حمید تقوایی:
مردم یونان به بانک جهانی بدهکار نیستند!
دولت تازه یونان مذاکراتی را برای تغییر شرایط بازپرداخت بدهی های نجومی آن کشور آغاز کرده است. لغو پیش شرط ریاضت کشی اقتصادی و مشروط کردن بازپرداخت وام به رشد اقتصادی یونان از جمله خواستهای تازه ای است که دولت یونان در این مذاکرات مطرح میکند.
صندوق بین المللی پول، کمیسیون اروپا، بانک مرکزی اروپا و دیگر مراکز اعتباری بورژوازی جهان در طی سالهای ٢۰۱۱ و ٢۰۱٢ مجموعا مبلغ ٣٢۱ میلیارد یورو با این شرط که دولت سیاستهای ریاضت کشی اقتصادی را پیاده کند به دولت یونان وام پرداخت کرده اند و اکنون دولت جدید یونان خواستار حذف شرط ریاضت کشی و مشروط کردن بازپرداخت وامها به رشد اقتصادی است. این خواست یک قدم مهم به جلو وهمجهت با برنامه و پلاتفرم “نه به سیاست ریاضتکشی” است. اما “خیابان” هم باید در سر میز مذاکرات حاضر باشد.
مبلغ هنگفت فوق وامی است که از طرف بورژوازی جهانی به یک درصدیهای حاکم، و برای “حل” مساله ای که یک درصدیها آفریده اند پرداخت شده است. مردم یونان چیزی به کسی بدهکار نیستند! آنها نه مسئول بحران اقتصادی هستند و نه ملزم به پرداخت هزینه حل بحران. مردم فی الحال با از دست دادن کار و بیمه بیکاری و حق بازنشستگی و خدمات اجتماعی و تحمل دیگر سیاستهای ریاضتکشی باندازه کافی تقاص بحران سرمایه داران را پس داده اند. دیگر بس است!
مردم با شعار “ما به کسی بدهکار نیستیم” در سر میز مذاکرات حاضر میشوند. این اعلام وجود و حضور خیابان، حتی برای تحمیل شرایط دولت تازه یونان به بانکها و دولتها و موسسات اعتباری وام دهنده، ضروری و تعیین کننده است.
***************************
هشت مارس و جنبش ضدمذهبی مردم!
بعد از ترور چارلی ابدو و مارش عظیم پاریس میدان جنگ دولتهای غربی و نیروهای اسلامی اوج تازه ای گرفته است. آخرین تحولات در میدان این جنگ، در آتش سوزاندن خلبان اسیر اردنی بوسیله داعش و تهدید پادشاه اردن به “پاسخ قوی و تکان دهنده” به این جنایت است. در عرصه دیگر رسانه ها خبر میدهند که یک رهبر القاعده در یمن، شاخه ای که مسئولیت ترور پاریس را بعهده گرفته، در اثر حمله بهپادهای آمریکائی کشته شده است. این تحولات بدنبال ترور پاریس روی میدهد اما از جنس مارش عظیم پاریس نیست. ترور پاریس حمله به دفتر یک روزنامه چپ، و نقد و هجو رادیکال مقدسات اسلامی و همه مذاهب از یک موضع انسانی و چپ بود. و مارش میلیونی مردم فرانسه و شهرهای دیگر پاسخی بود در ابراز حمایت و همبستگی از این نقد و تعرض چپ مشخصا به اسلام و کلا به همه مذاهب. نباید اجازه داد صحنه مبارزه با اسلام سیاسی دوباره بوسیله ارتشها و دولتهای ارتجاعی قرق بشود. یکی از اولین فرصتها و مناسبتهائی که میتوان با پرچم نقد مقدسات اسلامی بمیدان آمد هشت مارس روز جهانی زن است. زنان اولین قربانیان اسلام و همه مذاهب هستند و تعرض به اسلام سیاسی از زاویه دفاع از حقوق و حرمت زنان یک عرصه مهم مبارزه ضد مذهبی مردم است. جنبش رهائی زن و مبارزه علیه حجاب اجباری و آپارتاید جنسی در ایران در صف اول این مبارزه قرار دارد. باید تلاش کرد که هشت مارس امسال این نبرد ابعادی جهانی به خود بگیرد.
***************************
عروج چپ جدید و حاشیه ای شدن بیشتر چپ سنتی در اروپا
پابلو ایگلسیاس هبر حزب چپگرای پودموس چند ماه قبل در یک سخنرانی در آتن اظهار داشت:
“ما باید بهشدت با فرقهگرایی مقابله کنیم. انقلابیون را تیشرتهایی که میپوشند مشخص نمیکند. آنها با تبدیل عقادیشان به مذهب، مشخص نمیشوند. وظیفهی یک انقلابی عکسگرفتن از خودش با داس و چکش نیست ـ وظیفهی یک انقلابی پیروزی است.”
این گفته یکی از تفاوتهای مهم چپ جدیدی است که در یونان بقدرت رسیده است، در اسپانیا در آستانه کسب قدرت است و در پرتغال و ایتالیا و ایرلند، جوامعی که بیش از بقیه اروپا زیر بار ریاضتکشی افتصادی له شده اند، در حال عروج است. این چپ جدید که بر متن بحران اقتصادی- حکومتی و بی افقی و بی آلترناتیوی سرمایه داری عصر ما سر برآورده است، برخلاف چپ فرقه ای، فعال و دخالتگر و سیاسی و زمینی است.
مدتهاست چپ و کمونیسم در افکار عمومی مردم اروپا با نیروهائی تداعی میشود که ربطی به سیاست و زندگی واقعی ندارند. رنگین کمان چپ سنتی شامل این نیروها است: گروههای فشار نظیر حزب اس دبلیو پی که از فرط ضد آمریکائی گری در جبهه حسن نصرالله و خامنه ای سر درآورده است، احزاب کمونیست باقیمانده از بلوک شوروی نظیر حزب توده که همچنان ضدیت با کمپ آمریکا هویت سیاسی شان را تشکیل میدهد، فرقه های منزه طلبی نظیرگروه های کوچک تروتسکیست و چپ موسوم به “چپ لوناتیک” یا مالیخولیائی که از فرط “آرمانگرائی” خودشان را به دنیای سیاست آلوده نمیکنند، و از سوی دیگر احزاب حکومتی که نام سوسیالیست و سوسیال دموکرات را یدک میکشند اما از آخرین نشانه های ترقیخواهی خالی شده اند، و غیره و غیره. این رنگین کمان رنگ باخته از نیروهائی تشکیل میشود که بقول منصور حکمت یا برای آنکه “رادیکال” بمانند تبدیل به “راهبان سرخپوش معبد تاریخ” شده اند و بقول ایگلسیاس عقایشان را به مذهب تبدیل کرده اند، و یا برای آنکه در قدرت سیاسی شریک شوند از هر نوع رادیکالیسم و ترقیخواهی ای دست شسته و به دنباله رو سیاستهای بورژوازی تبدیل شده اند.
تحولات یونان و اسپانیا نوید بخش عروج یک چپ متفاوت، یک چپ رادیکال در بستر اصلی سیاست و مبارزه بر سر قدرت سیاسی است. هر اندازه این چپ جدید قویتر و پر نفوذ تر بشود، تصویر مکتبی و مالیخولیائی که چپ سنتی از کمونیسم بدست داده است بیشتر شکسته و نفی خواهد شد و زمینه برای فعالیت احزاب کمونیست کارگری نظیر حزب ما بیشتر فراهم خواهد گشت. حزب ما بنوبه خود میتواند و موظف است که با برقراری ارتباط نزدیک و حمایت و همکاری با این چپ رادیکال و دخالتگر زمینه این تحول امید بخش را بیش از پیش فراهم کند.