تحولات اخیر در کردستان عراق، مسئله رفراندوم، واقعه کرکوک و بازی احزاب حاکم بر اقلیم کردستان با جنایتکاران و دشمنان تاریخی مردم در کردستان عراق، تجربه و آزمونی برای ناظران و شاهدان این وقایع در منطقه است. نیازی به تکرار علل بحران و بن بست احزاب ناسیونالیست کرد در کردستان عراق نیست. سیاست و عملکرد دو دهه و نیم گذشته ناسیونالیسم قومی در قامت اتحادیه میهنی و حزب دمکرات کردستان عراق و دیگر باندهای اسلامی شریک در قدرت برای نسل جوان، انقلابی و پرشور در شهرهای کردستان کاملا آشنا است.
تحولات روزهای اخیر در کردستان عراق یکبار دیگر نشان داد که ناسیونالیسم رجعت کرده به قوم پرستی چیزی جز آنچه که تا کنون به ارمغان آورده است در چنته ندارد.
احزاب ناسیونالیست کرد تاریخی مملو از کرنش، بند و بست و معامله با حکومتهای جنایتکار و سرکوبگر منطقه در تهران، بغداد، ترکیه و دمشق را به بهانه رفع ستم ملی با خود به همراه آورده اند. افق، سیاست و عملکرد ناسیونالیسم طی نیم قرن گذشته تا کنون، کوچکترین سنخیتی با مبارزات ضد استعماری صد سال قبل که ملی گرایی در تلاش برای ایجاد کشور خودی و کوتاه کردن دست دولتهای استعمارگر بود ندارد.
ناسیونالیسم در چند دهه گذشته در هر چهار بخش کردستان تنها با اتکا به وجود ستم ملی و نابرابری که از سوی چهار دولت منطقه، آنهم نه ستم بر احزاب ناسیونالیست کرد بلکه ستم و نابرابری بر شهروندان کرد زبان اعمال شده است قادر به ادامه حیات بوده است و همچنان از آن تغذیه میکند. ساختار فرعونی احزاب حاکم بر کردستان عراق نمونه تیپیک حاکمیت قومی این این جریانات است
به این لیست تاریخی دقت کنید.
از جمهوری مهاباد که طیفی از مالکان، شیوخ و مرتجعین برای اعمال حاکمیت بر مردم کردستان ایران و تعظیم در برابر دشمنان مردم گرفته تا خوش خدمتی و آستان بوسی حزب دمکرات کردستان ایران در قامت تبدیل شدن به طیفی از سرمایه داران کرد برای استقبال از خمینی بعنوان فرمان دهنده قتل عامهای مردم کردستان ایران، از اسکورت نیروهای سرکوب ارتش و سپاه پاسداران توسط حزب دمکرات کردستان ایران برای شکست تدادم انقلاب ۵۷ در سنندج گرفته تا روان شدن آب از لب و لوچه احزاب ناسیونالیست قومی کرد مستقر در اردوگاههای کردستان عراق برای استقبال از سیاست رژیم چنج بوش و سیاست رژیم چنج اخیر ترامپ در گردونه کنفرانس میری در اربیل، از خوش خدمتی این احزاب در پیشگاه جریان موسوم به اصلاح طلبان کرد در ساختار رژیم اسلامی در این سوی مرز گرفته تا در آغوش کشیدن صدام حسین توسط بارزانی و طالبانی، از تداوم این خوش خدمتی نسبت به جانشینان صدام حسین در بغداد، سجده بردن طالبانی بر مزار خمینی جلاد، خلق نمودن جنگی خونین بین اتحادیه میهنی و حزب دمکرات کردستان عراق در رقابت با هم بر سر هژمونی و با حمایت جمهوری اسلامی از یکی و حمایت صدام حسین از دیگری، تبدیل شدن نیروهای اتحادیه میهنی به سربازان جمهوری اسلامی در جریان بمباران شیمیایی حلبجه در این منطقه و تداوم آرزوی مشهور جلال طالبانی مبنی بر،” آخ برای دو سه حلبجه دیگر”، نقش قیاده موقت یعنی حزب دمکرات کردستان عراق در جریان انقلاب ۵۷ در کنار نیروهای سپاه پاسداران در سرکوب مردم کردستان ایران و راه اندازی “کنگره ملی کرد” و دهها نمونه دیگر از این دست در آن سوی مرز، تنها بخشی از تلاشها و تقلاهای احزاب ناسیونالیست کرد برای دست یابی به اندک قدرتی برای اعمال ستم، تبعیض و نابرابری بر مردم این دو بخش در کردستان بوده است.
وقایع، تحولات و رویدادهای سیاسی، جنگ و تباهی در کردستان ترکیه و سوریه هم، با اعمال توحش افسارگسیخته حکام آنکارا و دمشق علیه مردم کردستان و افق و استراتژی یکسان احزاب و جریانات ناسیونالیست کرد در این دو بخش نیز، پدیده متفاوت تر از آنچه که در کردستان ایران و عراق اشاره شد را با خود در کارنامه شان بهمراه نداشته اند.
شرایط و اوضاع عصر حاضر، ساختار و خصلت حکومتهای ستمگر، استثمارگر، دیکتاتور، منفور و ضد انسان در چهار کشور منطقه ایجاب میکند که احزاب قومی ناسیونالیست کرد در این چهار بخش با ظرفیت و پتانسیلهای اشاره شده بالا برای تداوم و اعمال فقر، نابرابری، تبعیض و ستم بر مردم کردستان و با همان الگو ها ابراز وجود کنند. حکومت ۲۵ ساله عشایر و طوایف بارزانی ها و طالبانی ها سندی غیر قابل انکار برای اثبات این حقیقت است
تاریخ حاکمیت احزاب قومی، اسلامی و ناسیونالیست کرد در کردستان عراق از بدو بقدرت رسیدنشان تا به امروز و تحت لوای رفع ستم ملی، چیزی جز اعمال همان ستمی که از سوی دولتهای مرکزی اعمال شده نبوده است. تاریخ ۲۵ سال حاکمیت احزاب قومی عشیره ای طالبانی و بارزانی این را بخوبی اثبات کرده است که ستم و نابرابری را اینبار نه صدام حسین و حکومت بعث بلکه احزاب قومی حاکم بر کردستان عراق علیه مردم کردستان عراق اعمال کرده اند. به این اعتبار در کردستان عراق پدیده ای بنام ستم ملی وجود ندارد اما آش همان آش است و کاسه همان کاسه.
همانطور که اشاره شد طی ۲۵ سال اخیر و قرار گرفتن طوایف و عشار قومی بر مسند قدرت در کردستان عراق، چیزی به اسم ستم ملی از جانب دولت مرکزی عراق وجود خارجی نداشته است اما در عوض کنترل و احاطه نمودن ثروت و سامان جامعه کردستان عراق توسط احزاب قومی حاکم از یک سو و از سوی دیگر فقر، ستم، نابرابری، ایجاد فاصله طبقاتی عمیق و ابراز وجود نارضایتی بخشهای وسیع مردم توضیح دهنده اوضاع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در جامعه کردستان عراق است. همان اوضاعی که تمامی دولتهای منطقه به شهروندان ساکن در آن اعمال کرده اند.
با توجه به همه اینها اما زخم مسئله کرد در کردستان عراق کماکان موضوعیت دارد و تنها راه پایان دادن به آن و کنار زدن حاکمیت احزاب قومی بر کردستان عراق و حل مسئله کرد، تحقق استقلال کردستان عراق است. جدایی و استقلال کردستان عراق هموار کننده پلاریزاسیون مبارزه طبقاتی در این بخش است.
فارغ از اینکه احزاب حاکم جهت حل بحران و بن بست شان و بقای موجودیت خود، گزینه رفراندم را دم دست گذاشتند اما مردم برای ورود به دور تازه ای از مبارزه علیه خارتگران خودی در این همه پرسی شرکت کردند. آرمان و آرزوهای مردم کردستان عراق، افق و آینده آنان بر بستر رفراندوم و جدایی از عراق کاملا با افق و استراتژی احزاب حاکم بر کردستان عراق برای استقلال متفاوت از همدیگر هستند. با توجه به سیر تحولات روزهای اخیر و شکست و درماندگی احزاب حاکم بر کردستان عراق، مردم کردستان عراق میتوانند و باید متحد، سازمانیافته و متشکل در نهادهای توده ای، شوراهای منتخب و احزاب چپ و کمونیست، کماکان از رای خود به جدای برای تحقق استقلال کردستان عراق به میدان بیایند. احزاب شکست خورده حاکم نه تنها مشروعیت اداره یک کردستان مستقل را ندارند بلکه باید از سر راه مردم کنار گذاشته شوند.
مانع اصلی ورود مردم کردستان عراق به این عرصه از مبارزه، وجود حکومتی بغایت ضد انسان و جنایتکار بنام جمهوری اسلامی است. حکومتی که خود با بیشترین خشم، تعرض و اعتراضات اجتماعی در داخل کشور مواجه است میکوشد که با ایجاد بحران، جنگ، تحریم اقتصادی، خانه خرابی و تداوم تروریسم در منطقه به بقای خود ادامه دهد. پایان دادن به تباهی عظیمی که به یمن حکومت هار اسلامی بر جامعه ایران، عراق، کردستان عراق و کل منطقه تحمیل شده است تنها با بزیر کشیدن جنایتکاران حاکم بر ایران و برچیدن بساط چهار دهه از جهل و جنایت توسط این هیولای زخم خورده ممکن خواهد شد.
و بالاخره احزاب ناسیونالیست قومی اپوزیسیون کرد مستقر در نوار مرزی نیز که سالها در تلاش بوده اند بلکه الگوی بارزانی و طالبانی را بر مردم کردستان ایران حاکم کنند، باید دریافته باشند که کردستان ایران نه تنها میدان مانوور مناسبی برای آنان نخواهد بود بلکه تاریخا حضور قدرتمند چپ اجتماعی، فضای اعتراض رادیکال، مدرن، سکولار و سنتهای جا افتاده مبارزاتی طبقاتی در کردستان ایران در مقابل حکومت اسلامی از یک سو و از سوی دیگر شکست و درماندگی و بی افقی جنبش ناسیونالیسم کرد در کردستان عراق که بیش از دو دهه و نیم چیزی جز تباهی، نا امنی و غارت و چپاول بهمراه نداشت، امروز دیگر این اجازه را به آنان نخواهد داد که ادای احزاب قومی حاکم بر کردستان عراق را از خود در آورند.
۱۸ اکتبر ۲۰۱۷
۲۶ مهر ۹۶