جدید ترین
mostafa saber

مصطفی صابر

mosaber.mosaber@gmail.com

عفو و عفن!

mostafa saber
مصطفی صابر:
این هفته یکی دو تا “عفو” داشتیم که حال آدم را از مناسبات وارونه حاکم بر این دنیا بهم میزند. یکی توسط پوتین رئیس جمهور روسیه و یکی هم توسط ملکه انگلیس. اولی، یعنی پوتین، برخی مخالفینش را، از جمله خوانندگان گروه “پوسی رایت” که چند ماهی به پایان مجازاتشان باقی بود، عفو کرد و کلی قیافه با ثبات بودن به خود گرفت و احساس تزار بودن هم کرد. دومی، ملکه انگلیس، بعد از شصت سال، یک دانشمند دوره جنگ جهانی که به جرم همجنسگرایی محکوم شده بود و همین محکومیت به دیپرسیون و مرگش منجر شده بود را بالاخره “عفو” کرد! ظاهرا برخی سالها لابی کرده اند و جنگیده اند که فرمان عفو دانشمند معصوم مقتول را به امضای علیاحضرت برسانند!
حالا انتظار دارند که ما خوشحال هم باشیم! بالاخره مگرنه این است که این نشانی از آنست که یکی از مراکز ارتجاع عالم یعنی دستگاه سلطنتی انگلیس اعتراف و قبول کرده که همجنسگرایی جرم نیست. مگر نه اینکه بالاخره حضرت پوتین مجبور شده بدرجه ای گروه “پوسی رایت” را تحمل کند که با یک ترانه اش پوتین و کلیسا و مقدساتشان را به سخره گرفته بود و ایشان از عصبانیت دود از گوشهایش بیرون میزد.
واقعا آدم میخواهد فریاد بزند. به این حضرات “بخشنده و عفو کننده” باید گفت که اگر ذره ای انسانیت و عدالت ناشی از آن حاکم بود، شما بعنوان متهم به شراکت و تایید جنایت (در مورد پوتین بعنوان آمر جنایت) و بعنوان مرتجع و ضد بشر میبایست در جایگاه متهم بر صندلی محاکمه بنشینید. اما کمتر کسی در رسانه های نوکر اصلا از این سر به این قضیه توجه کرد. اگر در مورد پوتین کوشیدند به “زرنگی” پوتین برای اعتبار حقوق بشری خریدن برای خود در آستانه المپیک زمستانی اشاراتی کنند و او را مثلا نقد کنند، در مورد ملکه فخیمه انگلیس که حتی این هم نبود. (یا لااقل من ندیدم.) همه سر به آستانه ساییدن بخاطر این همه عدالت و گذشت و مدرن بودن معظم له بود. یکی نبود که بگوید آخر این چه بساط مسخره و شنیعی است راه انداخته اید. مرتجعین و جانیان حالا به خاطر عفو آدمیزادی که زیر پای خودشان و نظام شان و دولتشان له کرده اند باد افتخار هم در غبغب می اندازند. و عده ای هم که اسم خودشان را ژورنالیست و مفسر و آکادمیست گذاشته اند در بهترین حالت “بیطرفانه” گزارش و تفسیر میکنند!
بله، میدانم که ما را به مرگ گرفته اند تا به تب راضی شویم. میدانم که عفو و بخشایش در قوانین قضایی بورژوایی- که فلسفه مجازاتش مبتنی بر عدالت در بازار، یعنی تقدس مالکیت خصوصی و مبادله ارزش های برابر، و اساسا بر پایه انتقام گیری و تنبیه و نه مبتنی بر اصلاح و بازیابی انسانهاست، همچون کندن مویی از خرس باز خود غنیمت است. (برای مثال وقتی که دوره محکومیت را بخاطر “رفتار مناسب” فرد محکوم تخفیف میدهند.) اما این نوع عفو کردن که اینجا از آن صحبت میکنیم و معمولا با فرمان رئیس جمهور و ملکه و غیره صورت میگیرد حتی بر آن عدالت بورژوایی (که خود سرد و بی رحم و غیر انسانی است) مبتنی نیست. این یکی مبتنی بر عدالت الهی و پادشاهی عصر فئودالی و برده داری است. پدرسالارانه است (حتی اگر امضای یک ملکه پای آن باشد) و سرتاپا ارتجاعی. این عدالت دوره امپراطورها و سلاطین است که اراده و امر و خشم و آز و باور آنها عین عدالت بود. از کله آدمیزاد منار میساختند و متهمین را زیر پای فیل می انداختند و مجرمین را در پوست گاو میکردند و چشم فرزندان خود را در می آوردند و در یک روز هفت هزار نفر را گردن میزدند.
موضوع فراتر از سیاست روز و تفسیر آبکی وقایع یا حتی فراتر از قضا و قانون تاکید بر عناصر قرون وسطایی و پدرسالارانه عدالت است. اینها به جای خود. با این کارهاشان میخواهند به ما بگویند که دنیا صاحب دارد. آقا و ملکه و شیخ و تزار دارد. تنها اگر آنها لطف کنند شامل بخشش میشویم. این تلاش برای وارونه جلوه دادن اوضاع وقتی جالبتر میشود که توجه کنیم این ما هستیم که خیلی چیزها و از جمله آزادی روابط جنسی و ممنوعیت دخالت دولت و نهادهای دیگر در روابط جنسی بزرگسالان را به آنها تحمیل کرده ایم و حالا اینها سعی میکنند با فرمان عفو همجنسگرایی که وقت خود عملا کشته اند به ما بگویند که پیشرفت فعلی روابط بشری از لطف عفو و تفاهم آنهاست یا دستکم سهمی در آن دارند. این ما هستیم که قدم به قدم داریم آزادی بی قید و شرط بیان و از جمله مسخره کردن مذهب و کلیسا و همه مقدسات و امثال پوتین را به ایشان تحمیل میکنیم و او با فرمان عفوش میخواهد بگوید که این وضع و ظهور انسانهای جسور و رادیکالی چون گروه پوسی رایت از سایه سر تحمل و مدارای او نیز هست. در واقع با این کارها دارند وحشت و خوف از آینده شان را هم نشان میدهند. میخواهند انبان ارتجاعی که هستند و بی ربطی و پرت بودن و روبه افول بودن خودشان و نظام و اخلاقیاتشان را مگر لاپوشانی کنند. ژورنالیسم نوکر هم میکوشد اینهمه را توجیه کند. برایمان به پدیده ای عادی و معمولی تبدیل کند. برای همین بگذار یکبار دیگر به همه شان یادآوری کنیم که حضرات این تلاش ها مذبوحانه و رنگ باخته است. این بساط تزار و ملکه بازی و عفو و عفن را جمع کنید. (٢٥ دسامبر ٢٠١٣)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *