Mohammad-asangaran

شبحی که بر فراز جهان در گشت و گذار است ،تحولی که بايد در افق ديد

Mohammad-asangaran
محمد آسنگران:
اين روزها بحث حول انقلابات و جنبشهاي اجتماعي در کشورهايي مانند ترکيه٬ مصر و برزيل و…. دوباره سر باز کرده است. اکنون همه انقلابيون و چپها بعلاوه مردم ناراضي از وضع موجود ميتوانند با افتخار و گردني افراشته بگويند زنده باد انقلاب٬ زنده باد حرمت و منزلت انساني.
جنبشهاي اجتماعي عليه تبعيض٬ جنبش ضد کاپيتاليستي٬ جنبش و انقلاب عليه ديکتاتوري و…” تمام اين ترمها اکنون به رسانه ها٬ ژورناليستهاي نان به نرخ روز خور و سطحي و همه قلم به دستان و استادان دانشگاهي که تا ديروز وضع موجود را توجيه ميکردند٬ و پريروز پايان تاريخ را اعلام کردند٬ تحميل شده و نميتوانند از کنار آن بگذرند. بسياري از آنها ناچار شده اند که وانمود کنند در سمت درست تاريخ قرار گرفته اند. همين حد از تحول بايد براي جنبش برابري طلبي کافي باشد که با اعتماد به نفس صد چندان به ميدان بيايند.
زيرا سالها بود که کلمه “انقلاب” با خشونت همراه ميشد. دمکراسي پارلماني و حقوق بشري که طبق تعريف همين دولتهايي که اکنون مورد تعرض هستند پرچم اين خيل بود. اما اکنون به قول راديو فارسي زبان فرانسه “شبح جنبش‌های اجتماعی بر فراز جهان در گشت و گذار است”. بله حق با گوينده اين راديو است بالاخره صداي پاي اين شبح را در کشورهاي “دمکرات” شنيدند. همان کساني که از پايان تاريخ را ميگفتند٬ همان کساني که مردم را هيچ ميگرفتند٬ همان کساني که “اسلام ميانه رو” را راه حل انقلابات در مصر و ايران و تونس ميپنداشتند و دولتهاي غربي آنرا حلو حلوا ميکردند٬ اکنون متوجه “خطر” شده اند. اما عمق اين شبحي که در گشت و گذار است٬ بسيار عميقتر و پايه اي تر از آنچيزي است که اين دسته از ژورناليستها ميخواهند تصوير کنند. پيش از همه اينها رئيس بانک مرکزي گوشش را روي زمين چسبانده و صداي اين تحول را در اعماق شنيد و به حاکمان و دولتهاي يک درصدي هشدارش را داد.
روز شنبه ۲۹ ژوئن ٣۰۱٣، جیم یونگ کیم- رئیس بانک جهانی، در یک مصاحبه گفت: “احتمال تداوم و گسترش آشوب‌های اجتماعی در سراسر جهان وجود دارد. اوپیش ‌بینی کرد که از این به بعد هیچ کشوری از این جنبش‌های وسیع اجتماعی در امان نخواهد بود.”
در ادامه اين هشدار راديو فرانسه گفته است: “دیگر نمی‌توان حوادثی را که در هفته‌ها و روزهای اخیر در برزیل، ترکیه و همین امروز در مصر می‌گذرد، اتفاقات پراکنده و بی‌ارتباطی قلمداد کرد که گذرا و ناهمگونند. چهار سال پس از حضور میلیونی جوانان ایرانی بر سنگفرش خیابان‌ها و سپس شورش‌های شگفت انگیز برآشفتگان تونسی و مصری که تا حدودی چهره خاورمیانه را دگرگون ساخت، اینک شهر‌های بزرگ ترکیه، برزیل و بار دیگر مصر، صحنه رویاروئی مردم با نظام موجود شده‌اند؛ آیا می‌توان از این حوادث معنائی بیرون کشید و پیامی دریافت کرد؟”

1
پاسخ به اين سوال با ديدن تحولات دو سال اخير در کشورهاي نامبرده و جنبش ۹۹ درصديها در کشورهاي “مهد دمکراسي” نبايد سخت باشد. آنچه همه اين معترضين ميخواهند حرمت و منزلت انسان است. حرمت و مزلت هم با انقلاب عليه ديکتاتورها و براي آزادي آغاز شد. من دو سال قبل در يک نوشته اين انقلابات را “انقلاب براي آزادي و عليه فقر” نام نهادم و امروز بيش از هميشه اين توصيف به واقعيت تبديل شده است. مردم ترکيه و برزيل بعلاوه جنبش ضد کاپيتاليستي در غرب که با اشغال والستريت شروع شد و اسمش را جنبش اشغال ناميدند٬ گرسنه نبودند اما عليه فقر به ميدان آمدند. در غرب دمکراسي وجود داشت اما براي آزادي فرياد زدند.
در دنياي امروز فقر و جنبش عليه فقر را نبايد با گرسنگي و شورش گرسنگان يکي پنداشت. در جايي مثل ترکيه و برزيل مردم هنگاميکه متوجه فاصله ثروت يک درصديها با خود ميشوند و سهم خود را از زندگي تنها معيشت بخور نمير ميبينند٬ هنگاميکه بي تاثيري نقش خود را در تعيين سرنوشت سياسي و اقتصادي آن جامعه متوجه ميشوند٬ وقتيکه حرمت و منزلت خود را له شده مشاهده ميکنند٬ در شرايطي که قلدري حاکمان و سرکوبگري پليس و سگ و آخوند و کشيش را در مقابل خود ميبينند و… جنبش خياباني را آغاز ميکنند. مردم ناراضي و حق طلب وقتيکه به خيابان مي آيند و قدرت جمعيت و نيروي تاثير گذار خود را ميبينند با يک هماهنگی از پایین و نقش شهروندان و نه نخبگان دیده میشود٬ بلافاصله جنبش اجتماعی شکل میگیرد و نیروی تحول خواه توقعاتش بالا میرود. این همان شبحی است که سیستم حاکم موجود را نه تنها در کشورهای دیکتاتور زده و اسلام زده بلکه در “مدرنترین” شکل آن یعنی نظامهای دمکراسی و بازار آزاد به چالش طلبیده است.
مردم دنیا و از جمله مردم کشورهای دیکتاتور زده و اسلام زده قبلا هم بی حقوق و در زندگی و تعیین سرنوشت جامعه بی تاثیر بودند. قبلا حتی بیشتر از امروز حرمت و منزلتشان بوسیله حاکمان له میشد. همین مردم تحت ستم و بیحقوق از امروز بی حقوق تر بودند. اما امکان ارتباط با همدیگر را نداشتند. رسانه های طبقات حاکم نقش مخربشان منحصر به فرد بود. تنها رسانه های آنها بود که حرف میزد و افکار عمومی را شکل میداد و میترساند و صدها را و یا حتی آرزوها را در نطفه خفه میکرد. امروز دنیا وارد دوران دیگر و فاز دیگری شده است. تحولات این دوران انسان امروز را و زندگی بشر امروز را عمیقا تحت تاثیر قرار داده است. این اتفاق و یا بهتر بگویم این انقلابات و جنبشها حاصل دوران تازه و نقش انقلاب ارتباطات است.
علت این تحولات در پایه ای ترین سطح همان تضادهای قبلی است. سیستم قبلی و فاصله طبقاتی و تضاد طبقاتی است. اما دلیل اینکه چرا امروز بشر میتواند در این ابعاد و با این توقعات وارد میدان بشود و یا چرا در ابعاد چند ده میلیونی مردم میتوانند هماهنگ به میدان بیایند؟ (به قول رسانه های رسمی و دولتی در آخرین یکشنبه ژوئن ۲۰۱٣ بیش از ۲۰ میلیون از مردم مصر به خیابان آمدند.) تنها پاسخ میتواند این باشد که رسانه های جمعی از انحصار حاکمان خارج شده است. میدان ایفای نقش شهروندان بیش از همیشه مهیا شده است. بشر در طول تاریخ هیچوقت نتوانسته است به اندازه امروز با هم در ارتباط باشد و نقش آفرینی کند. نقش رسانه های اجتماعی و اینترنت و …. در زندگی بشر امروز چیزی نیست که بتوان حتی با چند سال قبل مقایسه کرد. کسی که این را نبیند هنوز در دنیای ماقبل این تحول زندگی میکند و از تاریخ عقب است.
قبلا وقتی که نقش رسانه ها و نقش شهروندان را تاکید کردم تعدادی از ته چاه صدایشان بلند شد گفتند: نه اینطور نیست.! رسانه چیزی نیست که این نقش را داشته باشد. و نقش شخصیتها را در تاریخ برای من یادآوری کردند. متوجه نبودند هنگامیکه شهروندان امکان ایفای نقش پیدا کنند شخصیتها دایره نفوذشان به اندازه نقشی است که در جنبش خود ایفا میکنند. متوجه نبودند که دوران شخصیتهای افسانه ای و کاریزماتیک رو به افول و پایان است. امروز دوره ایفای نقش مستقیم شهروندان تازه آغاز شده است.
آنچه امروز در یونان٬ پرتقال٬ مصر و ترکیه و برزیل و…. میبینیم حلقه هایی از یک زنجیر میباشند که روزی تحت عنوان جنبش علیه دیکتاتوری در تهران به میدان میآید و روز بعد در تونس و بعدا در میدان التحریر مصر و امروز در میدان تقسیم ترکیه و بالاخره در مراکز و میادین برزیل و…. اینها همگی پیکره یک جنبش و حاصل یک دوره از تاریخ بشر هستند و گشت و گذار این شبح بر فراز جهان تازه آغاز شده است.
شبحی که امروز بر فراز جهان سیر میکند بسیار عمیقتر و وسیعتر و آگاه تر از شبخی است که مارکس در آواخر قرن نوزدهم پیامش را ابلاغ کرد و گفت: “شبخی بر فراز اروپا در گشت و گذار است.” امروز انقلابات آزادیخواهانه و برابری طلبانه در دنیایی اتفاق میفتد که همگان کل این کره خاکی را به یک دهکده جهانی تشبیه میکنند. ساکنان این دهکده امروز نه تنها مثل گذشته با هم فاصله ندارند٬ بلکه در یک هماهنگی و همسرنوشتی عینی با یکدیگر در تماس دائمی هستند.
هر حزب و فعال معترض و کمونیستی باید با وقوف به این تحولات به میدان بیاید. اگر کسی وارد این دنیا نشده باشد و ویژگیهای این دوران را نشناسد٬ محکوم است که در حاشیه این تحولات قرار گیرد و فقط شکستهای خود را بشمارد. (متاسفانه بسیاری از چپها هنوز از خواب بیدار نشده و در دنیای ماقبل این تحولات زندگی میکنند.)
این شبح بر فراز دهکده جهانی در گشت و گذار است و سیمای دنیا را تغییر خواهد داد.
۲ژوئیه ۲۰۱٣
محمد آسنگران moasangaran@gmail.com
۲ ژوئیه ۲۰۱٣
————————–
آنچه در مصر امروز میگذرد من در ماه اکتبر سال ۲۰۱۲ چنین توصیف کرده ام:
http://moasangaran.wordpress.com
انقلاب مصر و چالشهای پیش رو

اکنون در مصر جدال جنشها و طبقات مختلف در شرایط بعد از انقلاب ادامه دارد و این دوره دوران تثبیت سیاسی ضد انقلاب و یا ادامه بحران برای رسیدن به اهداف انقلاب است. جدالهای امروز پس لرزه های بعد از انقلاب است که در هر جامعه بحرانی و انقلاب کرده ای امری طبیعی است. این دوره بحرانهای پس از انقلاب تا تثبیت دولت بعد از مبارک ادامه دارد. در این دوره ممکن است حزبی دست بالا پیدا کند و یا ضعیف بشود. ممکن است رئیس جمهور امروز مرسی است فردا کس دیگری تعیین بشود. اینها اتفاقات بعد از انقلاب است. در این پروسه جدال جنبشهای اجتماعی و احزاب منبعث از آنها به نسبت وزن و قدرتی که دارند جامعه را به سمتی میبرند که میخواهند. سرنوشت این جدالها است که سرنوشت جامعه را تعیین میکند. به همین دلیل وزن نیروی اپوزیسیون و یا پوزیسیون تعیین میکند که این دوران زود تر یا دیرتر به دوران تثبیت برسد.

ببینید یک نیروی مرتجعی مثل اخوان المسلمین در مصر به قدرت رسیده است اما هنوز نتوانسته اند آن جامعه را خفه کنند. زیرا بعد از رفتن مبارک تازه کشمکش گرایشات و جنبشهای مختلف سر باز کرده است. باید تعیین تکلیف بشود. … اما یک چیز برای من فرض است که بعد از سرنگونی دیکتاتور جامعه پولاریزه میشود. در جایی مثل مصر و تونس جبهه مردم متحد و انقلاب » همه باهم» با سرنگونی مبارک و بن علی تمام شد. بعد از این مرحله بین طبقات و جنبشهای طبقاتی مختلف اختلافات سیاسی و طبقاتی برجسته میشود. جامعه پلاریزه میشود. منفعت اخوان المسلمین و ارتش اگر چه قبلا و در دوران مبارک علیه همدیگر بودند٬ در این مقطع میبینیم که به هم نزدیک میشوند و قدرتهای سرمایه داری جهانی و منطقه ای هم سعی میکنند این حاکمین را تقویت کنند. منافع مردم زحمتکش و طبقه کارگر و زنان در مصر در این چهار چوب نمیگنجد.
این جبهه سوم منافع دیگر و توقع دیگری از انقلاب داشت. افق و سیاست دیگری لازم دارد. اما متاسفانه نیروهای مرتجع بعد از مبارک دست بالا پیدا کردند و اکنون جامعه شاهد کشمکش و جدال جنبشها و منفعتهای مختلفی است که باید تعیین تکلیف بشود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *