مبارزات و اعتراضات و کارزار روزانه و مستمر مردم از جنبش درخشان زنان، دانشجویان، معلمان، مالباختگان و بازنشستگان، نویسندگان، رانندگان و پرستاران، خانواده ها و مادران داغدیده گرفته تا، و در راس و پیشتاز همه، مبارزات کارگران محروم از ابتدایی ترین حقوق در کف خیابان ها و کارخانه ها برعلیه این نظام جهنمی جنایت و سرمایه می رود تا کل این نظام خون ریز را به زیر کشد.
در چنین شرایطی همه دست اندرکاران حفظ نظام وهمه آنهایی که هستی اشان در گرو ماندگاری آن است، به تقلا و جنب و جوش افتاده اند. با آشفتگی و سراسیمگی زودتر از “موعد مقرر” از سوراخهایشان بیرون خزیده و به بهانه “انتخابات” آتی هر کس در حد بضاعتش دست بکار شده تا مگر صحنه را برای حضور گروه ها و سازمان ها ویا احزابی که با صراحت یا با شرمندگی هنوز از رژیم مطالبه تغییر دارند بیارایاند. تا متحدا به چشم جنبش مردم بپاخاسته برای انقلاب و سرنگونی خاک پاشیده، مقابل آنها بایستند و از شدت و سرعت انقلاب مردم بکاهند.
ابتدا دو بازیگر پیشکسوت و همیشگی این مضحکه ، یعنی “اصلاح طلب” و “اصولگرا” دست بکار شده به روی صحنه رفتند. ازهارترین تا دست آموزترین آنها تلاش کردند تا تماشاچی را مسحور کنند و به صاحبان قدرت و موکلان سرمایه ثابت کنند که هر یکی در حفظ و نگهداری این نظام اسلامی سرمایه از دیگری شایسته تر است. برای ورود اول حق را به کسی دادند که “بزرگترین ظلم تاریخ” بر او رفته و چند صباحی “ ممنوع التصویر” بوده است. به توافق همه اصلاح طلبان خاتمی که دست بسته ترین و آشتی طلب ترین و از قضا رهبر “اصلاحات” کذایی هم هست و دنده اش در مقابل تحقیر و توهین از همه پهنتر است را به جلو راندند. البته اینبار نه در قامت تراژیک و قیافه خندان سالهای اواخر دهه هفتاد، بلکه به شکلی مضحکتر و کمدی تر ظاهر می شود. مثل کسی که نه تنها ممنوع التصویر بوده، بلکه همزمان چشم و گوشش نیز بسته بوده است و این همه غلیان و جنبش و اعتراض مردمی و شعارهای کوبنده را، نه دیده و نه شنیده است. این جناب از مردم سرنگونی طلب و خشمگین میخواهد که “فداکاری” کنند، “از خود گذشتگی کنند” و به خاطر حفظ نظام و “ایران” پای صندوقها بیایند! زیرا خطر اصلی” خطر جنگ” است. این سخنان “ گهربار” از طرف کاربران فضای مجازی در هشتکی بنام خود او با چنان واکنشی روبرو شد که رسانه ها به دلیل توهین آمیز بودن پاسخ ها از ذکر و پخش آن عذر خواهی کردند.
نظر به این “ استقبال گرم” طیفهای دیگر “اصلاح طلبان” و دوم خردادیها لحنشان نسبت به رهبر اصلاحات کذایی تغییر کرد و بر آشفته هر کس هرجا دستش رسید یا تریبونی به دست آورد به خاتمی تاختند که این با سخنان بسیاری از اصلاح طلبانِ اهل فکر و سخن مغایرت دارد. عده ای به خروش ، که چرا خاتمی از مردم تقاضای “ فداکاری” دارد و نه از حکومت مطالبه تغییر. و آن یکی برافروخته تر، که “این سرکوبگران چکمه پوش” ملت را به گروگان گرفته اند. البته خودشان این رهبر و فرمانبردار خاموش را خوب می شناسند بنابرین شما این حملات را جدی نگیرید. تمام خاصیت این جنگ و جدالها در واقع حکم هیزم خشک برای گرم کردن تنور “انتخابات” کذایی حکومت را دارد.
بعد از این شروع مضحک، حالا نوبت زور آزمایی و بازار گرمی و رقابت “رقیب” رسید. رقیب هم مثل همیشه با نشان دادن چنگ و دندان به “سیمای” خودش می آید. اول منفورترین، خونریزترین و جنایکارترین نماینده اشان را به رخ کشیدند. مصطفی پورمحمدی را که از سن ۱۹ سالگی که به سمت دادستان انقلاب در مسجد سلیمان منسوب شد، جوانی و شایستگی و شیفتگی خود را در کشتار و قلع و قمع و جنایت آغاز کرد و به یمن این کارنامه “درخشان” تا سمت وزیر ارتقاء یافت. کسی که در طول زندگی نکبت بارش چنان سابقه سیاه سرکوب و سبعیت دارد که قتلهای زنجیره ای قسمت کوچکی از کارنامه سیاهش به حساب می آید. او به صدا می آید و گوشزد می کند که هنوز حسابش را با معترضین به نظام “تسویه” نکرده است و به اندازه لازم آدم نکشته است. کسی انتظار حرف دیگری از امثال او که نه فقط بینهایت جنایتکار است بلکه هنوز تماما در توهمات دهه شصت زندگی میکند نداشت. بهرحال این پیام تازه ای نیست و احتیاجی به تفسیر ندارد.
درست دو روز بعد از این نمایش نخ نما شده مثل همیشه در آغاز تبلیغات “انتخاباتی” اولین طلایه های پیش درآمد “آزادی” فضای مجازی را پر می کند. و اینبار در یک پست تصویری چهار “خواهربسیجی” را نشان می دهد که در پارکی ظاهرا آزادانه روبروی هم نشسته و ورق (کارت) بازی می کنند! با این تصاویر و تفاصیل قرار است تنوز انتخابات کذایی گرم شود و مردم دست از سرنگونی طلبی بردارند و به رای به این جناح و آن جناح متوسل شوند.
همه این جماعت از سوراخهایشان بیرون خزیده اند و چیزی مینویسند، پیغامی ویا هشداری میدهند تا آغاز این نمایش مضحک با هیجان جلوه کند.صفایی فراهانی می نویسد “اگر واقعا شرایط تغییر نکند، بنده خودم رای نمی دهم”! اینکه منظور ایشان از “شرایط” چیست را لابد خود میداند و نظام. و البته که به ما ربطی ندارد. آقای تاج زاده می فرماید “با استراتژی حضور بی قید و شرط در قدرت تاثیری نخواهیم داشت” (شما بخوانید، “سهم بیشتری”) و از این نوع فرمایشات مدام بیرون میریزد.
این تازه پیش پرده این سناریوی مسخره است. سیل انتقادات حضرات همراه با چشمک زدن به یکدیگر تازه شروع می شود. نامه های “ تکان دهنده” فضای مجازی را یکی بعد از دیگری تسخیر می کند. اولینش متعلق به تیوریسین تکخال اصلاحات آقای سعید حجاریان است که البته ایشان سمت ولایی هم دارند. ایشان در یک نامه “ تکان دهنده” مثل مردان سنتی که در خانه زنانشان را به اسم فرزند ذکورشان صدا می زنند، برای زدن حرفهایش نوبخت را فصل الخطاب قرار می دهد. و هرچه را روی دلش سنگینی کرده به او می گوید و این قهر وناز “ تهدید و هشداری “ است که در صورت به حساب نیاوردن ایشان، رانندگی ماشین تحریم خاموش را به عهده می گیرد. ولی فعلا فرازهایی از این نامه “ تکان دهنده”:
” یاد بگیرید که روی موشک اسم دیگر کشورها را ننویسید”، ” یاد بگیرید با دیگران تعامل کنید”
و خیلی نصیحتهای مخلصانه دیگر. ولی همه اینها را گفته تا جان کلام و حرف دلش را بگوید: ” الگو پذیری از کشورهای کمونیستی ،عاقبت و سرنوشتی هم چون کره شمالی و ونزوئلا و کوبا در انتظارش است”. می بینید؟ ایشان نسبت به دیگر همباشانش کمی با هوشتر است و خطر جنبش جاری کارگری و معنی شعارهای نان ، رفاه ، آزادی و بیزاری از استثمار آنها را حس کرده است و میخواهد با کمونیست خواندن این کشورها به جنگ کمونیسم و خطر آینده آش برود و این برایش مقدم بر هر چیز است.
اما در همه این نامه های “ تکاندهنده” و شوهای تلویزیونی و سر و صدای رسانه ای در باره “انتخابات” که اتفاقا زودرس بودنشان حکایت از اوج گیری جنبش و اعتراضات و مبارزه روزانه مردم کارگر و زحمتکشان و ستمدیدگان ودر راس آن طبقه کارگر دارد به خود این جنبش مستقیما هیچ اشاره ای نمیشود. گویا گوش آنها شعارهای سرراست و قاطع مردم کارگر را که از فرط فریاد و تکرار ورد زبان کودکان زیر دهسال شده است را نشنیده اند که ” اصلاح طلب اصولگرا. دیگه تمومه ماجرا” ، ” شکست پشت مردم، زیر بار تورم”، ” ملت گدایی میکنه، آقا خدایی میکنه”. ویا چشمانشان اعتراضات و اعتصابات و کارزار روزانه کارگران و سایر اقشار زحمتکش کارد به استخوان رسیده کارخانه ها و کارگاه ها را که سراسری شده و بر پرچم و فریادشان شعارهای “کارگران بیدارند، از استثمار بیزارند”، “تا حق خود نگیریم، از پا نمی نشینیم” را که بوسیله کانون ها و گروهها و احزاب انقلابی و برابری طلب و خواهان رفاه و رهایی در اکثر کشورهای جهان پشتیبانی می شود را نمی بینند.
گویا اینان از اسماعیل بخشی و سپیده قلیان و آتنا دایمی و علی نجاتی و صدها فعال و مبارز مدنی و سیاسی که زیر وحشیانه ترین شکنجه ها هستند و سلامتی و جانشان در خطر است و تمام کارگران و مردم برابری طلب و سازمانها و نهادهای مدافع حقوق انسان نامشان را از حفظ دارند . خبری ندارند.
خیزش دیماه ۹۶ طلیعه یک انقلاب و دگرگونی عمیق بود. در این تحول ، کارگران پرچم خواست عمومی جامعه را بلند کرده و مهر خود را بر پیشانی جنبش کوبیدند. و جامعه این اصل سیاسی انقلاب یعنی نخواستن مردم و نتوانستن حکومت را دارد به چشم میبیند. جامعه در غلیان و جنب و جوش و جوشش است اداره شورایی از طرف کارگران در اعتصابات سراسری به اصل جایگزینی بعد از سرنگونی در دستور کار و گفتمان قرار گرفته است. برای رهایی و برابری و رفاه کارگران و زحمتکشان چاره واقعی را در استقرار حکومتی انسانی و سوسیالیسم یافته اند.
شما آقایان نیز به درستی “خطر” کمونیسم و موقعیت انفجار آمیز جامعه را احساس کرده اید. ولی دیگر دیر است وبا این شامرتی بازیها و سناریو های مضحک و تکراری قادر به جلوگیری از انفجار و سرنگونی و محو نظام سرمایه و خونریز اسلامی تان نخواهید شد. چرا که مردم کارگر ودر راس آنها طبقه کارگر با حضور در کارزاری مستمر و عمیق و سراسری و پیشرو، مسیر انقلاب را، رفاه و آزادی و برابری را انتخاب کرده اند.
( شهرام نجفی )دهم مرداد ۱۳۹۸