حمید تقوایی:
اقتصاد مافیائی با علامت تجاری “مرگ بر آمریکا”!
“اقتصاد مقاومتی” خامنه ای نام دیگری برای سیاست ریاضت کشی اقتصادی و سفت کردن کمربند ها است. این فراخوان حمله تازه ای به معیشت کارگران و توده مردم است که در انطباق کامل با رهنمودهای بانک جهانی و صندوق بین الملی پول قرار دارد. اما برای آیت الله های میلیاردر برکات اقتصاد مقاومتی بسیار از این فراتر میرود.
ضد آمریکائی گری برای جمهوری اسلامی از لحاظ اقتصادی نتایج دوگانه ای داشته است. بن بست و فروپاشی اقتصاد از یکسو و شکل گیری یک اقتصاد مافیائی پر سود برای آیت الله های میلیاردر از سوی دیگر. جنبه اول در ورشکستگی کارخانه ها و نچرخیدن چرخ تولید و بی تامینی و بی آیندگی سرمایه گذاریها و همچنین در گرانی و تورم و بیکاری و سوق یافتن بخش هر چه وسیعتری از مردم به زیر خط فقر خود را نشان میدهد و جنبه دوم در حسابهای بانکی صدها میلیارد دلاری مقامات که هر از چندی گوشه ای از آن “پرده برداری” میشود.
اولین ثمرات غرب ستیزی برای جمهوری اسلامی گران شدن دلار و سیستم ارز دو نرخی بود که تا کنون میلیاردها دلار به جیب دلالان ارز ریخته است. اما این تنها آغاز کار آیت الله های تازه بقدرت رسیده بود. صنعت مذهب که خارج از دولت با خمس و زکات و موقوفات و نذر و نیاز و مداخل مراقد متبرکه و امامزاده ها به مفت خوری آبا و اجدادی خود مشغول بود با رسیدن بقدرت به یک اقتصاد مافیائی غارت و چپاول منابع ثروت جامعه “ارتقا” پیدا کرد. یک اقتصاد مافیائی با علامت تجاری “مرگ بر آمریکا”! تورم و افزایش سرسام آور قیمت کالاها، بازار قاچاق، رانت خواری و ارتشا و اختلاس و دزدی، بازار سیاه مشروب و فیلمهای پورنو و دیشهای ماهواره ای و دیگر محصولات “فرهنگ ضاله غربی”، همه از ثمرات و برکات مرگ بر آمریکا برای مقامات جمهوری اسلامی است. حتی تشدید تحریمها در این بازار بخور و بچاپ مستقیما به سودهای کلان و انباشت دلارهای بیشتر در حسابهای بیت رهبری و سرداران سپاه و باند رفسنجانی ها و عسگر اولادی ها و غیره ترجمه میشود.
گرانی و احتکار و رونق گرفتن قاچاق و بازار سیاه و اختلاس و ارتشا و فساد دولتی عارضه همه کشورهای در حال جنگ است. اما در جمهوری اسلامی، این عارضه نهادینه شده و مانند یک غده سرطانی بر تمام منابع ثروت جامعه پنجه انداخته است. این غده را باید به همراه کل نظام سرمایه داری در ایران، که جمهوری اسلامی نماینده و مظهر پوسیدگی و گندیدگی، و بن بست و استیصال آنست، از ریشه درآورد.
************************
سوریه و موقعیت باخت باخت جمهوری اسلامی!
” در سوریه تمام دنیا یک طرف است و ایران در طرف دیگر. نیروی قدس یکی از نیروهای پنجگانه سپاه است که ماموریتهای برونمرزی دارد. … بعضیها تز روشنفکری میدهند که حالا این آقا (بشار اسد) برود و یک نفر دیگر بیاید و میگویند فرض کنید مرده، زیرا حقیقت موضوع را نمیدانند.”
قاسم سلیمانی٬ فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران
فرمانده نیروی قدس درست میگوید! مساله فقط یک جابجائی ساده نیست. رفتن اسد ضربه کاری به موقعیت جمهوری اسلامی در ایران و در منطقه وارد خواهد کرد. این حقیقت را فرمانده نیروهای قدس که دستش تا آرنج درخون مردم سوریه است خوب میداند. اما نفس اینکه عده ای از درون حکومت دارند این ساز را میزنند که “فکر کنید اسد مرده است … این آقا برود و یک نفر دیگر بیاید” نشاندهنده اینست که اوضاع به ضرر سیاست حمایت از اسد در حال تغییر است.
این اختلاف نظر در یک جدل علنی دو نماینده مجلس بر سر مساله دخالت رژیم در سوریه بیشتر خود را نشان میدهد:
“سئوال خبر آنلاین از حقیقت پور نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس: اخیرا آقای نبویان اعلام کرده است که ۱٥۰ هزار سوری را به ایران آوردیم و به آنها آموزش نظامی دادیم و ۱٥۰ هزار را همانجا آموزش داده ایم. اینگونه اظهارنظرها چه تبعاتی را به همراه دارد؟
پاسخ: … مقامات جمهوری اسلامی ایران باید با اینگونه اظهارنظرها برخورد کرده و مواضع مناسب را اتخاذ کنند. … کشورهای دیگر از چنین اظهارنظرهایی اینگونه برداشت می کنند که ایران به دنبال پرورش تروریست است در صورتی که چنین موضوعی صحت ندارد.”
این نوع اختلاف نظرها ناشی از رقابتهای جناحی نیست، مساله جدی تر و سیاسی تر است. یکی میخواهد با به رخ کشیدن نیروهای تروریستی اش – نیروی برون مرزی سپاه قدس و آموزش سیصد هزار سوری و غیره- جائی برای خود در منطقه و جهان باز کند و دیگری با انکار و لاپوشانی کردن آن! یکی حمایت از اسد را مانعی برای عادیسازی رابطه با غرب میداند و دیگری عاملی برای امتیاز گیری از غرب! یک جناح خواهان حمایت از ژیم اسد به هر قیمت است چرا که نگران تضعیف موقعیت داخلی و منطقه ای جمهوری اسلامی است و جناح دیگر به رفتن اسد رضایت داده است چون نگران انزوا و تشدید بحران و بن بست اقتصادی و سیاسی حکومت در نتیجه عدم سازش با غرب است. و هر دو هم حق دارند! جمهوری اسلامی از هر طرف که بچرخد ضرر کرده است.
*********************
شاهان کبیر و فاتحین خونخوار!
دوستی از من پرسیده است شما کمونیستها چرا برای فرهنگ ایرانی ارزشی قائل نیستید؟ و بعد هم آدرس لینک یک سایت را برای من فرستاده است با این عنوان: “اگه به کورش کبیر افتخار میکنی کلیک کن”! من به سراغ این سایت نرفتم چون هیچ شاهی را، کبیر یا صغیر، باعث افتخار هیچکسی نمیدانم. معمولا شاهان هر چه از نظرملت خودشان کبیر تر باشند از نظر ملتهای دیگر خونخوار تر و وحشی ترند. اسکندر که فتح میکرد و به آتش میکشید از نظر اهالی مقدونیه و یونان کبیر است و چنگیز از نظر مردم مغولستان! نادرشاه قهرمان ناسیونالیستهای ایرانی است اما مردم هندوستان همان تصویری را از او دارند که ما از چنگیز داریم! درجه کبیر بودن کورش را هم باید از بردگانی که امپراتوری هخامنشی بر گرده آنها برپا شده بود سئوال کرد!
آنچه در فرهنگ مردم همه کشورها قابل احترام است، ارزش نهادن به انسان و انسانیت فارغ از مرز و خاک و تفاوتهای ملی و قومی و نژادی و مذهبی است. احترام به ارزشهائی که با هر زبان و در فرهنگ خاص هر جامعه ای بیان شود، جهانشمول است و همه ساکنین کره ارض را در بر میگیرد و به یکدیگر مرتبط میکند. یعنی دقیقا کاری که اینترنت انجام میدهد. تکنولوژی اینترنت راه ارتباط و همصدائی بین مردم همه کشورها را در مقابله با همه تبعیضات و تفرقه افکنی های ملی و نژادی و جنسی و مذهبی فراهم آورده است. اینترنت هم مثل انسانیت مرز ندارد. “مرزهای پرگهر” را پشت سر بگذارید و بجای ایرانیت، روی انسانیت کلیک کنید!