زنان با طرح “نور” نگذشته بود کهجمهوری اسلامی شکست خورد و سران آن شکست را پذیرفتند.
به دنبال مقاومت زنان و عموم مردم در برابر حمله جدید حکومت و به شکست کشیدهشدن آن، خامنهای و اژهای و فرمانده فراجا ناچار به عقبنشینی و تغییر لحن و اعتراف به سختگیری و مواردی از ارتکاب به خشونت نیروهای سرکوبگر شدند.
بعدازاینعقبنشینی،همچنان کهمتعاقب همه عقبنشینیها که رژیم متوسل به تطمیع و ارائه طرحهای تشویقی برای جبران شکست و ادامه سرکوبگریاششده است، این بار تابلو طرح حقارتبار ارائه بلیت مجانی مترو به زنان چادرچاقچوری در ایستگاهها را نصبکردهاند.
جمهوری اسلامی در دورههای متوالی استیصالش را با این طرحهایخفتبار برای جمعآوریطرفدارانش در نمایشهای خود نشان داده است. دادن ساندیس و کیک و بستنی و غیره بخشی از نقشهها برای گردآوری طرفدارانش بوده و همیشه سوژه طنز و جوک گفتن مردم بوده است. رژیم علیرغم اینکه میداند بر بشکهای از باروت نفرت و انزجار عمومی بهخاطر۴۵ سال انواع جنایتهایی که نسبت به مردم مرتکب شده، قرار دارد ومیداند که دهها و صدها هزار زن حتی از تحصیل، شغل و دیگر حقوق مادی خود برای رسیدن به آزادی و عقب زدن قوانین، سنتها و باورهای ارتجاعی اسلامی گذشتهاند،باز هم دست از وقاحت و تحقیر بر نمیدارد. چون چارهای ندارد و مجبور است؛ مانند حیواندرنده در حال احتضار گاهی بغرد و چنگودندان نشان دهد و گاهی زوزه بکشد و اظهار درماندگیکند.
اما برای حکومت دیگر نه تهدید کارساز است و نهتطمیع. جامعه بهموازاتپیشرویهایمیدانیاش علیه حکومت، از نظر سیاسی و فرهنگی بهسوی رادیکالیسم سیاسی چپ و مدرنیسم فرهنگ غربی کاملاً متحول شده است. در روابط اجتماعی، داشتن دوستپسر و دوستدختر که زمانی حتی برای بخشی از جامعه مورد یورش فرهنگ ارتجاع اسلامی واقع شده، قبیح بود، حالا به یکی از ارزشهای مثبت تبدیل شده است.بیحجابی به معیار احترامگذاشتن به زنان تبدیل شده و این دگرگونی بنیادی در باور و افکار اجتماعی دیگر با هیچ فشار و سرکوبی قابلتغییر و کنترل نیست.