یاشار سهندی:
اتحادیه آزاد کارگران اعلام کرد: “پس ازگذشت یک هفته اعتصاب گسترده ی کارگران نورد پروفیل ساوه، رستمی مدیرعامل قدرتمند وصاحب نفوذ کارخانه که باغرور وسرمستی ناشی از ارتباط با مراکزقدرت به خواست کارگران همواره بی اعتناء بوده، … در جمع کارگران اعتصابی حضوریافت وبه خواسته ها وصحبت کارگران گوش کردوبا آنان به گفتگوپرداخت.بدنبال چانه زنی وکشمکش بسیارکارگران اعتصابی با مدیرعامل که سعی درتوافق با حداقل مطالبات ممکن با کارگران را داشت مقاومت وپافشاری کارگران، بالاخره به عقب نشینی رستمی منجرشد و کارگران به مطالبات اصلی خود دست یافتند.جدا از یکماه حقوق و تمدیداعتباردفترچه های درمانی، که طی روزهای قبل انجام شده بود،مدیرعامل متعهدگردید دوماه مبلغ عیدی وپاداش را تا حداکثریکشنبه هفته آینده بحساب کارگران واریز نماید.درمقابل خواست کارگران برای پرداخت دستمزدهای معوقه هر٢٠ روزیکبار، مدیرعامل قول دادکه تا تیرماه کلیه معوقات را پرداخت نماید.٤% مبلغ مربوط به مشاغل سخت وزیان آوربرای تامین بازنشستگی کارگران، به سازمان تامین اجتماعی پرداخت گردد.هیچکس بخاطر شرکت وفعالیت دراعتصاب اخراج نشود وحقوق یک هفته اعتصاب محاسبه وپرداخت گردد.مدیرعامل ماهی یکبار درجمع کارگران حضوریافته وبه خواسته های آنان توجه نماید.”
این خبر البته برای آنها که واقعا دردشان طبقه کارگر است، خبر بسیار مسرت بخشی بود اما برای آنها که مدعی “مدافع طبقه و آرمانهایش” هستند هیچ ارزشی نداشت چرا که وقتی در اینترنت در مورد حمایت از این اعتصاب مشخص سرچ کنید، در کمال تعجب و تاسف یک بیانیه خشک و خالی از ایشان پیدا نمی کنید. این موضوع است که فریاد یکی از رهبران اخراجی و کارگران نورد پروفیل ساوه را بلند کرده است که “بدون قید و شرط فقط حمایت کنید.”
این فریاد فعال کارگری شاپور احسانی راد میباشد. خطاب ایشان به “مبصران اجتماعی”، به همه آن کسانی است یک چیزهایی خوانده اند اما نفهمیدند که چه بوده و برای چه نوشته شده است. ایشان در همه این سالها از “طبقه کارگر تا به آخر انقلابی” به یک طبقه مفلوک و ناتوان رسیدند که برای رنج مقدس شان میتوان گریست! و در همه این سالها تا جا داشته ما کارگران را مورد شماتت قرار دادند که آگاهی طبقاتی نداریم! در صورتی که “… اعتصاب پیروزمندانه کارگران پروفیل ساوه و هر اعتراض، اعتصاب و تجمع کارگری که در ایران صورت (می گیرد)… تحسین برانگیز و قهرمانانه می باشند و شور وشادی و امید به دنیای بهتررا برای مردم به ارمغان می آورد” این اما به سادگی ندیده گرفته میشود. اما، اگر در جایی یک فعال کارگری دیگر، به زعم ایشان خودش را فروخت، مسئله ای میشود بسیار حاد وبهانه ای که ایشان عرض اندام کنند. از سوی دیگر ثابت کنند که ما کارگران آنقدر ناآگاه هستیم که حواسمان نیست که به شدت در معرض فسادیم! دو سه هفته پیش منصور اسانلو در یکی از برنامه های تلویزیون اندیشه، به گفته ایشان در مقابل یک هدیه ( ظاهرا صد هزار دلاری) به گریه افتاده و ایشان قول داده که این پول در جهت مبارزه کارگران ایران صرف شود. واویلایی راه افتاد؛ عنقریب گویی یکباره جنبش کارگری نیست و نابود شد آن هم فقط با صد هزار دلار، جنبش یک طبقه که با صد هزار دلار این دست و آن دست شود، انصافا باید به حالش گریست! اما یک اعتصاب قدرتمند که جنبش یک طبقه را یک گام به جلو برد، اصلا دیده نمی شود. اعتصابی که فرماندار و همه عوامل سرکوب حکومت را به مجیز گویی کارگران میکشاند آن هم درست کمتر از یک ماه از بگیر و ببندها اول مه که امید داشتند صدای کارگران را کسی نشنود، این اعتصاب شکل گرفته و تا اینجا پیروزمندانه به پایان رسیده است. ایشان اگر هم روزی این اعتصاب را ببینند فوری با ذره بین میگردند تا “نقطه ضعف های” آنرا برجسته کنند. ظاهر امر نیت خیر در میان است تا در اعتصاب بعدی تکرار نشود!؟ دوستی خاله خرسه!
ایشان نمی توانند فعال کارگری مانند شاپور احسانی راد را درک کنند وقتی میگوید “اعتصاب و مقاومت شگفت انگیز کارگران پروفیل و دیگر کارگران را باید در بستر عینی و شرایط امروز دید تا موجب تحسین و حیرت همگان قرار گیرد وقتی تیغ تیز قرارداد موقت یکماه روی گردنت باشد وقتی که ندانی که فردایی هست یا نیست وقتی که کار نیست و بیکاری، گرسنگی است و مایه ذلت.” ایشان نمی توانند بفهمند که چه انرژی عظیمی میطلبد، چه ازسوی کارگران و چه از سوی رهبران آنها، در یک چنین شرایطی دست به اعتصاب بزنند. آنهم درزمانی که بسیاری از رهبران کارگری یا در زندان هستند یا اخراج شده اند و بسیار مهم تراینکه توده کارگر که از نظر استخدامی هیچ ثباتی ندارد و به کوچکترین بهانه ممکن است کارش را از دست بدهد. بسیار شنیده میشود که “اندیشمندان برجسته بورژوازی” در مقام جامعه شناس و فعال سیاسی و حقوق بشری و استاد دانشگاه و… اظهار نگرانی میکنند که خشونت خیلی چیز خوفناکی است. اما اگر کسی میخواهد مزه خشونت را با تمام وجودش درک کند باید دلهره و دلواپسی از دست دادن کار را تجربه کند ( چیزی که در نظر نظریه پردازان بورژوازی خشونت نیست بلکه فرصت خوانده میشود که البته هر کس زرنگ باشد و موقعیت طلب، میتواند بیکار نباشد!) و خشونت بغایت خشن تر از این وضعیت این است که کار داشته باشی اما دستمزدت را به هزار یک ترفند پرداخت نکنند. مسئله ایی که سخت به مذاق “کارآفرینان ایرانی” خوش آمده اما برای من کارگر خشونتی است وصف نشدنی “… وقتی نیمه شبی همکارت را به صورت اتفاقی می بینی که در سطل زباله ها دنبال چیزی میگردد. وقتی که خانمی که سوار خود روات شده، میگوید شوهرم در پروفیل حقوق نگرفته و… وقتی که زندگی نکبت بار کسانی که قبلا اعتصاب کرده و اخراج شدند پیش چشمت باشد، وقتی ٢٠ یا٢٨ سال سابقه داشته باشی واگر اخراج شوی تمام عمرت و زندگی ات نابود خواهد شد. وقتی […] آدم فروشی، ریاکاری، تظاهر و دروغ را نرم اجتماعی شده باشد وقتی که می دانی این کارگر چه مرگش است که نمی تواند از جای خود تکان بخورد…آن وقت دشمنی ات از سیستم نفرت انگیز سرمایه داری به آتشفشانی مهار نشدنی تبدیل میشود و نمی دانی چطور قلب خود را بشکافی تا زمین وزمان باورت کنند” (شاپور احسانی راد) اینها همه اما فقط احساس دلسوزی “مبصران اجتماعی” را برمی انگیزد و گر نه یک جمله مینوشتند که ما از کارگران نورد پروفیل ساوه حمایت میکنیم، یک حمایت ساده. اما دریغ!
در واقعیت به هنگام اعتصاب است که یکباره همه کارگران درگیر با آن، متوجه میشوند که همه “نظام” مقابل شان است. آنجا متوجه میشوند کارفرما و مدیر یک فرد نیست، یک طبقه و یک دولت با همه توان سرکوبش است. همین جاست که آگاهی طبقاتی شان فوران میکند.( اشتباه نشود قرار نیست در طول اعتصاب یا بعد از آن حزب طبقه خودشان را بسازند، این ظاهرا ملاک این است که آگاهی طبقاتی کامل شده!) در جریان اعتصاب و در طی بحث ها و جدل ها که چه کنیم و چه نکنیم، در عمل واقعی کارگران متوجه میشوند که این کارفرما و آن جناب سروان که با دسته نظامی اش آنطرف خیابان ایستاده است، با کسی شوخی ندارند و میزنند، و این صرفا از “خباثت فطری” شان نیست، امر طبقاتی شان است. و اگر کارگر کوتاه نمی آید، اتحاد طبقاتی اش را حس میکند، و این یعنی آگاهی طبقاتی. مبصران اجتماعی نمی توانند درک کنند وقتی کارفرما و مدیرعامل و فرماندار اول ماجرا با توپ و تشر جلو می آید و بعد از مشاهده قدرت اتحاد کارگران، یکباره موش میشوند، چه قدرتی کارگران در وجود (اجتماعی) خود حس میکنند. اما ظاهرا “همه کسانی که هر وقت وجدان درد میگیرند نسخه و دستورالعملی برای رهایی تو تجویز میکنند” فکر میکنند آخرین حرف را ایشان میزنند و آخرین حرف شان همان حرف ابتدای شان است که کارگران هنوز افق طبقاتی شان شکل نگرفته و اگر یکی از همین روزها شنیدید که گفتند کارگران میتوانستند در همین زمان عوض اینکه بروند جلو فرمانداری و در شهر راهپیمایی کنند، “کمیته کارخانه” در نورد پروفیل ساوه راه می انداختند، هیچ تعجب نکنید. چون بهرحال بی عملی خودشان را باید یک جور توجیه کنند و گناه این بی عملی حتما به گردن کارگران است چون به باور ایشان کارگران آگاه بر منافع طبقاتی شان نیستند.
خواسته کارگران خیلی ساده است، و همنوا با نماینده کارگران شاپور احسانی راد میگوییم:” اما حکم طبقه کارگر به تمام انسانهای آزاده و شریفی که ادعای حمایت از کارگران ایران را دارند این است که از کارگران بدون قید و شرط فقط حمایت کنید فقط حمایت کنید فقط حمایت کنید این است پیام کارگرانی که ازخشم و نفرت و کینه طبقاتی جانشان به لب رسیده است …”