صد و دومین سالگرد انقلاب اکتبر را هم جشن گرفتیم. واقعهای که در آن کارگر با سرمایهدار در سطحی وسیع رو در رو شد و برای اولین بار در یک چنین جنگی پیروز شد.
انقلاب اکتبر، با همان عمر کوتاهش، چنان شور و شوقی در جهان به پا کرد که سرمایه مجبور شد در هر برخوردش به کارگر، به زن، به کودک، به همه کسانی که مورد ظلم و ستم واقع شده بودند، کوتاه بیاید. شاعر و رمان و نمایشنامه نویس در گوشه و کنار جهان در مدح این پیک آزادی نوشتند. کارگر در وینی پگ کانادا، در سیاتل آمریکا، در آلمان، مجارستان، در ایتالیا و غیره؛ و سرباز در سنگرهای جنگ جهانی اول، برای دفاع از این دستآورد بزرگ بشریت به مقابله با دولت خودی برخاست. انقلاب اکتبر و دستآوردهایش کارگر را برای ایجاد یک دنیای بهتر، در بسیاری از کشورهای اروپائی به میدان آورد و مصمم به تغییر دنیا کرد. برای اولین بار تحقیر زن در گوشه ای از جهان جرم شد. زنان برای اولین بار در سطحی گسترده و جهانی دارای حق رأی شدند. کارگر احساس کرد آقابالاسر ندارد. دست مذهب از زندگی خصوصی انسانها کوتاه شد. از رابطه جنسی افراد جرم زدائی شد.
سالگرد انقلاب اکتبر را بایست برای صد و دومین سال پی در پی جشن میگرفتیم، برای اینکه دنیا همچنان در نابرابری و بیعدالتی دست و پا میزند. باید هر سال و هر روز آن پیروزی مقطعی کارگر را بر قدرت سرمایه جشن بگیریم، یادآوری کنیم که پیروزی بر این دستگاه جنایت امکانپذیر است، برای اینکه دنیا در فضای سمی ترامپیسم، اسلامیسم، اردوغان، پوتین، اسد و امثالهم دیگر قادر به نفس کشیدن نیست. برای اینکه سرمایه برای ادامه دادن به نابرابری و بیعدالتی در گوشه و کنار جهان، در شیلی، ایران، اکوادور، سوریه، هائیتی، عراق، هنگ کنگ، لبنان و غیره و غیره خون انسان را در شیشه کرده است.
جائی خواندم: “فرشته تاریخ فقط نظارهگر است؛ نگاهش به بازیگرانی است که میروند دنیا را تغییر دهند.” جنگ جهانی اول در اروپای اوایل قرن گذشته، که سران دولتهای اصلی اروپا برای منافع چپاولگرانه خود سازمان دادند، ماشین سلاخی میلیونها نفر شد. مارکس که سالها قبل در مطالعاتش به این نتیجه رسیده بود سرمایهداری را نمیشود اصلاح کرد و تنها راه نجات بشر، “تغییر جهان” است، انگار نقش بازیگری در تاریخ را در بحبوحه این کشت و کشتار به بلشویکها و در رأس آن به لنین سپرده است. یادبود و جشن گرفتن سالگرد انقلاب اکتبر در عین حال تأکیدی است بر ضرورت خلاصی از این وضعیت و عقبگردی که سرمایهداری به دنیا تحمیل کرده است. تأکیدی است بر تحزب کمونیستی، و اینکه باید بازیگر این نقش شد. با این همه رشد تکنولوژی و بارآوری، با این همه ثروت و قدرت انسان برای تولید ثروت بیشتر و در عین حال و در مقابل این همه پیشرفت، با این همه نابرابری و بی عدالتی، این همه کشت و کشتاری که با پرچم ملی گرائی، دمکراسی و مذهب به جامعه تحمیل کرده اند، این وضعیت بار دیگر لنین را برای ایجاد یک جامعه سوسیالیستی فریاد می زند.
“فرشته تاریخ” همچنان نظاره گر است. بازیگران ۱۹۱۷ دیگر در صحنه نیستند؛ اما وارثان آن تاریخ عزمشان همچنان جزم است که از این وضعیت عبور کنند. فرشته تاریخ بازیگران دیگری با احزاب دیگری از جنس حزب لنین را می طلبد و این شدنی است. شاید آسان به نظر نرسد، اما راه دیگر و میانبری را نمیشود تجسم کرد!
ناصر اصغری
انترناسیونال ۸۴۰
۲۶ اکتبر ۲۰۱۹