logo negah

نگاه هفته: مجموعه ای از اخبار و رویدادهای هفته در شهرهای کردستان

logo negah
نسان نودینیان ـ نسرین رمضانعلی

آتش سوزی در مدرسه روستای “شختان”
١٩بهمن: مدرسه ٢٦ نفره روستای “شختان” از توابع شهرستان پیرانشهر دچار آتش‌سوزی شد. این حادثه آتش‌سوزی به دلیل “غیراستاندار بودن بخاری، وزش باد و استفاده از بخاری نفتی” رخ داده است. در این آتش‌سوزی آسیب جانی متوجه دانش‌آموزان نشده، اما خسارت مالی فراوانی به مدرسه این روستا وارد آمده است. آتش‌سوزی مدرسه روستای “شختان” در حالی است که طی سال‌تحصیلی جاری در استان آذربایجان‌غربی، ٩ هزار کلاس درس در مناطق شهری و روستایی این استان با بخاری نفتی گرم می‌شوند. مدیرکل آموزش و پرورش استان آذربایجان‌غربی، در توجیه افزایش بخاری‌های نفتی در مدارس به خبرگزاری “مهر” اعلام کرده بود: این بخاری‌ها دارای سیستم کاربراتور بوده و سیستم بخاری به صورت مرتب چک می‌شود. کارشناسان مسائل آموزشی براین باورند که مهم نیست که بخاری نفتی استاندارد باشد و یا غیر استاندارد، بخاری نفتی نوعی بمب ساعتی است و وجودش در هر صورت خطرناک است. از سال ١٣٧٦ تا کنون بیش از ٥٠ دانش‌آموز براثر سوختگی در مدارس جان باخته‌و تعدادی دیگر نیز دچار سوختگی و نقص عضو گردیده‌اند که فاجعه غم‌انگیز دختران “شین‌آباد” از این نوع موارد می‌باشد.

مرگ های مشکوک سربازان
علی شکری که در پادگان سپاه بیجار از ناحیه سر هدف گلوله کلت قرار گرفته است، جان خود را از دست داد. حادثه مرگ علی شکری در اتاق افسر نگهبان به وقوع پیوسته است. روز چهارشنبه، پانزدهم بهمن‌ماه، علی شکری پس از پایان مرخصی به مادرش گفته که در پادگان بیجار راحت نیست و بارها توسط دیگر سربازها و حتی فرمانده‌ها تهدید به مرگ شده و باید شرایط نقل او از بیجار به سنندج فرآهم شود. فرمانده‌هان نظامی پادگان بیجار از ارائه جزئیات بیشتر به اعضای خانواده شکری امتناع کرده و همواره خودکُشی را عامل مرگ علی عنوان می‌کنند.
خانواده علی شکری مرگ فرزندشان را مشکوک و قتل عمد توصیف کرده اند. طی دو سال اخیر حداقل مرگ مشکوک چند سرباز در پادگان‌های نظامی، سنندج،اشنویه، سرپل‌ذهاب، ارومیه و مسجد سلیمان دیده شده است.

بارش گردو غبار و آلودگی هوا
به دلیل بارش گرد و غبار و آلودگی هوا مدارس شهرهای پیرانشهر، بوکان، سردشت، میاندوآب و ارومیه به ویژه در مقطع ابتدایی تعطیل شدند. برای نخستین بار در طول دو سال اخیر بروز پدیده‌ی گرد و غبار در مهاباد به وقوع پیوست که مشکلاتی را برای کودکان، بیماران قلبی، ریوی و زنان باردار درپی داشت. در بوکان میزان انتشار ذرات گرد و غبار موجود در هوا به ٦٥٠ میکروگرم بر مترمکعب ( دید افقی کمتر از ٢.٥ کیلومتر) رسیده که١٠ برابر حد مجاز می‌باشد. رییس اداره محیط زیست سردشت به خبرگزاری ایرنا گفته است: میزان انتشار ذرات گرد و غبار در حال حاضر به ١٠٦٠ میکروگرم بر مترمکعب رسیده است که این میزان ١٧ برابر حد مجاز است. پیشتر دویچه‌وله در گزارشی درباره علل پیداش ریزگردها اعلام کرد: با وجود این که خشکسالی و بهره‌بردای نادرست از منابع آب ایران در بروز طوفان‌های گرد و خاک نقش اساسی دارند، اما نمی‌توان به عواملی نظیر کاهش شدید میزان بارندگی در منطقه خاورمیانه و خصوصا کشورهای همسایه ایران بی‌اعتنا ماند. خشک شدن قسمت‌های زیادی از تالاب‌های مسیر جریان باد از جمله هورالعظیم، کم شدن و تغییر مسیر رودخانه‌های دجله و فرات مواردی هستند که دولت‌های همجوار ایران باید برای آن چاره‌جویی کنند. این کار تنها با همکاری کشورهای عراق، کویت و عربستان سعودی ممکن است. اما در حال حاضر ایران درگیر فراز و فرودهای سیاسی در روابط خود با کشورهایی نظیر عربستان است و عراق خود درگیر طوفانی به مراتب مهیب‌تر به نام داعش و بحران سیاسی فراگیر است.

کارگران
کارگران کارخانه پتروشیمی مهاباد یک هفته است دراعتصاب بسرمی برند
١٢بهمن: کارگران کارخانه‌ی پتروشیمی مهاباد در اعتراض به عدم پاسخگویی مسئولان این کارخانه و عدم پرداخت حقوق معوقه، دست به اعتصاب زدند. اعتصاب کارگران وارد هفتمین روز شده. کارکنان و کارگران این کارخانه، سه ماه است حقوق خود را دریافت نکرده‌اند.

روند تعدیل نیروی کار در سد بنیر مریوان
از مجموع ۴۵۰ کارگری که در سد خاکی بنیر واقع در ۵ کیلومتری روستای نگل از توابع مریوان مشغول به کار می باشند، از زمان آغاز این پروژه به بهانه های مختلف ازجمله کمبود اعتبار و بودجه و… از طرف کارفرمای این شرکت دایما در معرض اخراج و بیکارسازی بوده اند و حقوق آنان نیز گاها تا چندین ماه به تعویق افتاده است . این بار نیز با آغاز فصل سرما این روند ادامه داشته و در همین راستا تعداد 8۰ نفر از این کارگران در روز سه شنبه مورخ ۱۴/۱۱/۹۳ در قسمتهای تونل و معدن، متشکل از کارگران ساده، راننده، نگهبان و آشپز از کار اخراج شده اند و این در حالی است که این کارگران مدت ۵ ماه است که حقوق و مزایای خود را دریافت نکرده اند. کارگران اخراجی نیز پس از این اقدام کارفرما، اعلام کردند که برای گرفتن حقوق و سنوات خود و درخواست بیمه بیکاری شکایت خود را علیه کارفرما به اداره کار استان ارجاع خواهند داد که در مقابل کارفرما به آنها قول داده است که ۳۰% از حقوقهای معوقه آنان را به صورت نقدی و مابقی آن را نیز به صورت چک چهار ماهه پرداخت خواهد کرد لازم به ذکر است تعداد ۷۰ نفر از کارگران این شرکت نیز که چندی پیش به مرخصی اجباری فرستاده شده بودند، همگی آنان از سر کارشان اخراج شدند. کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری

نامه سرگشاده انجمن صنفی کارگران خبازی‌های سقز و حومه
با سلام! خلاصه‌ای از پیگیری‌هایی که در خصوص دستمزد کارگران خباز در طول سال ۹۲ و ۹۳ توسط هیات مدیره انجمن صنفی کارگران خباز صورت گرفته و تا به حال بی‌نتیجه بوده به شرح زیر می‌باشد:
در سال ۱۳۹۲ طی ۶ بار مکاتبه با فرمانداری و اداره تعاون، کار و رفاه اجتماعی و اتحادیه کارفرمایان خباز و طومار جمعی از کارگران در اعتراض به عدم اجرای مقررات قانون کار و همچنین چهار بار جلسه در محل فرمانداری و اداره تعاون، کار و رفاه اجتماعی نتیجه‌ای حاصل نگردید و از ابتدای سال ۹۳ طی ۹ بار مکاتبه با فرمانداری و اتحادیه کارفرمایان خباز و استانداری استان کردستان و سایر ادارات مربوطه و ۸ بار جلسه در محل فرمانداری و اداره تعاون و اداره اصناف و انجمن صنفی کارگران خباز و دو مورد طومار دسته جمعی کارگران خباز در اعتراض به عمل نکردن به مقررات قانون کار و بخشنامه شورای عالی کار، نمایندگان کارفرمایان به صراحت اعلام می‌دارند که به هیچ وجه حاضر به افزایش دستمزد کارگران خباز و اجرای بخشنامه شورای عالی کار نبوده و در طول این دو سال کارگران خباز کماکان با دستمزد ناچیز و بخور و نمیر کارمی کنند. متاسفانه مسئولین محترم هیچ توجهی به این وضعیت نابسامان نداشته و کارگران عملا از هیچگونه حمایتی برخوردار نبوده و این در حالی است که چنانچه کارگری بنا‌ به هر دلیلی در محل کار حاضر نشود چندین مامور و بازرس برای مقصر جلوه دادن و بهانه‌ای برای اخراج کارگر در محل حاضر شده و موضوع را به نفع کارفرمایان پیگیری می‌نمایند اما عمل نکردن به مقررات قانون کار از جانب نمایندگان کارفرمایان از دیدگاه مسئولین قصور یا مغایرتی با قانون کار نبوده چون مشکلات موجود کارگران خباز همچنان به قوت خود باقی است.

احضار کیومرث واعظی و جبار حاجی مرادی به پلیس امنیت شهرستان سنقر
۱۷بهمن- حقوق معلم و کارگر-اسماعیل عبدی: پلیس اطلاعات و امنیت شهرستان سنقر طی احضاریه هایی جداگانه آقایان کیومرث واعظی و جبار حاجی مرادی از فعالان صنفی معلمان را جهت پاره ای توضیحات احضار کرد. جبار حاجی مرادی و کیومرث واعظی از اعضای فعال دفتر کانون صنفی معلمان در سنقر بوده و مورد وثوق همکاران و از صنفی ترین و شفاف ترین فرهنگیان منطقه هستند. آقایان واعظی و مرادی روز پنجشنبه شانزدهم بهمن ۹۳ به اداره پلیس امنیت سنقر رفتند و پس از چند ساعت بازجویی آزاد شدند. دلیل احضار این دو کنشگر مدنی معلمان، فعالیتهای آنان در فضای مجازی عنوان شده است. برخی گمانه زنی ها از ارتباط این احضار به التهابات بدنه ی آموزش و پرورش و اعتراضات معلمان کشور به وضعیت نابسامان معیشتی فرهنگیان حکایت دارند.
محمدی در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب مورد محاکمه قرار گرفت. جمیل محمدی از اعضای هیات مدیره اتحادیه آزاد کارگران ایران صبح امروز در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران مورد محاکمه قرار گرفت. در این دادگاه جمیل محمدی به دلیل شرکت در کمپین اعتراضی چهل هزار امضای کارگری و عضویت در اتحادیه آزاد کارگران ایران به اتهام واهی اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم بر ضد امنیت کشور تفهیم اتهام شد و ضمن رد اتهام وارده بر حقانیت کارگران در دفاع از حقوق انسانی شان تاکید کرد. جمیل محمدی و جعفر عظیم زاده دو تن از هماهنگ کنندگان طومار اعتراضی چهل هزار نفری کارگران نیمه شب دهم اردیبهشت ماه سالجاری با یورش مامورین امنیتی به منازلشان بازداشت و به ترتیب مدت ۲۳ و ۴۶ روز در بند ۲۰۹ زندان اوین محبوس شدند. این بازداشتها بدنبال آن صورت گرفت که شورایعالی کار با زیر پا گذاشتن ماده ۴۱ قانون کار در مورد تعیین حداقل مزد و تحمیل مزد چندین برابر زیر خط فقر بر کارگران، مورد اعتراض هماهنگ کنندگان و بخشی از امضا کنندگان طومار چهل هزار نفری کارگران قرار گرفت و آنان با دادن فرصتی به وزارت کار خواهان تجدید نظر در حداقل مزد تعیین شده برای سال ۹۳ شدند اما بدلیل عدم توجه وزارت کار به این اعتراض و اعتراض دو سال قبل این کارگران برای تعیین حداقل مزد بر اساس ماده ۴۱ قانون کار، آنان طی نامه ای به وزیر کار اعلام کردند در اعتراض به این بی توجهی ها و تحمیل مزد چندین برابر زیر خط فقر بر کارگران در روز ۱۱ اردیبهشت ماه دست به تجمع در محل وزارت کار خواهند زد. در پی این نامه از سوی هماهنگ کنندگان طومار چهل هزار نفری کارگران، مامورین امنیتی نیمه شب دهم اردیبهشت ماه سالجاری با هجوم به منازل جمیل محمدی و جعفر عظیم زاده آنان را بازداشت و به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل کردند.
علاوه بر جمیل محمدی که امروز مورد محاکمه قرار گرفت جعفر عظیم زاده نیز طبق احضاریه کتبی با اتهامات واهی اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم بر ضد امنیت داخلی خارجی، اخلال در نظم و آسایش عمومی، بر هم زدن امنیت کشور و تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی روز دهم اسفند ماه سالجاری مورد محاکمه قرار خواهد گرفت. جمیل محمدی از اعضای هیات مدیره اتحادیه آزاد کارگران ایران، یکی از هماهنگ کنندگان طومار چهل هزار نفری کارگران و جزو شش نماینده هزار کارگری است که دست به شکایت از غارت سه هزار میلیارد تومانی از صندوق سازمان تامین اجتماعی زده اند. وی یکی از خوشنام ترین فعالین کارگری کشور است که جرمی جز دفاع از حقوق حقه خود و همکارانش مرتکب نشده است. جمیل به عنوان انسانی بسیار صدیق و مورد اعتماد کارگران در حالی امروز با اتهام اجتماع و تبانی برای اقدام علیه امنیت کشور در برابر دادگاه قرار گرفت که هنوز هیچ محکومیتی متوجه دزدان و غارتگران سه هزار میلیارد تومانی از اموال کارگران در صندوق سازمان تامین اجتماعی نشده است. اتحادیه آزاد کارگران ایران با محکوم کردن محاکمه جمیل محمدی اعلام میدارد عضویت در تشکلهای مستقل کارگری و دفاع کارگران از حقوق انسانی شان از طریق طومار و تجمع و راهپیمائی جزو بدیهی ترین حقوق اجتماعی آنان است و بی تردید بر پائی چنین محاکماتی نه تنها ما کارگران ایران را در دفاع از حقوق انسانی مان ذره ای وادار به عقب نشینی نخواهد کرد بلکه ما را مصممانه تر از پیش به مصاف با وضعیت موجود خواهد کشاند. اتحادیه آزاد کارگران ایران – ۱۹ بهمن ماه ۱۳۹۳

بازداشت فعال کارگری،زانیار دباغیان از اعضای کمیته هماهنگی
بنا به گزارش رسیده ،زانیاردباغیان فعال کارگری و از اعضای کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری روز یکشنبه مورخ ۱۲/۱۱/۹۳ در ساعت ۱۱ صبح به قصد رفتن به محل کار از منزل خارج و تا روز دوشنبه از وی خبری در دست نبوده و همچنین گوشی تلفن همراه ایشان نیز خاموش بوده که در پی نگرانیهای خانواده و مراجعه به ارگانهای امنیتی سرانجام روز دوشنبه اداره اطلاعات سنندج بازداشت این فعال کارگری را توسط این نهاد امنیتی تایید نموده و از دلیل باز داشت و وضعیت وی تا به الان اطلاعی در دست نمی باشد. کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری ضمن محکوم نمودن بازداشت فعال کارگری، زانیار دباغیان خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط ایشان و دیگر کارگران و فعالین کارگری دربند می باشد. کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری

مظفر صالح نیا به ستاد خبری وزارت اطلاعات احضار و مورد بازجوئی قرار گرفت
مظفر صالح نیا از اعضای هیات مدیره اتحادیه ازاد کارگران ایران صبح امروز به ستاد خبری وزارت اطلاعات سنندج احضار و از ساعت ۱۲ تا ۱۴ مورد بازجوئی قرار گرفت. در این بازجوئی مامورین وزارت اطلاعات از وی در مورد عضو گیری در اتحادیه آزاد کارگران ایران، اسامی اعضای هیات مدیره اتحادیه، برگزاری جلسات و تصمیمات در مورد فعالیتهای پیش روی اتحادیه و… سولاتی را مطرح کردند و از وی مصرانه خواستند تا از عضویت در اتحادیه آزاد کارگران ایران استعفا و آنرا کتبا اعلام کند. اما مظفر صالح نیا ضمن پاسخهای لازم در مورد سوالات مطرح شده بر قانونی بودن اتحادیه و عدم استعفای خود از آن تاکید کرد. اتحادیه ازاد کارگران ایران با تاکید بر قانونی بودن فعالیتهایش، عضویت همه کارگران در تشکلهای مستقل کارگری و منجمله عضویت در اتحادیه را حق مسلم آنان میداند و بدینوسیله اعلام میدارد در مقابل هر گونه سیاست سرکوب تشکلهای مستقل کارگری ایستادگی خواهد کرد.
بازداشت و احضار و بازجوئی از اعضای تشکلها و نهادهای مستقل کارگری در حالی پایانی ندارد که با روی کار آمدن دولت روحانی سیاست بگیر و ببند، به اعتراضات صنفی کارگران در محل کار نیز کشیده شده است و روزی نیست که در جای جای کشور اعتراضات کارگران بدلیل عدم پرداخت مزد و یا خواست افزایش مزد و اعتراض به اخراج منجر به بازداشت و یا زدن اتهامات واهی به کارگران معترض نشود. این سیاست در حالی با جدیت تمام از سوی دولت روحانی دنبال میشود که کارگران ایران بدلیل مزد سه برابر زیر خط فقر در بدترین شرایط معیشتی در تاریخ معاصر ایران قرار دارند اما در مقابل این وضعیت فلاکتبار تنها چیزی که حکومت در برخورد به آن از خود نشان میدهد سیاست بگیر و ببند و زدن اتهامات واهی امنیتی به کارگران است. بی تردید چنین سیاستهایی نه تنها راه به جائی نخواهد برد بلکه بر عمق و دامنه نفرت و انزجار کارگران ایران از وضعیت موجود خواهد افزود. اتحادیه آزاد کارگران ایران – ۱۹ بهمن ماه ۱۳۹۳

بی خبری ازوضعیت بهنام ابراهیم زاده.
کارگران! تشکل های کارگری! بر اساس اطلاعات دریافتی بهنام ابراهیم زاده، پس از محاکمه مجدد و محکومیت به بیش از ۹ سال و چهار ماه زندان و انتقال به بند ۲۰۹ زندان اوین، به کلی ارتباطش با خانواده قطع شده و از تاریخ دوم بهمن ماه هیچگونه اطلاعی از وضعیت وی دردست نیست. در این مدت نه تنها هیچیک از افراد خانواده (همسر، فرزند، مادر، پدر و برادران) موفق نشدند با وی ملاقاتی داشته باشند، بلکه حتی از تماس تلفنی با وی نیز محروم بوده اند. بهنام را که تنها به دلیل فعالیتهای اجتماعی و دفاع از حقوق کارگران و کودکان کار و خیابان، دستگیر و نزدیک به پنج سال از عمر خود را به دور از خانواده و جامعه در زندان سپری کرده بود، در حالی که بیش از چند ماه به آزادی او باقی نمانده بود، در واقع به منظور انتقام جویی از وی و با هدف درهم شکستن روحیه اعتراضی او و دیگر زندانیان، با بهانه هایی چون “اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور”، “تبلیغ علیه نظام” و عجیب تر از همه ارتباط با مجاهدین، مجددا به بیش از ۹ سال زندان محکوم کرده اند.
بهنام ، در دوران محکومیت پنج ساله ی خود بارها به دلیل اعتراض به شرایط سخت و غیر انسانی حاکم بر زندان و بدرفتاری و بی حرمتی مسئولین زندان، نسبت به زندانیان و همچنین اعتراض و اعتصاب غذا برای برخورداری از ابتدایی ترین حقوق یک زندانی از جمله حق استفاده از مرخصی برای دیدار با فرزند بیمارش در بیمارستان و . . . مورد ضرب وشتم قرار گرفته و ازجمله در تهاجم نیروهای امنیتی به بند ۳۵۰ زندان اوین از ناحیه دست و گردن آسیب دیده بود. او همچنین به دلیل اعتصاب غذای اخیر خود در اعتراض به انتقال و در واقع تبعید وی به زندان گوهردشت کرج از وضعیت جسمی مناسبی برخوردار نبوده و از این بایت با مشکلاتی مواجه است. کارگران! تشکل های کارگری! وجدان های بیدار و عدالت طلب ایران و جهان! هم اکنون بیش از ۱۶ روز است که اعضای خانواده و به ویژه فرزند بیمار بهنام هیچ خبری از وی نداشته و به شدت نگران وضعیت و سلامتی او هستند. بهنام را در راستای اعمال فشار به وی و خانواده اش، بار دیگر به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل نموده و از امکان ارتباط گیری حتی با فرزند بیمارش از طریق تلفن محروم کرده اند. و این ها تماماً در شرایطی اتفاق می افتند که نیما تنها فرزند بهنام با بیماری سرطان دست و پنجه نرم می کند و بیش از هرزمان دیگر نیازمند حضور پدر در کنار خود است.
همان گونه که بالاتر اشاره کردیم، بهنام به دلیل اخرین اعتصاب غذای خود در اعتراض به انتقال وی به زندان گوهردشت هم اکنون از وضعیت جسمی مناسبی برخوردار نبوده و این وضعیت خانواده و دوستان وی را سخت نگران کرده است. کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری ضمن اعتراض به این بی حقوقی آشکار و این قبیل برخوردهای ظالمانه و سرکوب گرایانه در قبال زندانیان، این را جزیی از حقوق ابتدایی و اولیه ی هر زندانی می داند که بتواند با اعضای خانواده و بستگان خود ملاقات داشته و خانواده را از آخرین وضعیت خود با خبر سازد. به ویژه وقتی که پای فرزند بیماری نیز در میان باشد. لذا این “کمیته” ضمن تأکید بسیار بر ملاقات حضوری بهنام ابراهیم زاده با خانواده و فرزند بیمارش در اسرع وقت، خواهان آزادی بی قید وشرط این فعال کارگری و دیگر فعالین و کارگران دربند و همچنین تمامی زندانیانی است که صرفاً برای ابراز عقیده و دفاع از حقوق کارگران و مردم محروم و به جان آمده در زندان بسر می برند. لازم به یادآوری است که مسئولیت زندگی و سلامتی بهنام و تمامی زندانیان، مستقیماً بر عهده مسئولین زندان و زندانبانان بوده و آنان باید پاسخ گوی هر مشکل احتمالی ای که متوجه هر یک از زندانیان بشود باشند. کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری

صدور حکم زندان برای ریبوار عبداللهی !
بنا به گزارش رسیده، جلسه دادگاهی ریبوار عبداللهی، فعال کارگری و عضو کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری، در روز چهارشنبه ۹۳/۱۱/۱۵ در شعبه اول دادگاه انقلاب سنندج برگزار گردید. در این جلسه که بیش از چند دقیقه طول نکشید قاضی پرونده، آقای عبداللهی را به اتهام عضویت در کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری و فعالیت تبلیغی علیه نظام و به نفع یکی از احزاب اپوزیسیون، به یک سال زندان تعزیری محکوم کرده و حکم صادره را به وی ابلاغ نمود. لازم به ذکر است که ریبوار عبدالهی در تاریخ ۱۹ آذر ۹۳ بازداشت و مدت ۲۰ روز را در بازداشتگاه اداره اطلاعات سنندج سپری کرد. وی با قرار وثیقه ۷۰ میلیون تومانی آزاد شده و همان طور که ذکر گردید در روز چهارشنبه ۹۳/۱۱/۱۵ محاکمه شد. کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری ضمن محکوم کردن حکم صادره برای ریبوار عبداللهی ، خواهان شکسته شدن این حکم و همچنین آزادی تمامی کارگران و فعالین کارگری و زندانیان سیاسی دربند می باشد. کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری ۱۹بهمن ۱۳۹۳

تسلیت به حسن رسول نژاد
مطلع شدیم که خانم منیژه خشته مادر گرامی آقای حسن رسول نژاد ، فعال کارگری و عضو کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری در تاریخ ۱۲/۱۱/۹۳ به علت بیماری درگذشته است. کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری بدین وسیله درگذشت این مادرعزیز را به دوست و رفیق گرامی مان آقای حسن رسول نژاد و سایر اعضای خانواده و دوستان ایشان تسلیت گفته و طول عمر همراه با سلامتی و موفقیت در تمامی کارهر را برای ایشان آرزو می کند . کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری١٦ / ۱۱ / ۹۳

ششم فوریه دوازدهمین سالی است که به عنوان روز جهانی مبارزه با «ناقص سازی جنسی زنان» ” در سراسر جهان شناخته می‌شود. دست‌کم ۱۲۹ میلیون زن در جهان با این عمل دردناک مواجه شد‌ه‌اند و ۸۶ میلیون دختر دیگر نیز تا سال ٢٠٣٠ در معرض خطر آن هستند. مصر همچنان یکی از بالاترین آمار را دارد. سازمان بهداشت جهانی هرگونه عمل جراحی بر روی بخش بیرونی اندام تناسلی زنان یا قطع بخشی از عضو و هرگونه جراحت ناشی از این عمل در قسمت درونی اندام تناسلی را مصداق ” ناقص‌سازی اندام جنسی زن” می‌داند. سایت کردپا با خانم پروین زبیحی در ارتباط با «ناقص سازی جنسی زنان» مصاحبه ای انجام داده است. ما در نگاه هفته این مصاحبه را منتشر میکنیم.

پروين ذبيحى، فعال حقوق زنان و کودکان

خانم ذبیحی شما در این زمینه چگونه فعالیت کرده‌اید و مسله ناقص‌سازی زنان در مناطق کُردنشین ایران را در چه وضعیتی می‌بینید؟
پروين ذبيحى: من برای اولین بار و به صورت رسمی با وجود تمام تابوهای که در رابطه با مسائل جنسی وجود دارد با فعالینی از جمله نگین شیخ‌السلامی و رویا طلوعی که قبل از من در این زمینه تحقیقاتی انجام‌داده بودند وارد بحث در این زمینه شدم و سپس به روستاهایی در اورامانات سفر کردیم و در این مناطق یک سری مصاحبه‌هایی انجام دادیم. بطور کلی ختنه زنان در کردستان در مناطق کردنشین آذربایجان غربی، پاوه، اورامانات و کامیاران وجود دارد. در رابطه با ختنه زنان آمار رسمی وجود ندارد و به علت نبود امکانات و موقعیت برای کار در یک پروژه تحقیقاتی و برنامه‌ریزی شده با موانع متعددی برای مقابله علیه کشتن تمایل جنسی زنان و ناقص‌سازی آنان روبه‌رو هستیم. کشورها از لحاظ آماری در این رابطه به سه دسته تقسیم می‌شوند: کشورهای گروه اول آمار بالای ٨٠ درصد دارند، در گروه دوم آمار ٢٩ تا ٧٩ درصد و در گروه سوم آمار ١ تا ٢٤ درصد می‌باشد که ایران در گروه سوم قرار دارد. آمارهای که در مناطق کردنشین وجود دارد بیشتر توسط کسانی گردآوری شده که به صورت غیررسمی و خودجوش در این زمینه فعالیت داشته‌اند. برای مثال در کتاب “تراژیدی تن” به نوشته خانم “فاطمه کریمی” در سال ١٣٨٩ در اشنویه، سردشت، پیرانشهر، نقده، بوکان، تکاب، مهاباد، بانه، مریوان، سنندج، کامیاران و کرمانشاه یک سری آمار بصورت تقریبی وجود دارد. برای نمونه در اشنویه در هر روستا از میان ٨٤ زنی که با آنان مصاحبه شده بود ٥٦ نفر ختنه شده بودند.

من بدلیل فعالیت‌هایم در زمینه توانمندی‌سازی و خشونت علیه زنان از نزدیک با مردم روستاها در ارتباطم و چیزی که مشاهده می‌شود این است که مسلما این مسله کمرنگ شده ولی وجود دارد و بیشتر آنان زنانی هستند که بین ١٨ تا ٢٥ سال سن دارند. هم‌اکنون موارد زیر ٢٠ سال خیلی کمتر شده است ولی باز هم مواردی وجود دارد. برای مثال من یک ماه پیش با یک دختر ٦ ساله برخورد کردم که مادرشوهرش زمانی که مادر این دختربچه بدلیل زایمان در رختخواب بوده بدون اطلاع مادرش وی را ختنه کرده است آن هم در سنندج مرکز فرهنگی استان کردستان. بنابراین موارد ناشناخته زیاد است اما متاسفانه آمار کاملی در این زمینه وجود ندارد. برای نمونه بهنگام سفرم به روستای “دزلی” یک خانم ٧٠ساله بنام “خورشید” خودش، دخترش و نوه‌اش که کلاس سوم راهنمایی بود ختنه شده بودند. که اینها به صورت نوشتاری و مستند در دسترس است. فعالیت در این زمینه بصورت فردی است و افراد زیر چتر یک تشکل و بصورت سازمان‌یافته فعالیت نمی‌کنند که بتوان آماری رسمی بدست آورد. با وجود تمام گرفتاری‌ها روی این مسله خیلی کار کردیم که تابوشکنی در این رابطه عادی‌تر شود.

در مناطق کردنشین ایران ختنه کردن زنان به چه شیوه‌های است و آیا به غیر از بریدن آلت تناسلی زنانه انواع دیگری نیز وجود دارد؟
پروين ذبيحى: متاسفانه چون ختنه یک خشونت پنهان است و مانند دیگر مشکلات زنانه نیست که یک پزشک بتواند آن را به راحتی معاینه کند و همچنین بر روی مسله‌ای که خانواده‌ها پنهان می‌کنند نمی‌توان نظری اساسی داد که چقدر این کودکان و زنان آینده ما آسیب دیده‌اند. سردمزاجی زنان یکی از بارزترین این آسیب‌ها است. در خیلی از پرونده‌های قضایی که از نسل قبلی در دادگاه‌ها وجود داشت، بسیاری از مردها از سردمزاجی زنهایشان شکایت کرده‌اند و عدم تمکین را پیش کشیده‌اند. در کردستان بدلیل اینکه سطح دانش و آگاهی بالا رفته و نوع بریدن‌ها کم خطرتر است دو رسم دیگر هم وجود دارد بنام چهل تیغ که یک تیغ را از زیر سینه زن تا قسمت تحتانی آلت تناسلی زن می‌کشند و خراش‌های نازکی ایجاد می‌کنند تا چند قطره خون بیاید و بگویند سنت فاطمه زهرا را بجا آوردیم و در نوع دیگرنیز یک چاقوی بسته را از توی یقه زن به پایین پاها در حالی که ایستاده است می‌اندازند و به عنوان بجا آوردن سنت ختنه ازش یاد می‌کنند.من نمیدانم ریشه و زمینه تاریخی این دونوع از کجا آمده است و شاید بتوان گفت گریزی برای بریدن آلت تناسلی باشد. هم‌اکنون همرا با آگاه شدن مردم این دو نوع نیز بسیار کم رنگ شده‌اند.

می‌توانید به موانعی که برای فعالیت در این زمینه با آن مواجه هستید اشاره کنید؟
پروين ذبيحى: قدم اول تابوها هستند که حتی همسر خودم برای بار اول بهم گفت که پرداختن به این مسله روی شخصیتت تاثیر نذاره که بگویند زن بدی است و به بیان مسائل جنسی می‌پردازد. قدم دوم و در اوایل موانع امنیتی بودند، اما بعدا خود مردم خیلی سخت با قضیه برخورد می‌کردند و خیلی‌ها از خانواده و اجتماع هراس داشتند. به همین دلیل بُعد فرهنگی این مسله خیلی مهم است. در آیین تشییع چیزی بنام ختنه وجود ندارد و در موارد جدیدی هم که به ندرت مشاهده می‌شود صرفا برای زیبایست. در قانون اساسی هم چیزی بنام ختنه اجباری زنان وجود ندارد ولی اشکال کار اینجاست هیچ مانع قانونی علیه این قضیه بعنوان کودک‌آزاری و زن‌آزاری و خشونت قید نشده است. در حالیکی در قانون اساسی برای قطع انگشتان حکم قصاص وجود دارد. اما در میان اهل تسنن و مردم کرد این سنت وجود دارد و وقتی ما برای مقابله با آن درخواست مجوز و امکانات می‌کنیم این مسله را یک مشکل فرهنگی می‌دانند و می‌گویند نمی‌خواهیم درگیر مسائل فرهنگی شویم و این بزرگترین مانع است. درنتیجه هیچ امکاناتی نه از طرف سازمان بهداشت نه وزارت بهداشت وجود دارد و نه بیمارستان‌ها و پزشکان و ماماها همکاری می‌کنند که این مسله بصورت یک پروژه جامع دنبال شود. NGOهای خارج از کشور نیز مدیریت صحیح ندارند و این مسله را آنگونه که نیاز به مراجعه روستا به روستا و چهر به چهره دارد دنبال نمی‌کنند درصورتی که مجوز هم دارند.

آیا شما برای انجام فعالیت‌هایتان درخواست مجوز کرده‌اید؟
پروين ذبيحى: اولا زمانی باید دنبال مجوز باشیم که امکانات لازم وجود داشته باشد و با وجود اینکه بارها در این زمینه تلاش کرده‌ایم اما امکاناتی در اختیار ما قرار نگذاشته‌اند. همچنین مسله تنها گرفتن مجوز نیست بلکه باید توسط نهادی مانند وزرات بهداشت از تمام لحاظ روانشناسی، پزشکی و فعالین مطلع ساپورت شویم و تجهیزات لازم را برای تشویق مردم، آموزش‌و وسایل بهداشتی در اختیار داشته باشیم و تا زمانی که یک پروژه قوی برای مقابله با این مسله وجود نداشته باشد مجوز خشک و خالی به درد نمیخورد.

آیا نهادی در این زمینه وجود دارد که با مراجعه به آن زمینه فعالیت شما فراهم شود؟
پروين ذبيحى: وزارت بهداشت خیلی راحت می‌تواند همکاری کند اما مشکل آنجاست هیچگونه تشکلی از زنان در ایران مجوز قانونی ندارد و هیچ جای کردستان سازمان یا انجمن زنان وجود ندارد و تنها در فضای مجازی فعالیت مشاهده می‌شود. از طرفی دیگر وزرات بهداشت به فرد مجوز نمی‌دهد و تشکل‌های زنان تنها می‌توانند زیرنظر زنان ریاست جمهوری فعالیت داشته باشند. و این یک کار دو بام و هواست.

تا جایی که مطلعید آیا تا به حال موردی بصورت حقوق و قانونی در رابطه با ختنه زنان پیگیری شده است؟
پروين ذبيحى: از زمانی که پیگیر این مسله بوده‌ایم دو مانع وجود داشته است. اول اینکه هیچ قانونی در رابطه با این خشونت وجود ندارد که از این طریق یک حقوقدان بتواند آن را پیگیری کند و دوم اینکه چون این عمل توسط خانواده صورت ‌می‌گیرد، هیچ زن و دختری جرات ندارد شاکی خانواده خود باشد، زیرا به لحاظ فرهنگی طرد شدن و یک سری استرس‌ها را بدنبال خواهد داشت. برای مثال من با تعدادی از دختران دانشجو در این رابطه گفتگو داشته‌ام که بخاطر مطالعاتی که در زمینه ختنه داشته‌اند ترس از آینده داشتند. به همین دلیل اطلاعات غیرتخصصی در این زمینه موجب ترس دختران می‌شود و همچنین ترس انگشت‌نما شدن دختران و اینکه خواستگار نداشته باشد موجب می‌شود این موارد پنهان بماند. به همین دلیل ختنه یک خشونت پنهان است و بدلیل بُعد فرهنگی، خانوادگی و قانونی من تاکنون باهیچ موردی در این زمینه برخورد نکرده‌ام.

همانطور که می‌دانید این عمل بیشتر توسط زنان انجام می‌شود،آیا به این دلیل باید آنان را مقصر اصلی دانست چراکه در برخی از موارد گفته می‌شود مردان از این قضیه خبر ندارند؟
پروين ذبيحى: به نظر من این یک مسله کاملا تاریخی با زمینه مادی است، زمانی که مرد خواست زن رو به تملک خود درآورد و چند همسری برای مرد رسم شد، مردان خود را صاحب جسم و جان و اندیشه زن دانستند. مالکیتی که باید به هر قیمتی حفظ شود و این بصورت یک مسله ناموسی نمود پیدا کرد و اینجاست که قضیه بکارت زن و حفظ آن تحت عنوان ناموس مطرح می‌شود. آموزه‌های نظام مردسالاری و طبقاتی از بچگی به زن این دیدگاه را القا می‌کند که او ضامن حفظ ناموس است و این وظیفه از راه‌های مختلفی به زن تحمیل می‌شود که دخترانشان انگشت‌نما نشوند. من در مصاحبه‌هایم که با مادران این دختران داشته‌ام این توجیه آورده می‌شود که ما برای حفظ اخلاقیات دختر و اینکه هیچگونه ارتباطی با پسرها برقرار نکند این عمل رو انجام می‌دهیم ولی به طرف دیگر قضیه نگاه نمی‌کنند که اگر هم تمام آلت تناسلی دختر بریده شود بازهم می‌تواند ارتباط عاطفی برقرار کند و این مسله ربطی به اخلاقیات ندارد. براین اساس این یک آموزش و فرهنگ تحمیل شده به زنان در طول تاریخ از طریق سیستم پدرسالاری بوده است. و آیا این موضوع بازتولید خشونت نیست؟ و خود نوعی خشونت علیه زنان تلقی نمی‌شود؟ چرا، وقتی از کودکی به یک دختر آموخته می‌شود به نفع برادرش حتی اگر از وی کوچکتر باشد کنار بیاید، جورابهایش را بشورد، وقتی غذا کمه به نفع برادرش کنار بکشد. این خود آموزش خشونت به زنان و خشونت علیه خودشان است و این خشونت اکتسابی است که جامعه، خانواده و فرهنگ به زنان تحمیل می‌کند. محروم‌شدن زن از لذت جنسی یکی از عوارض ختنه می‌باشد، سوالی که اینجا پیش می‌آید این است که آیا زنانی که با این فرهنگ و سنت بزرگ شده‌اند لذت جنسی را حق خودشان می‌دانند و در این مورد آنقدر شناخت دارند که برایشان دغدغه باشد؟ ما در یک مصاحبه تصویری در روستای “دزلی” با مردی آشنا شدیم که خودش دواطلبانه خواست مصاحبه انجام دهد. وی می‌گفت باوجود اینکه خیلی خوشبخت هستیم و زندگی مرفهی داریم ولی همسرش در این زمینه خیلی آسیب دیده و در رابطه با مسائل زناشویی سردمزاج است و آماده بود هر کاری انجام دهد و هر مبلغی بپردازد تا این مشکل حل شود. و اینکه بله زنان ما با این مسله دغدغه دارند و شاید نتوانند بصورت علمی توضیح دهند مخصوصا زنان کم‌سواد. من در مقاله‌ای مطالعه کردم که نوشته شده بود آن دسته از زنان که بصورت فجیعی ختنه می‌شوند و در این زمینه آگاهی ندارند هنگام آسیب در ارتباط جنسی و وقتی به ارگاسم نمی‌رسند مشکل را از همسرانشان می‌دانند و ناخودآگاه به یک رابطه دیگر کشیده می‌شوند. به همین دلیل فرهنگی که دختر را برای پاکی اخلاق ختنه می‌کنند سنگ‌بنای تجارب سکس متعدد را ایجاد می‌کند ( البته نه در مورد همه آنها ) و حتی اخلاق ساختگی دنیای پدرسالارانه را هم نمی‌تواند حفظ کند. و همچنین قشر آگاه با نگرانی دراین رابطه حرف می‌زنند که آینده خوبی با همسرانشان نخواهند داشت.

به این ترتیبت مهمترین آسیب‌های ختنه کدامند؟
پروين ذبيحى: می‌توان به دو آسیب در رابطه با دخترانی که در کودکی ختنه می‌شوند اشاره کرد اول اینکه کابوسی که هرلحظه انتظار دارد برای دختران دیگر تکرار شود، مخصوصا لحظه بریدن و اینکه تمام این مدت خانواده با یک سری آموزه‌های اخلاقی به این کودک یاد می‌دهند سنگین و رنگین و پوشیده باشد و تنها مچ دست و صورتش نمایان شود اما به یکباره در عالم بچگی کودک را به زمین خوابانده و پاهایش را از هم باز می‌کنند و سپس یک غریبه با کمک پدر یا مادر تمام بدنش را لمس می‌کند و تمام اصول اخلاقی که به کودک آموخته شده در یک آن فرو می‌ریزد و بدینگونه کودک اعتماد کامل به خانواده را از دست می‌دهد و با این کار، خانواده تمام آموزهای خود را در یک لحظه زیر سوال می‌برند و کودک را ویران می‌کنند.

آیا سرکوب میل جنسی زن تنها به انجام این عمل بستگی دارد؟
پروين ذبيحى: من متعقدم تمام تصویرات منفی که از رابطه زن و مرد ساخته و آموخته می‌شود به صورت ناخودآگاه تاثیر خواهد داشت و خیلی‌ها با ترس و وحشت به این رابطه نگاه می‌کنند. از هر طرف که به مسله نگاه کنیم مانند یک سیکل معیوب باعت آزار دختران می‌شود و اینجا من خواهش می‌کنم که با استناد به نظر متخصصین از عوارض و شکل این مسله اطلاع‌رسانی کنیم . زیرا در کردستان و ایران معمولا ختنه از نوع خطرناکش زیاد نیست و ختنه زنان زمانی تاثیر خواهد داشت که برش زیاد باشد و محل تجمع هورمون‌های جنسی بهم بریزد. ما نباید آنقدر زنان و دختران ختنه‌شده را بترسانیم و در آموزش و اطلاع رسانی از نوع ختنه و با افراد متخصص در این زمینه حرف بزنیم چراکه تمام ختنه و برش‌ها منجر به نازایی و بدبختی نخواهد شد چراکه در بیشتر موارد برش خیلی کم است و من با دانشجویانی که در این رابطه گفتگو داشتم خیلی ترسیده بودند.

چگونه می‌توان به آگاه‌سازی و توانمند سازی این افراد کمک کرد؟
پروين ذبيحى: مهمترین چیز این است که هم‌اکنون دنیای اطلاع‌رسانی بسیار گسترده شده و تنها به اطلاعات پزشکی عمده در این زمینه اکتفا نکنیم . بلکه باید در برنامه‌های مختلف به این قضیه پرداخته شود و مراکز بهداشتی در شهرها و روستاها وادار شوند که جلساتی در این زمینه برگزار کنند و این امکان پذیر نیست جز به وسیله تشکل. بنابراین تنها راه برگزاری کلاس‌های توانمندسازی است و تازمانی که یک نهاد بین‌المللی وNGOهای جهانی در ایران فعالیت نکنند و یا خود دولت ایران در قالب یک تشکل دست بکار نشود نمی‌توان کار زیادی انجام داد ولی درهرحال اطلاع‌رسانی و مانور دادن در این رابطه صورت گیرد. برای مثال نزدیک به چهار سال پیش و در چنین روزی به یک جلسه ختنه در سنندج دعوت شدم که نزدیک به ١٠٠ زن حضور داشتند و در آخر با توجه به فرمی که در اختیارشان گذاشته شد نزدیک به ٤٥ نفر از زنانی که فرم را پر کردند ٣٢ نفر ختنه شده بودند و قراین نشان می‌داد که سلفی‌ها نقش اساسی در زنده کردن این رسم ارتجاعی داشته‎اند. یک خانم دانشجو به من گفت، خاله من لیسانس دارد و سلفی هست و به من می‌گوید خوراک دست تو حرام است و باید حتما ختنه شوی تا به رسمیت شناخته شوی.

نقش‌ قانون،آیین و فرهنگ را در این زمینه را چگونه می‌بیند؟
پروين ذبيحى: ببینید هنگام حمله اعراب به ایران شرط مسلمان شدن را ختنه گذاشتند برای همین در این مناطق زیاد است و فقط در بین سنی‌ها وجود دارد و بر این اساس جنبه فرهنگی مسله بیشتر است و توجیه مذهبی تمام افرادی که با آنها گفتگو داشته‌ایم این است که سنت فاطمه زهرا است. درمناطقی که این رسم پررنگتره و کسی که به این نتیجه می‌رسد نباید دخترش را ختنه کند مسله را پنهان می‌کند زیرا اعتقاد بر این است اگر دختر ختنه نشده باشد به درد ازدواج نخواهد خورد و فرصت ازدواج را از دست خواهد داد. به مفهومی بُعد فرهنگی و آیینی قضیه تا حدی در هم تنیده شده‌ است که تاثیر یک روحانی در روستا از یک پزشک و حتی وزیر بهداشت خیلی بیشتر است و اگر توجیه مذهبی برای انجام ندادن این کار ارائه دهد مردم فورا از انجام آن خودداری می‌کنند. برای مثال ملا حسن امینی، روحانی یکی از این روستاها در اینباره گفته بود این عمل اصلا واجب نیست ولی اگر انجام شود بهتر است و این اما و اگر قضیه را بدتر می‌کند. خانم لیلا فرج نیز در کتابش اشاره کرده بود که در تمام روستاهایی که علمای آیینی مردم را تشویق به انجام ندادن این عمل کرده‌اند مرد از انجام آن خودداری کرده‌اند. بنابراین این سنت فراتر از قانون و علم در بعضی مناطق حرف می‌زند و کار کردن از لحاظ سنتی بیشترین تاثیر را برای متوقف کردن این عمل خواهد داشت. با وجود اینکه دراین زمینه راهکارها و برنامه‌های اندکی در پیش گرفته شده اما باز قشرهایی از جامعه هستند که از انجام م این عمل خودداری کرده‌اند.

آنها بیشتر کدام گروه از جامعه‌اند؟
پروين ذبيحى: من معتقدم علم و سواد بیشترین تاثیر را در کم‌رنگ شدن این مسله داشته است. زیرا کسی که به دانشگاه رفته و در این رابطه شناخت‌پیدا کرده است آماده نیست فرزندش ختنه شود. می‌‌خواهم بگوییم آموزش و اطلاع‌رسانی تاثیر بسیاری خواهد داشت. ما نمونه ای داریم از یک مادربزرگ ۷۰ ساله، دخترش که ٤٥ سال دارد و همین‌طور نوه‌اش که سال سوم راهنمایی است. هر سه ختنه شده اند. خوشبختانه الان در تمام روستاهای کردستان ایران ماهواره در دسترس است و مخصوصا شبکه‌های کرد زبان که به ابعاد این مسله می‌پردازند و مردم پای این برنامه‌ها می‌نشینند. مخصوصا کسانی که از دانشگاه برمی‌گردند و معلم و بهداشتیارهای دلسوز در این زمینه تاثیر داشته‌اند و تاکید من بازهم بر آموزش است زیرا درهر جایی که آموزش بیشتر رسوخ کرده عمل ختنه کمتر شده است.
همچنین آگاهی خود زنان تاثیر زیادی خواهد داشت زیرا زنی که آگاه شود تن به خشونت نخواهد داد و قبول نخواهد کرد تحت هیچ فشاری از سوی خانواده‌ها فرزندش ختنه شود و این بسیار مهم است. همچنین آگاهی مردها هم تاثیر بسیاری خواهد داشت.

آیا زمینه آموزش همگانی در حال حاضر وجود دارد و زنانی که بر این مسائل آگاه هستند آماده می‌شوند از عملی که درموردشان انجام گرفته سخن بگویند و صدای دیگر زنان باشند که این عمل روی آنها انجام می‌شود؟
پروين ذبيحى: می‌توان اینگونه به مسله ختنه زنان در جامعه محدود کردستان مخصوصا در روستاها و جاهایی که تعصب بیشتر است نگاه کرد که زن مالک بدنش نیست و از ترس جامعه، مردان و بزرگترهای جامعه ممکن است جسارت سخن گفتن در مورد خودش را نداشته است. مسلما خیلی‌ها حاضر به مصاحبه نیستند و خیلی سخت می‌توان کسی را برای مصاحبه به قناعت رساند زیرا بدنبال آن سرزنش و اذیت خواهد شد و نگاه‌ها تحقیرآمیز خواهند بود. در برخی موارد دیده شده زنی برای اینکه بتواند با جامعه‌اش همگون شود و به دنبال آموزه‌های غلط مانند اینکه فرصت ازدواج نخواهد داشت و اینکه ناپاک است و خوراک دستش حرام می‌باشد بصورت داوطلبانه و یواشکی تن به ختنه داده است. این مورد بیشتر در بین افرادی که سن بیشتری داشته‌اند بوده است و خوشبختانه هم‌اکنون از بین رفته است بنابراین چاره اساسی این است که دولت اجازه دهد نهادی متولی این کار شود و ما بتوانیم برای اطلاع‌رسانی و آموزش مردم از آن استفاده کنیم در مورد همه مسائل بهداشت خانواده، روانی و جنسی و تا زمانی که به شیوه یک پروژه قوی این امکانات وجود نداشته باشد که محله به محله، روستا به روستا و منطقه به منطقه به آن پرداخته شود این مسله حتی اگر از آمار ضعیفی هم برخودار باشد ادامه خواهد داشت.

حرف آخر اینکه زمینه کم‌رنگ شدن ختنه زنان در مناطق کُردنشین ایران را چگونه می‌بیند و در آینده برخورد جامعه کردستان با آن چگونه خواهد بود ؟
پروين ذبيحى: برای مقابله با هر مسله‌ای وجود تشکل‌ها و افراد قوی و توانمند بسیار لازم است. در مناطق کُردنشین این مسله به گونه‌ای که مشاهده می‌شود درحال کم رنگ شدن است. علاوه بر تمام موانع می‌خواهم بگویم وجود افراد بسیار متعصب کرد که ما آنها را “ناسیونالیست‌های افراطی” می‌نامیم و در مواردی به من فحاشی هم کرده‌اند که شما دارید از مردم کرد یک چهره وحشیانه نشان می‌دهید چراکه این یه عمل وحشیانه است و این توحش در کردستان وجود ندارد. ولی من می‌گویم توحش است و اصلا کشتن میل جنسی در زنان یک نوع قتل زنان محسوب می‌شود و این توحش به مانند قتل‌های ناموسی، خودسوزی زنان و زندانی کردن آنان وجود دارد و این خشونت علیه زنان است. حتی در خیلی‌ از پیام‌های خصوصی و فیس‌بوک به من گفته شده است که حق ندارید این مسله را در کردستان عمده‌کنید. من این مسله را عمده نکردم و نگفتم ٧٠ تا ٨٠ درصد مردم ما مبتلا هستند بلکه می‌گویم به عنوان یک پدیده خشونت‌بار و قطع اندام زنان هنوز وجود دارد و این یکی از موانع ماست. همچنین خیلی از مدعیان حقوق زنان حاضر نیستند بدلیل وجه اجتماعی آنگونه به این مسله بپردازند و تا زمانی که اینگونه به مسائل نگاه کنیم این یکی از موانع خواهد بود. ولی من به آینده خوشبین هستم چون می‌بینم وقتی خودم ٨ تا ١٠ سال قبل می‌ترسیدم راجب به این مسله حرف بزنم، اما اکنون خیلی راحت حتی اگر به یک نهاد امنیتی هم احضار شوم حرف خودم را میزنم چون این مسله نه امنیت ملی را تهدید می‌کند و نه علیه آیات قرآن و قانون اساسی است. به عنوان حرف آخر تنها ختنه درد زنان نیست و علاوه بر تمام خشونت‌هایی که به زنان اعمال می‌شود دختران ما با محرومیت از تحصیل، ازدواج زودرس و حاملگی زودرس و ناخواسته روبه رو هستند و اینها مواردی هستند که هم‌اکنون در حال پرداختن به آنها هستیم . امیدوارم بتوانم روزی در مورد این مسله چیزی که در دلم است را بگویم و اینکه درد و محرومیت زنان کرد بسیار زیاد است. *
۲۲ بهمن ۹۳ ، ۱۱ فوریه ۲۰۱۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *