تحولات و نشیب و فرازهای سیاسی در افغانستان، معامله مستقیم آمریکا و طالبان تحت عنوان پروسه صلح و سازش تا اعلام همزمان دو رئیس جمهور درکشور، نشانه صریح عمق بحران ساختاری در قدرت سیاسی افغانستان است. تنشهای سیاسی مدام بالا میگیرد و شعلهور میشود و ابعاد تازهای از مناقشات سیاسی را در هرم مافیای قدرت در کشور سبب میشود.
این بند و بست و معاملات و رقابتهای سیاسی، سبب تحمیل بزرگترین مشقت و سیه روزی به مردم افغانستان، سرکوب بی رحمانه هر تلاش سیاسی و اجتماعی برای حتی تخفیف وضع موجود، گسترش فقر و فلاکت و آوارگی و فرار بی سابقه از کشور، کشته و زخمی شدن هزاران غیر نظامی و نظامی، از هم گسیختن شیرازه جامعه و باز گذاشتن دست توحشِ انواع جریانات ارتجاعی، قومی و مذهبی، همراه با ساختار غیرقابل باوری از تبهکاری و فساد مافیای حکومتی گردیده است.
با بر سر کار آمدن دونالد ترامپ، استراتژی ماندگاری آمریکا بعنوان قدر قدرت در افغانستان تغییر کرد. این بار موضوع برای آمریکا نه فقط ماندن و یا رفتن نیروهای نظامی از افغانستان که چگونگی مدیریت و حفظ امنیت منافع استراتژیک آمریکا و متحدین آن در منطقه در میانه رقابتها، اتحادها و دسیسههای بی پایان، از روسیه و پاکستان و هندوستان تا دست درازی مداوم جمهوری اسلامی ایران و عربستان و همه کارگزاران آشکار و پنهان است. این رویکرد در کنار ناتوانی دولتهای دست نشانده آمریکا در افغانستان و تبعات ناشی از آن، تغییر موازنه استراتژیک امریکا با طالبان را شکل داد.
یک جریان هار تروریستی اسلامی، متحد و پشتیبان القاعده، که ضد آمریکاییگری و غرب ستیزی بخش قابل توجهی از فلسفه وجودیاش را تشکیل میدهد، برای دومین بار در تاریخ سیاسی افغانستان از حاشیه به متن سیاست کشانده شد. با مهندسی آمریکا در قطر صاحب مقر و دفتر و دستک شد. رسماً و به نام امارات اسلامی طالبان وارد مراودات دیپلماتیک منطقه شد. ظرف مدت کوتاهی در اثر مماشات و بند و بستهای محرمانه و ناتوانی حکومتی، با پیشروی نظامی به بیش از ۶۰ درصد خاک افغانستان مسلط گردید. امریکا در بزرگنمایی قدرت طالبان تا آنجا پیش رفت که آنرا نیرویی “شکست ناپذیر” جلوه داد و راه ناهموار سازش و مذاکره و معامله با طالبان علیرغم تشدید تهاجم نظامی و تروریستی، هموار شد. ملا عبدالغنی برادر از رهبران تعیین کننده این جریان تروریستی، به تقاضای امریکا، از زندانی در پاکستان آزاد گردید و مستقیما به دوحه در قطر منتقل شد و به عنوان رئیس دفترسیاسی طالبان،نقشی محوری در مذاکرات ایفا کرد.
در عمل و بصورت واقع مضون سیاسی مذاکرات و به اصطلاح نقشه راه سیاسی چیزی شبیه توافقات در کنفرانس بن در سال ۲۰۰۱ است. این توافقات، نقشه سیاسی مذاکرات به اصطلاح بینالافغانی را از همین حالا تعیین میکند.دولت سازی با طالبان مسیر و جهت آینده است.دو مرحلهای بودن خروج نیروهای نظامی خارجی از افغانستان عملا بعنوان شرط توافق تعیین شده است. توافقی بسیار شکننده که هر آن میتواند در نیمه راه متوقف شود. این مسیری است که در توافقات بعدی حکومت با طالبان نیز به کرات تکرار خواهد گردید.
اگرچه در توافقنامه میان آمریکا و طالبان گفته شده که آمریکا گروه طالبان را به عنوان دولت به رسمیت نمیشناسد. پس از ۱۸ ماه چانه زنی و باز گذاشتن دست طالبان در هر جنایتی که برای ابراز قدرت و تحکیم موقعیت لازم داشتند، معامله جوش خورد و در چهار محور اصلی آن رونمایی شد.
۱- طالبان ضمانت عملی بدهد که از خاک افغانستان از سوی هیچ جریانی علیه امنیت امریکا و متحدینش اقدامی صورت نگیرد.
۲-آمریکا و متحدین آن با یک برنامه زمانی معین ۱۴ ماهه از خاک أفغانستان خارج خواهند شد.
۳-درپی این ضمانت، مذاکرات بینالافغانی طالبان با حکومت فعلی آغاز گردد.
۴-آتشبس دائم در پس توافقات بین الافغانیمعین شود.
بسیار واضح است که این توافق علیرغم ادعای آمریکا، طالبان را بعنوان یک حکومت به رسمیت میشناسد و با آن به توافق میرسد. طالبان تعهد کرده است برای جلوگیری از استفاده از خاک افغانستان توسط گروههای مختلف به اعضای خود، از جمله القاعده اجازه نخواهد داد تا از خاک افغانستان برای تهدید آمریکا و متحدان آن استفاده کنند. با گروههایی که تهدیدی برایآمریکا محسوب میشوند همکاری نمیکنند.
حال پس از این معامله، نوبت حکومت افغانستان میرسد که پس از آمریکا برای چانه زنی در تقسیم قدرت وارد مذاکره گردد. تا اینجا طالبان خود را برنده همه عرصهها میدانند. با این تفاوت که این بار در نقش متحد آمریکا پای میز مذاکره با حکومت فعلی افغانستان خواهند نشست.
چرا دو رئیس جمهور؟
مضحکه انتخابات در افغانستان و عدم شرکت بخش وسیعی از واجدین شرایط رأی دهی و شش ماه تعویق در شمارش آراء، از سیزده میلیون واجدین شرایط رأی حدود یک میلیون و دویست هزار نفر آنهم با سیصد هزار رأی غیرقابل تأیید، یعنی در واقع نهصد هزار رأی به اصطلاح واقعی به صندوق ریخته شده، خود نمایانگر اختلافات و کشمکش مافیای قدرت برای کسب موقعیت سیاسی در پسا مذاکره آمریکا با طالبان است.نتیجه به نفع اشرف غنی اعلام شد و عبدالله عبدالله رقیب دیگر، شکست را نپذیرفت و برای ماندن در قدرت تهدید کرد که او هم همزمان اعلام ریاست خواهد کرد. با میانجیگری زلمی خلیلزاد فرستاده ارشد آمریکا، تقسیم قدرت به نفع اشرف غنی بعنوان رئیس جمهور و عبدالله بعنوان ریاست شورای عالی صلح و خروج از قدرت اجرایی کشور، مورد قبول واقع نشد و دو رئیس جمهور همزمان اعلام ریاست کردند. بلبشو و از هم گسیختگی در هرم مافیای قدرت از این عیانتر ممکن نبود. قدرمسلم است که آمریکا غنی را رئیس جمهور میداند و نمیخواهد عبدالله را بعنوان نماینده جریانات جهادی سابق از دست بدهد. اما توافق آمریکا با طالبان و انتخاب اشرف غنی بعنوان ادامه دهنده مصالحه با طالبان، عبدالله و تیم او را در قدرت سیاسی حاکم لازم ندارد. مقاومت عبدالله و و جهادیهای سابق دقیقاً از این ناشی میشود که عملا میان فشار طالبان و مافیای اشرف غنی ناچارند به موضع اپوزیسیون ضعیف و بیآیندهای اسباب کشی کنند.
برای طالبان که سرمست توافقات با آمریکا هستند، این افتضاح سیاسی مانند مائده آسمانی در مذاکرات به اصطلاح بینالافغانی پیش رو است.اینکه چانه زنی آمریکا و متحدین آن با این دو جناح در ارگ و سپیدار به کجا منتهی خواهد شد، در عمل نشان میدهد که تقسیم قدرت در اداره کشور توسط این مافیا تا کجاعمق پیدا کرده است.در وقت خودش در زمان انتخابات، جامعه نشان داد که به هیجکدام از جناحهای حکومتی و شخصیتهای آن اعتماد ندارد وآنها را بعنوان حاکمیت و دولت به رسمیت نمیشناسد.
اکنون اما عملا چهار دولت برای حاکمیت در افغانستان خیز برداشتهاند. امارت اسلامی طالبان که بر ۶۰درصد خاک افغانستان عملا حاکمیت دارد. اشرف غنی و عبدالله مدعی هستند که بر بخش دیگری از ۴۰درصد کشور تسلط دارند و نیز دولت اسلامی “داعش” هم بر قسمتهایی که توانسته از دست رقبای طالب بیرون بیاورد حاکم است.
این جهنمی است که آمریکا و متحدین از کنفرانس بُن، تا کنون پس از نوزده سال حضور نظامی و صرف میلیاردها میلیارد هزینه نظامی و لجستیک و بزن وبکوب روی دست مردم افغانستان گذاشتند و حالا بار سفر میبندند و جامعه زخمی و مصیبت دیده را درسته تحویل گرگهای دست آموز خود میدهند!
پیش بینی نتیجه مصیبت بار “مذاکرات بین الافغانی” چنانچه اصلا متحقق شود، از همین حالا هویدا است. مشخص است که مذاکره کنندگان حکومتی در مقابل طالبان در چه وضعیت رقتباری و با چه تشتتی میخواهند نقشه راه سیاسی در این مذاکرات را تعیین کنند. از همین حالا توافق برای آزاد سازی ۵هزار زندانی طالب توسط اشرف غنی که پیشتر امضای آنرا خط قرمز خود مینامید، مانند برهای سر به راه اعلام شده است.
عبدالله عبدالله و متحدینش محرمانه مشغول چانه زنی برای کسب موقعیتی در تصمیمات اجرایی هستند و آینده ناروشنی در تحولات آتی سیاسی افغانستان بعنوان نماینده احزاب جهادی دارند. این اوضاع موقعیت برتری به طالبان خواهد داد.
طالبان با آنچه که اشغالگر و خارجی و کافر و . . . مینامید توافق صلح امضا کرد اما همین روش را در مقابل حکومت از هم گسیخته نخواهد داشت. مصیبت جنگ، کشتار و انتحار و اختلاف بارها و بارها بیشتر از پیش ادامه خواهد یافت. اینبار تحت نام داعش و یا هر جریان دیگری. ماهیت طالبان نه تنها تغییری نکرده است که اکنون هارتر و وحشیتر از هر وقت دست به جنایت خواهند زد تا حکومت متزلزلتر از پیش به سازش و واگذاری بیشتری درمذاکرات بینالافغانی تن دهد. جامعه مضطرب میداند اولین هجوم به دستآوردهایی است که مردم با پرداخت هزینهای سنگین دردفاع از آزادیهای اجتماعی و حضور نیم بند زنان در جامعه و مطبوعات نیمه آزاد به دست آوردهاند. قربانیان همیشگی توحش تروریسم اسلامی در قبال زد و بند آمریکا و جهادیها و طالبان در درجه نخست حقوق زنان و آزادیهای نیم بند اجتماعی است.بازگشت امارات اسلامی طالبان تحت هر نام و عنوان، در غیاب اعتراضات و جنبشهای اجتماعی پیشرو و مترقی، چپ و سوسیالیست، محتملترین سناریوی سیاسی در افغانستان است.
جمهوری اسلامی ایران و معامله طالبان با آمریکا
علیرغم تردید در اینکه معامله آمریکا و طالبان پایدار باقی خواهد ماند و به نتیجه خواهد رسید یانه. اما نفس آن توافق پیام روشنی برای جمهوری اسلامی ایران دارد که آن بخشی از طالبان که توسط جمهوری اسلامی تقویت و تجهیز میشوند، باید حساب کار دستشان آمده باشد که وقتی طالبان برابر توافقات اعلام شده، به همدستی با القاعده پایان داده است، بنابراین نمیتواند همچنان بخشهایی از آن متحد سیاستها و اهداف جمهوری اسلامی در منطقه باشند.
جمهوری اسلامی بخوبی میداند توافق بده دست آمده با تآیید پاکستان به عنوان آبشخور اصلی طالبان انجام گرفته است. کشمکش پاکستان و آمریکا بر سر این توافق از چشم جمهوری اسلامی پنهان نیست. همین توافق، موقعیت متزلزلی برای جمهوری اسلامی در منطقه ایجاد میکند و به درجه زیادی از نقش آفرینی علنی آن در منطقه خواهد کاست. بخشی از متحدین سابق خود را باید در صفوف طالبان اجباراً از دست بدهد و به خاکریزهای پشت جبهه بازگردد.
برای جمهوری اسلامی ایران بازیگری در آینده سیاسی افغانستان و در منازعات منطقه بسیار حیاتی است و حال دارد، توافقات پنهان خود با طالبان را عملا میبازد.
انترناسیونال ۸۵۹