نسان نودینیان: روز جهانی کارگر نزدیک شده و تحرک قابل توجهی در جامعه دیده میشود. بنظر شما اهمیت سیاسی اول مه امسال در چیست؟
مصطفی صابر: اول مه در ایران همیشه وزن سیاسی کاملا محسوسی داشته و بخصوص روز پراضطرابی برای جمهوری اسلامی بوده است. از وقتی که خمینی میگفت “خدا هم خودش کارگر است” تا امسال که برای مثال موسوی بیانیه داده و خانه کارگر گفته مجوز لازم نیست و نیروی انتظامی که فعالین کارگری را دستگیر میکند و غیره، همه حکایت از نگرانی عمیق دولت اسلامی سرمایه از روز کارگر و وزن کارگر در سیاست ایران دارد. اول مه هر سال در ایران به همه یادآور میشود که یک طبقه وسیع و قدرتمند با خواسته های روشن که در قطعنامه هایشان منعکس است حضور دارد و برای مهمترین مطالبات فوری جامعه و همینطور رهایی همگان مبارزه میکند. اما امسال، علاوه بر این خاصیت و جایگاه سیاسی عمومی اول مه، ما با یک مساله مشخص بدیع و مهم روبرو هستیم که بنظرم جایگاه سیاسی اول مه و مبارزه متحد همه اقشار طبقه کارگر، اعم از کارگران بخش تولید و بخش خدمات را ارتقاء میدهد و جلوتر میبرد. و آن ابتکار مشترک دو نفر از سرشناسترین رهبران معلمان و کارگران است. منظورم بیانیه مشترک اسماعیل عبدی از کانون صنفی معلمان و جعفر عظیم زاده از اتحادیه آزاد کارگران است. این هردو رهبران شناخته شده معلمان و کارگران در زندان هستند و جالبی اش این است که از درون زندان کل دستگاه زندان و سرکوب جمهوری اسلامی را به چالش کشیده اند، مهمترین خواسته های معلمان و کارگران را مطرح کرده اند و اعلام کرده اند از دهم اردیبهشت دست به اعتصاب غذا خواهند زد. این حرکت بنظرم این زمینه را فراهم می آورد که معلمان و کارگران کنار هم قرار بگیرند و همانطور که واقعا هستند یعنی به بعنوان یک طبقه اجتماعی واحد و با نیروی سیاسی متحد و قدرتمندتر ابراز وجود کنند.
نسان نودینیان: بنظر شما چپ در ایران عکس العملش نسبت به این ویژگی مهم اول مه امسال چه بوده است؟ آیا از نظر شما رضایت بخش است؟
مصطفی صابر: منظورتان کدام چپ است؟ چپ اجتماعی و رادیکالی که در ایران حضور دارد و فعال است و نقش ایفاء میکند؟ یا نیروهای چپ سنتی که غالبا متاسفانه استاد درک نکردن اهمیت سیاسی قضایا، رقابت های تنگ نظرانه و منزوی کردن خودشان در جامعه هستند؟ بنظرم چپ اولی یعنی چپ واقعی و اجتماعی از این حرکت کاملا به وجد آمده و دو رهبر زندانی و پیامشان را در آغوش گرفته است. برای مثال به بیانیه ها و ابتکارات گوناگون در توده فعالین معلمین و کارگران در رابطه با فراخوان عبدی- عظیم زاده نگاه کنید. این وجد و تحرک را بخوبی حس میکنید. اما چپ سنتی و سازمانی در بهترین حالت یک اعلام حمایت کم رمق و بی حال کرده است. برخی سکوت کرده اند و موجودات عجیبی هم در کوته نظری خود چنان غرق شده اند که متوجه نیستند دارند آب به آسیاب جنبش ملی اسلامی بورژوازی و حتی وزارت اطلاعات میریزند. بنظرم این بویژه وظیفه حزب ماست که اهمیت طبقاتی اتحاد عملی دو بخش فعال و قدرتمند طبقه کارگر، یعنی کارگران بخش تولید و معلمان را که به نسبت بقیه بخش ها متشکل ترند و رهبران و سازمانهای شناخته شده ای دارند را به کل چپ بشناساند. طبعا وظیفه اصلی ما مطرح کردن این اتحاد کارگران و معلمان در اول مه در سطح جامعه است. فراموش نکنیم که جمهوری اسلامی از همان روز تاسیس اش در تلاش بوده تا بین کارگران و معلمان تفرقه بیندازد. اکنون ما به جایی رسیده ایم که این دو ستون قدرت طبقاتی و رهایی بخش پرولتاریا به مناسبت اول مه کنار هم قرار میگیرند. این پدیده بسیار فرخنده ای است و ما باید آنرا بزرگ کنیم و توسعه دهیم. اما در عین حال گوشه ای از وظیفه ما این است که صمیمانه و صبورانه به سازمانها و گروههای چپ و کمونیست که بعضا به خود ما نیز نزدیک هستند توضیح دهیم که اهمیت سیاسی اتحاد عملی و میدانی کارگر و معلم در اول مه را دریابند و بسیار فعالتر و پرشورتر از آن حمایت کنند.
نسان نودینیان: شما در مورد اهمیت همکاری نزدیک احزاب چپ و کمونیست اشاره کردید. لطفا، درباره اهمیت سیاسی این همکاری و نحوه اجرای عملی بیشتر بگویید؟
مصطفی صابر: بگذارید اول تاکید کنم که ضرورت اتحاد بخش های مختلف طبقه کارگر، که البته به کارگران کارخانه و معلمان محدود نیست، چنان است که سرانجام مطلوبیت خود را به هرکسی که شایسته نام چپ باشد تحمیل خواهد کرد. چرا که رهایی جامعه از شر جمهوری اسلامی و سرمایه داری تنها میتواند ثمره اتحاد کل بخش های طبقه کارگر و کشاندن بخش اعظم جامعه به زیر پرچم کارگر و کمونیسم باشد. در نتیجه بنظرم مساله قدری معکوس است. برای اینکه احزاب چپ و کمونیست در ایران آینده ای داشته باشند باید یک وجه دائمی فعالیت خود را تلاش برای تحقق این اتحاد و همبستگی طبقاتی کل پرولتاریا قرار دهند. اما طبعا بهر درجه که نیروهای چپ و کمونیست موجود پای شکل دادن به این اتحاد طبقاتی بیایند میتوانند تاثیرات سیاسی مثبتی داشته باشند. امیدوارم این کار را بکنند و نحوه اجرائی کردنش را هم میتوان پیدا کرد. از دادن اطلاعیه مشترک گرفته تا اقدامات هماهنگ میدانی. تا آنجا که به اول مه امسال برمیگردد نیز هنوز دیر نشده برای همین اول مه میشود موثرتر از این کار کرد. اما این موضوعی نیست که با این اول مه بیاید و برود. بلکه تحول مهمی تازه شروع شده است و باید افق وسیعتری را در نظر گرفت. بخصوص که بحران جمهوری اسلامی بعد از ماجرای برجام تشدید شده و جامعه ایران حقیقتا به یک چپ اجتماعی قدرتمند و سازمانیافته و افق دار نیاز دارد. حزب ما با تمام قوا میکوشد این چپ را در سیاست نمایندگی کند و از همین سر باید تمام تلاش اش را هم بکند تا دیگر احزاب چپ و کمونیست هم نقش مثبتی در این رابطه ایفاء کنند.
نسان نودینیان: در پایان میخواهم یک سوال خیلی مشخص تر طرح کنم. تعدادی از احزاب چپ و کمونیست از بیانیه عبدی ــ عظیم زاده حمایت کرده اند، و با مضمون خواستهای این بیانیه مخالفت نکرده اند، اما اقدام به اعتصاب غذا را نپذیرفته اند. میخواهیم نظر شما را بشکل کنکرت در این رابطه بدانیم.
مصطفی صابر: واضح است که اعتصاب غذا روشی نیست و نبوده که حزب ما توصیه کند یا از آن حمایت کند. ما هم مثل این رفقایمان نمی خواهیم در جریان مبارزه مویی از سر کسی و هیچ زندانی سیاسی کم بشود. اما متاسفانه وقتی با بورژوازی طرف میشوی، آنهم اگر دولت هار اسلامی اش باشد افراد را در موقعیتی قرار میدهد که مجبور میشوند به روش هایی از اعتراض روی بیاورند که حتی برای خود این افراد اصلا مطلوب نیست. صادقانه بگویم اگر من را هم در سیاهچال بیندازند چه بسی مجبور شوم دست به اعتصاب غذا بزنم چون راه دیگری برای رساندن صدای اعتراضم نیست. در چنان حالتی انتظار من نوعی این است که دیگران و از جمله حزبم چنان سر و صدا و اعتراضی علیه زندانبانان و جلادان راه بیندازند تا شرایط مبارزه در زندان تسهیل شود. میخواهم بگویم من هم امیدوارم این عزیزان یعنی عبدی و عظیم زاده مجبور به یکساعت اعتصاب غذا نشوند. اما اگر واقعا میخواهیم اینرا متحقق کنیم باید چنان حرکت وسیع و اجتماعی راه بیندازیم و چنان فشاری روی جمهوری اسلامی و دستگاه زندان و سرکوبش بگذاریم که نیازی به این شکل مضر به سلامت یعنی اعتصاب غذا نباشد. در نتیجه من فکر میکنم برخورد درست در این مورد این است که اهمیت سیاسی و طبقاتی حرکت عبدی و عظیم زاده را برجسته کرد، نیروی هرچه وسیعتری برای فراخوان و تحقق خواسته های آنها گردآورد و جمهوری اسلامی را به عقب راند. این عملکرد کسی است که حقیقتا علیه اعتصاب غذا بعنوان یک روش اعتراض است، اما در عین حال مساله را سیاسی و طبقاتی یعنی واقعی می بیند.