انترناسیونال 875
نامه موسوی خوئینیها به خامنهای در مطبوعات داخلی و رسانه های فارسی خارج کشور بازتاب گسترده ای یافت و با واکنش تند جناح مقابل روبرو شد. رسانه های جناح مقابل از جمله کیهان شریعتمداری و رسالت با لحن تند و تحقیرآمیزی به او تاختند. در مقابل این حملات اما،واکنشی از سوی او و هم مسلکانش در جناح موسوم به اصلاحات صورت نگرفت. روشن شد که او برای تغییر چیزی و مقاومت در مقابل امری پا پیش نگذاشته بود. وی کمترین توهمی به اینکه خامنه ای به ندای وی گوش دهد و در سیاست و روش خود تغییری ایجاد کند، ندارد. بنابراین، سئوال این هست کهدلیل و ارزش مصرف چنین اظهار لحیه ایدر چیست؟
این نوع اظهار لحیه ها بیش از هر چیز نشانگر وحشت از سقوط حکومت و سرنوشتی است که در انتظار دست اندرکاران آنست. چنین اظهار لحیه هایی صرفا تقلایی برای اعلام برائت از حکومت در مقابل مردم است. این نامه خطاب به خامنه ای نبود. این نامه خطاب به جامعه نوشته شده بود. این نامه، آه و ناله های جناحی از حکومت است که در خیزیش دیماه 96 بانگ رسای شعار ” اصولگرا، اصلاح طلب دیگه تمامه ماجرا” را شنیده است و با خیزش آبمان 98 و یورش مردم به مراکز دینی، سیاسی و نظامی و اقتصادی رژیم بر خود لرزیده است وپایان کار خود و حکومتش را در مقابل خود دیده است. این هذیان نامه سیاسی یکی از سران و کارگزاران حکومتی رو به موت است. چنین اظهار لحیه هایی هم تازگی ندارد. برای مثال پیشتر و پس از خیزیش دیماه 96 جوادی آملی از روحانیون بلند پایه گفت : “اگر مردم قیام کنند ما را به دریا میریزند”. پس از خیزش دیماه 96 سرنگونی کابوس کل حکومت و همه جناح های آن شده است.
برخی، و از جمله کیهان شریعتمداری نگارش این نامه را آخرین میخ تابوت اصلاحات معنی کرده اند. چنین چیزی صحیح نیست. تاکید بر آن از سوی شریعتمداری نیز نوعی رندی سیاسی است. آخرین میخ نه با انتشار این نامه، بلکه با فریادهای اصلاح طلب، اصول گرا دیگه تمامه ماجرا در خیزش 96 بر تابوت اصلاحات کوبیده شد. مردم از آن پس و بدون هیچ حائلی در مقابل کل حکومت قرار گرفتنند و در آبان 98 دستبکار پایان دادن به آن شدند.
علیرغم این، نامه موسوی خوئینی ها از نظر سیاسی مهم و تاثیر گذار است. روانشانی و روحیات حکومت را بنمایش میگذارد. تصویر مهره ها و کارگزاران رژیم از روند اوضاع را منعکس میکند.معروف است کهخوئینی ها کمتر آفتابی میشود و بندرت اظهار نظر میکند،اما مهمترین فرد جناح اصلاحات است. از مهره های کلیدی نظام و از معماران و سیاست گزاران آن در ابعاد کلان بوده است. او در حمله به سفارت آمریکا نقش داشته است. دادستان کل کشور بوده است. عضو شورای سرپرستی صدا و سیما بوده است. در رد صلاحیت ها در انتخابات اولین ریاست جمهوری مشارکت داشته که آن رویه در ادامه، به نظارت استصوابی منجر شده است. او در اصلاح و تدقیق قانون اساسی و غیره نقش داشته است. بنابراین، این نامه را نه فقط بعنوان آه و ناله های یک جناح و اعلام برائت از حکومت در مقابل مردم، بلکه بعنوان نشانه ها و رعشه های حکومتی رو به موت باید تلقی کرد. او خطر سرنگونی را دیده و به سرنوشت نظام و آینده خود فکر میکند.
ایشان خوب میدانند که خامنه ای گوش شنوایی ندارد. راهی برای نجات حکومت متصور نیست. کوتاه بیایند سرنگون میشوند. سیاست تا کنونی را ادامه دهند مردم جری تر میشوند و با شدت بیشتری به آنها حمله خواهند کرد. او میداند که سرنگون میشوند و میداند که راه فراری نیست و به این نحو از جنایات و اجحافات حکومت اعلام برائت میکند.
نامه خوینی ها را باید در متن نارضایتی عمیق و گسترده ایکه بویژه بعد از تحولات 96 و 98ایجاد شده استو رویدادهای دیگر پس از آن، در نظر گرفت. این نامه نکته تازه ای ندارد. اهمیت انتشار این نامه از نگاه مردم در این است که از زبان یکی از بلند پایه ترین روحانیون و معماران و کارگزاران حکومت مرثیه ای برای حکومت سروده میشود. از نظر مردم چنین اظهاراتی به معنی ضعف و تشتت در صفوف حکومت ترجمه میشود. بنزین روی آتش خشم مردم میپاشد. مردم را در موقعیت روحی و روانی و سیاسی بهتری در مقابل حکومت قرار میدهد. عصبانیت جناح مقابل و کیهان شریتعمداریاز انتشار این نامه این است که مردم را برای حمله به حکومت و پایان دادن به کار آن راسخ تر میکند.*