جدید ترین

پایان حکومت و خودیهای “مغضوب” و پشیمان- هادی وقفی

طی دو هفته، رِژیم اسلامی در آخرین تقلاها یش برای جنگ آشکار و رو در رو با توده مردم معترض و بجان آمده، تلاش کرد از چند جهت به این خیزش عظیم اجتماعی که دیگر به چیزی کمتر از سرنگونی این نظام رضایت نمی دهد، حمله ور شود و در واقع، باید گفت هرچه توده مردم معترض و خشمگین از وضعیت موجود، پرتوان تر، آگاهانه تر، سازمان یافته تر و مصمم تر، برای تعیین تکلیف نهایی با این ساختار جهل و کشتار و غارت و دزدی اسلامی آماده می شوند، دیکتاتور مفلوک، درمانده و وحشت زده نظام اسلامی هم، درنده ترو مستأصل تر به در و دیوار چنگ می زند و گله اوباش جیره خوار و مزدور و سرکوبگرش را بجان توده مردم معترض و همه چیز از دست داده می اندازد. حکومت اسلامی در دوره ی جدید لشکرکشی و تهاجم خود به مردم، ابتدا به دستگیری های گسترده از میان بازنشستگان و سینماگران و فعالین مدنی و در آخرین مورد تعدادی از خانواده ها و مادران و پدران دادخواه و داغدار که جوانان بی گناه و معترض شان را با شلیک مستقیم حکومت در خیابان ها و یا در سیاهچالهای شکنجه رژیم از دست داده بودند، روی آورد و بمنظور ارعاب خانواده ها ی داغ دیده و رنج دیده دادخواه، “محبوبه رمضانی” مادر “پژمان قلی پور”، از جوانان کشته شده آبان ۸۸ را به زندان و صد ضربه شلاق محکوم نمود! و در ادامه هم، مذبوحانه و وحشت زده، با اعلام روز ۲۱ تیر بعنوان باصطلاح روز “حجاب وعفاف”، سعی کرد همان سیاست های شکست خورده و به بن بست رسیده اش را در جهت ادامه سرکوب زنان به پیش ببرد و بخیال خود در این آخرین روزهای حیات ننگین و نکبت بار و مملو از جنایت اش، زنان و کل جامعه خشمگین از وضعیت فقر و محرومیت و بدبختی کنونی را مرعوب نماید.

تمام باصطلاح مقامات ریز و درشت این نظام می دانند که خواست بی حجابی و آزادی انتخاب پوشش و به مصاف طلبیدن قوانین اسلامی بمثابه پاشنه آشیل حکومت و ناقوس مرگ جمهوری اسلامی است. یعنی اینکه نسل جوان ایران دیگر ذره ای برای این مهملات و مزخرفات مذهبی و ضدانسانی این از گوربرخاستگان تاریخ تره خورد نمی کند. و این یعنی حمله همه جانبه ای از سوی جوانان و زنان به قوانین اعدام و قصاص و نابرابری جنسیتی در آن مملکت و یعنی به سخره گرفتن همه روزه جمهوری اسلامی و مقاماتش با تمام قوانین شرعی و ضدانسان شان. جنبش زنان البته به تقلای ذبونانه ی عفاف و حجاب حکومت پاسخ درخوری نشان داد و ضمن نامگذاری روز ۲۱ تیر بعنوان روز “حجاب بی حجاب” با برداشتن روسری ها به استقبال آن روز رفت و ده ها تن از فعالین آن ضمن بیانیه ای اعلام داشتند که “نامگذاری روز ۲۱ تیر بعنوان روز حجاب و عفاف، بهانه ای برای نشانه گذاری جدید سرکوب بیشتر مردم و بطور خاص زنان است”. امضا کنندگان این بیانیه که ده ها تن از فعالین مدنی و فعالین جنبش زنان را شامل می شدند، تعیین روز ۲۱ تیر بعنوان روز حجاب و عفاف را، بعد از بیشتر از چهار دهه حکومترانی قوانین مذهبی، “شکست آشکار تجربه حجاب اجباری” خواندند!

به همین دلایل است که مقامات عقب مانده و جیره خوار رژیم از این خواست و مطالبه اساسی جامعه با عنوان “خاکریز اول جنگ نرم” یاد کردند! و تمام خیل مقامات و ائمه جمعه و سپاه و بسیج و گشت ارشاد و پلیس امنیت اخلاقی گرد هم آمدند تا از جیب کارگران، بازنشستگان و معلمان بدزدند و برای دفاع از این “خاکریز اول” جنگ با توده زنان و مردم عاصی و معترض و خشمگین و فقر و محنت زده، هر آنچه از تحقیر و زندان و خشونت و سرکوب در ظرفیت شان است را عیان کنند.
دم و دستگاه سرکوب و کشتار جهموری اسلامی البته در ادامه موج تازه دستگیری هایش بسراغ خودی های خودش هم رفت و “مصطفی تاجزاده”، معاون امنیتی وزارت کشور در دوره خاتمی را هم به جرم “نشر اکاذیب” به زندان انداخت.

“مصطفی تاجزاده” همراه با خیل روزنامه نگاران و باصطلاح روشنفکران اسلامی و در واقع عقبه فکری جناح اصلاح طلب و خواستار حفظ این بساط ننگین و نکبت بار و ننگ تاریخ و بشریت، سالها برای این نظام عمر خریدند و با ادا و اطوارهای روشنفکرانه خود و با ترویج مزخرفات اسلامی، تلاش کردند نسلی سوخته، ناآگاه و امیدوار به اصلاح بساط فقر، بیحقوقی، جنایت و دزدی اسلامی ببار آورند و با اینهمه، به بن بست رسیدند! سیاست هایشان به بن بست رسید و امروز، گرفتار غضب همان دم و دستگاهی شده اند که خودشان در پایه گذاری اش نقش اساسی داشتند.

امروز اما، جانیان و تبهکاران اسلامی گام به گام دارند تمام مشروعیت خود را در میان هنرمندان و بازیگران و سینماگران و ورزشکارانی که چهل و سه سال در مقابل اعدام ها و کشتارها و تحمیل تحقیرها وبی حقوقی های این دزدان و تبهکاران سکوت کرده اند هم، از دست می دهند! فوتبالیست هایی همچون”علی دایی” از همین دسته اند که دارند اعتراف می کنند و مورد خشم و غضب حکومت قرار می گیرند. “علی دایی” جزو آن دسته از بازیکنان باسابقه فوتبال ایران است که این روزها در نشریات و رسانه های مجازی تلاش دارد جدایی خود از حکومت و نزدیکی اش به مردم را اعلام کند. او در مصاحبه ای با “عادل فردوسی پور، خبرنگار و مجری ورزشی جنجالی صدا و سیما، در واقع، آگاهانه یا ناآگاهانه، با اشاره غیرمستقیم به خامنه ای و تمام رییس جمهوران و وزیران و مقامات آن حکومت، می گوید “.. متأسفانه هر کس در صندلی ای نشسته که شایستگی اش را ندارد. این آقایان کاری برای مردم نکرده اند و … یارانه به مردم می دهند من خجالت می کشم. این بی احترامی به مردم است… من در گذشته یکی دو تا افطاری هم که رفته ام، پشیمانم و اگر امروز بود هرگز آنها را هم نمی رفتم”!
علی دایی، در مصاحبه دیگری در حاشیه “جشنواره فوتبالی جزیره کیش” از رد درخواست مربیگری تیم ملی فوتبال خبر می دهد و اینکه “… من جایگاه اجتماعی خودم را با هیچ چیزی عوض نمی کنم. من هم عقایدی برای خودم در زندگی دارم. الآن “زمان مناسب”ی برای قبول مربیگری تیم ملی نبود”!

او و بسیاری دیگر از ورزشکاران و هنرمندان آن سرزمین البته به این نتیجه رسیده اند که برای نظام اسلامی، زمان به پایان رسیده است و تا دیر نشده باید صف خود را از حکومت جدا کنند! علی دایی هم بدرستی به این نتیجه رسیده است که در این شرایط انفجاری جامعه ایران، نمی تواند چند ماه مانده به جام جهانی تیمی بی بهره از بازی های تدارکاتی و گرفتار در زنجیره مافیا و دزدی که بدلیل گردنگشی های بین المللی حکومت اساسا امکان حضور و اخذ ویزا برای بازی در برخی کشورها را نداشته است، به موفقیتی برساند و اینکه نمی تواند پاسخگوی تبعات اجتماعی “باخت ی از پیش تعیین شده” باشد!

باید گفت این باصطلاح سلبربتی ها در بیشتر از چهل سال گذشته، کلمه ای و جمله ای در دفاع از کارگران و زحمتکشان و زنان آن سرزمین بر زبان نیاوردند. هیچگاه از موقعیت و باصطلاح محبوبیت اجتماعی شان استفاده نکردند و هرگز در محکومیت اعدام و قصاص و قوانین شرعی جمهوری اسلامی که بیشتر از چهل سال است زندگی مردم را بر باد داده، سخنی بر زبان نیاوردند و به دفاع از زندانیان سیاسی و کارگران و معلمان و بازنشستگان زندانی برنخاستند اساسا به این دلیل که رژیم جهل و جنایت مذهبی، نسلی از خودباختگان و ازخود بیگانه شدگان و ناآگاهان را بعنوان قهرمان ورزشی و هنرمند به مردم حقنه کرد و از آنطرف ساز و کار دزدی و آدمکشی و زندان و شکنجه اش هم هر روز کار کرد! و نه تنها این، بلکه باصطلاح قهرمان ها و ورزشکارانش هم همچون علی دایی، پس از هر موفقیت و پیروزی، دستشان را به درگاه خداوند و حضرت زهرای شان بلند کردند و شکرگزاری کردند و باصطلاخ موفقیت خودشان را بحساب الطاف حضرت زهرا و خداوند گذاشتند و به این معنا از رهگذرحاکمیت دزدسالار نظام اسلامی برای خود ثروت اندوزی کردند و در ترویج مزخرفات مذهبی و خرافات در آن جامعه و در میان جوانان نقش ایفا کردند. و امروزدارند یکی یکی از قطار رو به سقوط رژیم اسلامی پیاده می شوند اساسا به این دلیل که دارند احساس می کنند در شرایط جدیدی که بوجود آمده است، جمهوری فقر، دزدی و اعدام و کشتار و بی حرمتی و بی حقوقی هر روزه، راه فراری ندارد!
به این دلیل که اینها هم همچون بسیاری از اصلاح طلبان و رفرمیست های اسلامی، هرچند دیرهنگام، اما بالاخره به این نتیجه رسیده اند که باید صف خود را از این عقب رفتگی و جهل و جنایت مذهبی جدا کنند و این مخمصه ای است که جمهوری اسلامی در آن گرفتار آمده است.

دیگر باصطلاح سلبریتی های آن جامعه هم به این نتیجه رسیده اند که این ساز و کار اسلامی رفتنی است و سیاست های مذهبی و ضدانسانی این حکومت دیگر جوابگوی ادامه حکمرانی اش نیست و امروز، دیگر شیرازه اداره جامعه از دست این جانیان در رفته است و به دستگیری های گسترده و دیوانگی و هذیان گویی روی آورده اند. به این دلیل که بیشتر از چهار دهه تحقیر و سرکوب و بی حقوق نگاه داشتن زنان و کل جامعه، دستاوردی جز شکست و درماندگی و سیه روزی و بن بست برای این حاکمان دزد و مفتخور مذهبی در بر نداشته است. اساسا به این دلیل که این ساز و کار اسلامی از همان ابتدای روی کار آمدنش سر ناسازگاری با مردم و حقوق انسانی داشت. به این دلیل که مردم هرگز در مقابل این ازگوربرخاستگان سر تمکین فرود نیاوردند. به این سبب که این ساز و کار سرمایه داری عقب مانده و مذهبی با هر آنچه رنگ و بویی از زندگی و انسانیت داشت، متضاد بود و در نتیجه راه حلی جز سرکوب و کشتار و اعدام و بگیر و ببند و شکنجه در دستور کارش نبود.

این مبارزه هر روزه مردم، جوانان و زنان ایران بوده است که این عقب نشینی ها را تحمیل کرده است. این همه دست و پا زدن ها و شاخ و شانه کشیدن ها و هذیان گویی های رژیم اسلامی و خیل دستگیری ها و اعدام و سرکوب و تحقیر هر روزه حکومت، در واقع، به این دلیل است که خامنه ای و تک تک مقامات این باصطلاح ساختار سیاسی که سر در آخور نظام اسلامی دارند، می دانند که یک ذره عقب نشینی حکومت در هر موردی، دودمانش را بر باد خواهد داد! این همان واقعیتی است که “محمد مخبر” معاون رییسی بر آن صحه گذاشته و گفته است “اگر به خواست بازنشستگان تن بدهیم، دیگران هم مدعی می شوند”!
مردم، کارگران و بازنشستگان و زنان و جوانان ایران با مبارزه هر روزه شان بر علیه قوانین پوسیده و عصر حجری این حکومت ضد زن و ضد انسان، هر روز در طول سال های گذشته، خاکریزهای ارتجاعی این حکومت را روز بروز عقب رانده و جمهوری اسلامی را در چنین تناقضی و در گوشه ای از تاریخ گیر انداخته اند. این همه وحشت و سرکوب و بگیر و ببند و پرونده سازی، ترس از سایه ی خود و نشانه های به پایان رسیدن حکومتی فروپاشیده، از هم گسیخته و درمانده است که دیگر فقط باید روزهای پایانش را بشمارد!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *