فاجعه انفجار و آتشسوزی عظیم بندر رجایی در بندرعباس، شمار زیادی از کارگران و مردم را قربانی کرد. حکومت اسلامی آمار دقیقی نمیدهد. کوچکنمایی میکنند و قطرهچکانی آمار را افزایش میدهند تا مانع شوک و اعتراضات گسترده اجتماعی شوند. آمارهایی که بعد از چند روز بهدستآمده بسیار تکاندهنده است. بیش از ۱۲۰ کشته، بیش از هزار آسیبدیده و دهها مفقود. خانوادههای بسیاری اکنون در سوگ عزیزانشان داغدارند. خانوادههای بسیاری نانآورانشان دچار آسیبدیدگیهای غیرقابلجبران شدهاند و جدا از هر چیز در نگرانی آینده در شوک و نگرانی به سر میبرند. تمام شرایط نشان میدهد که انبارکردن محمولههای خطرناک و غیر امن برای مصالح انفجاری و موشکی و غیره عامل این فاجعه بوده است. مردم عمیقاً در خشم و انزجار از حکومت جنایتکاری هستند که دستاندرکارانش تنها حرفهای که خوب میدانند چپاول و ترور و جنگ و جنایت است. میچاپند و میدزدند، ثروت میاندوزند و از قبل جنایت و مرگآفرینی پروار میشوند و برایشان ذرهای مرگ و نیستی کارگران در اثر چنین فجایعی اهمیتی ندارد.
حکومت اسلامی بهراستی حکومت فاجعه و جنایت و مرگ است. درست در همین روزها که مرگ در رجایی شهر کارگران را درو کرد، طنابهای دارشان برپا بود و از جمله یک زندانی بنام محسن لنگرنشین را بعد از شکنجه و پروندهسازیها، به جرم جاسوسی اعدام کردند. چند روز پیش از آن حمید حسیننژاد یک زندانی سیاسی را که با کولبری زندگی میکرد اعدام کردند و هر روز شماری زندانیان منتسب به جرائم عادی، با اتهامات مختلفی اعدام میشوند و خانوادههایشان به سوگ و عزا مینشینند. همه این اعدامها اساساً با هدف مرعوبکردن جامعه صورت میگیرد. آتشسوزیها و فجایع مختلف نیز مدام دارد از مردم قربانی میگیرد. در همین روزها در تهران چندین آتشسوزی صورت گرفت که در یکی از آنها یک نوجوان ۱۵ساله و یک مرد ۶۰ساله جانشان را از دست دادند. محیطهای کار نیز قتلگاه کارگران است و هر سال دو سه هزار کارگر را قربانی میکند. فجایع یکی و دوتا نیست که بشود به طور مشخص از آنها سخن گفت. حکومت اسلامی نه فقط اطلاعرسانی نمیکند؛ بلکه مانع اطلاعرسانی منابع مستقل میشود.
سؤال این است که چرا در ایران اینهمه فاجعه و حادثه و مرگ را شاهدیم؟ چه باید کرد که مانع این فجایع شد؟ چرا اینچنین است؟
تمام ماجرا دقیقاً به حکومت و یک سیستم سرمایهداری بردهوار و ضدانسانی مربوط است. حکومتی که ذرهای برای جان مردم ارزش قائل نیست. مرگ و نیستی هویت این حکومت است. بهراحتی آبخوردن انسانها را دستگیر میکنند. بهراحتی آبخوردن آدم میکشند. بهراحتی آبخوردن در محیطهای کار و همهجا از ماشینها و ساختمانها و ابزارهای ناامن پولهای عظیم پارو میکنند و از زیر بار مسئولیت حفاظت از زندگی کارگران و مردم شانه خالی میکنند. دزدی و چپاول کار اصلیشان است. بودجههای عظیمی را صرف تروریسم و کشتار در ایران و در خارج از ایران میکنند؛ اما برای ایمنسازی و حفاظت از جان کارگران و کارکنان و مردم کمترین امکانات را اختصاص میدهند.
آیا نمیشود مانع این فجایع شد؟ دقیقاً بحث بر سر همین است. مردم همه میدانند که حکومت مسئول فاجعه رجایی شهر است. میدانند که حکومت و سیستم حاکم عامل فجایع و آتشسوزیها و فروریختن ساختمانها و امثال اینها است. میدانند که حکومت و سیستم ضدانسانی حاکم عامل قربانی شدن دو سه هزار کارگر در هر سال در سوانح محیط کار است. آتشسوزیها و انفجارها و فروریختن مدارس و ساختمانها و هزار فاجعه دیگر مستقیماً به سیستمی که مثل آبخوردن آدم میکشد و تروریسم را دامن میزند، مربوط است. این سیستم و این حکومت عامل این فجایع است. نمیشود از حکومت ضد زندگی و آدمکش انتظار امن کردن جامعه را داشت. اینها را مردم همه میدانند.
فکر نمیکنم در میان مردم کسی در این مورد که عامل تمام فجایع حکومت است و این حکومت باید سرنگون شود، تردیدی داشته باشد. اما عملیشدن آن با مانع خود حکومت و جنایتهایش روبرو میشود.
انقلاب زن زندگی آزادی راه خلاصشدن از حکومت را بهروشنی نشان داد. آن انقلاب در دل جنایات حکومت شکل گرفت و گرچه کار را هنوز تمام نکرده است، اما ضربات کاری به حکومت و سنتها و خاکریزهایش وارد کرد و حجاب و آپارتاید جنسی را باطل کرد و صفوفش را به هم ریخت و کل حکومت را در وضعیت دفاعی و وحشت قرار داد. تأثیرات و فضای آن انقلاب همچنان در اشکال و ابعاد دیگری ادامه دارد. ادامه و گسترش انقلاب با عزم و اراده ما مردم هم عملی و امکانپذیر است و هم فضای جامعه نشان میدهد که اجماع و همنظری اجتماعی وسیعی در مورد آن وجود دارد. زن و مرد و بازنشسته و جوانان و حتی دانشآموزان مدارس با روحیه بالا بر سر این جهتگیری متفقالقولاند که میتوان حکومت را با انقلاب عقب راند و شکست داد و به زیر کشید. امروز جمهوری اسلامی از هر زمان منزویتر و ضعیفتر و مفلوکتر است و صفوفش بهشدت تضعیف شده و درهمریخته است. میتوان بسیار امیدوار بود که سال جاری سال ادامه وسیعتر و قدرتمندتر انقلاب به همراه خیزشها و اعتصابات و اعتراضات میلیونی کارگران و مردم، و سال سرنگونی جمهوری اسلامی و شروع برپایی جامعهای شاد و آزاد و انسانی و امن برای همگان باشد. سال برپایی جامعه و نظامی انسانی که در آن حرف اول را مردم میزنند و به زندگی تکتک شهروندان ارج گذاشته میشود.