یاشار سهندی:
بعد از اعتصاب موفق ٥ هزار کارگر معدن سنگ آهن بافق یزد، در گوشه ای دیگر از ایران ، اینبار در رودبار واقع در شمال، ١٦٠ کارگر شرکت کاشی گیلانا ١٣ روز متوالی است ( تا دوشنبه ٧ شهریور) در اعتصاب بسر میبرند. خواسته کارگران پرداخت معوقات حقوق و حق بیمه و سنوات بازنشستگان این شرکت از سوی کارفرما، و نیز اعتصاب دراعتراض به برخورد توهین آمیز کارفرما و امنیت شغلی بعد از اعتصاب میباشد. کارفرما مطابق معمول همه کارفرمایان، ابتدا با توپ و تشر به مقابله با کارگران آمد و دولت رسما جانب کارفرمارا گرفت و با “شکایت” کارفرما هشت نفر از کارگران را به اداره پلیس امنیت احضار کردند که بلافاصله با اعتراض کارگران و خانواده های دستگیر شدگان در مقابل فرمانداری شهر رودبار حکومت عقب نشست و از ترس تکرار آنچه در بافق یزد پیش آمد، بعد از چند ساعت کارگران بازداشت شده را آزاد کرد. کارگران اما پیگیرانه به اعتصاب خود ادامه دادند، چاره ای نداشتند؛ یکی از کارگران به خبرگزاری ایلنا میگوید: “ما مجبور به اعتراضایم چون تنها راه باقی مانده برای وصول مطالباتمان اعتراض کردن است او با اشاره به احضار و بازداشت کوتاهمدت هشت نفر از کارگران در روز ٣٠ شهریور، ادامه داد: “چگونه است که کارگران برای مطالبه حقوق صنفی خود با تهدید روبرو میشوند اما مسببین بیعدالتیهایی که به کارگران تحمیل شده و آنان را ناچار به اعتراض کرده است، نه تنها مورد مواخذه قرار نمیگیرند بلکه حمایت میشوند؟”
مسله این است که کارگرانی که هیچ تشکلی ندارند، چگونه میتوانند به اعتصاب خود ادامه دهند و فورا عکس العمل نشان داده، چه با وجود ٥ هزار نفر و یا ١٦٠ نفر، دولت با همه توان سرکوبش را به عقب برانند. احضار و بازداشت از سوی حکوت اسلامی یک شیوه حساب شده برای ترساندن دیگران است، اما در این دو اعتصاب شاهد هستیم که نه تنها ترسی ایجاد نکرده بلکه کارگران معترضانه وارد عمل میشوند و خواستار آزادی همکارانشان میشوند. این اعتصابات متشکل یک مسئله را بار دیگر ثابت میکند که تشکل یک امر بیرونی نیست که باید اول دوره آموزشی آنرا گذراند تا طبقه کارگر “آماده” خیلی چیزها گردد. این دو اعتصاب تاکید مجددی است که تشکل یک امر درونی مبارزات کارگران است که به ضرورت مبارزه ( اعتصاب) کارگران شکل میگیرد. کارگران اگر در جایی با هم همفکری نداشته باشند، اگر در جایی حرفهای همدیگر را نشنیده باشند، اگر در این جلسات به توافقاتی دست نیافته باشند، نمی توانند بیشتر از یک یا دو روز مقابل کارفرمایی که یک دولت ( در ایران، یک حکومت وحشی) حامی اوست، دوام بیاورند. اما تداوم مبارزات کارگران بافق یزد و اکنون شرکت گیلانا رودبار ثابت میکند که کارگران اگر چه نه رسما اما علنا از تشکلی برخوردارند و این تشکل آنقدر توان دارد که در شرایطی مانند ایران موجب تداوم اعتصاب و پیروزیشان گردد. اگر چه برای برخی بهانه گیران موضوع این است که چرا اخبار مبارزات کارگران از طریق خبرگزاری ایلنا منتشر شده است نه از جانب کارگران سوسیالیست! ایشان که گویا خیلی هم دنیا دیده هستند با این ایراد شان مشخصکرده که درک پرتی از جنبش کارگری دارند. جنبشی که سوسیالیسم متعلق به آن است، جنبشی از آن رو سوسیالیستی است که متعلق به طبقه کارگر است و با کوچکترین اعتصابش در یک کارگاه کوچک هم عملا در مقابل همه نظام سرمایه داری قرار میگیرد از سوی کوته له ها مورد سوال واقع میشود. چرا ایلنا اخبار را منتشر میکند!
ایشان نمی تواند قدرت این طبقه را درک کنند. حکومت اسلامی سرمایه آنقدر در خود احساس ضعف میکند که از سر ناچاری اخبار مبارزات کارگران را منتشر میکند به امید اینکه بتواند مبارزه کارگران را به عقب براند. این ضعف حکومت اما نشانه توان جنبش کارگری است، جنبشی که بخشهای مختلف آن تجربه همکاران خود را بکار میگیرند تا مبارزه شان به سرانجامی برسد و قدرت جنبش کارگری از همینجا نشات میگیرد. مشخص است که تشکلاتی که در جریان اعتصاب شکل میگیرند کسانی میان شان هستند که اخبار مبارزات کارگران بخش های دیگر ایران را دنبال کرده و از همینرو تجارب چند سال گذشته جنبش کارگری ایران را به یک دستاورد مهم این جنبش تبدیل کنند. درگیر شدن خانواده کارگران و به سطح شهر کشاندن اعتصاب دو نکته برجسته مبارزات کارگران بافق و رودبار می باشد. این موضوع آنقدر اهمیت دارد که خبرگزاری ایلنا که یکی از ارگانهای سرکوب کارگران می باشد هر بار تاکید میکند که تجمع کارگران “به آرامی ” جریان دارد و بخصوص اصرار دارد که به خواننده القا کند که این یک مسئله داخلی یک شرکت است و اعتصاب در محوطه کارخانه جریان دارد.
بهرحال حتی اگر همین امروز خبر برسد که کارگران کاشی گیلانا موفق نشدند ( کما اینکه به گزراش ایلنا کمی از خواسته های خود عقب نشسته اند) چیزی از اهمیت مبارزات این کارگران کم نمی کند. فعالین کارگری درگیر با مسایل مختلف جنبش کارگری بخوبی درک میکنند که اعتصاب یک جمعیت ١٦٠ نفره و تدوام آن چه کار بزرگی در جمهوری اسلامی است. حفظ اتحاد کارگران در چنین شرایط سخت چه اقدام مهمی است که این فقط با همفکری و درگیر کردن همه کارگران در مبارزه امکان پذیر است و این جز با “مجمع عمومی کارگران” ممکن نمی شود. تشکلی دم دست که هر گاه کارگران اراده کنند شکل میگیرد. تشکلی منعطف که فورا به کارگران هویت جمعی میبخشد و لازم هم نیست که شعار داده شود که قدرت کارگران در اتحادشان است چون به عینه این قدرت را لمس میکنند. یک باره کارفرمایی که تا دیروز شیر بود، موش میشود چون تا دیروز کارگر را تک گیر می آورد و با تهدید زندگی اش وادارش میکرد که به هر شکلی که او میگوید کار کند؛ اما در یک روز، و به جرات میتوان مدعی شد در لحظه ای شرایط عوض میشود و کارفرما هراسش را از کارگر متحد نشان میدهد. همانگونه که کارفرمای کاشی گیلانا چندین روز است غیبش زده است چون هیچ جوابی ندارد بدهد، مگر اینکه کوتاه بیایید و امیدش را به این بسته که “نهادهای قانونی”( شما بخوانید سرکوبگر) به دادش برسند. اما مورد کارگران بافق و اکنون کارگران گیلانا ثابت کرده است که وقتی کارگران متشکل میشوند ایشان دسته جمعی عقب می نشینند به امید روزی که دوباره بتوانند اوضاع را کنترل کنند. اما هر چقدر هم بر اوضاع مسلط شوند باز نمی توانند تشکلی به نام مجمع عمومی کارگران از ایشان بگیرند چون هر آن که لازم شود شکل میگیرد و کار گران کار خود را به پیش میبرند.