رسوایی “فیش های حقوقی نجومی” پایان ناپذیر است. آنچه که نهان بوده اکنون عیان و آشکار شده است. شاید هیچ اثری به مانند کاریکاتوری که فیش حقوقی مدیرعاملی شلاق بر پیکر فیش حقوقی کارگر معدن میزند گویایی وضع امروز جامعه ایران نباشد، جامعه بشدت قطبی شده. اکنون هر سند ومدرک رسمی که از سوی باندی از حکومت علیه باند دیگر افشا میشود بیانگر این است کل حکومت به مثابه یک دولت سرمایه داری کجا ایستاده است.
به گزارش رادیو فردا خاتمی رئیس جمهور اصلاحات این حکومت از “مسئولان ارشد” خواسته است از “پیشگاه ملت پوزش خواهی کنند”. ایشان در ” در یادداشتی در وبسایتش با اشاره به فقر «بخش قابل توجهی» از جامعه و اتفاقاتی مانند شلاق خوردن کارگران نوشته است که «دریافتهای این چنینیِ» بعضی از مدیران «به هیچ وجه قابل پذیرش هیچ وجدان آگاه و آزادهای نیست»”. خود همین یادداشت نشان میدهد که ما مردم گرسنه با چه بی حیثیت های درگیر هستیم. ایشان به فقر قابل توجه و شلاق خوردن کارگران اشاره میکند و در مورد دوره زمامدادری خودش سکوت میکند که در زمانی که ایشان از گفتگوی تمدنها میگفت در خاتون آباد کارگران به گلوله بستند. یادش نیست که در اول ماه مه نیروهای غیور انتظامی با موتور و باطوم به صف کارگران هجوم بردند. خاطر مبارکشان نیست که دولت اصلاحات ایشان در یک قلم اصلاحی کارگاههای زیر ده نفر از شمول قانون کذایی کار خودشان در آوردند تا “محیط کسب و کار” را برای کارفرما خوشایند سازد. خاتمی تاکید میکند ” من خود گواه رنج و ناراحتی رئیسجمهور محترم (روحانی)بودهام و دستور پیگیری نیز دادهاند…” رنجی اگر در میان باشد این است که دست رقیبان حکومتی باز است و فیش های حقوقی ایشان را منتشر میکنند و دست ایشان کوتاه است، هر چند بادمجان دور قاب چین های رئیس جمهور محترم کنونی بارها تاکید کردند که حقوقهای نجومی چیز جدیدی نیست، ٣٥ سال است که تداوم داشته و این شامل دوران “دولت اصلاحات” هم میشود( آمدند ابرویش را درست کنند، زدند چشم اش را هم کور کردند!)
آنچه که روشن است حوادث اخیر از شلاق خوردن کارگران معدن آق دره و تا زندانی کردن فعالین کارگری و اعتصاب غذای جعفر عظیم زاده و تا رو شدن فیش های حقوقی نجومی همه بر یک امر تاکید میکنند که امروز “اعتراض طبقاتی” در آشکارترین شکل آن در جلو چشم جامعه در جریان است. این جریانات تاکیدی است که مبارزه اصلی بین دو قطب جامعه؛ بین دو طبقه، کارگر و سرمایه دار است. اقتصاددانانی که طی دو سه سال گذشته بشکن زنان وعده میدادند که با “برجام هسته ای” جای امیدواری بسیار است که بساط استثمار فراهم میشود به شرطی که حکومت کمی عاقل باشد. و به سرمایه گذاران خارجی و داخلی وعده میداند با “برجام اقتصادی” شرایط برای کسب و کار دارد بهتر میشود اکنون لام تا کام هیچی نمی گویند. از “مردمان با کیفیت ایران” سخنی در میان نیست چون این مردمان زبان گشودند و ساکت ننشستند. به شلاق کشیدن کارگر چنان برای حاکمیت گران تمام شده که رئیس جمهور ممنوع التصویر و سخن به صدا در آمده و این ممکن نبوده جز با اعتراض وسیع و جهانی که شکل گرفته و این یعنی کارگر خاموش نمانده. جعفر عظیم زاده یک تنه با مایه گذاشتن از جانش صدای “کارگر ایرانی” شده که پژواکش آن در همه جهان پیچیده است. حاکمیت منتظر نشسته تا مرگ جعفر را ببیند اما خود بهتر از هر کسی میداند که دیگر جنبش کارگری دیگر آن جنبش یکماه پیش هم نیست. این حرکت اعتراض یک “فعال مدنی” نیست بلکه اعتراض یک طبقه است که تن رنجور جعفر عظیم زاده همه فریاد یک طبقه شده است. رسانه های فارسی زبان بورژوازی و بخصوص بی بی سی اگر “سکوت مطلق خبری” در مورد جعفر عظیم زاده در پیش گرفته است نه بدین خاطر است که “دو منبع مستقل” این خبر را تایید نکرده اند(!) بلکه میداند این اعتراض از جنس دیگری است. از جنس اعتراض طبقاتی است.
مبارزه طبقاتی امر عجیب و غریبی نیست. از مبارزه بر سر حق داشتن کار تا دستمزد تا لغو اتهام امنیتی گوشه های از این مبارزه است که اکنون به عیان دارد اتفاق می افتد. اگر باندی از حکومت فیشهای حقوقی را منتشر میکند نگران “حیثیت” نداشته کاربدستان حکومت نیست، اما فکر میکند که میتواند بر بستر”شکاف فقر و غنی” باند رقیب را از کار بیندازد. “حاج قاسم” پیشتر از رهبر فرزانه وعده به خون کشیدن بحرین را میدهد و حسن نصر الله پوزخند زنان اذعان میکند که تا جمهوری اسلامی است حزب الله بودجه و سلاحش تامین است. ایشان سرشان به دیوار نخورده بلکه باید این وقایع را بر بستر مبارزه طبقاتی دید که به روز بروز بر حدت آن افزوده میشود.
اکنون “شکاف فقیر و غنی”، یک امر جامعه شناسانه نیست بلکه به یک امر سیاسی تبدیل شده است. یک حکومت چپاولگر تمام قد در مقابل توده مردم گرسنه ایستاده است و توانش روزبروز کمتر میشود که آشکارا بر غارتگر و تروریست بودن خود تاکید میکند. نمی خواهد جا پایش را در منطقه حفظ کند بیش از هر چیز نگران عمر حکومت اش است که از سوی توده مردم کارکن جامعه تهدید میشود.