جدید ترین
Nasser-Asghari

ناصر اصغری

nasser_asgary@yahoo.com

پرونده سازی های جدید برای رسول بداقی و بهنام ابراهیم زاده و یک نکته درباره سیاست

Nasser-Asghari
ناصر اصغری:

در ادامه اذیت و آزار بدون وقفه فعالین کارگری دربند، شکنجه گران رژیم اسلامی جهت ایجاد فشار هر چه بیشتر، “اتهامات” جدیدی وارد پرونده رسول بداقی و بهنام ابراهیم زاده کرده اند. اسماعیل عبدی، دبیر کل “کانون صنفی معلمان” نوشته است: “در اردیبهشت امسال پیمان حاج محمود عطار وکیل این کانون، با ارائه ی مستندات قانونی اعلام کرد که رسول بداقی طبق قانون باید در شهریور ٩٣ آزاد شود. با اعلام این خبر موجی از شادی بین فعالان صنفی و خانواده ی فرهیخته بداقی ایجاد شد. در حالیکه فرزندانش چشم انتظار آزادی پدرشان در انتهای تابستان هستند، متاسفانه برخی از مسئولان مرتبط با پرونده با استناد واهی دریافت جایزه و کمک مالی از به گفته ی خودشان “خارج نشینان” توسط کانون صنفی معلمان برای ارائه به رسول بداقی، دادن مرخصی و آزادی ایشان را منتفی دانسته اند.” “کمیته دفاع از بهنام ابراهیم زاده” هم در اطلاعیه شماره ٢٧ خود، در مورد اتهامات تازه به بهنام ابراهیم زاده آورده است: “در چند روز اخیر ماموران امنیتی زندان اوین برای بهنام پرونده سازی جدید کردند و اتهام جدید بهنام اغتشاش در زندان است که از سوی مقامات زندان اوین به بهنام ابلاغ شد. بهنام ابراهیم زاده با اینکه در شرایط جسمی‌ وخیمی به سر میبرد و به شدت از ناحیه سر، کلیه‌ها و روده‌ها دچار مشکل است اما در اعتراض به تبعید به بند ٢٠٩ و شرایطی که ماموران امنیتی داخل زندان برایش ایجاد کرده اند چه در درون زندان برای خودش و چه بیرون زندان برای خانواده‌اش از تاریخ ١٧ مرداد ماه دست به اعتصاب غذا زده است.”

هدف از زیر اخیه گذاشتن فعالین کارگری دربند و کلا زندانیان سیاسی، ایجاد رعب و وحشت در میان جامعه ای است که دیگر توان تحمل این همه سرکوب و فقر را ندارد. محاسبات جمهوری اسلامی این بود که با به بند کشیدن رهبران اعتراضات کارگری و فعالین اجتماعی، صدای اعتراض را خاموش و رعب و وحشت بر جامعه حاکم کند. اما نه تنها چنین نشده است، بلکه همین رهبران و فعالین کارگری، رهبران اعتراضات در دل زندان هم شده اند. “اغتشاش”ی که بهنام ابراهیم زاده به برپایی آن متهم شده، شرکت وی در اعتراض زندانیان بند ٣٠٥ زندان اوین و سر تعظیم فرود نیاوردن، حتی در بدترین شرایط جسمانی و روحی و روانی ای که رژیم جمهوری اسلامی بر او خانواده اش تحمیل کرده، می باشد. برای این همه مقاومت و استواری ای که بهنام از خود نشان داده، باید سر تعظیم فرود آورد و کلاه از سر برداشت!

“کمیته دفاع از بهنام ابراهیم زاده” از ما می خواهد که در هر کجای دنیا که هستیم “از هیچ کوششی در راستای حمایت از بهنام دریغ نکنیم و به هر شکل ممکن صدای اعتراض او باشیم.” بهنام صدای زنان و مردان و کودکانی است که در بیحقوقی دست و پا می زنند و تشنه آزادی هستند. بهنام را تنها نمی گذاریم و در هر جمعی که حضور پیدا کنیم، به جهانیان خواهیم گفت در ایران بر سر فعالینی که صدای انسانهای بیحقوق شده اند، چه می آورند!

به گرو گرفتن زندگی کارگران دربند
در اواسط سال ٩٣ هستیم و درست در چنین روزهائی در سال ٨٨، رژیم اسلامی رسول بداقی که از سازماندهندگان اجتماعات بزرگ معلمان جلوی مجلس اسلامی بود را دستگیر کرد تا بخیال خودش اعتراض معلمین را “خاموش” و کودکان رسول بداقی را از نان خوردن بیاندازد. به همین جهت این رژیم عاشق تباهی نمی تواند ناظر این باشد که کسانی در “خارج کشور”(!) به دفاع از یک زندانی سیاسی برخیزند و به کودکان گرسنه ایشان کمک مالی کنند.
هر کسی که به نیت جمع آوری کمک مالی به رسول بداقی و دیگر فعالین کارگری دربند به من مراجعه کند، با کمال میل کمک خواهم کرد و به همه کسانی که به کوری چشم جمهوری اسلامی چه به خارج کشور آمده اند و چه در آرزوی سرنگونی این رژیم در داخل ایران هستند و منتظر آزادی رسول بداقی و دیگر رفقایش هستند، درود می فرستم و می خواهم بیشتر از همیشه هوای خانواده رسول بداقی، بهنام ابراهیم زاده و دیگر فعالین کارگری دربند را داشته باشند. این رفقا نه بخاطر منافع شخصی خود، که بخاطر دفاع از یک زندگی شرافتمندانه و انسانی برای همه است که با جمهوری اسلامی در افتاده و به زندان افتاده اند. دفاع از این عزیزان وظیفه همه ماست!

زندانیان سیاسی و سیاست
شاید پرداختن به یک نکته مهم – تا حدودی مستقیما نامربوط به شرایط مشخص دو زندانی سیاسی بالا – در نوشته اسماعیل عبدی که در یادداشتی به فشارهای جمهوری اسلامی به فعالین کارگری اشاره دارد، نالازم باشد؛ اما به نظر من باید به این مسئله برای همیشه جوابی داده شود.

اسماعیل عبدی در پاراگراف اول نوشته خود آورده است: “رسول بداقی، عضو هیات مدیره کانون صنفی معلمان؛ از فرهیخته ترین و صنفی ترین معلمان کشور است. او در کنش اجتماعی خود همواره شفاف، کاملا صنفی و غیر سیاسی عمل کرده است و متاسفانه تا کنون در پیگیری وضعیت فرهنگیان کشور با دشواریها و ناملایمات بسیاری رو به رو شده است.” این “صنفی ترین” و “کاملا صنفی و غیرسیاسی” در مواجه با جمهوری اسلامی چیست و قرار است چه مشکلی را حل کند؟ ابراز عدم موافقت با یک دولت و سیاستهایش سیاسی است و تشکل معلمان باید برای همین حق، در کنار دستمزد و بیمه و غیره و غیره مبارزه بکند، نه اینکه قرآن قسم بخورد که “خیر، ما سیاسی نیستیم!” خود رسول بداقی، در کنار بهنام ابراهیم زاده، مجید توکلی، سعید ماسوری، حشمت طبرزدی، رضا شهابی، شاهرخ زمانی، خالد حردانی، زانیار و لقمان مرادی و دهها و صدها زندانی سیاسی دیگر، از زمان به گروگان گرفته شدن تا کنون، به دهها سیاست رژیم اسلامی اعتراض کرده و امضای خود را پای نامه های اعتراضی متعددی گذاشته اند.

از این گذشته، در قاموس جمهوری اسلامی، “اعتصاب حرام است” و به شهادت همین نوشته اسماعیل عبدی “پرونده سازی علیه رسول بداقی” که می نویسد: “این فعال صنفی معلمان ابتدا در اسفند ٨٥ در بزرگترین اجتماعات معلمان کشور جلوی پارلمان – در اعتراض به اجرا نشدن قانون نظام هماهنگ توسط دولت احمدی نژاد … سپس در وقایع سیاسی کشور در شهریور سال ٨٨ در اداره ی آموزش و پرورش اسلامشهر دستگیر و پس از تفتیش منزلش توسط نیروهای امنیتی روانه ی زندان اوین شد. و در شعبه ١٥ دادگاه انقلاب توسط قاضی صلواتی به اتهام تبلیغ و تبانی علیه نظام و تجمع غیر قانونی به شش سال حبس محکوم شد.” رسول بداقی همانند هزاران معلم دیگر در “اعتصاب حرام” شده شرکت و در سیاست دخالت کرده است. او همانند میلیونها معترض دیگر، در شهریور سال ٨٨ در اعتراضات شرکت کرده است. این حق ایشان و هر معلم و معترض دیگری که فکر می کنند حقشان ضایع شده، اعتراض بکنند! باید از همین دفاع کرد. چرا وقتی که کل ستون و ارکان نظام اسلامی به لباس پوشیدن و کشمکش بر سر چند و چون حجاب بند است و همه ارکان و راه و رسم زندگی کردن سیاسی می شوند، اعتراض به بیحقوقی، صنفی می شود؟! این از کجا آمده است؟! این دفاع از رسول بداقی و یا دیگر زندانیان سیاسی و فعالین دربند نیست. نباید به این فشارها تن داد، همچنانکه رسول و بهنام تن نداده اند. نباید به این تله افتاد که گویا دریافت کمک مالی از دلسوزان جنبش کارگری جرم است. باید با زبانی دراز و حق به جانب از همین کسانی که پرونده می سازند گفت که چرا پول دادن به حماس و حزب الله صواب و وظیفه است اما کمک کردن به هم طبقه ای ها جرم محسوب می شود؟! باید خواست که همین ها توضیح بدهند که چرا گرسنه نگه داشتن کودکان رسول بداقی جرم نیست، اما کمک کردن معلمان و کارگرانی که به خارج تبعید شده اند به خانواده رسول بداقی جرم است؟! اصلا چرا رسول را زیر اخیه گذاشته اند بدین علت که کسانی به خانواده او کمک کرده اند؟ باید همینها را بچالش کشید.

فعالین کارگری و تشکل‌های آنها باید حق بجانب در مقابله با اذیت و آزار فعالین کارگری به جامعه فراخوان بدهند که اعتراض کنند. به رژیمی اعتراض کنند که به اقرار و اعتراف سران امروزی اش، دو سال پیش میلیاردها دلار اختلاس کرده و اختلاس کنندگان سر و مر و گنده در خیابانهای این کشور قدم می زنند و سیاست تعیین می کنند، اما ما را بخاطر کمک به دوستانمان برای جلوگیری از گرسنگی، زیر فشار و اذیت و آزار بیشتر می گذارند. فراخوانهایی از این قبیل قطعا موجب حمایت هر بیشتر مردم از تشکلات کارگری خواهد شد.
١٦ اوت ٢٠١٤

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *