یاشار سهندی:
یکی از پدیده های شوم همزاد نظام نکبت سرمایه داری، “کودکان کار” میباشد چرا که یکی از منابع سرشار سودآوری برای سرمایه بوده و هست. دستمزد بسیار پایین، در بسیار مواقع بی مزد( بهانه هم برای این زیاد است، شاگردی، یا بی سرپناه و یا در عوض غذای بخور و نمیر)، کار زیاد همراه با توهین و تحقیر ، ساعات طولانی کار، سواستفاده جنسی و بسیاری از “مزیتهای” دیگر که پدیده کودکان کار دارد، مسئله ای است که سرمایه نمی تواند بسادگی از آن بگذرد.
سرمایه داری در ایران نیز از این قاعده مستثناء نبوده است. کارگاه های قالی بافی و کورپزخانه ها که از اولین نمادهای سرمایه داری در ایران بودند، در سطح وسیعی از کار کودکان بهره بردند و هنوز هم میبرند. حکومتهای حاکم بر ایران با خشونت بارترین روشها، این بهره کشی از کودکان را تضمین کردند، گیرم که در قوانین شان مجبور شدند بصورت ظاهری هم که شده کار کودکان را ممنوع اعلام کنند. از از سوی دیگر این فرهنگ را جا انداختند که “کودک یا باید درس بخواند یا کار کند!” و کودکی که درس نمی خواند، بهتر است بگویم نمی تواند تحصیل کند، فرزندان توده های زحمتکش جامعه هستند چرا که وسع مالی والدین شان نمیرسد که فرزندشان را بمدرسه بفرستند. همین امسال بنا بر آمار رسمی حکومت شاهد هستیم ٤ میلیون کودک به مدرسه راهی پیدا نکردند و این کودکان محکومند که کار کنند تا کمک خرجی خانواده باشند و این ٤ میلیون کودک که امکان نیافتند به مدرسه بروند، تماماً نتیجه سیاستهای جمهوری اسلامی بوده؛ نتیجه تصمیم ، تصمیم سازانی مانند ربیعی شکنجه گر هستند که اکنون وزیر کار و رفاه این حکومت است. ایشان در سومین نشست جهانی محو کار کودک که در برزیل از سوی سازمان بین المللی کار وابسته به سازمان ملل برگزار شده، با وقاحتی که تنها از دولتمردان این حکومت برمی آید فرمودند: ” آمارهای منتشره سازمان بین المللی کار گویای حقیقتی تلخ از بهره گیری ( بخوانید بهره کشی) میلیون ها کودک کار در عرصه اقتصاد جهانی است.” اینگونه سخن گفتن از سوی همچین کسانی اما چندان عجیب نیست. وقتی قاتلی مانند مرتضوی قرار بود در شورای حقوق بشر سازمان ملل سخنرانی کند یا موجودی وقیحی به نام جواد لاریجانی در این شورا حضور میبابد و همه جنایتهای حکومتش را منکر میشود و بعد هم طلبکار هم میشود، دیگر ربیعی شکنجه گر اینگونه سخن بگوید فهم آن پیچیده نیست چون اساسا این دنیای وارونه سرمایه داری است که اجازه میدهد که جلادی از تلخی زندگی میلیونها کودک کار سخن بگوید.
این جلاد سخنانش را با نام و یاد خدای مهربان شروع کرده و گفته این خدا کودکان را دوست دارد. دروغ به بزرگی همه تاریخ. همه خدایان، بخصوص خدایان یکتا، چشم طمع به کودکان داشتند که بسیاری شان بر قربانی کردن فرزندان در راه او سخن گفتند و خدای ربیعی از همه جلادتر است. بفرمود این خدا، کودک مایملک پدر است و هر بلای سر او میتواند بیاورد و حتی بکشد و کسی حق ندارد ولی را سین و جین کند. دختران در نزد این خدا به فتوای خمینی میتوانند از دو ماهگی مورد سو استفاده جنسی قرار بگیرند. و این وزیر نکبت آفرین نمی تواند چشم اش بر این خوان یغما یعنی استثمار کودکان ببندد و سهم خودشان را نخواهد. ایشان میگوید:” حضار گرامی، من وزیر اما قبل از آن جامعهشناس هستم… ( دکترای جامعه شناسی ایشان از شکنجه گاههای وزارت اطلاعات صادر شده است) کار کودکان واقعیت اجتماعی است، … نمیتوان آن را فقط در ابعاد حقوقی، قانونی و سیاستگذاری خلاصه کرد. کل نگری هم بدان معناست که مسئله کار کودکان برآمده از الگوی توسعه کشورهاست. … تقسیم ناعادلانه ثروت در جهان و از سویی نابرابری ذاتی جوامع در حال توسعه … برنامه ریزی برای کار کودک را پیچیده تر کرده است.” واژگان همینجور بیخود مصرف نمیشود چون نمی توانند به صراحت بیان کنند ما باید کودکان را استثمار کنیم. آن را در کلامشان می پیچانند، حضار گرامی اما بخوبی درک میکنند وزیر چه میگوید . ” پیچیده تر” که در کلام وزیر شکنجه گر مصرف شده به این مفهوم است که کار کودک فعلا برای “جوامع در حال توسعه” ضروری است. یعنی یک جایی مانند جمهوری اسلامی. در بسیاری از مقاوله نامه های سازمان ملل و شاخه های وابسته به آن الزامی به اجرای مقاوله نامه نیست و اعضا میتواند قوانین ملی خودشان را اجرا کنند و جمهوری اسلامی دراین کار استاد به تمام معنا است. جناب وزیر ادامه میدهد:” دولتها باید با حرکت در مسیر خشونت زدایی( از دهان چه کسی خشونت زدایی بیرون می آید که همقطارانش از خشونت او هراس فراوانی دارند) … در قبال کودکان متقبل شوند و مسئولیتپذیر باشند. دولت جمهوری اسلامی ایران با چنین راهبردی، …در نهادهای ملی مسئول خود ، مدیریت سیستمی کنترل و اصلاح را در جهت تحدید و تعدیل عوامل موثر در بروز پدیده کار کودک بکار گیرد.” اینها همه یعنی اعتراف رسمی به ضرورت کار کودک که البته بخاطر خدای مهربان هم شده باید “تحدید و تعدیل” گردد. اگر هم تحدید و تعدیل نشد به جایی بر نمی خورد. ” طبق آخرین اطلاعات مرکز آمار ایران ١ میلیون و ٧٠٠ هزار کودک در ایران به صورت مستقیم درگیر کار هستند و بررسیها نشان می دهد هر کودک ماهیانه ٨٠ تا ١٠٠ هزارتومان درآمد دارد. این ارقام (هر چند غیرواقعی) گویای عمق فاجعه ای است که سر کودکان ما می آید.
به گفته خانمی به نام فاطمه دانشور عضو اتاق بازرگانی و رئیس یک موسسه خیریه “… نبود برنامه راهبردی و استراتژیک درباره کودکان و کار به نحوی است که در برنامه پنجم توسعه ١٧ بار از کلمه فاضلاب استفاده شده و یک بار کلمه کودک در این برنامه وجود ندارد ..” و آن وقت جناب وزیر از خشونت زدایی میگوید و از مهربانی خدا و رسولش. جناب جلاد در انتهای سخنانش زیر هم تعهدات و مقاوله نامه های بین المللی اینگونه میزند: ” …جمهوری اسلامی ایران، تلاش برای محو بدترین اشکال کار کودکان را وظیفهای اخلاقی و دینی نیز تلقی میکند. به نظرم استفاده از ظرفیت های فرهنگی بومی، ملی و دینی برای مقابله با این پدیده موثر می باشد. پیامبر گرامی اسلام ١٤٠٠ سال پیش فرمودهاند کودکان خود را بزرگ دارید و با آنان رفتاری شایسته داشته باشید.” و انصافا این حکومت با نابودی روح و جسم کودکان ما بخوبی به وصیت پیامبر گرامی شان عمل میکنند و میتوان به عنوان نمونه به طرح استاد وشاگری این حکومت اشاره کرد که چگونه از ظرفیتهای فرهنگی بومی اخلاقی ودینی نهایت بهره کشی از کودکان را ممکن میسازد. وزیر به صراحت و روشنی بیان کرده که زیر بار هیچ تعهدی برای “محو” کار کودکان نخواهد رفت چون میخواهد از ظرفیهاتی مثلا بومی استفاده کند و رفتاری که با فعالان حقوق کودک صورت میگیرد مانند بهنام ابراهیم زاده گویای این واقعیت شوم است که حکومت هر کسی مانع استثمار و بهرکشی از کودکان شود به چه عقوبتی سختی گرفتار خواهد کرد .مسئله ای که درنزد سرمایه جهانی “کشورهای در حال توسعه” را جذاب میکند یکی همین کار کودکان است و نگهبانان وحشی مانند ربیعی است. برای همین در مجامع بین المللی نظام سرمایه داری چشم شان را به روی هر جنایتی که این حکومت انجام میدهد میبندند و تریبون در اختیار امثال ربیعی میگذارند.
اما این همه جریان نیست یکی مانند نیما ابراهیم زاده روی دیگر سکه میباشد که گویای یک جریان قوی و یک مبارزه وسیع برای حقوق کودک بخصوص کودکان کار و خیابان است. اگر سازمان بین اللملی کار کنفرانس محو کار کودک برگزار میکند نه از سر خیر خواهی بلکه به یمن مبارزات کسانی مانند بهنام ابراهیم زاده است که سرمایه را در سطح جهان وادار به عقب نشینی کرده است. سرمایه هیچ حقی را به رضا نمیدهد بلکه به زور وادار به عقب نشینی میشود. مسئله ای به نام “حقوق کودک” بخصوص کودکان کار و خیابان همه ثمره مبارزات فعالان حقوق کودک است. اما اگر ربیعی که ثمره “مجاهدتش” شده وزارت اطلاعات و از سوی دیگر اشک تمساح برای کودکان ما میریزند گویای این است که هنوز کار بسیاری پیش روی ما است و بیش از همه مبارزه متشکل بر علیه کل نظام سرمایه داری.