یاشار سهندی:
عنوان یادداشت از کتابی به عاریه گرفته شده به نام “اقتصاد به زبان خودمان” اثر جیم اسنتفورد که در عنوان فرعی آن بر روی جلد کتاب پرسیده شده است “چرا نباید به حرف اقتصاددانان اعتماد کرد”. در متن آورده شده: ” آنها مدعی اند که می دانند چه چیزی به صلاح مردم است، حتی بهتر از خود مردم و از شرح و تفصیل نظریه هایی که گیج کننده و بر خلاف شهود سایر آدم ها است بسیار لذت میبرند. اقتصادانان حرفه ای خو را تفسیرگران مقوله ی راز آمیزی معرفی میکنند که آدم های عادی از درک و فهم آن عاجزند و از آنجا که چیزهایی را که مطالعه میکنند که با رقم های میلیاردی یا حتی تریلیارد دلاری محاسبه می شوند، در چشم خود و دیگران مهم جلوه می کنند.” ما کم از این اساتید نداریم، ایشان هر چه که در نزد خود و رسانه های رسمی بورژوازی مهم جلوه کنند در ویترین میگذارند و در واقعیت مانند یک صاحب بنگاه ماشین عمل میکند. فرق اقتصاددانان با فروشندگان خودوراما در این است که اولی دانشگاه رفته است ومدرک معتبری در پرونده پرسنلی اش دارد و برای همین هم گاها این ور وآن ور میخوانیم یا میشنویم که فلانی “اندیشه برجسته اقتصادی” است و دومی “بی اعتبار” است چون هیچ مدرکی از هیچ دانشگاهی در پرونده اش ندارد. ماهیت کارشان اما با هم هیچ فرقی ندارد. دومی معروف است که قورباغه را رنگ میکند و به جای فولکس به مشتری قالب میکند و اولی مهارت بسیار بیشتری دارد چرا که تاریکی نیمه شب را نیم روز آفتابی جلوه میدهد.
یکسال پیش سعید لیلاز اقتصاددان نوشت: “… تصویر اقتصاد ایران طبعا نگرانکننده است… هنوز دستکم در علم اقتصاد هیچ آمپولی که دردناک نباشد و همه مشکلات را در کوتاه یا بلند مدت حل کند، اختراع نشده است” پس ” پیمودن راه بازسازی اقتصادی ایران بدون ریاضت سخت، تلاطم و تحمل رنج ملی ممکن نیست”. و انتظار داشت و دارد که “محرومان” این رنج ملی را تحمل کنند. اکنون بعد از یکسال ادعا میکند “همه چیز آرومه” و ایشان چقدر خوشحالند از اینکه “نرخ تورم از ٤٤درصد رسیده به ١٤درصد، اما درون این، نرخ تورم مواد غذایی از حدود ٦٠ درصد تقریبا به صفر رسیده” به ادعای ایشان “در حوزه مسایل اجتماعی که به دلیلی شکنندگی فضا بسیار اهمیت دارد نیز اتفاق مهمی افتاده و آن تعمیم بیمه بهداشت به تمام طبقات اجتماعی بوده است… درواقع دولت در بحرانیترین سال اقتصادی توانسته طب را ملی کند ….سهم مردم در هزینههای درمان بیمارستانی به حدود ١٠درصد کاهش پیدا کرده در صورتی که قبل از اردیبهشت ٩٣ و آغاز این کار سهم مردم از هزینههای درمان بیمارستانی صددرصد بود.” برای افشای دروغ گویی ایشان به گوشه ای از گزارش خبرگزاری حکومتی ایسنا توجه کنید: “ماجرای مادری که به علت عدم پذیرش در بیمارستان به هنگام وضع حمل ناچار میشود نوزادش را به تنهایی در راهروهای سرویس بهداشتی بیمارستان به دنیا بیاورد، به قدری تلخ است که راه را بر گلویم میبندد و صحبت کردن از آن را مشکل میکند….این مردم به لحاظ دریافت خدمات از دولت و ارگانهای مسئول بویژه در حوزه خدمات عمومی و بهداشتی و درمانی با مشکل مواجهاند و مردم این شهر(کوهدشت) از طرحهای تحولی دولت برای ارتقای سلامت مردم بهره نبردهاند، تا جایی که تنها بیمارستان کوهدشت وضعیت نامناسبی دارد.”
خبرنگار هم میداند که استاد پرت میگوید. میپرسد برای ادعای تان آماری دارید که ارائه بدهید؟ برای اقتصاددانان، دنیا به آمار و ارقام خلاصه شده است، اما جواب سعید لیلاز به عنوان یک اقتصاددان در نوع خودش بسیار جالب توجه است، ایشان تاکید میکند: “وقتی بانک مرکزی آماری نداده، یعنی من هم به طریق اولی آماری ندارم اما حدس من این است که از اول سال رشد اقتصادی ما مثبت بوده است(!!)” و باز مدعی میشود: “تورم در کشور ما به شدت در حال کاهش است” و در ادامه همین جور برای خودش میبافد: “… باید توجه داشت اگر رشد اقتصادی اتفاق بیفتد و ما یکی از اعضای … خانوارها را شاغل کنیم به معنای این است که درآمد این خانوار را از صفر به بینهایت تغییر دادهایم.” امیدوارم که خوانند توجه کرده باشد با در آمد یکی از خانوار چهار نفره مثلا با دریافتی ماهانه یک میلیون تومان چطور معادله حل میشود و صفر به بی نهایت منتهی میشود!
سعید لیلاز با بی رحمی که خاص اقتصادانان است در مورد یارانه نقدی یادآور میشود: “من معتقدم یکی از دستاوردهای بسیار خوب دولت در یکسال گذشته همین کنترل یارانهها بوده… یارانهها شبیه بمبی در ساختار اقتصاد جمهوری اسلامی شده بود که میتوانست همهچیز را خراب کند…نمیشد پرداخت یارانه را حذف کرد؛ پس سیاست دولت در زمینه یارانه سیاست قابل دفاعی است؛ باید توجه داشت که( خدا را شکر!) ارزش یارانه نقدی هم بهتدریج در حال کاهش است… آقای روحانی بهخوبی از شکنندگی شرایط اجتماعی ایران آگاه است و برای همین با وجود عدم اعتقاد به پرداخت نقدی یارانهها، این کار را برای حفظ آرامش اجتماع ادامه میدهد.” و در مورد دستمزدها میگوید که افزایش دستمزد به تورم بیشتر منجر نمیشود: “نباید از تبعات افزایش حقوق کارگران و کارمندان بترسیم چون واقعا تبعاتی ندارد. هر کسی میگوید افزایش حقوق کارگران باعث تورم میشود دروغ میگوید و اشتباه میکند” اما برای آسودگی خیال کارفریان بلافاصله بی پرده میگوید افزایش دستمزدها را کارفرمایان محترم میتوانند جبران کنند: ” حقوق کارگران آنجا ممکن است اثر منفی بگذارد که تولید را از اقتصادی بودن و به سود بودن برای کارفرماها بیندازد، البته وقتی سهم حقوق کارگران در قیمت تمامشده بین هفت تا ١٥درصد است شما اگر یک سوم حقوق کارگر را اضافه کنید فقط سهدرصد قیمت تمام شده بالاتر میرود، یعنی اگر میانگین سهم حقوق کارگر در قیمت تمام شده ١٠درصد باشد با افزایش ٣٠درصدی حقوق آنان، تنها سهدرصد به قیمت تمام شده کالاها اضافه میشود؛ که اگر رشد اقتصادی داشته باشیم این سهدرصد هم اثرش در بهبود بهرهوری(شما بخوانید استثمار) جذب شده و اثر آن در قیمت فروش صفر میشود… متاسفانه کسی به این حرفها گوش نمیدهد.”
اقتصاددانان را رسانه های بورژوازی هر چه که بنامند یک چیز مسلم است، ایشان از روابط ستمگرانه نظام سرمایه داری منتفع میشوند. درآمد ایشان وقتی تامین میشود که هر چه بهتر و بیشتر بتوانند خاک درچشم توده مردم بپاشند. نظامی که بر اساس بهره کشی استوار است چنین کارشناسانی لازم دارد. برای خلاصی از این “سیاه بازی” و سیاهکران هیچ راهی بجز دگرگونی بنیانی این نظام وجود ندارد.