سوال از علی جوادی
انترناسیونال: زمینه های اقتصادی و سیاسی انقلاب ۵۷ چه بود؟ جمهوری اسلامی و نیروهای طرفدار آن ادعا می کنند که انقلاب ۵۷ با اانتشار مقاله ای علیه خمینی در روزنامه اطلاعات در زمستان ۵۶ آغاز شد. نظر شما در این باره چیست؟ آیا انتشار این مقاله جرقه ای برای آغاز یک انقلاب بود؟
علی جوادی: در این ادعای پوچ نیروهای اسلامی و حکومت اسلامی تنها نیستند بلکه بخش اعظم جریان سلطنت طلب و مشروطه خواه و مدافعین حکومت سابق هم بر این باور کودکانه اند که گویا انتشار مقاله رشیدی مطلق در نشریه اطلاعات تهران علیه خمینی زمینه سیاسی و یا سرآغاز آن پدیده عظیم اجتماعی شد که در ادبیات سیاسی جهان معاصر “انقلاب ۵۷” نام گرفته است. این ادعا حتی با برخورد سطحی گله وسیع ژورنالیسم طبقات حاکم و مبلغین جیره خوارانشان فاصله بسیاری دارد. صرفا یک جعل اسلامی است. از جنس و ادامه همان اراجیفی است که اسلامیستها مدعی شده بودند که “مردم عکس خمینی را در ماه دیده اند”.
اما اگر صرفا به صورت ظاهر این ادعا بپردازیم نتیجتا باید بپذیریم که تمام انقلابات و تحولات عظیم جهانی چنین منشاء و مبنایی داشته اند. نقد سابقه شخصی و سپس شکل گیری یک تحول عظیم اجتماعی؟ عجیب است٬ معلوم نیست چرا با این حساب مردم ایران و جهان هر روز بر علیه دستگاه حاکم انقلاب نمیکنند٬ مگر نه اینکه هر روز این حکومتها و حکومت اسلامی به انحاء مختلف به کل جامعه ای توهین و تعرض میکند. زن را نیم انسان و انسان را فاقد هر گونه حقوق مدنی و سیاسی و اجتماعی میدانند. با قبول این ادعا از قرار جامعه باید بپذیرد که مردم نه برای آزادی و برابری و حرمت انسانی خود بلکه بخاطر دفاع از یک شخصیت حاشیه ای و کپک زده به میدان آمدند٬ جانفشانی کردند و پدیده “انقلاب ۵۷” را خلق کردند. اگر این ادعای کاذب را بپذیریم نتیجتا باید به دنبال این بگردیم که کدام روزنامه ای به کدام شخصیت حاشیه ای و یا اصلی ای اشاره و نقد کرده است که به دنبال آن ما شاهد شکل گیری انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب آمریکا و انقلاب اکتبر و تمامی انقلابات جهانی شدیم. این ادعا آنقدر پوچ است که حتی با تاریخ تحرک ارتجاعی خود جنبش اسلام سیاسی خوانایی ندارد. اشاره ام به تحولات ۱۵ خرداد ۴۲ و اعتراضات اسلامیون در قبال حکم تبعید خمینی است. معلوم نیست که چرا جامعه آن زمان در حمایت از اسلامیستها به میدان نیامد و انقلابی شکل نگرفت وچرا این تحرکات به حرکت اسلامیستها اساسا محدود ماند. و اگر مساله جامعه “توهین به خمینی” بود معلوم نیست که چرا با “معذرت خواهی” دو فاکتو شاه که “صدای انقلاب” شما را شنیدم مساله پایان نگرفت؟
این ادعاها البته بخشی از تبلیغات دروغین مبلغان و سیاستمداران حکومت اسلامی برای تحریف تاریخ واقعی تحولات سیاسی در جامعه ایران است٬ بخشی از تلاش اسلامیون برای اسلامی قلمداد کردن “انقلاب ۵۷” است. دارند تاریخ را وارونه میکنند تا بتوانند ضد انقلاب اسلامی را بعنوان محصول “طبیعی” جنبش عظیم توده ای مردم در سال ۵۷ بخورد مردم دهند. این اراجیف خریداری در میان مردم ندارد.
مساله این است که در بررسی پدیده های عظیم اجتماعی مانند “انقلاب ۵۷” و یا “انقلاب اکتبر” باید بصورت ابژکتیو و عینی و ماتریالیستی نگریست. انقلاب یک رویداد و تحول عظیم در جامعه است. برای درک آن باید به درک شرایط و چهارچوب سیاسی و اجتماعی و اقتصادی تحولات و روند سیاسی جامعه خیره شد. به این اعتبار زمینه های شکل گیری هر انقلابی را با بررسی و تحلیل جامعه و روندهای سیاسی آن میتوان شناخت و درک کرد. رجوع به جامعه و روابط و مناسبات اجتماعی برای تبیین حرکت عظیم انسانها حلقه محوری تحلیل مارکسیستی از تحولات جامعه است. این نگرش اکنون به یک نگرش و روش پذیرفته شده و رایج در بررسی تحولات اجتماعی تبدیل شده است. زمانیکه ما از یک تحول انقلابی صحبت میکنیم در واقع داریم از رویدادی در متن مناسبات اجتماعی حرف میزنیم. انقلاب در تحلیل مارکسیستی حاصل تضاد و تلاقی و کشمکش طبقاتی و اجتماعی است. نگرش مارکسیستی در تحلیل انقلاب به ما اجازه میدهد که گره گاههای اساسی جامعه٬ مسائل کلیدی مبارزه طبقاتی و دینامیسم حرکت و تلاقی طبقات در جامعه را بشناسیم و تحلیل کنیم. اما در تبیین جعلی اسلامیستها از قرار انقلاب محصول “نقد” فردی گندیده و حاشیه ای در جامعه است.
واقعیت این است که مردم خسته و بیزار از بی حقوقی سیاسی و مدنی٬ مردمی تحت ستم سیستم استبداد سلطنتی و ساواک٬ مردمی خواهان آزادی و برابری سیاسی و اجتماعی٬ مردمی معترض به شکاف طبقاتی٬ برای تغییر وضعیت موجود به میدان آمدند. و مثل هر انقلابی هدف اصلی آن سرنگونی قدرت سیاسی حاکم بود. این خلاصه و فشرده زمینه های سیاسی و اجتماعی است.
“انقلاب ۵۷” شکست خورد و ناکام شد و برای به شکست کشاندن آن غرب٬ که ایران در حوزه نفوذ و کنترلش قرار داشت٬ تلاش بسیار و نقش اساسی ایفا کرد. این جریانات از پتانسیل اینکه چپ در جامعه قدرتمند شود و کارگر و کمونیسم موجود بتوانند جامعه ایران را به تعبیر عام در مسیر آزادی و برابری و رفاه قرار دهند٬ مطلع بودند. و زمانیکه پس از کشتارهای بسیار برایشان روشن شد که دیگر حفظ شاه چه با کودتا و چه با سرکوب امکان پذیر نیست٬ از این رو برنامه ریزی کردند. کنفرانس گرفتند. هویزر را به ایران فرستادند. ارتش را به “بیعت” با ائتلاف ارتجاعی خمینی – بازرگان دعوت کردند. نیازمند ایجاد کمربند سبز در تقابل با بلوک شرق بودند. اسلامیستها محصول چنین پروسه ای هستند. غرب و نه مردم در ایران خمینی را “رهبر” کرد٬ به نوفل شاتو ارسالش کردند٬ بی بی سی را در اختیارش قرار دادند و انقلاب را “اسلامی” معرفی کردند. واقعیت این است که بدون تلاش و کمک های بی شائبه غرب خمینی و ائتلافش نمیتوانستند در چنین موقعیتی در تحولات پایانی ۵۷ قرار بگیرند و قدرت سیاسی را از آن خود کنند و چنین بلایی بر سر مردم بیاورند که شاهدیم.
اما چرا جریان راست سلطنت طلب و مشروطه خواه در این سناریو شریک است؟ چرا آنها نیز “انقلاب ۵۷” را نتیجه مقاله ای حاشیه ای در اطلاعات تهران میدانند؟ دلایل متفاوتند. مساله این است که این جریانات زمانیکه در خلوت خود٬ جایی که یقه شان گرفته نمیشود٬ قرار دارند تحلیل هایشان بر “گیج سری” و “شکم سیری” و “مذهب زدگی”٬ “خودکشی سیاسی جامعه و مردم” استوار است. چرا که در تحلیل های رسمی نمیتوانند قبول کنند که جامعه ای در ابعاد میلیونی به این جماعت “نه” گفتند. نخواستندشان. نخواستند که رعیت باشند و شاه داشته باشند. چرا که کماکان امیدوارند آینده را به گذشته وصل کنند و راهی برای رسیدن به قدرت سیاسی برای خود در تحولات آتی جستجو میکنند. اینها هم انقلاب را نه محصول تلاقی جنبشها و طبقات اجتماعی در جامعه بلکه حاصل توطئه و اقدامات حاشیه ای این چنینی میدانند. این جماعت میخواهند مردم از هر نوع دست اندازی به قدرت و حاکم شدن بر سرنوشت سیاسی خود اجتناب کنند تا شاید این جماعت راست و گذشته پرست شانسی در فردای سرنگونی رژیم اسلامی داشته باشند. مصائب حاکم شدن ضد انقلاب اسلامی و کلا شکست “انقلاب ۵۷” را به پای خود انقلاب می نویسند تا شاید مردم تسلیم شده به افق این جماعت تسلیم شود. جریان “ضد انقلاب” اسلامی خود را محصول “طبیعی” انقلاب ۵۷ قلمداد میکند تا تاریخ را بر مبنای تمایل اسلامیستی خود به نگارش در آورد٬ جریان راست سلطنت طلب تلاش میکند با نشان دادن نتایج شکست انقلاب مردم را از هر گونه دخالت انقلابی در تحولات سیاسی فردا باز دارد. میدانند که در صورت دخالت مردم در یک تحول انقلابی از پایین شانسی برای قدرت گیری نخواهند داشت.