این هفته مجمع سالانه اقتصادی جهانی در داووس برگزار شد و بهعنوان نماینده جمهوری اسلامی، محمدجواد ظریف که در حکومت پزشکیان کارهای نبود در این مجمع شرکت کرده بود. اما نقش اصلی ظریف ارائه راهحل و استراتژی اقتصادی نبود. بلکه او آمده بود تا پیام تسلیم حکومت را به قدرتهای متخاصم جهانی بدهد. او آمده بود تا به جهان اعلام کند که جمهوری اسلامی پرچم سفید بلند کرده است و خواهان مذاکره با ترامپ است. مسئله بیحجابی زنان را پذیرفته است. و حکومت اسلامی در پی دستیابی به سلاح هستهای و تهدیدی برای صلح جهانی نیست و امثال اینها.
واقعیت این است که حکومت اسلامی در داخل کشور وسیعاً در محاصره مردم سرنگونیطلب و متعرض است و در سطح بینالمللی منزوی است و با روی کار آمدن ترامپ وحشت کرده است که ممکن است تحریمهای گسترده اقتصادی علیه حکومت اعمال شود و اقتصاد ورشکستهاش به طور کامل فروبپاشد و یا اسرائیل با حمایت آمریکا به ضربات نظامیاش به حکومت ادامه دهد. این وضعیت باعث شده است که دولت پزشکیان شخص ظریف را که مقامی در حکومت نداشت به داووس فرستاد که شاید بتواند از آشناییهای قبلیاش با سران کشورها استفاده کند و فضای بینالمللی را به نفع حکومت کمی آرامتر نماید.
آیا ظریف موفق بوده است؟ دستاندرکاران حکومت اسلامی سفیهانه تصور میکنند که سیاستمداران و مردم دنیا از شرایط داخل ایران بیخبرند و هرچه آنها بگویند را چشمبسته میپذیرند. گویا فضای بیحجابی در خیابانهای ایران به لطف دولت پزشکیان بوده است و ایشان تصمیم گرفته است به زنان کاری نداشته باشد! گویی دختران جوانی به نام مهسا امینی و یا آرمیتا گرواند و نیکا و سارینا و شمار بسیار بیشتری را اوباش همین حکومت نکشتهاند. گویا پرستو احمدی و گروه موزیکش را به دلیل اینکه بیحجاب موزیک اجرا کرده بازداشت نکردند و بعد زیر فشار ناچار نشدند آزاد و محدود کنند. فکر میکنند دنیا نمیداند که با دختر جوان، آهو دریایی چه رفتاری داشتند. یا نمیداند چه تعداد زن و مرد در این کشور به دلیل عدم رعایت حجاب و شئونات کثیف اسلامی در زنداناند یا قربانی شدهاند. فکر میکنند دنیا نمیداند که دهها معترض سیاسی در زندانها زیر تیغه اعدام قرار دارند و کارزارها و تلاشها و فعالیتهای گستردهای علیه مجازات اعدام و برای نجات آنها در جریان است. گویی مردم دنیا نمیدانند که سال گذشته نزدیک به هزار نفر در زندانهای این کشور به چوبه اعدام سپرده شدند.
اما فاکتور مهم در اوضاع سیاسی ایران دولتها نیستند. حکومت اسلامی به طور واقعی از نظر سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آچمز شده و شکست خورده است. حتی اگر دولتها به آن لطف کنند و با آن کنار بیایند این حکومت دیگر نمیتواند در برابر مردم دوام بیاورد. این حکومت در هیچ عرصهای اوضاعش ردیف نیست. اقتصادش ازهمپاشیده است و حتی امکان تأمین گاز و برق و آب مردم را هم ندارد. حجاب و اسلامش در خیابانها و فضای جامعه به فنا رفته است و زنان و دختران و پسران با از خودگذشتگی سنتهایش را زیر پا له میکنند. سنتهای عهدعتیقی این حکومت از جداسازی جنسیتی و کل تحجر اسلامی در همهجا به سخره گرفته شده و زیر پا له شده است. جامعه فرسنگها از این سنتها فاصله گرفته است. جنبش معیشت و زندگی هر روز با تجمعات و اعتراضات بازنشستگان و پرستاران و کارگران نفت و بخشهای دیگر جریان دارد. سیاست اعدام و سرکوب حکومت نیز به ضد خود تبدیل شده و جنبشهای گسترده ضد اعدام و ضد سرکوب هرچه گستردهتر در جامعه حتی در درون زندانها جریان دارد.
در این شرایط است که حتی دولتهای مماشات گر نیز یکی بعد از دیگری به این نتیجه میرسند که دور این حکومت را باید خط کشید. یک فاکتور مهم قلدرمآبی حکومت طی سالهای سال در منطقه سرپا نگهداشتن دیکتاتوری بشار اسد و یکهتازی حزبالله و حماس بهعنوان بازوهای این حکومت بود. این دوره تمام شد. سرنوشت این نیروها اکنون به نقطهضعف حکومت اسلامی تبدیل شده بهنحویکه هم خامنهای و هم ظریف میگویند ما نیروی نیابتی نداریم و کمکی به این نیروها نکردهایم! چنین ادعاهای مسخرهای بیش از آنکه حاوی حقیقتی باشد، گویای فلاکت و ادبار بیش از حد جمهوری اسلامی است.
این اوضاع به ما چه میگوید؟ جمهوری اسلامی به طور واقعی دیگر به ته خط رسیده است. صفوفش آنچنان بههمریخته است که خودیهایشان هم دارند سران ارشد حکومت را به تمسخر میگیرند. قانون حجاب و عفاف میآورند و بعد ناچار میشوند از زبان ظریف ادعا کنند که ما به زنان بیحجاب کاری نداریم! در “سطح بینالمللی صلحطلب هستیم” و فضای جامعه باز است. میدان پیداکردن پزشکیان و امثال ظریف حاصل این شرایط است. جناح حاکم جمهوری اسلامی تحت امر خامنهای تصور میکرد با بازی با کارت نیروهای وسطباز و معاملهگر شاید بتواند یکبار دیگر حکومت را از سرنگونی نجات دهند و برای جمهوری جنایت اسلامی کمی بیشتر وقت بخرند. اما آینده جامعه را نه دولتهای خارجی بلکه مردم در داخل ایران تعیین میکنند. و مردم تکتک این خیل کلاش و جنایتکار و مافیایی را کاملاً میشناسند و یکذره به آنها فرصت بیشتری نخواهند داد. نمیتوانند فرصت بدهند. مردم کاملاً این را لمس کردهاند که برای دستیابی به اولیهترین شرایط زندگی انسانی باید این حکومت را با تمام جناحها و دستهجاتش به زیر کشید و این مهم را دارند هر روز با اعتراضات و اعتصاب عمومی و تجمعات و بیانیهها و شادیکردن و رقص و اعتراض عریان و هزار ابتکار دیگر به پیش میبرند. دولتها نیز ناچارند به این شرایط گردن بگذارند.
این روزها فضای جناحهای حکومت اسلامی و گفتهها و ادعاهای دستاندرکاران روحیهباختهاش موضوع تمسخر و طنز مردم است. مردم با روحیه و امیدواری بسیار گسترده با شیوهها و ابتکارات بسیار جالب و وسیع زیرآب حکومت را میزنند و به ریش حکومت و رئیسجمهور و دلقکهایش میخندند. جمهوری اسلامی از نظر مردم باید تماماً از صحنه جامعه جارو شود و بر ویرانههای آن جامعهای آزاد، برابر، مرفه و سکولار برپا شود. اکثریت مردم امروز به این قناعت رسیدهاند و بسیار امیدوار و متعرضاند و از این هدف یکذره کوتاه نمیآیند.