تدوین شده بر مبنای مصاحبه با برنامه پاسخ کانال جدید
حسن صالحی: هفته گذشته نیروهای اسلامی مخالف بشار اسد توانستند در یک حمله نظامی غافلگیرانه بخش وسیعی از شهر حلب را به تصرف خودشان در بیاورند. الان همگفته میشودبهسوی شهر حما در حال حرکت هستند. در سوی دیگر هم دولت سوریه صفآرایی نظامی کرده است و جمهوری اسلامی هم نیروهای کمکی از عراق به سوریه اعزام کرده است. اولین سؤال من این است که این تحول چه ارتباطی با جنگ جاری در خاورمیانه دارد؟
حمید تقوایی: روشن است که تحولات اخیر در سوریه یکی از پیامدهای جنگ جاری در غزه و لبنان است.دولت بشار اسد در واقع بخش دولتی نیروهایی بود که جمهوری اسلامی محور مقاومت مینامد. جمهوری اسلامی و حزبالله در سرکوب مردمی که بر متن انقلابات موسوم به بهار عرب علیه اسد بهپاخاسته بودند نقش تعیینکنندهای ایفا کردند و از آن مقطعسوریه پشتوانه عملیات تروریستی نیروهای اسلامی از جمله مسیر ارسال تسلیحات از ایران به حزبالله بوده است. اگر بهخاطر داشته باشید نتانیاهو بعد از قرارداد آتشبس با حزبالله، که در واقعسند عقبنشینی و نوعی تسلیمنامه این نیرو به خواستهای دولت اسرائیل بود، به حکومت اسد هم هشدار داد که حمایت از حزبالله را متوقف کند.
تضعیف بلوک نیروهای اسلامی در منطقهیکی از فاکتورهای مؤثر در وضعیت امروز سوریه است ولی مسئله ابعاد دیگر هم دارد. از جمله دولت ترکیه که همیشه با نزدیکی اسد و جمهوری اسلامی و حضور فعال نیروهای مسلح کرد در سوریه مشکل داشته است در تعرض اخیر نیروهای اسلامی مخالف اسد نقشی کلیدی دارد. هدف ترکیه این است که ازیکطرف پای جمهوری اسلامی را از سوریه قطع کند و از طرف دیگر با نیروهای مسلح کرد مقابله کند.
زمینه فعالشدن دولت ترکیه را نیز اساساً ضعف جمهوری اسلامی و نیروهای نیابتیاش در اثر جنگ جاری در خاورمیانه فراهم کرده است. شرایطی که در سوریه پیشآمده نشان میدهد که بلوک نیروهای اسلامی که جمهوری اسلامی محورش بود کاملاً تضعیف شده و نفوذ خود را تا حد زیادی ازدستداده است. به نظر من این امر وضعیت خاورمیانه را کاملاً متحول خواهد کرد.
ببینید ریشه و مبنای تنشها و تخاصمات و جنگهای خاورمیانه در عصر ما مسئلهبیرونراندن مردم فلسطین از سرزمینشان و آوارگی و بیخانمانی آنهاست. حقی که تا امروز از جانب دولت اسرائیل نفی و پایمال میشود. ولی در چند دهه اخیر، بعد از بهقدرترسیدن جمهوری اسلامی و به جلوراندهشدن نیروهای اسلامی در خاورمیانه و شمال آفریقا، مسئله بر حق مردم فلسطین بهوسیله اسلامیون هایجک شد و تحتالشعاع مقابله اسلام و یهودیتقرار گرفت. جمهوری اسلامی و نیروهای نیابتیاش به همان اندازه به مسئله مردم فلسطین بیربط هستند که راست افراطی اسرائیل. اینها جزئی از صورتمسئله مردم فلسطین هستند و نه راهحل آن.
امروز این به جلوراندهشدن نیروهای اسلامی و مسخ و تحریف مذهبی مسئله فلسطین از هر دو سو، که نزدیک به چهار دهه منطقه را به جولانگاه نیروهای اسلامی و نیروهای راست افراطی اسرائیل تبدیل کرده بود، به آخر میرسد. به نظر من ما شاهد آخرین روزهای حضور فعال و اعمالنفوذ نیروهای اسلامی در منطقه هستیم.
این دوره روبهاتمام است و به نظر من فصل جدیدی در خاورمیانه آغاز خواهد شد، و آنچه مسلم است در این خاورمیانه جدید جمهوری اسلامی کاملاًحاشیهای و بینفوذ خواهد بود.
حسن صالحی: شما اشاره کردید به تغییر اوضاع خاورمیانه. آیا پیمان موسوم به ابراهیم که بین اسرائیل و امارت متحده عربی و آمریکا منعقد شد جایگاهی در این خاورمیانه جدید دارد؟
حمید تقوایی:میدانید که مبتکر پیمان ابراهیم دولت ترامپ بود. اساس این پیمان حل مسئله فلسطین نیست. برعکس، مسئله را کاملاًحاشیهای کردن و تبدیلکردنصورتمسئله به رابطه اسرائیل با دولتهای عربی است. هدف این است که دولتهای عربی و در صدر آنها عربستانروابطشان با اسرائیل را متعارف کنند؛ با این سمبولیسم مذهبی که جد مشترک اسلام و یهودیت، ابراهیم است.
بنابراین، این پیمان نهتنهامسئله اساسی خاورمیانه یعنی پایمالشدن حقوق و زندگی مردم فلسطین را حل نخواهد کرد بلکه آن را حادتر خواهد کرد. در پیمان ابراهیم نهتنها هیچ اشارهای به طرح دو دولتوجود ندارد، بلکه اساساًاین پیمان مطرح شده تا مسئله فلسطین را لوث و حاشیهای کند. نتانیاهو در همان ابتدا پیمان ابراهیم را شروع دوران “صلح واقعی” نامید و اکنون، ۴ سال پس از انعقاد این پیمان، جنگ و کشتاری که پس از حمله تروریستی حماس به مردم اسرائیل، و به دنبال آن کشتار مردم نوار غزه بهوسیله دولت نتانیاهو آغاز شد معنیاین “صلح واقعی”را به همگان نشان داده است.
به نظر من در دوره دوم ریاستجمهوریترامپ طرح دو دولت بیشازپیش به فراموشی سپرده خواهد شد. در یکساله اخیر دولت بایدنگاهبهگاه به طرح دو دولت اشاره کرده است ولی ترامپ، عیناً مانند نتانیاهو، مخالف سرسخت طرح دو دولت است. کمااینکه در دوره قبلی ریاستجمهوریاش با انتقال پایتخت اسرائیل به اورشلیم، که مغایر اداره مشترک این شهر بهوسیله دو دولت فلسطین و اسرائیل طبق پیمان اسلو است، موافقت کرد. این تحول مهمی بود. یکی از مسائل مهم مورد مشاجره بین اسرائیل و فلسطینیان کنترل شهر اورشلیم است. طرح دو دولت قرار بود اداره مشترک این شهر را به دو دولت فلسطین و اسرائیل واگذار کند. تصمیم بهرسمیتشناسی اورشلیم بهعنوان پایتخت اسرائیل بهوسیله دولت ترامپ یعنی نفی عملی یکی از مهمترین مفاد طرح دو دولت. طرح پیام ابراهیم در واقع گام دیگری در جهت بایگانی کردن طرح دو دولت وکنارزدن و به حاشیه راندن حق مردم فلسطین برای برخورداری از سرزمین و دولت مستقل خود است. این طرح قرار استباوجود، و باید گفت علیرغم، مسئله فلسطین، روابط دیپلماتیک و سیاسی و اقتصادی بین اسرائیل و دول عربی را نرمال و متعارف بکند. البته عربستان و برخی از کشورها عربی دیگر گاهبهگاه اظهار لحیهمیکنند که مسئله فلسطین هم باید آدرس بشود ولی مضمون و محور پیمان ابراهیم رابطه میان این دولتها است و نه مسئله مردم فلسطین. این پیمان بهنوعیبهرسمیتشناختن دولت اسرائیل از جانب دولتهایی است که قبلاًبهخاطرمسئله فلسطین مخالف اسرائیل بودند. این جوهر پیمان ابراهیم است.
این هم باید توجه داشت که مبنای اظهاراتنتانیاهو در مورد نظم تازه در خاورمیانه همین پیمان ابراهیم است. این نظم کذایی هر خصوصیتی داشته باشد به صلح و آرامش در منطقه ربطی نخواهد داشت. سیاستهای دولت اسرائیل، بهویژه حزب لیکود و جریان راست افراطی در آن کشور، همانند جمهوری اسلامی و نیروهای نیابتیاش، جزئی از صورتمسئله خاورمیانه است و تا وقتی این نیروها از منطقه جارو نشدهاند خاورمیانه روی صلح و آرامش نخواهد دید.
حسن صالحی: اشاره کردید که حکومت بشار اسد با کمکهای جمهوری اسلامی و روسیه توانسته است سرپا بماند. در این بحران اخیر هم روسیه مواضع نیروهای مخالف اسد را بمباران کرده و جمهوری اسلامی هم واکنش نشان داده و نیرویی مرکب از افراد مسلححشدالشعبی را به سوریه اعزام کرده است. ولی روسیه خود درگیر جنگ اوکراین است و جمهوری اسلامی همدیگر موقعیت و قدرت سابق را ندارد. واکنش اینها را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا این تحرکات میتواند به حفظ دولت اسد کمک کند؟
حمید تقوایی: به نظر من بازنده اصلی این تحولات جمهوری اسلامی است. مجموعه تحولاتی که توضیح دادم نشان میدهد که جمهوری اسلامی دیگر موقعیت قبلی را ندارد. اینکه سرنوشت بشار اسد چه میشود به نظر من احتمال کنار گذاشته شدن و سرنگونشدنش کم نیست. حتی دولت بایدن که میگوید جنگ داخلی سوریه باید متوقف شود و از راهحل دیپلماتیک صحبت میکند این شرط را مطرح میکند که اسد از جمهوری اسلامی بیشتر فاصله بگیرد. یعنی همان هشداری که نتانیاهو به دولت اسد داده بود و بالاتر اشاره کردم.
اینها نمیخواهند سوریه واسطه رساندن تسلیحات و تجهیزات نظامی و مالی و غیره به نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی باشد و بهعنوان نیروی پشتجبهه حماس و حزبالله عمل کند. ازاینرو حتی اگر تحولات طوری پیش برود که بشار اسد سر جایش بماند سوریه دیگر سوریه گذشته نخواهد بود. هم از نظر اسرائیل، هم از نظر غرب، هم از نظر ترکیه و حتی از نظر دولتهای عربی منطقه اسد باید از جمهوری اسلامی کاملاً فاصله بگیرد. قبل از این تحولات هم دولتهای عربی همین هدف را دنبال میکردند. و نشانههایی وجود داشت که اسد دارد بیشتر و بیشتر به دولتهای عربی نزدیک میشود. این روند شتاب خواهد گرفت و بشار اسد اگر بخواهد شانسی برای حفظ قدرتش داشته باشد باید رابطهاش را با جمهوری اسلامی قطع کند. درهرحال تا کنون همه چیز حاکی از این است که حکومت اسد رفتنی است. اما سیر تحولات هر چه باشد و اسد برود یا نرودبازنده اصلی روند تحولاتی که در سوریه آغاز شده جمهوری اسلامی خواهد بود.
حسن صالحی: یک نکته که الان شما هم اشاره کردید این است که جمهوری اسلامی در عرصه منطقهای و بینالمللی متحمل شکستهای متعدد شده و الانوضعیت طوری است که کسانی مثل لاریجانی و ولایتی را مأمورکردهاند که در عرصه سیاست خارجی اوضاع را بهاصطلاحعادیسازی بکنند. تلاشهایی هم کردهاند که ناکام مانده است. دیدیم که کشورهای غربی قطعنامههای متعددی دادهاند و علیه جمهوری اسلامی موضعگیریکردهاند. اخیراً شورای حکام آژانس انرژی اتمی و همچنین کمیته سوم سازمان ملل قطعنامههایی علیه رژیم ایران تصویب کردند.پارلمان اروپا هم قطعنامه خیلی محکمی علیه جمهوری اسلامی منتشر کرد. به نظر میرسد روابط اروپا با جمهوری اسلامی دستخوش تحولاتی شده. از نظر شما غرب، آمریکا و دولتهای اروپایی، الان به جمهوری اسلامی چگونه نگاه میکنند؟
حمید تقوایی: ضعف و بیاعتباری جمهوری اسلامی در منطقه امری بیسابقه است. حکومت در عمر ۴۴سالهاش تا این اندازه درمانده ومنزوی و بینفوذ در منطقه نبوده است. این را دولتهای غربی هم میبینند. و بنابراین تلاش میکنند هرچه بیشتر از حکومت امتیاز بگیرند، پروژه هستهایاش را کاملاً متوقف کنند، ارتباطش با نیروهایاسلامی را قطع کنند و غیره و غیره.
ببینید هیچ یک از این دولتهای غربی از لحاظ استراتژیک خواهان تثبیت و تقویت حکومتی که هویت و استراتژیاشغربستیزی است نیستند. میدانندنمیشود جمهوری اسلامی را چنان تغییر داد که مثلاً نظیر دولت اردن و یا مراکش بشود. ولی این امر به معنای آن نیست که غرب خواهان رژیمچنج است. بالاخره دولتها همیشه پراگماتیستی عمل میکنند و باتوجهبه منافع و شرایط سیاسی مقطعی تصمیم میگیرند و این شرایط سیاسی تا امروز آنها را به این نتیجه رسانده که میشود پروژه هستهای جمهوری اسلامی را متوقف کرد و نیروهای نیابتیاش را در منطقه خنثی و حاشیهای کرد. در این صورت میتوانند با آن کنار بیایند و حتی گفتمان ضد غربی ضد اسرائیلیاش را اگر در سطح رتوریک و تبلیغات بماند تحمل کنند. اکنون تحولات اخیر در منطقه برای آمریکا و دولتهای غربی وضعیت مساعدتری را برای تحمیلشرایطشان به جمهوری اسلامی فراهم کرده است. امروز غرب حتی نسبت به یک سال گذشته موقعیت قدرتمندتری برای رام کردن جمهوری اسلامی دارد.
ببینید یک کاربرد نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی استفاده از آنها در سر میز مذاکرات برای چانهزنی و امتیازگیری، برای تهدید و معامله و گروکشی بود. این اهرم امروز کاملاً خنثی شده.و این در دیپلماسی بسیار مهم است.حتی اگر فکر کنید که دولتهای غربی میخواهند از نظر دیپلماتیک رابطه جدیدی با جمهوری اسلامی برقرار کنند از موضع تعرضیتر و قاطعتری با حکومت اسلامی برخورد خواهند کرد. کمااینکه ما شاهد هستیم که اروپا به نحوی دارد فشارهای بیشتری به جمهوری اسلامی وارد میکند. بهنوعی خط ترامپ دارد اروپاییزهمیشود.فیالحال خطوط هواییکشتیرانی جمهوری اسلامی از جانب اروپا تحریم شده. ترامپ هم از فشار حداکثری همینها را مدنظر داشت. میخواهم بگویم غرب بهخاطر موقعیت ضعیف رژیم در منطقه بهسوی اعمال فشار و تعرض بیشتر به جمهوری اسلامی حرکت میکند.
نکته مهم دیگری که اگر وقت بود در ادامه مصاحبه باید بیشتر دربارهاش صحبت کنیم موقعیت جمهوری اسلامی در خود ایران و دررابطهبا مردم ایران است. ریشه و پایه ضعف و درماندگی جمهوری اسلامی اینجاست. حکومتی که نهتنها هیچ پایگاه داخلی ندارد بلکه مورد تنفر جامعه است، در سطح سیاست خارجی هم نفوذ و اعتبار خودش را از دست میدهد و مجبور است تن به هر عقبنشینی و سازش و ذلتی بدهد برای اینکه خودش را سر قدرت نگه دارد. این فاکتور مهمی است که در ادامه صحبت خوب است به آن بپردازیم.
حسن صالحی: بله سؤال من هم در همین مورد است. ما در مورد رابطه جمهوری اسلامی با غرب و دولت آمریکا صحبت کردیم. ولی فاکتور مهمتر رابطه مردم با جمهوری اسلامی است و همه این اتفاقات بر متن خشم و نارضایتی عمومی که در جامعه وجود دارد رخ میدهد. از این منظر این تحولات منطقهای چه پیامدهاییمیتواند داشته باشد، و تأثیرات مبارزات مردم ایران بر شرایط منطقهای و جهانی چیست؟
حمید تقوایی: روشن است که جنگ مردم با جمهوری اسلامی دینامیسم و مضمون و اهداف مستقل خودش را دارد. اینکه بالاییها چه رابطهای با هم دارند، جمهوری اسلامی در منطقه و در سطح جهانی چه موقعیتی دارد و غیره حتماً بر شرایط سیاسی در ایران تأثیر دارد ولی درهرحالریشهها و دلایل و اهداف جنگ مردم با رژیم مستقل از رابطه میان دولتها است.
جنگ مردم با جمهوری اسلامی بر سر نیروهای اسلامی در منطقه و بر سر رابطه رژیم با غرب و اسرائیل و دولت اسد نیست. البته “فلسطین را رها کن فکری به حال ما کن” و یا “دشمن ما همینجاست دروغ میگن آمریکاست” و نظایر آن جزئی از شعارهای مردم هست ولی اساس اعتراضات مردم این نیست.
جنبش عظیم و بیسابقهای که با پرچم زن زندگی جریان دارد قوه محرکه و مضمون و خواستهایش از سیاستهای داخلی حکومت و از مصائبی ناشی میشود که جمهوری اسلامی به مردم ایران تحمیل کرده است. مردم نه علیه تروریسم جمهوری اسلامی در منطقه بلکه قبل از هر چیز علیه تروریسم جمهوری اسلامی در خود ایران بهپاخاستهاند. جمهوری اسلامی حکومت و یا نماینده مردم نیست بلکه قاتل مردم است و غرب و نیروها و دولتهایمنطقهای هر رابطهای با حکومت داشته باشند در این واقعیت تغییری داده نمی میشود. به نظر من این فاکتور جنگ مردم با رژیم بهویژه به یمن انقلاب زن زندگی تا کنون افکار عمومی مردم جهان و رابطه دولتهای غربی با جمهوری اسلامی را نیز تحتتأثیر قرار داده است. اعتراضات و مبارزات مردم ایران عامل مهمی در رسوایی و بیاعتباری جمهوری اسلامی در سطح جهانی است. از سوی دیگر تضعیف جهانی جمهوری اسلامی مبارزات مردم را تعرضیتر و گستردهترمیکند. درماندگی منطقهای و جهانی رژیم که در موردش صحبت کردیم را همه مردم ایران نیز مشاهده میکنند و ازاینرو جامعهای که عزم جزم کرده است تا این حکومت را به زیر بکشد، اعتمادبهنفس بیشتری پیدا میکند، روحیه تعرضی بیشتری پیدا میکند و زمینه را مساعد میبیند برای واردکردن ضربه نهایی به حکومت و به زیرکشیدنش.
مردم ایران میدانند که تعیین تکلیف جمهوری اسلامی بالاخره دست آنها را میبوسد. همانطور که توضیح دادمآمریکا، غرب، حتی اسرائیل پای رژیمچنج نیستند. اینها میخواهند جمهوری اسلامی را از یک نیروی هستهای، از یک نیروی حامی گروههای تروریستی در منطقه، به حکومت نسبتاً متعارفی تبدیل کنند که غرب بتواند با آن ارتباطو تعامل داشته باشد و سیاستهایش را بهپیش ببرد.مردم ایران چنین محاسباتی ندارند. مردم ایران میخواهند از شر این حکومت، از شر کل این نظام، رها شوند. به نظر من بر متن تحولات اخیر مردم ایران جنگشان علیه حکومت با پرچم زن زندگی آزادی راقویتر و مؤثرتر و گستردهتربهپیش خواهند برد.
یک نکته مهم این است جنگ مردم علیه حکومت در سطح جهانی دیده شده و حمایت گستردهای جلب کرده است. در واقعمیتوان گفتانقلاب زن زندگی آزادی نیز سیاست خارجی و تأثیرات جهانی خودش را دارد. این انقلاب در افکار عمومی مردم جهان، در میان نهادهای مترقی و آزادیخواه و طرفداران حقوق زنان و حتی برخی احزاب و مقامات دولتی در غرب به رسمیت شناخته شده.تمام دنیا ایران را با شعار و آیکون زن زندگی آزادی و با “اولین انقلاب زنانه تاریخ” تداعی میکند. گفتمانهای قبلی مبنی بر اینکهجامعه ایران اسلامی است و گویا جمهوری اسلامی انتخاب خود مردم است و حجاب جزئی از فرهنگ زنان است و خزعبلاتیازاینقبیل را انقلاب زن زندگی آزادی جارو کرد.
بهاینترتیب انقلاب زن زندگی آزادی اعتبار و محبوبیت جهانی پیدا کرده استکه اهرم مهمی در دست مردم برای بهپیش بردن مبارزاتشان است. در این میان تضعیف و بیاعتباری جمهوری اسلامی در سطح منطقه و جهانی عاملی است که میتواند مردم ایران را مصممترمعترضتر و با روحیه بالاتری به میدان بیاورد.
این را هم باید توجه داشته باشید که از همه چیز گذشته جمهوری اسلامی از نظر اقتصادی کاملاً ورشکسته است.حتی مقامات حکومتی به این امر اعتراف میکنند. پزشکیانمیگوید ممکن است حتی نتوانند حقوق بازنشستگان و کارمندان دولت را پرداخت کنند. این بنبست و ورشکستگی اقتصادی هم فاکتور تعیینکنندهای در درماندگی وبیافقی و بیآیندگی جمهوری اسلامی است.اینکه سرنوشت سوریه چه میشوددر این وضعیت لرزان و رو به سقوط حکومت در داخل ایرانتغییری نمیدهد.
مجموعه اینها نشان میدهد که آن چیزی که آینده را رقم میزند و حتی میتواند یک راهحل انسانی برای مسئله خاورمیانه را امکانپذیر کند انقلاب در ایران و به زیرکشیدهشدن جمهوری اسلامی به قدرت انقلاب زن زندگی آزادی در ایران است.
حسن صالحی:سؤال من در مورد همین نکته آخر صحبت شما است. اگر مردم ایرانبر جمهوری اسلامی پیروز شوند این میتواند مانعی باشد بر سر راه پیشروی جریانات اسلامی در منطقه. مثل همین هیئت تحریر شام در سوریه. پیروزی مردم ایران میتواند قوت قلبی باشد برای مردم سوریه که جلوی این نوع جریانات ارتجاعی بایستند و یا در افغانستان مردم با طالبان مقابله کنند و همچنین در عراق و دیگر کشورهای اسلام زده. از نظر شما تأثیراتمنطقهای پیروزی انقلاب ایران چیست؟
حمید تقوایی: به نظر من به زیرکشیدهشدن جمهوری اسلامی بهوسیله انقلاب مردم بسیار تعیینکننده خواهد بود. این میخ آخر به تابوت جریان اسلام سیاسی است. نهتنها در خاورمیانه بلکه در شمال آفریقا و در هرجایی که اسلامیون تحرکی دارند. به نظر من معکوس روندی که با روی کار آمدن خمینی شروع شد رخ خواهد داد. روی کار آمدن جمهوری اسلامی عامل تعیینکنندهای در پاگرفتن و به میدان آمدن نیروهای اسلامی در منطقه و در تمام دنیا بود. حتی پایتختهای اروپائی از اقدامات تروریستی نیروهای اسلامی در امان نبودند. با سرنگونی رژیم عکس این روند رخ خواهد داد. ممکن است نیروهای اسلامی باقی بمانند اما به شکل نیروهای حاشیهای و بیربط به تحولات سیاسی.
مهمتر از آن الهام و امیدی است که مردم منطقه و مردم کشورهای اسلام زده از پیروزی مردم ایران میگیرند. ببینید حتی جنبش ۸۸ در ایران در انقلابات بهار عرب تأثیر داشت. حالمجسم کنید که انقلابی صدها درجه گستردهتر و رادیکالتر در ایران اتفاق میافتد و جمهوری اسلامی را به زیرمیکشد. من فکر میکنم دنیا و مشخصاً خاورمیانه نفس تازهای خواهد کشید و موج تازهای از بهپاخاستن مردم علیه دولتها و نیروهای اسلامی آغاز خواهد شد. حتی دولتهایبهاصطلاح معتدل در کشورهایی مثل ترکیه و اردن و الجزایر و مراکش و غیره تحتفشارخردکنندهای قرار خواهند گرفت. وچشماندازامیدبخشی در برابر مردم منطقه قرار خواهد گرفت.
انقلاب ایران انقلابی سکولارضداسلامی و ضدمذهبی، و تضمینکننده حقوق زنان و حقوق انسانی همه مردم خواهد بود. انقلاب زن زندگی آزادی بر سر اینهاست و پیشروی این انقلاب و نهایتاً پیروزی آن تحولی است کهبه نفع انسانیت و به نفع تمدن بشری شرایط را در خاورمیانه کاملاً تغییر خواهد داد و فراتر از آن دنیا را از شر اسلام سیاسی وتروریسم اسلامی خلاص خواهد کرد. به این معنا مردم ایران و انقلاب در ایران نقش بسیار تعیینکنندهاینهتنها در شکلدادن به آینده خاورمیانه بلکه شرایط سیاسی در جهان ایفا میکنند.
۱۶ آذر ۱۴۰۳، ۶ دسامبر ۲۰۲۴