انترناسیونال: در سال گذشته اصلاح طلبان حکومتی و نیروهای مدافعشان تبلیغات بسیاری کردند که با به سرانجام رسیدن برجام خطر از بالای سر حکومت اسلامی شان برداشته شده است، خطر سرنگونی به کناری رفته و صرفا پروژه اصلاح حکومت اسلامی گفتمان اصلی جامعه است؟ ارزیابی شما چیست؟ موقعیت جنبش سرنگونی طلبانه توده های مردم را چگونه ارزیابی میکنید؟ در سال جدید بر روی کدام حلقه ها تاکید میکنید؟
محمد آسنگران: این ادعا که خطر از سر رژیم اسلامی گذشته و گفتمان جامعه بر سر اصلاحات است آرزوی سران جمهوری اسلامی است. جامعه هم بر اساس آرزوهای آنها حرکت نمیکند. هم اصلاح طلبان هم جناح خامنه ای و سپاه تلاش زیادی کرده و میکنند که جامعه را در چهارچوب دعواهای جناحی خود نگهدارند. اما اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران برای پایان دادن به عمر این رژیم روزشماری میکنند. اینرا سران حکومت اسلامی هم خوب میدانند. اما در تبلیغات و فعالیتهایشان ناچارند که جامعه را به سمتی سوق بدهند که دوست دارند. همین انتخابات اخیر نشان داد که طبق آمار خودشان حدود پنجاه درصد مردم پای صندوقهای رای نرفتند. بخش زیادی از کسانی که پای صندوق رای هم رفتند به زعم خودشان برای تودهنی زدن به خامنه ای رفته بودند.
نتایج همین انتخابات به اندازه کافی رژیم را نگران کرده است. همینجا بگویم بر خلاف کسانیکه ادعا میکنند در هر کشوری بخشی از مردم در انتخابات شرکت نمیکنند و در ایران هم چنین بوده است و…، واضح است که در ایران داستان طور دیگری است. اینها میخواهند به نفع رژیم تبلیغات کنند اگر نه میدانند نصف جمعیت ایران اگر در انتخابات شرکت نمیکند به دلیل اعتراضشان به کلیت حکومت است. به این دلیل است که اینرا انتخابات نمیدانند. زیرا مردم ایران در مقایسه با مردم دیگر کشورها هم سیاسی تر و هم ضد مذهب تر هستند. علاوه بر این مردمی که با هزار ترفند دو جناح حکومت، تحت فشار هستند که در انتخابات شرکت کنند و برخلاف این فشارها مردم شرکت نمیکنند، دلایل دیگری برای شرکت نکردنشان وجود دارد. بنابر این مقایسه ای که مردم و انتخابات در ایران را با مردم و انتخابات در کشورهای غربی یکی میداند زیادی نچسب و رندانه است.
کسی که بخواهد واقعیات جامعه ایران را آنطور که هست ببیند و ارزیابی کند طبق آمارهای خود رژیم میتواند متوجه نفرت عمومی مردم از این حکومت بشود. وقتی آمار سالانه بازداشت و زندانی کردن و جریمه کردن و تذکربه زنان به خاطر بدحجابی و بی حجابی و آرایش و…. را از زبان خود حکومت نگاه کنیم متوجه این واقعیت میشویم که روزانه میلیونها زن در ایران قوانین و فرهنگ اسلامی را به سخره میگیرند.
وقتی آمارهای رابطه دختر و پسر خارج از ازدواج و ازدواجهای سفید را میشنوید متوجه گوشه دیگری از سیمای جامعه ای مدرن و غیر مذهبی ایران میشوید که تماما در تقابل با قوانین و فرهنگ اسلامی و حکومت است. حتی ابعاد این فرهنگ ضد حکومت به خانه سران و مقامات بالای سپاه و آخوندها رسوخ کرده است. کلیپهایی که از همین خانواده ها پخش شده است نشان میدهد که کلیت حکومت و مقامات خشک مغز رژیم هم ناچارا تسلیم فرهنگ و مناسباتی شده اند که مردم و حتی نسل جوان همین خانواده ها هم خواهان آن هستند. اینها را به عنوان مشت نمونه خروار و سیمای عمومی جامعه ایران که همه طبقات جامعه را در بر گرفته است گفتم تا برسم به مبارزه عیان و رودرروی مردم و بطور اخص طبقه کارگر با رژیم جمهوری اسلامی و سرمایه داران.
کسی که بخواهد جامعه ایران را بررسی کند و نتایج واقع بینانه ای از آن بگیرد ناچار است به جنگ و جدال دائمی و تعطیل ناپذیر طبقه کارگر با رژیم حاکم بپردازد. طبق آمار خود دولت در ایران هشتاد میلیون نفری، حداقل پانزده میلیون کارگر وجود دارد که با احتساب هر خانواده چهار نفر حدود شصت میلون نفر میشود. این جمعیت میلیونی که اکثریت بالایی از جمعیت ایران را تشکیل میدهند کارگران و خانواده های کارگری هستند که ناچارا باید با دستمزدی چهار برابر زیر خط فقر زندگی کنند. علاوه بر این همین دستمزد ناچیز خود را هم با چند ماه و حتی یک سال و دوسال دیرتر از موعد دریافت میکنند.
در چنین شرایطی است که ما در سراسر ایران و در همه مراکز کار و تولید روزانه شاهد اعتراضات و اعتصابات کارگران علیه دولت و کارفرماها هستیم. دستگیری و زندانی کردن رهبران جنبش کارگری به دلیل اعتراضات صنفی از همینجا ناشی میشود که حکومت دشمن اصلی و خطر اصلی را از ناحیه همین طبقه میبیند.
با چنین شرایطی که در ایران حاکم است و نمونه هایی از آنرا بالاتر توضیح دادم، جمهوری اسلامی زندگی عادی را برای اکثریت مردم این جامعه به جهنم و مرگ تدریجی تبدیل کرده است. طبیعی است که هیچ جامعه ای نمیتواند شاهد مرگ تدریجی خودش باشد و تسلیم حاکمان بشود تا بمیرد. این جامعه و مردم آن ناچار به دفاع از خود ومقابله با جمهوری اسلامی است. همین مقابله مردم علیه حاکمان است که ما آنرا مبارزه طبقاتی و جنگ سرنوشت ساز برای رسیدن به یک دنیای بهتر مینامیم.
در این جامعه کسی که ادعا کند خطر از سر رژیم گذشته است و امروز باید منتظر نتایج برجام بود و گفتمان اصلی موضوع اصلاح حکومت است نه سرنگونی آن! ، اگر رژیمی نباشد ریاکار و دروغگو است. چون خطر اصلی همیشه برای جمهوری اسلامی از ناحیه همین خیل گرسنگان بوده است. آنهایی که میگویند خطر از سر رژیم گذشته است احتمالا این خطر اصلی را فرض گرفته و منظورشان اشاره به تخاصم آمریکا و جمهوری اسلامی است که وارد فاز جدیدی شده است.
اولا آمریکا و غرب فعلا و تا هنگامیکه آلترناتیو مورد نظرشان را برای جمهوری اسلامی پیدا نکرده اند با همین رژیم به رهبری خامنه ای و یا هر آخوند دیگری میسازند. اما فشار را نمیتوانند از روی آنها بردارند. زیرا جمهوری اسلامی و سیستم سیاسی حکومتی این رژیم نمیتواند به نیازهای بورژوازی جهانی پاسخ بدهد. نه تنها این بلکه بدون فشار مهار کننده بر جمهوری اسلامی بورژوازی جهانی میداند که ابعاد خرابکاری این رژیم بسیار فراتر از اقدامات مخرب تا کنونیش خواهد بود. بنابر این وقتیکه ما میگوییم این رژیم نمیتواند رژیم متعارف بورژوازی بشود اشاره به واقعیت سیاسی ایدئولوژیک این حکومتو تناقض آن با دنیای امروز داریم.
اما فاکتور دیگری که امروز جمهوری اسلامی و اصلاح طلبان از آن بهره میبرند میخواهند مردم ایران را در انتظار نگه بدارند، اوضاع سناریوی سیاهی عراق و سوریه و لیبی و یمن و…. است که خود همین جنبش اسلامی و شاخه های سنی و شیعه آن بازیگران اصلی بوجود آمدن آن هستند. بنابر این اگر جمهوری اسلامی یک پای سناریوی سیاه در سوریه و عراق و یمن است نمیتواند جامعه ایران را امن نگهدارد.
ابعاد این سناریو اگر امروز به دلیل سیاستهای اسلامی و مخرب ترکیه را هم تحت تاثیر جدی قرار داده است، نباید شک کرد که جمهوری اسلامی میتواند در قدم بعدی و البته در ابعاد بسیار بیشتری تحت تاثیر این اوضاع قرار بگیرد. در ترکیه خود حکومت اسلامی اردوغان بانی این همه کشتار و ویرانی است که در جریان است. در ایران هم همین جمهوری اسلامی اگر یک روز زودتر شرش از سر جامعه کم بشود احتمال کشتار و تخریب جامعه کمتر خواهد بود.
در متن این اوضاع و تحولات منطقه، معلوم است که جنبش سرنگونی در ایران هم با موانعی مواجه است و هم نقطه قدرتهای زیادی به دست آورده است. در بالا به ابعاد تنفر مردم از رژیم و نیاز جامعه برای رهایی و خلاص شدن از این حکومت فاکتورهای را اشاره کردم اما موانع مقابل این جنبش هم کم نیستند.
اولین و مهمترین مانع پیشروی جنبش سرنگونی خود حکومت است. اما در میان حکومت جناح اصلاح طلب دوباره نقش سوپاپ اطمینان ادامه عمر جمهوری اسلامی را بیش از پیش به عهده گرفته است. ما باید تلاش کنیم هر بخشی از مردم که توهم تغییر تدریجی از کانال اصلاح طلبان را قبول کرده اند به این قناعت برسانیم که این راهی است که چند بار امتحان پس داده و شکست خورده است. راه سرنگونی جمهوری اسلامی تنها از کانال تقویت مبارزات خود مردم ممکن است. هر نوع توهم و خوشبینی نسبت به نقش اصلاح طلبان برای مبارزات مردم سم است. نباید هیچ بخشی از مردم در انتظار این باشند که مثلا روحانی و رفسنجانی با تضعیف خامنه ای بتوانند کمترین مطالبه و خواست مردم را براورد کنند.
همه اینها اختلافشان بر سر دسترسی به ثروت و قدرت است نه حقوق مردم. اما در عین حال جنگ جناحهای رژیم فرصتهایی را فراهم کرده و میکند که مردم میتوانند از آن بخوبی استفاده کنند. هنگامیکه دشمنان مردم به جان همدیگر افتاده اند معلوم است که راحت تر میشود آنها را به عقب نشینی وادار کرد و شکست داد.
در چنین شرایطی طبیعی است که احزابی مثل حزب ما باید بیش از پیش برای سازمان دادن و به ثمر رساندن مبارزات جاری مردم طرح و برنامه داشته باشد. در دل این حرکت میتوان و باید بطور جدی به فکر استحکام بدنه حزب در داخل و همزمان گسترش حزب باشیم. ما باید در جهتی حرکت کنیم که قطب چپ جامعه در زیر یک چتر واحد خودش را زسازمان بدهد. این امری است که کمک میکند هم مبارزات جاری مردم سریعتر به نتیجه برسد و هم راه آلترناتیو شدن چپ جامعه را به امری واقعی و قابل انتخاب تبدیل میکند.