٨ مارس، مصیبت بورژوازی

یاشار سهندی:
شنبه ٨ مارس بود، روز جهانی زن. در کنار اخبار مربوط به اوکراین که در روزهای اخیر در صدر اخبار رسانه ها بود، از جمله رسانه های مانند بی بی سی و صدای امریکا، در شب شنبه این دو رسانه نیمی از یک بخش خبری شان را به روز جهانی زن اختصاص داده بودند تا بطور “ویژه” به آن پرداخته و به حساب خودشان ادای دِینی به زنان کرده باشند. در مورد تحولات اوکراین تلاش بسیاری میشود (مانندهمیشه) مردم را از هر چه تحول هست با ایجاد دلهره از قبیل احتمال شروع جنگ داخلی، تجزیه کشور، شکل گیری جنگ سرد دیگر، زرادخانه های هسته ای روسیه تحت حاکمیت پوتین، تصرف شبه جزیره کریمه توسط “نیروهای نظامی ناشناس”(!) و جلسات اضطراری ناتو برای مقابله با پوتین، و از همه مهمتر مبادا یکی در یک گوشه ای کنترل خودش را از دست بدهد و گلوله ای شلیک بشود واگر اینگونه شود چه خواهد شد و و… بترسانند؛ دریک چنین جو هراسناکی که آفریدند، در مورد ٨ مارس خواستند بباورانند که اگر همچین روزی هم هست اساسا بخاطر وجود زنانی مانند میشل اوباما و آن سانگ سوچی و ملکه انگلستان و بانوی درگذشته آهنین خانم تاچر و صد البته خانم زهرا رهنورد است که گویا ایشان همگی “فعل خواستن را هجی کردند”!
صدای امریکا با اشاره به اعتصاب کارگران زن در امریکا در سال ١٨٥٧ بدون یادآوری این موضوع که چگونه با سرکوب پلیس امریکا مواجه شد، یکباره صد سال مبارزات زنان درز گرفته شود و گفته شد در سال ١٩٧٥ سازمان ملل این روز را روز زن اعلام کرد! خب با همچین تاریخی معلوم است که برنامه ویژه در مورد ٨ مارس چگونه برنامه ای خواهد بود. از زنان سیاستمداری مانند مرکل گفته شد، تا بانوی اول امریکا میشل اوباما، تا خبر مسرت بخش افزایش تعداد زنان میلیارد جهان به ١٨٥ نفر ( مقایسه کنید با آمار میلیاردی زنان فقیر) که ٤٠ تای آنها ساکن امریکا هستند؛ بهرحال میگویند امریکا سرزمین فرصت های طلایی است که در مقابل دویست میلیون جمعیت، ٤٠ نفر شان ( شما بگیر ١٠٠ نفر) میلیاردر هستند. در این برنامه سهم زنان ایران شد قره العین، قمر، پروین اعتصامی مهوش وفروغ فرخزاد و سیمین بهبهانی و زهرا رهنورد. بی انصافی نکرده باشیم البته در کسری از ثانیه، نمایی از چهره اشرف دهقانی نشان داده شد که لابد بی طرفی شان را ثابت کرده باشند. بعد هم خانم حقیقت جو ویک مهمان دیگر از وظایف متقابل دولت اسلامی و نهادی ها غیر دولتی گفتند. در بی بی سی در مورد حجاب صحبت شد. مجری که طبق منشور مخفی بی بی سی بیطرف بود از خانم صدر پرسید: میگویند حجاب مهم است آیا واقعا اینگونه است درحالی که مسایل مهمتر از حجاب وجود دارد و توجه داشته باشیم که بخاطر حجاب حضور زنان در جامعه گسترده شده است؟ خانم صدر که ظاهرا زن دنیا دیده ای است گفت: چه در زمان شاه چه اکنون حضور زنان در جامعه هیچگاه بیشتر از ١٣ درصد نبوده و بخاطر همین حجاب، بسیاری از زنان خانه نشین شدند. مهمان دیگر بی بی سی پژوهشگر دینی (حجت اسلام سابق) اشکوری بود، این دو تن همین جور محض رضای خدا کنار هم ننشسته بودند که البته این از سیاست بی طرفانه بی بی سی نشات میگرفت! جناب اشکوری اظهار داشت حجاب چیز مهمی نیست بلکه “چند متر پارچه” است که حکومت آن را به یک مسئله عقیدتی تبدیل کرده است. وبرای اینکه خیال همه را راحت کرده باشند فرمودند: “کلا جمهوری اسلامی به آخرین مسئله ای که پاسخ خواهد داد همین حجاب است.” خانم صدر تاکید کرد اما زنان با مقاومت شان حکومت را وادار کردند که مسئله اولش باشد و ایشان اشاره به آماری کرد که حاکی از وسعت دستگیری و زندانی و شکنجه زنان بود. خانم صدر تاکید کرد که بخشی از زنان کاملا آگاهانه با پس زدن روسری شان به جنگ حکومت رفته اند. بعد هم بی بی سی به افغانستان اشاره کرد و گفت حامد کرزی بزرگترین حامی زنان در افغانستان بوده ( به گفته بی بی سی کررزی گفته مردان اگر راست میگویند، غیرت دارند- این غیرت را من اضافه کردم!- به مقابله به امریکا برخیزند نه اینکه به زنان خشونت روا دارند!) و گویا با کنار رفتن کرزی و رفتن نیروهای خارجی از افغانستان، آینده تیره و تاری در انتظار زنان افغان است. البته بی بی سی یادش رفته زنان افغانستان در اعتراضات اخیرشان به همین جناب کرزی تاختند که در پی اجرای قانونی بود که خشونت علیه زن را از طرف اطرافیان مردش رسمیت می داد.
البته وقتی قرار است دنیا چنین جلوه داده شود که بر اساس تصمیم ” تصمیم سازانی” مانند کرزی، مرکل وباراک اوباما اداره میشود، نباید هم به مبارزات زنان در هیچ جا اشاره شود. برای همین خیلی راحت صد سال مبارزات زنان محو میشود و در مورد ایران، این مبارزات بی ثمر نشان داده میشود چون جمهوری اسلامی مسئله اش این نیست! نباید از کلارا زتکین ها و روزا لوکزامبورگها حرفی به میان آید نباید گفته شود که این روز را آنها با مبارزاتشان رسمیت دادند و بورژوازی را مجبور کردند که آنرا برسمیت شناسد. نمی خواهند اشاره کنند که در زیر مناسباتی که سازمان ملل بر آن اشراف دارد، میلیونها زن “جسم شان را میفروشند” و در جمهوری اسلامی نیمی از جمعیت در بهترین حالت نصف مرد محسوب میشود و “تصمیم سازی” مانند خانم اشتون بخاطر تعامل سازنده با جنایتکارانی مانند روحانی، چند متر پارچه را دور سر خود میپیچد تا بدین گونه بگوید به من هیچ ربطی ندارد که زنان در ایران تحقیر و شکنجه میشوند. البته ایشان زن موفقی است و صد البته قرار است در مورد حقوق بشر هم تذکراتی بدهد!
این رسانه ها مواظب هستند از وضعیت زنان کارگر گفته نشود، لابد چون روز جشن است باید از زنهای میلیاردهای گفته شود! نباید از آن دو زنی کارگری گفته شود که از ساختمان ٦ طبقه در تهران برای نجات از آتش سقوط کردند و کشته شدند و یا دهها کارگر زن بنگلادشی در زیر آوار مدفون شدند، چرا که میلیارد شدن زنان و مردان بورژوا به قیمت خون بسیاری از زنان و مردان کارگر تمام شده است. نباید از وسعت پدیده کارگران زن خانگی گفته شود که بدون هیچ حمایتی در مقابل دریافت ١٥تا ٢٠ هزار تومان برای یک روز کاری، راهروها و حیات ساختمان چند طبقه را تمیز میکنند، پدیده ای که روزبروز وسعت میگیرد. از دستفروشی زنان در مترو حرفی به میان نمی آید، چون دلیلی ندارد آنها را آدم به حساب آورد. ازکارگران زن در کارگاههای تولید پوشاک حرفی زده نباید بشود که یکی از بی حقوق ترین بخشهای طبقه کارگر ایران هستند. از کارگران فصلی زن در مزارع وقتی هم حرف به میان می آید چنان می گویند که گویی ایشان از رنج و مرارت و بی حقوقی دلشاد هستند و با برای خشنودی دل شان نشاء میکارند. از خدمات ٢٤ ساعته زنان در خانه حرفی زده نمیشود چون گویا پای عشق مادری در میان است و آیین همسرداری که در آسمانها برای زنان تعیین شده است. از پرستاران چرا کسی باید حرف بزند چون گویا پای عاطفه در میان است وبه فرموده ایشان چون زنان سمبل عاطفه هستند و اتفاقا این ثابت میکند ایشان “ضعیفه” هستند، برای همین از حق وحقوقشان نباید حرف زد، اما اینکه دولت درآمد بسیار وسیعی از همین کار عاطفی به جیب میزند، میشود گوشت تلخی کردن امثال ما! سخت شان است یادآوری کنند که میلیونها زن در کارخانجات بدلیل زن بودن، مورد ستم مضاعف قرار میگیرند و بهانه هم از این بهتر که مرد ایشان ( پدر، همسر وبرادر) کار میکنند و ایشان برای سرگرمی، ستم کارفرمایان را تحمل میکنند.
مصیبت زن بودن یکی و دو تا نیست، اما مصیبتی که زنان کارگر میکشند ناگفتنی است. اما با این وجود با تلاش و همت ایشان روزی مانند ٨ مارس رسمیت یافته نه تلاشهای کسانی مانند تاچر. برای احقاق حق زنان خونهای بسیاری ریخته شده که میتوان به طور نمونه به قتل هولناک روزالوگزامبورک اشاره کرد که او هم اهل سیاست بود اما حرف طبقه کارگر را میزد و به همین خاطر کارد آجین شد. از تاچر به عنوان یک نمونه موفق از زنان نام برده میشود کسی که برای تضمین سود، “عاطفه مادری” را از هم خاطر برد و کودکان بریتانیایی را از شیر روزانه محروم کرد. در این روز سخنانی از تاچر یادآوری شد که از امید میگفت و هزینه آن از زندگی کارگران و کودکانشان پرداخت شد. صد سال دیگر هم پای این رسانه ها بنشینید هیچگاه نامی از کلارا زتکین نخواهید شنید. حالا چرا راه دور برویم، اگر یک کلام از ایشان در مورد مبارزات زنانی مانند مینا احدی شنیدید، بدانید حتما روز رستاخیز است! چرا که مینا احدی صدای زنان اعماق جامعه شده است. با وجود آنکه کسانی مانند شهلا جاهد و فاطمه حقیقت پژوه به قتل رسیدند اما، هنوز فریادشان پژواک دارد چرا که مینا فریاد آنهاست.
اما اتفاقی که در روز ٨ مارس در سنندج افتاد نشان داد که صدای زنان خاموش نشدنی است و ثابت کرد که روزی چون ٨ مارس چگونه پایدار مانده و بورژوازی نتوانسته آنرا خاموش سازد. و این مصیبتی است که بورژوازی باید تحمل کند!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *