مصطفی صابر:
تردیدی نیست که با بیرون آمدن حسن روحانی از صندوق، توازن قوای دسته بندی های جمهوری اسلامی بطور غیرمترقبه ای بهم خورد. روند کنار زدن اصلاح طلبان و رفسنجانی از راس قدرت، که بعد از سال ۸۸ شدت و ابعادی بی سابقه پیدا کرده بود، یکشبه گویی معکوس شد. “ائتلافی” که گرچه متشکل از سازندگان حقیقی جمهوری اسلامی بوده، اما اکنون نیمی شان در زندان و در حصر قرار دارند، نیم دیگر رسما و یا عملا ممنوع المنبر و ممنوع الخروج از کشور شده و بعضا به خارج رفته اند، یکباره کاندید خویش را در راس قوه مجریه جمهوری اسلامی یافت! این شگفتی انتخابات ۹۲ بود. شگفتی که توسط آن مردمی آفریده شد که صاف و ساده نمی خواستند کاندید دلخواه خامنه ای، مشخصا جلیلی، از صندوق درآید. بعلاوه فرصت “انتخابات” را غنیمت شمردند تا یک دو شبی در خیابانها بزنند و برقصند و در موقع مناسب علیه “دیکتاتور” شعار بدهند.
اما بعد چه اتفاقی افتاد؟ هیچ، با رفتن مردم به خانه فورا بساط اعدام و رعب و وحشت کمافی السابق برقرار شد و از سوی دیگر خود همین شگفتی به موضوع زورآزمایی جناح ها و دستجات جمهوری اسلامی تبدیل شد. خامنه ای بلافاصله گفت “این رای اعتماد” به نظام بود. تا آنرا در کیسه خود بریزد. رفسنجانی گفت این “دمکراتیک ترین انتخابات بود و هیچ شبهه ای در آن نیست”. تا با رندی شکست بی شبهه خامنه ای را به او یادآوری کند. روحانی هم در اولین صحبت هایش به رفع حصر موسوی و کروبی اشاره هایی کرد و اهمیت حمایت خاتمی و رفسنجانی از خودش را متذکر شد. بی بی سی به سبک خاص خود “پیروزی عقلانیت و اعتدال” را در بوق کرد. بنظر میرسید حالا خامنه ای ناگزیر و حتی آماده است به عقب نشینی هایی چه در زمینه سیاست خارجی و چه در مناسبات داخلی تن بدهد و از جمله قدری فشار بر اصلاح طلبان مغضوب را کم کند. (و البته کسانی مثل فرخ نگهدار این چشم انداز تعامل بین جناح های جمهوری اسلامی را “کاهش شکاف بین مردم و حکومت” نامیدند!) اما این خاتمی بود که طبق معمول زودتر از همه شصت اصلاح طلبی اش از خطر “زیاده روی” و عصبانی کردن “آقا” خبر دار شد و به بقیه خط داد تا مبادا “توقعات بیجا” مطرح کنند.
ولی فقط اصلاح طلبان از هشدار خاتمی خط نگرفتند. بیشتر از آنها خامنه ای و لشکریان شکست خورده اش فهمیدند حالا که نتوانستند کاندیدشان را از صندوق درآورند برای “مهندسی بعد از انتخابات” چه باید بکنند. درست از همین نقطه ضعف “ائتلاف” رفسنجانی و اصلاح طلبان، یعنی “توقعات بیجا مطرح نکنید”، حمله را شروع کردند. تا جایی که چند روز پیش روحانی پیشنهاد “توبه” کروبی و موسوی را طرح کرد و خامنه ای با تشر و عتاب همین توپ را به زمین اصلاح طلبان انداخت که “پس چرا معذرت نمی خواهند”. در زمینه سیاست خارجی هم درست بعد از آنکه روحانی چراغ سبزهایی برای مذاکره با آمریکا داد خامنه ای با شدت و صراحت اعلام کرد که “آمریکایی ها قابل اعتماد نیستند”، و آب پاکی روی دست همه کسانی ریخت که امیدهای واهی حول عادی کردن رابطه جمهوری اسلامی با غرب بافته بودند. حالا نوبت آن کسانی که میکوشیدند خودشان و بقیه را با “دولت امید و اعتدال” فریب دهند است تا از اینهمه ضعف و زبونی و سترونی جریان اصلاح طلب و طرفداران پروژه استحاله جمهوری اسلامی دچار شگفتی شوند. تا اینجای کار همه فی الحال دیدند آنچه که به ریاست قوه مجریه جمهوری اسلامی رسیده ائتلاف اصلاح طلبان و رفسنجانی نیست، بلکه توبه و استغاثه آنها در پیشگاه ولی فقیه است. یعنی همان چیزی که در این دوره می توانند باشند.
حالا چه اتفاقی می افتد؟ تا آنجا که به مردم برمیگردد آشکار است که گفتمان سرنگونی طلبی و گسترش مبارزه علیه جمهوری اسلامی و پایین کشیدن دیکتاتور بیش از پیش بالا میگیرد. و این البته در نزاع بالایی ها منعکس می شود و توازن قوا را بهم میزند. در واقع کرکری خواندن های خامنه ای دوام زیادی نخواهد داشت. اوضاع اقتصاد کاملا بهم ریخته است و جامعه آماده انفجار است. از سوی دیگر غرب به رهبری آمریکا نشان داده است که نمی خواهد به صرف آمدن روحانی بر سر کار و ادامه سیاستهای گذشته رژیم، در اعمال فشارها بر جمهوری اسلامی کوتاه بیاید. این یعنی تشدید تحریم ها و وخیم تر شدن اوضاع اقتصادی و تضعیف موقعیت جمهوری اسلامی. نتیجه آنکه هم خشم و نفرت داخلی و هم فشارها و انزوای خارجی موقعیت خامنه ای را تضعیف خواهد کرد و به طیف رفسنجانی و اصلاح طلبان دست بالا خواهد داد. در هر حال اینان با سیاست توبه و “عدم طرح توقعات بیجا” به هیچ کجا نخواهند رسید و ناگزیرند از آن فاصله بگیرند. همه اینها یعنی اینکه دسته ها و جناح های جمهوری اسلامی بیش از پیش به جان هم خواهند افتاد. بزودی همه حتی روشنتر خواهند دید که “امید و اعتدال” بی مسماترین و پوچ ترین عنوانی است که طرفداران جمهوری اسلامی و استحاله چی ها به دوره روحانی داده اند. (۳۱ جولای ۲۰۱۳)