جدید ترین
Hamid-t3

یادداشتهای هفته

Hamid-t3
حمید تقوایی:

قصاص جنایت به توان دو است!

امروز (چهارشنبه اول بهمن، ٢١ ژانویه) خبری در رسانه ها درج شد حاکی از اینکه یک قاضی اسلامی در ایران دربدر بدنبال پزشکی میگردد که چشم و گوش یک متهم به اسیدپاشی را “قصاص” کند! ماجرا از این قرار است که ۹ سال قبل فردی به اسم داود روشنائی در اثر اسید پاشی چشم چپ و گوش راستش را از دست میدهد. متهم را دستگیر میکنند و بنا به احکام قصاص اسلامی به “کورکردن چشم چپ و کر کردن گوش راست” محکوم میکنند و حالا بدنبال پزشکی میگردند که این “عمل جراحی” را انجام بدهد! این حکم خوشبختانه تا کنون اجرا نشده چون هیچ پزشکی حاضر به ارتکاب این جنایت نشده است. قاضی مربوطه شکوه میکند که “دلیل تعلل در اجرای حکم، عدم پذیرش از ناحیه پزشکان است”!

این موضوع یک فیلم ترسناک و یا کابوس وحشتاک نیست، واقعیت هر روزه زندگی در جهنم جمهوری اسلامی است. جهنمی در ایران برپا کرده اند که در آن جلاد “قاضی” نامیده میشود، فجیع ترین جنایات “مجازات” نام دارد و کور و کر کردن افراد “عمل جراحی”! این تعفن اسلامی ممکن است به مشام طرفداران “گفتگوی تمدنها” خوش بیاید و یا قابل تحمل باشد ولی حال هر انسان عادی ای را به هم میزند. چند دهه قبل، قبل از روی کار آمدن این جنایتکاران، حتی مذهبی ترین شهروند ایران در مخیله اش هم نمیگنجید که روزی ممکن است در روزنامه ها بخواند که “مقامات قضائی” برای کور و کر کردن یک فرد بدنبال جراح میگردند!

سازنده و باعث و بانی این منجلاب جمهوری اسلامی است، اما نه تنها حکومت اسلامی بلکه خیل اسلامپناهان وطنی و غیر وطنی و همه طرفداران نسبیت فرهنگی و دولتها و رسانه هائی نظیر بی بی سی که این کثافت را بحساب “جامعه اسلامی” و “فرهنگ مردم” و غیره میگذارند در توحش و جنایت سیستماتیک و هر روزه ای که در ایران جریان دارد شریک و همدست هستند. پاسخ این وضعیت جنبش انسانی و رادیکال ضد مذهبی است که هفته نامه شارلی ابدو یک تریبون آن و مارش میلیونی مردم پاریس گوشه ای از قدرت آن بود. این جنبش یک بار دیگر با صدای بلند اعلام کرد که میتوان و باید مقدسات و قوانین و اخلاقیات کپک زده اسلامی، نیروها و دولتهای اسلامی، و طرفداران و توجیه کنندگان وقیح آنان را از جامعه ایران و از سراسر دنیا جارو کرد. مردم ایران در صف اول این نبرد قرار دارند.

******************************
نقد مذهب دکان مفتخورها را تخته میکند

“احترام به مذهب” به نام دیگری برای “ترس از مذهب” تبدیل شده است. مذاهب مثل عقاید دیگر مستحق نقد، طنز، و بله، بی احترامی هستند. سلمان رشدی در پیامش به مناسبت ترور پاریس

سلمان رشدی به نکته درستی اشاره میکند. کسانی که به بهانه “احترام به اسلام” در برابر نقد اسلامیون می ایستند در واقع ترسشان از تروریستهای اسلامی را بیان میکنند. این خود منتقدین اسلاموفوبیا هستند که از اسلامیستها ترسیده اند! اما علت فقط ترس نیست، منافع زمینی و عینی معینی “احترام به مذهب” را ایجاب میکند: منافع سرمایه داری جهانی، طبقه حاکمه در کشورهای اسلام زده، و جنبش فوق ارتجاعی ای که قدرت و موجودیت و مداخل اش به “احترام به مذهب” گره خورده است.

اسلام تنها یک عقیده نیست. اسلام یک کار و کسب پرسود هزار و چهارصد ساله و امروز یک جنبش سیاسی در خدمت دولتها و نظامهای سرمایه داری است. بی احترامی به مذهب بساط این جنبش را به هم میریزد. منصور حکمت در مورد فتوای قتل تسلیمه نسرین میگوید:

“خانم تسلیمه نسرین در بنگلادش یک کلمه حرف میزند باید زندگی اش را بردارد و برود یک گوشه ای در شمال اروپا زندگی کند. چون به یک شیخ پشم الدینی در محل برخورده است. میگویند ‘به عقاید توده ها توهین شده است’! ولی اینطور نیست، به منافع آن یارو سر خیابان ضربه خورده است. سهم امامش دارد زیر سئوال میرود. حکومت بنگلادش دارد زیر سئوال میرود.”
این اساس و جوهر برآشفتگی اسلامیستها از نقد و هجو مقدسات مذهبی است. بحث بر سر حتی عقاید آیت الله ها و مفتی ها و مجتهدین نیست، بر سر عواید آنان است. نقد اسلام به قدرت اقتصادی و سیاسی این مفتخورها ضربه میزند و پایه های قدرت و غارت حکومتهای سرکوبگری نظیر جمهوری اسلامی را سست میکند. یک قلم این “سهم امام” که منصور حکمت به آن اشاره میکند بیش از صد و سی میلیون دلار عواید سالیانه آستان قدس رضوی از نذورات و اموال وقفی زائرین و مالکیت بیش از ۹۰ در صد از اراضی قابل کشت استان خراسان است. و به این مفتخوری سنتی هزار و چهارصدساله باید دزدیها و اختلاسهای هزاران میلیاردی مقامات جمهوری اسلامی را نیز افزود. نقد و هجو و “بی احترامی” به دکترین عقیدتی این بساط چپاول و ترور و آدمکشی نه تنها مجاز است، بلکه وظیفه هر انسان آزاده ای است.

******************************
بربریت سرمایه داری و زمین لرزه های سیاسی در اروپا

“اروپا امسال با زمین لرزه های سیاسی روبرو میشود.”این نتیجه تحقیقی است که به سفارش بی بی سی توسط هفته نامه اکونومیست انجام شده است. این گزارش اعلام میکند که “احساسات ضد دستگاه های حکومتی در منطقه اقتصادی یورو و بیشتر کشورهای عضو اتحادیه اروپا شدت گرفته است.” قبلا نیز هفته نامه اکونومیست مقاله مستندی از بی اعتمادی رو به گسترش مردم در آمریکا و کشورهای اروپائی نسبت به سیستم حکومتی موجود منتشر کرده و از این بابت اظهار نگرانی کرده بود. در این گزارش نیز علت بی ثباتی و زمین لرزه های سیاسی “بحران دموکراسی”، “کاهش شدید عضویت در احزاب عمده اروپایی” و “حضور کمرنگ مردم در پای صندوق‌های رای” ذکر میشود. اما اینها همگی خود معلول اند. علت را باید در بحران همه جانبه نظام سیاسی و اقتصادی سرمایه داری جستجو کرد.

همزمان با این گزارش اکونومیست، سازمان امداد‌رسانی بین‌المللی آکسفام در گزارشی اعلام کرد “تا سال ۲۰۱۶ میلادی،۱ درصد از متمول‌ترین افراد دنیا بیش از ۹۹ درصد از کل مردم جهان، صاحب ثروت خواهند بود.” سال گذشته نیز همین موسسه اعلام کرده بود ثروت ۸۰ نفر از ثروتمند ترین سرمایه داران معادل دارائی نیمی از جمعیت دنیا است!

این دره عظیم بین فقر و ثروت که مدام نیز عمیق تر و گسترده تر میشود پایه و اساس “بحران دموکراسی” و ورشکستگی احزاب سنتی در اروپا است. هشدار نهادهائی نظیر بی بی سی و اکونومیست و آکسفام از سر خیرخواهی و برای حفظ نظم سرمایه از “خطر شورش گرسنگان” است، اما راه حل همین “خطر” است. راه نجات دیگری بجز در هم کوبیدن نظام سرمایه داری در برابر بشریت نیست. سوسیالیسم یا بربریت، راه دیگر وجود ندارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *