مصاحبه ایسکرا با محمد اسنگران
( فسمت اول )
ایسکرا: شما در مورد خاورمیانه مطالب زیادی نوشته اید. این بار میخواهیم هم به شکل جمع بندی تحولات تا کنونی و هم آینده خاورمیانه و راه برون رفت از این بحران و سرنوشت داعش و جنبش اسلام سیاسی و موقعیت احزاب و دولتهای منطقه از شما بپرسیم.
اگر بخواهید تصویر امروز خودتان از خاورمیانه را بطور خلاصه بگویید چه نکاتی هست که بیان آنها تصویر کامل امروز را نشان میدهد؟
محمد آسنگران: خاور میانه امروز در دریایی از خون و ویرانی و آورگی و بی افقی غرق شده است. بحران خاورمیانه در این دوره با بحران فلسطین و لبنان و… در دوره جنگ سرد متفاوت است. از نظر من بحران این دوره خاورمیانه بعلاوه بحران شمال آفریقا حاصل هژمونی طلبی آمریکا بعد از فروپاشی بلوک شرق است. اما بازی کنان و صحنه گردانان این دوره تازه، عمدتا همان نیروهای سابق هستند. اکنون خاور میانه به میدان جنگ و رقابت دو قطب جهانی و منطقه ای تبدیل شده است. همه احزاب و دولتهای منطقه در میان این دو قطب تقسیم شده اند. جنگ و جدال و بحران خاور میانه اساسا انعکاس جدال این قطبها با همدیگر است. در بعد جهانی روسیه و آمریکا در راس دو قطب مخالف قرار دارند و در منطقه اما جمهوری اسلامی و رژیم پادشاهی عربستان سعودی در راس قطبهای منطقه ای قرار گرفته اند. دولت ترکیه در میان دو قطب جهانی هنوز در حال نوسان است. دولتها و احزاب اسلامی و ناسیونالیست منطقه تماما در میان این قطبهای منطقه ای و جهانی تقسیم شده اند. اما بحران چنان غیر قابل کنترل و نیروهای بازی کن منطقه ای چنان در حال نوسان و بی ثبات هستند که جابجایی دولتها و احزاب درگیر در این بحران هنوز امری عادی و روزمره است.
ایسکرا: جریانات جنبش اسلام سیاسی چه نقشی در این بحران دارند و سابقه این بحران به چه مقطعی برمیگردد؟
محمد آسنگران: از نظر من بحران امروز خاور میانه از سال ۲۰۰۳ به بعد و از مقطع اشغال عراق تفاوت زیادی با بحران ماقبل این تاریخ دارد. اما سابقه رشد و تاثیر گذاری جریانات و جنبش اسلام سیاسی قدیمیتر است. با قدرتگیری جریانات اسلام سیاسی در ایران و افغانستان از همان اوایل دهه هشتاد میلادی جهان با پدیده تازه ای مواجه شد. غرب به رهبری آمریکا اسلام سیاسی را از گور بیرون آورد و در مقابل بلوک شرق تقویت کرد. برای کوتاه مدت این نیروی از گور برخاسته به نفع سیاست هژمونی طلبی آمریکا و غرب علیه شرق عمل کرد. اما مدت زیادی طول نکشید که خود این اژدهای دو سر اسلام سیاسی از کنترل غرب خارج شد و دنیا را به این روز انداخت که حالا همه شاهد آن هستیم.
اسلام سیاسی ابتدا پدیده ای منطقه ای بود اما امروز پدیده ای جهانی است. ابتدا در رقابت جهانی و در دوران جنگ سرد عمدتا علیه بلوک شرق بکار گرفته شد اما امروز عمدتا علیه غرب است. با این حال جنبش اسلام سیاسی اکنون هم ضد غرب است و هم ضد تمدن، هم ضد زن است و هم ضد مذاهب دیگر، اگر بخواهم در یک جمله بگویم جنبش اسلام سیاسی شامل تمام جناحهای آن از تند رو تا میانه رو از “لیبرال” تا احزاب پارلمانی جنبشی ضد تمدن و ضد انسانی است که با هیچ گوشه ای از تمدن و خواسته ها و امیال انسانی خوانایی ندارد.
جریانات و دولتهای منبعث از جنبش اسلام سیاسی دو طرف جنگ و جدال بحران خاور میانه را شکل میدهند. این اژدهای دو سر سنی و شیعه احزاب و دولتهای متعددی را شکل میدهند و هر کدام از آنها متحدین جهانی خود را دارند. در حال رقابت و جنگ مستقیم و یا نیابتی با همدیگر هستند. جنگ سوریه و یمن و عراق و لیبی و… نمونه هایی از جنگ و کشمکش جریانات اسلامی با همدیگر هستند.
ایسکرا: اجازه بدهید کمی با جزئیات به جریانات اسلامی شیعه و سنی بپردازیم چه تفاوتی در میان آنها هست و جدال آنها بر سر چیست؟
محمد آسنگران: از نظر تاریخی و مذهبی این دو شاخه اسلامی مانند دو سر یک اژدها هستند. اختلافشان به دوره خلافت اسلام بعد از مرگ پیغمبر اسلام برمیگردد. اما جدال امروزشان مادی و سیاسی است. جدال این دو جبهه ارتجاعی بر سر منطقه نفوذ و قدرت و ثروت است. سهم خواهی این دو قطب اسلامی در مقابل هم و در مقابل کشورهای غربی پایه مادی امروزی دارد و روکش ایدئولوژی مذهبی آنها اساسا برای تحمیق مردم و بسیج نیرو برای رسیدن به قدرت و ثروت است. رقابت این دو قطب اسلامی با قدرتگیری جمهوری اسلامی ایران وارد فاز جدیدی شد و خمینی همه دولتها و احزاب اسلامی سنی را منحرف از دین و نوکر غرب معرفی کرد. تنها گروه سنی متحد سیاسی جمهوری اسلامی حماس است. با قدرتگیری جمهوری اسلامی ایده جهان گشایی و جنگ با غرب و اسرائیل و ضدیت با تمدن مدرن و برگشت به فرهنگ ۱۴۰۰ سال قبل در میان همه جریانات سنی و شیعه به ارزش تبدیل شد. سرکشی جمهوری اسلامی در مقابل غرب و سرکوب خونین مخالفان و قتل عام مردم ناراضی در ایران و گسترش نفوذ آن در کشورهای منطقه قطب مقابل را به تکاپو انداخت.
با تحرک تازه جریانات اسلامی سنی به هدف مقابله با جمهوری اسلامی و اسلام شیعی انواع دستجات اسلامی شکل گرفت و دولتهای ناسیونال ـ سکولار عرب تحت فشار اسلامی ها یکی بعد از دیگری به احکام اسلامی رجعت کردند و قوانین و سنتهای اسلامی در کل منطقه دوره رشد و گسترش نفوذ خود را آغاز کرد. بویژه اینکه جریانات سنی هم از نظر تعداد جمعیت هم از نظر امکانات مالی و تکنولوژی و قدرت نفوذ دایره گسترده تری نسبت به جریانات شیعی داشتند. برای مثال اگر القاعده و طالبان عمدتا نیرویی منطقه ای و ساکن کشورهای خاورمیانه بودند و از امکانات محدودی برخوردار بودند داعش با درس گرفتن از محدودیت تجارب آنها بخش اصلی نیرویش را با استفاده از تکنولوژی جدید و از طریق میدیای اجتماعی در جهان جذب کرد. چنانچه نیروی کار آمد و موثر داعش عمدتا از میان افسران ارتش بعث عراق و همچنین نیروهایی از کشورهای اروپایی و آسیای میانه و از درون طیف تحصیل کرده و آشنا با تکنولوژی جدید است. شبکه مساجد در کشورهای غرب مثل کارخانه تولید تروریست منبعی برای تامین نیروی جنگجو و جهادی بوده است. داعش بیش از جریانات دیگر اسلامی از این کارخانه سود برده است.
علاوه بر این نوع و تاکتیک جنگ داعش علیه مخالفانش هم با طالبان و هم با القاعده تفاوتهای زیادی دارد و گسترش و قدرت گیری سریع داعش عمدتا حاصل اتخاذ این تاکتیکهای بیرحمانه بود. داعش با ایجاد رعب و ترس و تصور شکست ناپذیر بودن خود، تعداد هر چه بیشتری از جوانان ناراضی در منطقه و جهادیهای تربیت شده مساجد اروپا را جذب کرد و از همین طریق توانست در مدت کوتاهی بخشهای زیادی از ارتش عراق و سوریه را وادار به هزیمت و تسلیم کند. همزمان با نشان دادن کارایی خود مورد حمایت مالی و تسلیحاتی ترکیه و عربستان و قطر قرار گرفت و چراغ سبز غرب هم راه پیشروی این نیروی خونریز را سریعتر کرد.
غرب هنگامی به صرافت مقابله با داعش افتاد که این نیروی تروریست اسلامی هم منافع غرب را تهدید کرد و هم بخش عمده خاک سوریه و حدود نیمی از خاک عراق را به تصرف خود در آورد. این هیولا با قدرتگیری غیر قابل تصور و سریع خود دامنه عملیات تروریستی خود را به غرب و اسرائیل هم گسترش داد. اکنون تقریبا تمام عملیاتهای تروریستی در غرب بوسیله داعش سازمان داده میشود. با این حال تمام جریانات اسلامی ابتدا در خاور میانه و شمال آفریقا سر بر آوردند و جنگ آنها اساسا با دولتهای اسلامی و جریانات اسلامی رقیب آغاز شد. ولی در ادامه رشد و گسترش آنها دایره نفوذ این جریانات در کشورهای مختلف شاخه های متعددی از آنها سازمان داده شد و شبکه مسجد سازی و رشد رسانه های این جریانات در بخش وسیعی از جهان گسترش یافت.
هیچ دوره ای به اندازه امروز جریانات اسلامی توان و قدرت تبلیغات و امکانات رسانه ای در اختیار نداشته اند. طبق آمار منتشر شده اکنون بیش از ۳۰۰ شبکه تلویزیونی و رادیویی پر شنونده را در اختیار دارند و در کنار این شبکه ها هزاران سایت و صفحه شخصی و گروهی در میدیای اجتماعی را اشغال کرده اند. همه آنها بدون استثنا با اتکا به احکام قرآن و احادیث اسلامی میخواهند جامعه را و قوانین و روابط اجتماعی مردم را به دوران توحش اسلام بدوی برگردانند. از همین زاویه همه آنها ضد غرب و ضد تمدن و ضد هر نوع فرهنگ انسانی پیشرو و مدرن بوده و هستند. اما جدال این دو سر اژدهای اسلامی تحت عنوان سنی و شیعه به رهبری عربستان سعودی و جمهوری اسلامی اکنون در خاور میانه متمرکز شده است و بر محور تقسیم منطقه نفوذ و دسترسی هرکدام از آنها به قدرت و ثروت شدت بیشتری گرفته است.
ایسکرا: اما در جنگ با داعش ظاهرا هر دو قطب اسلامی شیعه و سنی در یک جبهه قرار گرفته اند این را چگونه توضیح میدهید؟
محمد آسنگران: همچنانکه بالاتر گفتم هنگامیکه نیرویی مانند داعش از کنترل حامیانش خارج شد و بخش وسیعی از خاک سوریه و عراق را تصرف کرد ترس حامیان این جریان تروریست کمتر از مخالفانش نبود. بویژه هنگامیکه داعش نقشه کشورهایی از منطقه را منتشر کرد که قرار بود آنها را به تصرف خود درآورد تمام کشورهای عربی و ترکیه و بخشی از آسیای میانه و شمال آفریقا را در بر میگرفت. بنابر این همه کشورهای منطقه احساس خطر کردند و کشورهای غربی هم متوجه شدند که نمیتوانند داعش را همانند القاعده در یک محدوده برای بده بستان خود نگهدارند. این احساس خطر همه احزاب و دولتهای دو قطب رقیب را علیه داعش بسیج کرد. اما تضعیف و شکست نظامی داعش به معنی ترک مخاصمه این دو قطب منطقه ای و جهانی نیست. اتفاقا بعد از داعش جدال این دو قطب جهانی و منطقه ای بر سر تقسیم سهم و منطقه نفوذ شدت بیشتری خواهد گرفت. از همین حالا رقابت و جبهه بندیها برای بعد از تصرف موصل آغاز شده است.
هنوز سرنوشت اداره کشورهای سوریه و عراق معلوم نشده است. معلوم نیست چگونه باید بعد از داعش و حاشیه ای کردن جریانات غیر قابل کنترل اسلامی این دو کشور اداره بشوند. امروز ترکیه را هم باید به آنها اضافه کرد. علاوه بر اینها منطقه بحرانی کردنشین چهار کشور ایران، عراق، سوریه و ترکیه همچنان بحث داغ محافل بین المللی و منطقه ای است.
در پایان این بخش باید بگویم که بحران خاورمیانه رو به اتمام نیست بلکه دارد وارد دوره تازه و فاز جدیدی میشود. پایان این بحران در تناسب قوای کنونی قابل تصور نیست.
ادامه دارد