جدید ترین
hamid

ترور پاریس، نقطه عطفی در نبرد چپ با اسلام سیاسی

hamid
مصاحبه با حمید تقوائی در مورد زمینه ها و پیامدهای ترور پاریس

انترناسیونال: شما در مقاله تان در شماره قبلی انترناسیونال ترور پاریس را نقطه آغاز مبارزه تازه ای علیه اسلام سیاسی اعلام کرده اید. این اولین بار نیست نیروهای اسلامی در کشورهای غربی دست به ترور میزنند. حمله به چارلی ابدو با حملات گذشته چه تفاوتی دارد؟ چرا ترور پاریس سر آغاز یک دور تازه مبارزه علیه اسلامیون است؟

حمید تقوائی: حمله به نشریه چارلی ابدو حمله مستقیم به جبهه چپ و انسانیت و آزاداندیشی است. کاریکاتوریستها و نویسندگان چارلی ابدو بخاطر نقد و هجو مذهب از یک موضع رادیکال چپ و انسانی مورد حمله قرار گرفتند و بهمین دلیل این واقعه در چهارچوب کاملا متفاوتی از حمله به یازده سپتامبر و یا حمله به سفارتخانه ها و مراکز دولتی ، که آخرین نمونه اش حمله به پارلمان کانادا در نوامبر گذشته بود، قرار میگیرد. ترور پاریس حتی از نوع حمله کور و عملیات انتحاری اسلامیون علیه مردم – نظیر حمله به سیستم حمل و نقل لندن در سال ٢۰۰٥- و یا حمله به دوندگان دو مارتون در بوستون در تابستان گذشته – متفاوت است. قربانی آن حملات نیز مردم بیگناه بودند اما از نظر سیاسی آنها را باید جزئی از درگیری متقابل اسلام سیاسی و دولتهای غربی بشمار آورد.

حمله به برجهای دوقلو نیویورک، علیه سفارتها و مراکز دولتی و عملیاتی نظیر آن جزئی از درگیری متقابل اسلام سیاسی و دولتهای غربی بود. این درگیری – که حزب ما آنرا جنگ تروریستها مینامد- خود در شرایط سیاسی دنیا در دوره پس از جنگ سرد ریشه دارد. بعد از اضمحلال کمپ شرق نیروهای اسلامی که خود دست پرورده سی آی ا و پنتاگون برای مقابله با شوروی در افغانستان بودند، افسار پاره کردند و بویژه بدنبال یازده سپتامبر ٢۰۰۱، هدف سیاستهای میلیتاریستی دولت آمریکا برای تامین و تثبت هژمونی اش بر دنیای بعد از جنگ سرد قرار گرفتند. این استراتژی هژمونی طلبانه بجائی نرسید اما نیروهای هار و وحشی ای ببار آورد و بجلو راند که امروز در هیات داعش و القاعده و بوکوحرام و غیره در خاورمیانه و در شمال افریقا و در کشورهای غربی بروی جامعه تیغ میکشند و از هیچ جناتی فروگذار نمیکنند. در این میان دولتهای غربی نیز کارنامه بهتری از نیروهای اسلامی ندارند. هجوم نظامی به عراق در سال ۱۹۹۱ و بدنبال آن حمله به افغانستان و عراق فجایعی ببار آورد که باید بعنوان نمونه های برجسته بربریت و توحش سرمایه داری معاصر به ثبت برسد. ما همیشه گفته ایم که در این جنگ تروریستی دو طرف به یکدیگر دلیل و بهانه میدهند و یکدیگر را توجیه میکنند. این جنگ تروریستی نه صرفا بخاطر توحش و بربریتش بلکه بدلیل سیاست و اهدافی که برآن ناظر است، جنگی تماما ارتجاعی و در مقابل منافع مردم در سراسر دنیاست. هیچ یک از این دوقطب تروریستی نه تنها جهان متمدن را نمایندگی نمیکنند بلکه کاملا در برابر جبهه توده مردم دنیا و کمپ جنبشها و نیروهای چپ و آزدیخواه و انساندوست قرار میگیرند. (برای توضیح و بررسی بیشتر این موصوع رجوع کنید به نوشته درخشان “دنیا پس از یازده سپتامبر” اثر منصور حکمت). اما در کنار این جنگ ارتجاعی جنگ دیگری نیز از زمان روی کار آمدن جمهوری اسلامی تا امروز میان مردم و تروریسم اسلامی در جریان بوده است. عرصه های نبرد این جنگ عبارتست از جنبش سرنگونی طلبانه مردم ایران، که خیزش ۱۸ تیر و جنبش توده ای تابستان ۸۸ دو نقطه اوج آن بود، جنبش علیه زن ستیزی اسلامی در ایران از ۸ مارس ٥۷ تا امروز، جنبش عظیم و چندین میلیونی تمرد در مصر علیه اخوان المسلمین، جنبش مقاومت مردم کوبانی علیه داعش، مبارزات موفق مردم تونس علیه النهضه و سایر نیروهای اسلامی، جنبش علیه قوانین شریعه و دادگاههای اسلامی در اروپا و کانادا، و جنبش ژورنالیستها و نویسندگان و هنرمندان چپ و مترقی در نقد و هجو اسلام و تابوهای اسلامی، انتشار رمان آیه های شیطانی سلمان رشدی، چاپ کاریکاتورهای محمد در نشریه دانمارکی یولاندزپستن، نمایش فیلم تئو وانگوگ هنرمند هلندی در نقد بیحقوقی زنان در اسلام و قرآن و غیره – و دیگر اعتراضات و مبارزات مردم دنیا علیه نیروهای اسلامی. حمله به چارلی ابدو و تظاهرات توده ای در پاسخ به آن نقطه اوجی در این جنبش و نقطه عطفی در مبارزه مردم با اسلام سیاسی است. در این جبهه جنگ مردم با نیروهای اسلام سیاسی است که جهان متمدن در برابر ارتجاع و بربریت جنبش اسلام سیاسی قد علم میکند. در این نبرد تروریسم اسلامی نه بعنوان نیروئی علیه دولتها و ارتشها، و یا صرفا علیه شهروندان غربی بلکه بعنوان یک نیروی ارتجاعی ضد زن و آزادی و مدرنیسم و انسانیت و مدنیت و علم و فرهنگ و هنر سکولار و مترقی، بعنوان نیروئی که در شرق و غرب، در خود کشورهای اسلامزده و در همه جا بروی جامعه و تمدن و مدنیت و انسانیت تیغ کشیده است بچالش کشیده میشود. در اینجا رابطه با دولتهای غربی و عدم تطابق با سیاست خارجی آنها معیار تروریسم نیست، قوانین شریعه و قصاص و شلاق و اعدام و سنگسار و زن ستیزی و سرکوب و اختناق قرون وسطائی ملاک است. از داعش و بوکو حرام و القاعده تا جمهوری اسلامی و عربستان سعودی و دولت ترکیه و افغانستان و سوریه، و کلا همه نیروها و دولتهای اسلامی که در تقسیمبندی دولتهای غربی به افراطی و میانه رو و خوش و خیم و بد خیم تقسیم میشوند، به جبهه اسلام سیاسی تعلق دارند. در این جنگ جهان متمدن با اسلام سیاسی، کل دولتها و نیروهای راست در کنار جنبش اسلامی قرار میگیرند. دولتهای اروپائی که جنایات دولتهای اسلامی مثل جمهوری اسلامی و عربستان سعودی علیه مردم کشورهای اسلامزده را به حساب فرهنگ و اعتقادات مردم میگذارند و حتی در کشورهای غربی به قتلهای ناموسی چشم فرومیبندند، امام جمعه ها و مفتی ها را بعنوان نمایندگان مهاجرین مسلمان برسمیت میشناسند و قوانین و دادگاههای شریعه و مدارس اسلامی را مجاز اعلام میکنند، خود یک عامل مهم و موثر در تقویت اسلام سیاسی و تروریسم به شمار میروند. راسیستها، پست مدرنیستها و طرفداران نسبیت فرهنگی که هویت مشترک ارزشهای جهانشمول انسانی را نفی و انکار میکنند، و نیروهای “چپ ضد آمریکائی” که جنایات نیروهای اسلامی را بر “آمریکائی ستیزی” آنان می بخشند، نیز عملا در کنار اسلامیها و در برابر مردم قرار میگیرند. جنگ مردم با اسلام سیاسی جنگی است علیه کل نیروهای این کمپ.

اهمیت آنچه در پاریس اتفاق افتاد این بود که این جبهه انسانیت و تمدن را در خط اول مبارزه با تروریسم اسلامی قرار داد. حمله یازده سپتامبر با وجود آنکه تلفات انسانی بسیار بیشتری داشت به حرکت توده ای منجر نشد چون در چارچوب مقابله اسلامیون با دولت آمریکا، تقابلی که سابقه اش به جنگ اول خلیج میرسید، قرار میگرفت. پاسخ یازده سپتامبر نیز از جانب دولت آمریکا و متحدین و دنباله روانش با لشکر کشی به افغانستان و عراق که جنایتی هولناک تر از یازده سپتامبر بود، داده شد.

ترور پاریس رخدادی از نوع “یازده سپتامبر” در جبهه جنگ مردم با اسلام سیاسی است و میتواند موج گسترده ای از مبارزات توده مردم علیه نیروهای اسلامی را بدنبال داشته باشد.اسلامیون به یک هفته نامه چپ به جرم توهین به محمد و مقدسات کپک زده اسلامی حمله کردند و با تعرض میلیونی توده های مردم در پاریس و دیگر شهرهای اروپا پاسخ گرفتند. اینجا دیگر مردم تماشاچیان بهت زده و مرعوب شده جنگ دو قطب تروریستی در بالای سر خود نیستند، بلکه یک نیروی فعال و متعرض در مقابله با تروریسم اسلامی هستند که مستقیما به دفاع از آزادگی و آزاد اندیشی و نقد و هجو آزادانه مذهب برخاسته اند. این دیگر جنگ با “تروریسم” به روایت بوش و دیک چینی و تونی بلر نیست، بلکه جنگ با ارتجاع و توحش اسلامی به روایت جهان متمدن و قطب چپ جامعه است. این نقطه عطفی در جبهه جنگ مردم با جنبش اسلام سیاسی است و باید آنرا سرآغاز دور تازه ای در مبارزه جهان متمدن با تروریسم اسلامی بحساب آورد.

انترناسیونال: همانطور که اشاره کردید ترور پاریس اولین حمله اسلامیون به نهادها و هنرمندان و فعالین چپ و ضد مذهب در غرب نبود. فتوای قتل سلمان رشدی بخاطر رمان آیات شیطانی، ترور تئو وانگوگ در سال ٢۰۰٤ بخاطر فیلم انتقادی و افشاگرانه اش از بردگی جنسی زنان در اسلام، اعتراض اسلامیون به مجله دانمارکی یولاندز پستن بخاطر چاپ کاریکاتوری از محمد و حمله به دفتر چارلی ابدو در سال ٢۰۱۱ بخاطر تجدید چاپ این کاریکاتورها همه نمونه هائی از حمله اسلامیون به مردم و آزادی نقد مذهب است. چرا دور تازه ای که الان شاهد هستیم با این اتفاقات آغاز نشد؟

حمید تقوائی: یک علت واضحش اینستکه جنایتی که در پاریس اتفاق افتاد از ترورهای قبلی وحشیانه تر و تکان دهنده بود. ۱٢ نفر از جمله چهار کاریکاتوریست معروف و سرشناس فرانسه را با نعره الله و اکبر و با شقاوت تمام به گلوله بستند و خبر و ویدئو بخشی از این عملیات جنایتکارانه به سرعت در دنیا پخش شد. عملیات تروریستی قبلی این ابعاد و این پوشش خبری را نداشت. اما این تمام قضیه نیست. تفاوت ترور پاریس با اقدامات مشابه قبلی قبل از هر چیز در شرایط سیاسی متفاوت جهانی و موقعیت متفاوت دو قطب جنگ تروریستی، قطب دولت آمریکا و همپیمانان غربی اش از یکسو و قطب نیروهای اسلامی و کل جنبش اسلام سیاسی از سوی دیگر، ریشه دارد.

همانطور که قبلا در نوشته های متعددی توضیح داده ام به نظر من دهه دوم قرن حاضر مقارن است با به حاشیه رانده شدن بوشیسم و میلیتاریسم دولتی آمریکا و به این اعتبار آغاز دور تازه ای در روند جنگ تروریستها که از جنگ اول خلیج و با شدت و حدت بیشتر بعد از یازده سپتامبر ادامه داشت و به عامل مسلط و تعیین کننده ای در شرایط سیاسی جهان و بویژه خاورمیانه تبدیل شده بود. دو فاکتور بحران اقتصادی و فروپاشی وال استریت در زمستان ٢۰۰۸، و به گل نشستن ماشین جنگی آمریکا در عراق و افغانستان نقش مهمی در ناکامی بوشیسم و کلا نئوکنسرواتیسم میلیتاریستی دول غربی بازی کرد. انتخاب اوباما با شعار تغییر و سیاست دست دوستی دراز کردن بسوی نیروهای اسلامی که بوش اعلام کرده بود “یا با آنها هستید یا با ما” خود یک شاخص این وضعیت تازه در آستانه دهه دوم قرن حاضر بود. این دهه نه با عربده کشی های جنگی بوش و دیک چینی و تونی بلر بلکه با انقلابات بهار عربی آغاز میشود. انقلاباتی که نشاندهنده کمر راست کردن توده های مردم از زیر فشار یک دهه جنگ و کشمکش مین قطبهای تروریستی و بازگشت قدرتمند آنان به صحنه سیاست است. انقلابات منطقه و بخصوص تحولات تونس که به حاشیه ای کردن نیروهای اسلامی منجر شد و بزیر کشیده شدن اخوان المسلمین بقدرت تظاهرات ۱٤ میلیونی که در تاریخ معاصر جهان از نظر ابعاد بیسابقه است، در یک مقیاس عمیق و وسیع اجتماعی به حق بجانبی و ادعاهای پوپولیستی و مستضعف پناهانه جنبش اسلام سیاسی ضربه کاری ای وارد کرد. از سوی دیگر سرنگونی دیکتاتوریهای چندین دهساله پروغربی در خاورمیانه به تضعیف بیشتر موقعیت آمریکا در این منطقه و در سطح جهانی منجر شد.

این شرایط طبعا در صف نیروهای اسلامی و جنبش اسلام سیاسی نیز تغییرات و تاثیرات تعیین کننده ای بدنبال داشت. دور تازه ای از صفبندیها و یارگیریها بین دولتها و نیروهای اسلامی در خاورمیانه بر متن شرایط ایجاد شده در سوریه، و در عراق بعد از ترک نیروهای آمریکائی، آغاز شد که یک نتیجه آن شکل گیری و سربلند کردن داعش بود. داعش نماینده شاخه ای از جنبش اسلام سیاسی است که از نظر ایدئولوژیک جهاد علیه کفار و مرتدین، و از نظر سیاسی مقابله با شاخه شیعی تروریسم اسلامی – جمهوری اسلامی و دولت اسد و نیروهای شیعه در عراق و غیره – هویت و رسالت آنرا تشکیل میدهد. شرایط به هم ریخته و از هم گسیخته خاورمیانه بدنبال لشگرکشیهای دولت آمریکا و خلاء قدرت ناشی از آن، از یکسو به نیروئی مثل داعش اجازه میدهد که با ادعای خلافت اسلامی در شام و عراق نیرو کسب کند و به سرعت شهرها و مناطق وسیعی را تحت کنترل خود در آورد و از سوی دیگر در سیاستهای دولت آمریکا – مثلا برای تسویه حساب با دولت مالکی و یا تحت فشار قرار دادن دولت بشار اسد-، و در سیاستهای متحدین محلی اش در جنگ قدرت بر سر کرسی آقائی منطقه جا باز کند و به بازی گرفته بشود.

تا آنجا که به توده مردم مربوط میشود این شرایط جدید به معنی تشدید جنایات نیروهای اسلامی علیه مردم و علیه هر نشانه ای از مدنیت و انسانیت است. اسلامیت نیروئی نظیر داعش و یا بوکوحرام بیش از آنکه در خصومت با “شیطان بزرگ” و “غاصبان قدس” و کلا مقابله با دولتهای کمپ غرب خود را نشان بدهد، درقتل عام مردم در خود کشورهای اسلامزده و به کنیزی گرفتن و تجارت زنان و دختران بعنوان غنائم جنگی و پیاده کردن قوانین فوق ارتجاعی اسلامی در مناطق تحت نفوذ این نیروها بروز و تعین پیدا میکند. داعش تجسم بی کم و کاست تروریسم اسلامی به معنی واقعی کلمه یعنی تیغ کشیدن بروی انسانیت و مدنیت و آزادگی و آزاد اندیشی به شکل عریان و با کشف حجاب آمریکا ستیزی و مستضعف پناهی است.

ترور پاریس، به وسیله هر نیروی اسلامی که سازمان داده شده باشد، ملهم از این شرایط جدید است. ترور پاریس در کنار گلوله بستن مردم عادی در پیاده روهای موصل و سر بریدن ایزدی ها و غیر سلفیها بوسیله داعش، سوء قصد به ملاله یوسف زای بوسیله طالبان، و دختر ربائی و قتل عام بوسیله بوکوحرام در نیجریه قرار میگیرد و اقدامی از همان جنس است. این چهره واقعی تروریسم اسلامی به معنائی است که سه دهه مردم ایران تجربه کرده اند. پاسخ این شرایط هم طبعا نه اقدامات پلیسی و میلیتاریستی دولتها میتواند باشد و نه مماشات و تخفیف دادن به اسلامیون در خود جوامع غربی. (هر چند دولتهای غربی کوشش خواهند کرد از جنایت پاریس هم محمل و بهانه ای برای تشدید این نوع سیاستها بسازند). پاسخ همانست که نمونه ای از آن را در موج تظاهرات میلیونی پاریس در روز یکشنبه گذشته شاهد بودیم.

انترناسیونال: شما به آغاز دور تازه ای در مبارزه مردم با نیروهای اسلامی اشاره کردید.
آیا این دور جدید به معنی اینست که تظاهرات و حرکتهای توده ای نظیر تظاهرات پاریس ادامه خواهد یافت؟

حمید تقوائی: نه لزوما. اعلام خشم و انزجار توده های مردم در پاریس و دیگر شهرهای اروپائی یک عکس العمل فوری به جنایتی است که تازه رخ داده است و نمیتوان انتطار داشت که این حرکت همچنان ادامه پیدا کند. به نظر من خصوصیت این دور تازه مبارزه قبل از هر چیز در تغییر مضمون و موضوعات و عرصه های مقابله با اسلامیسم و جنبش اسلام سیاسی است. در دوره اوج جنگ دولتها و اسلامیون مسائلی نظیر “امنیت ملی” کشورهای غربی، حمله به سفارتخانه ها و مراکز دولتی و شهروندان غربی در خاورمیانه و مناطق مختلف جهان، فاندامنتالیسم و افراطی گری، جدا کردن حساب “اسلام واقعی” و نیروها و دولتهای میانه روی اسلامی از تروریستها، و موضوعاتی نظیر آن در مرکز و محور توجه ها بود. هنوز هم دولتها همین خط و سیاست را دنبال میکنند. مثلا محور مخالفت و کشمکش غرب با جمهوری اسلامی بر سر مساله سلاحهای هسته ای است و نه جنایاتی که هر روزه این رژیم علیه مردم در ایران مرتکب میشود. همین امروز بدنبال حمله پاریس دولتها دور تازه ای از مماشات با اسلامیون و امتیازدهی به اسلام واقعی و میانه رو را آغاز کرده اند. تظاهرات توده ای در فرانسه و دیگر شهرها بر سر این مسائل نبود. برعکس کاملا در نقطه مقابل این سیاست قرار داشت. محور و مضمون این تظاهرات دفاع بی قید و شرط از آزادی بیان و بخصوص نقد و هجو مذهب بود و نه صرفا اعتراض به “فاندامنتالیستها” و “تروریستهای افراطی” که معلوم نیست به چه جنبش و عقاید و مکتب فکری ای متعلقند. هم اکنون که این سطور را می نویسم شماره جدید چارلی ابدو در تیراژ سه میلیون با کاریکاتوری از محمد در صفحه اولش منتشر شده و در عرض چند ساعت تماما به فروش رفته است. ناشرین آن اعلام کرده اند با توجه به استقبال عمومی تیراژ آنرا به هفت میلیون افزایش خواهند داد. با این حال بسیاری از تلویزیونها و نشریات رسمی و دولتی و نیمه دولتی از نشان دادن کاریکاتورهای آن خودداری کرده اند.

من در یادداشتی درباره تظاهرات پاریس نوشتم که کسانی که در جلوی صف مردم حرکت میکردند در واقع در مقابل مردم بودند. داغ بودن موضوع حمله به چارلی ابدو و توجه توده مردم و افکار عمومی به این جنایت رهبران دولتها را به جلوی صف رانده بود اما همین همراهی ظاهری و عوامفریبانه نیز بزودی از بین خواهد رفت. در حمله به دفتر مجله چارلی ابدو در سال ٢۰۱۱ ژاک شیراک رئیس جمهور وقت فرانسه به این نشریه پرخاش کرد که چرا با تجدید چاپ کاریکاتور های نشریه یولاندزپستن به محمد توهین کرده است و موضع رسانه های رسمی و دیگر دولتها نیز همین بود. در جریان ترور تئو وانگوگ نیز بسیاری از مقامات و احزاب حاکم در هلند و دیگر کشورها از تندروی فیلم او در نقد اسلام انتقاد کردند. این موضع و سیاست کاملا در مقابل شعارتوده ای “من چارلی هستم” و حمایت پر شور مردم از این نشریه قرار میگیرد و به نظر من تمایز و تقابل بین این دو صف بیشتر و عمیق تر خواهد شد. دولتها بیش از پیش سعی خواهند کرد از فاجعه پاریس بهانه ای برای سفت کردن بیشتر بندهای کنترل مردم، دخالت بیشتر در زندگی خصوصی افراد، و پلیسی و امنیتی کردن فضای جامعه بسازند. و در مقابل توده مردم گرایش و روی آوری بیشتر و فعال تری نه تنها به مقابله با اسلام و مذهب و نقد بی قید و شرط مقدسات و تابوها ی مذهبی بلکه همچنین مخالفت با سیاستهای راست و پرو اسلامیستی دولتهایشان از خود نشان خواهند داد. در محور و مرکز این مبارزه موضوعات و مسائلی قرار میگیرد که دولتها و ماشینهای دولتی مهنسی افکار تا کنون سعی داشته اند آنها را حاشیه ای و خنثی کنند. مسائلی نظیر آزادی بی قید و شرط به نقد و طنز کشیدن مقدسات و تابوهای مذهبی، لغو قید و شرطهائی که در قوانین کشورهای غربی علیه “کفرگوئی” و نقد هجو مذهب وجود دارد، توجه به جنایت دولتها و نیروهای اسلامی در خود کشورهای اسلامزده و همدلی و همراهی و حمایت از مبارزات مردم این کشورهاعلیه اسلامیون، تاکید بر جهانشمول بودن ارزشها و خواستهای انسانی و یکسان بودن مفاهیمی نظیر آزادی و برابری و خوشبختی و تمدن و مدنیت در مقابل پست مدرنیسم و نسبیت فرهنگی و غیره و غیره. اینها عمده ترین عرصه های نبرد مردم با اسلامیسم و با دولتها و سایر نیروهای راست پرو اسلامی است.

انترناسیونال: نظرتان در مورد تاثیر ترور پاریس بر سیاست دولتهای غربی و عملکرد نیروهای اسلامی چیست؟ آیا باید منتظر داغ شدن تنور جنگ میان این قطبهای تروریستی باشیم؟

حمید تقوائی: همانطور که بالاتر اشاره کردم دولتهای غربی تلاش خواهند کرد به بهانه حفط امنیت و مقابله با تروریسم اسلامی کنترل خود بر مدیای اجتماعی و رسانه ها و همچنین زندگی خصوصی شهروندان، یعنی همان شرایطی که ادوارد اسنودن بخاطر افشاگری و اعتراض به آن تحت تعقیب قرار گرفته است، را شدید تر کنند. امتیاز دادن و اطمینان خاطر دادن به نیروهای اسلامی “میانه رو” در خود غرب، که به نظر میرسد از هم اکنون در دستور کار فعال بی بی سی و آنجلا مرکل و سی ان ان و فرانسوا اولاند و روزنامه گاردین و دیوید کامرون قرار گرفته است، جنبه دیگری از تلاشهای دول و رسانه های غربی بدنبال حادثه ترور پاریس است. امروز سی ان ان میزگردی داشت در مورد ضرورت بکار بردن عناوینی نظیر “افراطی گری” و “فاندامنتالیسم” بجای “اسلامیسم” و “اسلام افراطی” در رسانه ها و گزارشهای خبری! بحث احترام به عقاید مسلمانان و خودداری از چاپ کاریکاتورهای محمد نیز در رسانه های رسمی و دولتی و نیمه دولتی مجددا بالا گرفته است.

در کمپ اسلام سیاسی شاخه یمن القاعده رسما مسئولیت حمله به دفتر چارلی ابدو را بعهده گرفته است. اما کل نیروهای اسلامی ترور پاریس را یک موفقیت و دستاورد خود میدانند و سعی میکنند از این واقعه به نفع خود استفاده کنند. در بحبوحه درگیریهای پاریس داعش در یک بیانیه علنی اینترنتی طرفدارنش را به حملات تروریستی در کشورهای غربی فرا خواند و این بنوبه خود باعث داغ شدن بحث امنیت ملی و اختیارت پلیس و درجه کنترل ارتباطات اینترنتی و غیره در رسانه های رسمی و دولتی شد. مثل همیشه اسلامیون و دولت های غربی به یکدیگر یاری میرسانند و مواضع و سیاستهای ارتجاعی یکدیگر را توجیه میکنند. اما به نظر من ترور پاریس سرآغاز لشگرکشی و جنگ تازه ای نخواهد شد. همانطور که اشاره کردم دوره سیاستهای میلیتاریستی دولتهای غربی به سر رسیده است و با چنین ترورهائی احیا نخواهد شد. در همان دوره یکه تازی های بوش نیز یازده سپتامبر تنها بهانه و محملی برای لشگر کشی های دولت آمریکا بود و نه علت آن. کلا برخلاف جبهه نبرد مردم و نیروهای چپ با اسلامیسم، هیچ فاکتور جدیدی در اینجا وجود ندارد. این تحولات کمابیش در ادامه همان خط و سیاست همیشگی دولتهای غربی و نیروهای اسلامی قرار میگیرد و تغییر چندانی در این سیاستها و تناسب نیرو بین این دو قطب بوجود نخواهد آمد. موقعیت دولت آمریکا و هم پیمانانش و جنبش اسلام سیاسی و تناسب قوا میان آنان همانطور که بالاتر توضیح دادم ناشی از تغییرات و شرایط سیاسی پایه ای تری است که با اقدامات تروریستی در غرب و یا هر گوشه دیگری از جهان تغییر چندانی نخواهد کرد.

انترناسیونال: در این شرایط احزاب و نیروها چپ و انقلابی نظیر حزب کمونیست کارگری چه نقشی میتوانند و یاید ایفا کنند؟

حمید تقوائی: اجازه بدهید از حزب خودمان شروع کنم. طبعا حزب ما برای مقابله با اسلام سیاسی از یک موضع انسانی و رادیکال منتظر ورشکستگی میلیتاریسم غربی و تشدید جنایات نیروهای اسلامی علیه مردم ننشسته بود. ما از همان مقطع جنگ خلیج تا به امروز سیاست فعالی را علیه هر دو قطب جنگ تروریستها در دستور گذاشته و به پیش برده ایم و سیاست امروز ما هم چیزی جز این نیست. تنها فضا و شرایط سیاسی و اجتماعی برای گسترش این مبارزات بیش از پیش فراهم شده است. ما همین خط و سیاست را منتهی منطبق و با اتکا بر شرایط جدید و امکانات و فرصتهائی که این شرایط برای توده گیر شدن مقابله کمونیستی هم با ارتجاع اسلامی و هم علیه سیاستهای ارتجاعی دولتها و نیروهای راست در خود جوامع غربی فراهم آورده است فعالانه دنبال خواهیم کرد. به نظر من نیروهای کمونیست و چپ انقلابی در سراسر جهان نیز باید همین خط و سیاست را دنبال کنند. تنها ویژگی فعالیت و مبارزات ما بعنوان یک نیروی کمونیست که عرصه مستقیم فعالیتش جامعه ایران و بزیر کشیدن جمهوری اسلامی است، برجسته کردن و در انظار جهانی قرار دادن جنایات حکومت اسلامی در جامعه ایران و در دیگر جوامع اسلامزده است.

ما از بهترین موقعیت برای نمایندگی کردن توده مردم منتسب به اسلام که تحت نام آنان این جنایات صورت میگیرد برخوردار هستیم. ما نه تنها مبارزات مردم ایران و دیگر کشورهای اسلامزده علیه دولتها و نیروهای اسلامی و قوانین و مقدسات اسلامی را نمایندگی میکنیم بلکه صدا و نماینده واقعی مردمی هستیم که از ایران و دیگرکشورهای اسلامزده به کشورهای غربی مهاجرت کرده اند و دولتها به بهانه احترام به عقاید آنها بساط مساجد و مدارس اسلامی و قوانین و داگاههای شریعه را در جوامع غربی براه انداخته اند. ما تاکنون کمپینهای متعددی را به نمایندگی از جبهه سوم، جبهه توده مردم در ایران و پناهندگان به کشورهای غربی، علیه دو قطب تروریستی اسلام سیاسی و سیاستهای ارتجاعی دول غربی به پیش برده ایم و باید با وسعت و پیگیری بیشتری این سیاستها را دنبال کنیم. افشاگری مستمر از جنایت جمهوری اسلامی و دیگر دولتها و نیروهای اسلامی علیه مردم کشورهای اسلامزده، سازماندهی و دخالتگری فعال در مبارزه علیه اعدام و آپارتاید جنسی و حجاب اسلامی در ایران و جلب حمایت جهانی از این مبارزات، کمپین علیه دادگهای شریعه و قتلهای ناموسی و گسترش مساجد و مدارس اسلامی در شهرهای اروپا، سازماندهی کمپینهای جهانی علیه اعدام و سنگسار، افشاگری و آگاهگری مستمر از سیاستهای میلیتاریستی و هؤمونی طلبانه دولتهای غربی در شکل دادن و تقویت نیروهای اسلامی در خاورمیانه و در تمامی جهان، و مقابله مستمر با اسلامپناهی دولتهای غربی و نیروهای راست در خود جوامع غربی، بخشی از کارنامه حزب ما در مبارزه با جنبش اسلام سیاسی است. به نظر من در دوره تازه ای که آغاز میشود این نوع کمپینها و نبردها به محورهای مبارزه بسیاری از نیروها و اکتیویستهای چپ و رادیکال و آزادیخواه، و توده مردمی که از تروریسم اسلامی به تنگ آمده اند، در سراسر دنیا تبدیل خواهد شد. بخصوص در این دوره آزادی نقد و هجو مقدسات و تابوهای مذهبی و آزادی کفر گوئی و حمایت توده ای از ژورنالیستها و نویسندگان و هنرمندان سکولار و اته ئیست به یک موضوع محوری تبدیل خواهد شد. هم اکنون در ایرلند بحث آزادی کفر گوئی که در قوانین این کشور ممنوع شده است بالا گرفته است و در یک نظر پرسی همگانی نزدیک به ٦٥ درصد مردم ایرلند خواهان لغو فوری این قانون شده اند (آلمان و دانمارک هم دارای چنین قوانینی هستند و باید امیدوار بود و تلاش کرد که دراین کشورها هم حرکت مشابهی شکل بگیرد). این نمونه ای از به حرکت در آمدن مردم در دفاع از آزادی نقد مذهب است. نیروهای کمونیست باید به نیروی اصلی چنین اعتراضاتی تبدیل بشوند و در راس این حرکتها قرار بگیرند. کلا همه چیزحاکی از آنست که در این دوره خیابان و حرکتهای توده ای نقش و جایگاه تعیین کننده ای در مبارزه علیه اسلامیستها و دولتها و نیروهای راست پیدا میکند. وظیفه حزب ما و همه نیروهای انقلابی کمونیست اینست که با بکار گیری تمام امکانات و توان خود در به استقبال این شرایط برویم. ۱۴ ژانویه ۲۰۱۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *