باران مصلح ژآرابادی:
به عنوان دختری كه در یك جامعه سنتی كرد بزرگ شدم و كم وبیش با این مشكلات دست وپنجه نرم كرده ام به جرات می گویم در مناسبات خانوادگی و فامیلی سنتی به زن به چشم یك كالا نگاه می كنند و همیشه زنان درجاتی پایین تر از مرد قرار دارند و مرد حق مالكیت بر زن را بر عهده دارد.
در جوامع سنتی حیثیت و آبرو و ننگ خانواده و فامیل به زن گره خورده است. دراین جوامع موضوع فقط خانواده نیست بلكه آبروی فامیل و بستگان می باشد. به علت مرد سالاری بودن خانواده های سنتی،آنها درباره آینده فرزندان(مخصوصا برای دختران)تصمیم می گیرند و حرف اول و آخر را بزرگ خانواده می زند. به خاطر همین أمر هویت فردی برای زنان از بین می رود.
درجوامع سنتی رابطه ها مانند تارهای عنكبوت بهم وصل می شوند و هر رابطه به رابطه دیگر گره خورده است چون ٩٩٪ ازدواج ها فامیلی بوده و بیشتر این ازدواج ها با عدم رضایت طرفین صورت می گیرند و رضایت پدر وبرادر از رضایت دختر مهمتر است. به همین خاطر ساختار در چنین ساختار خانوادگی و فامیلی بسیار تنگاتنگ و نزدیك است و هر گونه سرپیچی به معنای شكستن هنجارهای فامیل وباعث ننگ آن قبیله است.
زنان درصورت عدم رضایت از زندگی مشترك هیچ شانسی برای جدایی وساختن زندگی دوباره ندارند.چون در خواست طلاق، پدر را بی ناموس می كند و یا علاقه یك دختر و پسر عزت و شرف برادرها را جریحه دار میكند. روشن است مردها در صدد قتل زنان بر می آیند و منجر به مرگ دختران و زنان بی گناه خواهند شد. در چنین جامعه ای شادی خوشحالی ،حق درس خواندن ، كار كردن در بیرون از منزل برای زنان ممنوع است وچون با موازین خانواده و نزدیکان فامیل و منافات دارد. در این خانواده ها زنان و دختران به دلایل مختلف كشته می شوند مثلاً تلاش برای طلاق گرفتن، مورد تجاوز قرار گرفتن، صحبت كردن با مرد نامحرم، اجتناب از ازدواج اجباری و یا ازدواج باغریبه وبسیاری از مسائل دیگر. فقط كافی است كه گمان برده شود كه آبروی خانواده رابر باد داده است.
بنابراین مردان باید همیشه مواظب ناموس خود باشند كه مبادا زنان دست از پا خطا كنند و آبروی آنان خدشه دار شود.حتی گاهی پدران علیرغم میل باطنی خود وفقط بخاطر حفظ آبرو وموقعیت اجتماعی خود درخانواده دست به قتل فرزندان خود میزنند.
دل بستن به جنس مخالف امری غریزی است كه به صورت طبیعی در جوانان رشد می كند، اما این غریزه به شدت از سوی بزرگان یا خانواده فرد جوان سركوب می گردد و فشارهای روانی زیادی را بر جوانان وارد می كنند چنانچه این رابطه ها آشكار شود باعث خود سوزی،خودكشی ویا قتل زنان می شود.
ناموس در زندگی مناسبات سنتی خانوادگی یك مسئله خصوصی است و قانون در آن دخالت نمی كند، بزرگان نیز از این امر چشم پوشی می كند چون لكه ننگی را كه باعث آبرو ریزی آنها بود پاك كرده اند،در چنین مناسبات عقب مانده ای افراد مطیع ریش سفیدان و همسو با نظام خویشاوندی هستند.
بارها دیده ام با فاش شدن رابطه یك زن یا دختر با مردی نامحرم ویا حتی اگر زنی مورد تجاوز قرار گرفته باشد تنها حركتی كه دیده و شنیده ام توسط اطرافیانش به قتل رسیده است ،و یا اینكه به دلیل فشارهای بیش از حد فكری ،روحی و روانی از سوی خانواده ،همسر واطرافیان در رابطه ای كه به اصطلاح ناموسی بوده مجبور به خود سوزی و خودكشی می شوند.
گاهی در این خانواده قاتلین از طرف اطرافیان مورد تشویق و تمجید نیز قرار می گیرند كه لكه ننگ خانواده را پاك كرده است. زنان خیلی راحت به قتل میرسند چون سربزیر نیستند.بدون اینكه فرد قاتل مورد مجازات وباز خواست قرار بگیرد.یكی دیگر از رسوم دست پا گیر و رنج آور در چنین سنت و مناسباتی رسم “زن به زن”است در این رسم زنان بدون هـیچ اختیار واراده ای به ازدواج كسی در می آیند كه پیش از این خانواده و یا خویشان آن مرد زنی از آنان ستانده باشد،افزون بر اجبار و نبود حق انتخاب برای زنان،چنانچه بنیاد یكی از خانواده ها ویران شود، خانواده دوم حتی در صورت نبود مشكل تحت هر شرایطی از هم پاشیده می شود.
طبق قانون مجازات اسلامی هرگاه مردی همسر خود را با مرد أجنبی ببندد،میتواند در همان حال آنان را به قتل برساند. ودر ماده دیگری از قانون مجازات اسلامی آمده است در صورتی كه پدر یا جد پدری فرزند خود را بكشد قصاص نمی شود وفقط به پرداخت دیه قتل به ورثه وتعزیه محكوم خواهد شد،واگر اولیای دم به قاتل رضایت دهند قاتل قصاص نمی شود چرا اولیای دم خود در وقوع قتل دست داشته اند.
البته این جنایت ها در سكوت و خاموشی صورت می گیرد،وهیچ وقت شاكی خصوصی ندارد،بسیاری از این قتل ها به بیرون درز نمی كند، هیچ آمار درستی برای این قتلها وجود ندارد، ولی از دلایل أصلی بروز چنین قتل هایی و افزایش آنها ساختار نظام قضائی ایران است كه بر پایه شریعت إسلام می باشد.