جدید ترین

ناصر اصغری: تشکل‌های کارگری یا نهادهای ضدکارگری رژیم در میان کارگران؟

رژیم جمهوری اسلامی، به شهادت همه سران ریز و درشت آن، در حال فروپاشی و رفع مزاحمت است؛ و مردمی که زندگی شان در این چهار دهه هر روز از روز قبل بدتر و تباه‌تر شده، برای گور به گور شدن این رژیم لحظه شماری می کنند. یک نیروی مخالف این رژیم، تا بحال مشغول هر کاری بوده باشد، در این لحظه قاعدتا باید کاری بکند که پروسه سرنگونی این رژیم سریعتر و هر جناح و لمپنی از این رژیم خودش را تحت عنوانی مخفی کرده باشد را افشا کرده و نیت شوم آن را برملا کند. بعضی ها اما این کار را نمی کنند، برای اینکه دشمن این رژیم نیستند و قربانیان این شرایط را شایسته زندگی بهتری نمی دانند.

***

سایت “پروبلماتیکا” که می‌گوید چپ است، مطلبی از “فروزان افشار” تحت عنوان “تشکل‌های رسمی کارگری در تکاپوی ترمیم دستمزد” منتشر کرده است.

هدف من از این یادداشت، نقد هم جانبه نوشته فوق نیست؛ چرا که انعکاس یکسری از چرندیات جناحهای رژیم در “خانه کارگر” و شاخکهای آن تحت عنوان اینکه اینها دارند برای کارگران سر اضافه دستمزد جر و بحث می‌کنند، زیادی بیمزه است. هدف این نوشته یادآوری این نکته است که در واقع “تشکل‌های رسمی کارگری” همان “خانه کارگری”های رژیم و شاخکهای آن در میان کارگرن، مثل شوراهای اسلامی کار، انجمن‌های صنفی و غیره است. هر کسی هر جائی و تحت هر عنوانی بخواهد این نهادهای ضدکارگری را به دیگران بفروشد، حقیقتا زحمت بیخودی به خود می‌دهد. بزک کردن اینها با عناوینی چون “فعال کارگری”، که گویا دارند بر سر دستمزد کارگران با رژیم خودشان در جنگ و جدالند، نمی‌گیرد. اگر کارگران در این وضعیت فقر و تباهی هستند، یکی از دلایلش سرکوبی بوده که رژیم از کانال همین “خانه کارگری”ها به پیش برده. همین جنایتکاران همدست کارفرما بوده‌اند که به نام کارگر زیر ضدکارگری‌ترین مصوبات رژیم امضا گذاشته‌اند. فعالین کارگری را برای اطلاعات و شکنجه‌گران رژیم اسلامی شناسائی، دستگیر و به جوخه دار سپرده‌اند. زبان کارگران را بریده‌اند. با پشتیبانی گله‌های حزب الله، به اعتراضات کارگران حمله کرده و کارگران را زیر ضرب و شتم گرفته‌اند.

فروزان افشار این را قبول ندارد! می‌نویسد: “تشکل‌های کارگری رسمی، یعنی تشکل‌هایی که در چارچوب قانون کار موجود به رسمیت شناخته شده‌اند، اغلب و البته نه به نادرست، به عنوان تشکل‌های “وابسته” و “زرد” از سوی بسیاری از جریانات و فعالان کارگری مستقل رانده می‌شوند. اما به نظر می‌رسد مجموعه‌ای از عوامل در چند سال گذشته قدرت مانور و تحرک بالاتری به نمایندگان کارگری مستقر در این تشکل‌ها بخشیده است. در حالی که نارسایی‌های ساختاری متعدد این طیف از تشکل‌ها (نظیر وابستگی به دولت و کارفرماها و عدم شمولیت و جامعیت در نمایندگی کلیت کارگران) همچنان به قوت خود باقی است …”

ایشان به چند نکته در این پاراگراف اشاره می‌کند که مکث کوتاهی بر آنها لازم است. می‌نویسند که این نهادها وابسته و زرد هستند. من خبر ندارم که چه کسی شوراهای اسلامی و “خانه کارگر” را “تشکل زرد” خوانده باشد. اگر کسی در جنبش کارگری شورای اسلامی کار و “خانه کارگر” را، به معنای شناخته شده، “تشکل زرد” خوانده باشد اشتباه می‌کند. “تشکل‌های زرد” و “اتحادیه‌های شرکت”، تشکل‌هایی هستند که معمولا کارفرما و دولت سعی دارند آنها را زیر فشار اعتراضات کارگری بعنوان تشکل کارگری به جامعه بفروشند. اینها کارشان بعضا حتی چانه زدن با کارفرماست که کارگران را از مطالبه ایجاد تشکل و یا از نزدیک شدن به تشکل‌های مستقل دور کنند. نمونه‌های سندیکاهای رستاخیزی، سندیکاهای زرد دوره حسنی مبارک در مصر و امثالهم. اما شوراهای اسلامی کار نهادهای جاسوسی رژیم در میان کارگرانند. خود رژیم آنها را بازوی کارفرما در کارخانه تعریف کرده است. در اساسنامه آنها آمده است که وظیفه شان گزارش دادن حوادث سیاسی و اجتماعی به مقامات است. برایشان وظیفه چانه زدن با کارفرما و مدیریت بر سر مطالبات کارگران تعریف نشده است، بلکه همکاری با کارفرما وظیفه شان است. هیچ کارگری که معنای سیاسی کلمه “تشکل” را فهمیده باشد، به اینها نمی‌گوید “تشکل”. و وقتی که خود نویسنده در ادامه مطلبش اذعان می‌کند که این نهادها وابسته به دولت و کارفرما هستند، چه اصراری است که دیگران را برای طرد و مبارزه با آنها سرزنش کنیم؟!

می‌نویسند که بعضی از فعالین کارگری از این نهادها پوشش امنیتی درست کرده‌اند. این موضوع هیچ ربطی به این ندارد که از مبارزه برای انحلال شوراهای اسلامی کار و نهادهای نظیر آن دست برداریم. یک فعال کارگری در یک جای مشخصی شاید واقعا رفته باشد برای جلوگیری از بسته شدن کارخانه و کارگاهی عضو شورای اسلامی کار و یا انجمن صنفی کارگران آن محل کار هم شده باشد. کارگران حتی ممکن است برای جلوگیری از اجحافاتی پیش امام جمعه خاصی هم رفته باشند. اما وقتی که موضوع تصویب حداقل دستمزد کارگران یک کشور باشد، این دیگر تردستی است که کسی بخواهد با این مقایسه سیب و پرتغال، کارگران را به پیوستن به این نهادها فرابخواند! یکی از مطالبات اصلی کارگران و بخصوص فعالین کارگری عرصه کف کارخانه انحلال نهادهای ضدکارگری رژیم در میان کارگران بوده است. هنوز اخبار جنگ و جدال کارگران نیشکر هفت تپه با کارفرما و دولت بر سر تحمیل شورای اسلامی کار و پرونده سازی برای فعالین کارگری که در صدد ایجاد “شورای مستقل کارگری و مردمی” خود هستند به آرشیو اخبار رسانه‌ها نرفته است.

می‌نویسند: “به نظر می‌رسد مجموعه‌ای از عوامل در چند سال گذشته قدرت مانور و تحرک بالاتری به نمایندگان کارگری مستقر در این تشکل‌ها بخشیده است.” نمی‌گوید این “مجموعه عوامل در چند سال گذشته” چه‌ها هستند؟ اما هر کسی که مسائل سیاسی در آن جامعه را دنبال کرده باشد، فقط می‌تواند بحران لاینحلی را که یقه رژیم اسلامی را گرفته است برجسته کند که اوضاع را به نفع حمله به آن تغییر داده. کسی که صم بکم نظاره‌گر این واقعیت باشد و آن را بر قلم نراند، اما عوامل موهوم دیگری را، که حتی بر زبان هم نمی‌راند، با اشاره به دیگران خبر می‌دهد، دارد خاک به چشم کارگر می‌پاشد.

گفتم که این عوامل و یا بهتر است بگویم “این عامل” بحرانی است که جنگ کارگر با رژیم را تشدید کرده و توازن قوا را در این جامعه به نفع کارگر و مردم زحمتکش و آزاده تغییر داده. از این واقعیت باید این را فراخوان داد که کارگران به نمادها و نهادهای رژیم حمله و هر چه را که بوئی از رژیم بدهد، تار و مار کنید. باید به کمپین ایجاد تشکل و بخصوص شوراهای کارگری پیوست که در حال قدرت گرفتن است.

٧ اکتبر ٢٠١٨

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *