جدید ترین

انقلاب زن زندگی آزادی و مسئله رهبری (بخش دوم)- حمید تقوایی

 آیا انقلاب ادامه دارد؟

به نظر من با یک نه و یا آری ساده نمی‌توان به این سؤال پاسخ داد. 

انقلاب یک معنی کنکرت و مشخص دارد که برای هرناظری حتی اگر سیاسی هم نباشد قابل‌مشاهده است. وقتی جمعیت قابل‌اعتنایی برای مدت نسبتاً مدیدی، اقلا چندماهه، به خیابان‌هامی‌آیند و حکومتی را به چالشمی‌کشند ما شاهد یک انقلاب هستیم. این معنی ابژکتیو انقلاب است با هر دیدگاه و بینشی.

 اساس هر انقلاب و تحول انقلابی اعمال قدرت مردم علیه یک دولت و نظام است و انقلاب زن زندگی آزادی نیز دقیقاً همین خصوصیت را دارد. اما آیا تحولات انقلابی به همین بروز خیابانی محدود می‌شود؟ به نظر من خیر. چالش حکومت به‌وسیله بخش قابل‌توجهی از جمعیت می‌تواند اشکال دیگری نیز به خود بگیرد. آنچه معمولاً در ادبیات کلاسیک چپ شرایط انقلابی، وضعیت انقلابی، اعتلای انقلابی و نظایر آن نامیده می‌شود. این جنبه ناظر است بر شدت‌گرفتن و قطبی شدن تقابل طبقاتی حول بودونبود حکومت در همه سطوح، در کل فضای سیاسی جامعه، در گفتمان‌ها و گفتگوهای میان مردم و میان نیروهای اپوزیسیون، در مدیای اجتماعی و رسانه‌های حتی حکومتی، در توازن قوا بین جامعه و حکومت و فعالیت اکتیویست‌ها و کنشگران در عرصه‌های مختلف اعتراضی و غیره و غیره. این شرایطی است که جامعه و حکومت در مقابل دیگر صف‌کشیده‌اند و یک فضای ناپایدار و انفجاری شکل‌گرفته است.

در این شرایط در فضای عمومی سیاسی جامعه ناپایدار و انفجاری بودن وضعیت قابل‌مشاهده است حتی اگر یک نفر هم در خیابان‌ها اعتراض نکند. بخصوصامروز با مدیای اجتماعی این جنبه جایگاه و نقش بسیار برجسته‌تری پیدا کرده است. الان، برخلاف مثلاً دوره انقلاب ۵۷، در هر جای ایران خون از دماغ معترضی بیاید همه جامعه مطلع می‌شود و مهم‌تر از آن در مدیای اجتماعی عکس‌العمل نشان می‌دهند. قدرت خود گزارشگری و اطلاع‌رسانی مردمدیگر اجازه نمی‌دهد هیچ رویداد و اتفاقی پنهان بماند. یا در رسانه‌های رسمی داخلی و خارجی تحریف بشود و روایت دیگری از آن داده شود و حقیقت گم بشود. این فاکتور مهمی در ایجاد و تداوم انقلاب در فضای عمومی سیاسی جامعه است.  

امروز در شرایط سیاسی ایران وضعیتی که قبلاً وضعیت انقلابی یا اعتلای انقلابی نامیده می‌شدبه قدرت مدیای اجتماعی نقش بسیار مؤثرتری در تداوم انقلاب یافته است. انقلاب سوژه‌ها و عرصه‌های نبرد را خودش تعیین می‌کند، گفتمان و فضاسازیمی‌کند، متحد می‌کند، سازمان می‌دهد و غیره. در انقلاب ۵۷ باید واقعه میدان ژاله را دهان بدهانمی‌گفتیم و یافوقش از رادیو اسرائیل و صدای آمریکا می‌شنیدیم با روایت و تعبیر و تفسیر آن رسانه‌ها و دولت‌هایی که پشتشان بودند. امروز نه‌تنها مردم ایرانبلکه همه جهان از هر رویدادی در همان لحظه باخبرمی‌شود آن هم از زبان و به روایت خود مردم. امروز حتی رسانه‌ها و رادیو تلویزیون‌ها هم بخش قابل‌توجهی از منبع و مأخذشان گزارشات کاربران مدیای اجتماعی است،کلیپ‌ها و کامنت‌ها و اظهارنظرهای مدیای اجتماعی را منعکس می‌کنند.       

فاکتور مدیای اجتماعی اجازه داده است که انقلاب به معنی فضای سیاسی و توازن قوا و تعیین سوژه‌ها و عرصه‌های نبرد بروز نقش برجسته‌تر و مؤثرتری نسبت به ماقبل مدیای اجتماعی داشته باشد. این یعنی نقش برجسته “خیابان” حتی اگر در خیابان‌ها حرکت چشمگیری جریان نداشته باشد.  

بدون درنظرگرفتن این فاکتور نمی‌توان در مورد روند انقلاب و افت‌وخیز و تداوم یا عدم ادامه آن صحبت کرد. در شرایط حاضر انقلاب زنزندگی آزادی از نظر بروز و حضور خیابانی ادامه ندارد (گرچه در همین سطح نیز شاهد اعتراضات عرصه‌ای نظیر تجمعات بازنشستگان هستیم) ولی در فضای سیاسی – اعتراضی، در خواست و اراده توده‌ای برای به زیر کشیدن حکومت، در چالش حکومت و تعرض به کل نظام و مقدسات حکومتی در مدیای اجتماعی و در بیانیه‌ها و فراخوان‌ها و غیره، انقلاب نه‌تنها ادامه دارد؛ بلکه رو به گسترش و تعمیق است. جامعه در هیچ بعد و زمینه‌ای به حالت عادی، شرایط قبل از ۱۴۰۱، بازنگشته است. 

جامعه در حالت جنگی است، جنگ مردم با حکومت. جنگ با قتل حکومتیمهسا شروع شده و همچنان ادامه دارد منتهی جمعیت در خیابان‌ها نیست.به این می‌ماند که در جنگ میان دو دولت به هر دلیلی شلیک گلوله‌ها متوقف شده باشد؛ ولی جنگ خاتمه نیافته باشد. نه پیمان صلح بسته‌اند و نه حتی آتش‌بسیداده شده. بلکه دارند هجوم بعدی را تدارک می‌بینند. همه منتظرند اولین تیر شلیک بشود.البته انقلاب اوج‌گیری مبارزه طبقاتی است و نه تخاصم بین دو دولتولی با این مقایسه می‌خواهم تصویری از شرایط انفجاری جامعه به دست بدهم. 

روشن است که بالاخره بابازگشت جمعیت به خیابان و تظاهرات و اعتصابات گسترده می‌توان ضربه نهائی را به جمهوری اسلامی وارد آورد. انقلاب با فضاسازی و مدیای اجتماعی و فعالیت کنشگران و صدور بیانیه و کیفرخواست و طومار و غیره پیروز نمی‌شود. هر اندازه هم اکتیویست‌ها گرد هم جمع بشوند، کارزار سازمان بدهند، هر اندازهاحزاب اپوزیسیون و فعالین متحد بشوند و بیانیه و فراخوان بدهند، گر چه حکومت منفورتر و منزوی‌ترمی‌شود، ولی همچنان در قدرت باقی می‌ماند. بالاخره جنگ را پیاده‌نظاممی‌برد. با تبلیغات و محکوم‌کردن ومنزوی کردن و غیره نمی‌توان هیچ حکومتی را سرنگون کرد. تمام فعل و انفعالاتی که توضیح دادم نهایتاً باید به برآمد خیابانی منجر بشود. به یک برآمد گسترده و توده‌ای.

 به یاد دارید که در خیزش ۸۸ جمعیت میلیونی در تهران به خیابان‌ها آمد، با نیروهای سرکوبگر درگیر شد، در دی‌ماهآن سال جمعیت به مراکز و مقرهای نیروهای بسیج و سپاه حمله برد و اینقدرت‌نمایی خیابان چنان بود که یکی از مقامات حکومتی گفت اگر ۶ محله تهران به هم متصل می‌شد رژیم رفته بود.

انقلاب زن زندگی آزادی نیز باید به اینجا منجر بشود. خیزش ۸۸ منحصر به تهران بود؛ ولی انقلاب زن زندگی آزادی حرکتی سراسری است. این بار در محلات همه شهرهامی‌تواند جمعیتی میلیونی به خیابان‌ها بیاید و کار رژیم را یکسره کند.همه منتظر همین هستند، همه! حکومت با نگرانی و دلهره و مردم با شور شوق و امید.  

مسئله رهبری

سؤالاین است که چرا خیابان فرو خوابید؟ برآمد مجدد خیابان در گرو چیست؟ چرا تظاهراتهای خیابانی ادامه پیدا نکرد و صدها هزارنفره و میلیونی نشد؟ آیا جامعه مرعوب شد؟ آیا به این دلیل بود که رژیم زد و کشت و اعدام کرد؟ به نظر من سرکوب مؤثربوده؛ ولی علت اینها نیست. آنکه بیشتر از همه ترسیده خود حکومت است. اعدام‌هاوسیع‌تر شده ولی کسی عقب ننشسته است. تازه اعتراض به اعدام زندانیان عادی، آن هم از درون خود زندان‌ها، شروع شده است. جامعه نه‌تنها مرعوب نشده؛ بلکه علیه اعدام‌ها به حرکت درآمده است؛ بنابراین علت فروکش‌کردنتظاهرات خیابانی را باید جای دیگری جستجو کرد. بله خیلی گرفتند و زدند و کشتند؛ ولی به این دلیل نیست که خیابان عقب نشست. 

به نظر من علت عمیق‌تر و سیاسی‌تر و استراتژیک‌تر است. علت در تحلیل نهائی غیاب رهبری است. من همیشه تأکیدکرده‌ام رهبر در روند انقلاب عروج می‌کند؛ ولیدرعین‌حال از مقطعمعینی پیشروی انقلاب خود در گرو به جلورانده‌شدن یک نیروی رهبری‌کننده است. اگر روند انقلاب چندین ماه ادامه داشته باشد؛ ولی نیرویی به‌عنوان رهبر عروج نکند انقلاب سیر نزولی پیدا خواهد کرد. حداکثر جنبش انقلابی نقل‌مکانمی‌کند به فضای مدیای اجتماعی و گفتمان‌ها و حرکت‌های اعتراضی کنشگران. وضعیتی که امروز شاهد آن هستیم. 

جامعه‌ای که علیه یک حکومت بلند شده است در مقطعی از حرکتش باید بتواند به نیروییبه‌عنوان نماینده و رهبر انقلاب خود متکی بشود. نماینده و رهبر نه‌تنهابه معنی تاکتیکی سازماندهی تظاهرات و اعتصابات، بلکه به‌عنوان یک نیروی قابل‌اعتماد و توانا که عمیق‌ترین و جامع‌ترین نقد و اعتراض به حکومت و کل نظام موجود را نمایندگی کند، و از جانب توده مردم به‌پاخاستهبه‌عنوان آلترناتیو حکومت و برآوردکننده مطالبات و خواست‌های انقلابی آنان شناخته بشود. نیرویی که تجسم قدرت سلبی انقلاب و چشم‌انداز پیروزی آن باشد. 

رهبری چگونه شکل می‌گیرد؟

بسیاری از فعالین تأمین رهبری را در گرو اتحاد نیروهای اپوزیسیونمی‌دانند. بسیاری بر این عقیده‌اند که دلیل اینکه تظاهرات خیابانی فروکش کرده است این است که احزاب و نیروهای سیاسی اپوزیسیون متحد نشده‌اند. تصور می‌کنند هر چه نیروهای اپوزیسیون در سطح وسیع‌تری متحد بشوند، جنبش انقلابی قوی‌ترمی‌شود. من این معادله را قبول ندارم.

به نظر من نه پاسخ مسئله رهبری این است و نه اساساً چنین اتحادی عملی است. نه رهبری حاصل‌جمع جبری نیروهای اپوزیسیون است و نه نیروهای اپوزیسیونمی‌توانندتفاوت‌هایشان را کنار بگذارند و دور هم جمع شوند. رهبری انقلاب بنا به تعریف در گرو سیاست و چشم‌انداز و استراتژی انقلابی و رادیکال است. این شرط اول است. حتی اگر کسیخواهان اتحاد و هماهنگی نیروهای اپوزیسیون است باید اول روشن کند اتحاد و هماهنگی حول چه سیاستی؟ اتحاد حول سیاست راست، سیاستی که به آمال و خواست‌های انقلابی مردم ربطی ندارد، مانعی بر سر راه انقلاب خواهد بود و نه تقویت‌کننده آن. نمونه اتحاد جرج تاون که به‌سرعت از هم پاشیدنمونه گویائی از ین نوع “ائتلاف‌های” بی‌ربط به انقلاب و در واقع در ضدیت با انقلاب بود. نیرویی که می‌خواهدکنوانسیون‌ها و معاهدات بین دولت‌ها را بجای خواست‌ها و اهداف رادیکال مردم بنشاند و شعار محوری زن زندگی آزادی را با “مرد میهن آبادی” جایگزین کند در جهت مخالف حرکت انقلابی مردم حرکت می‌کند. هر چه بیشتر دور این پرچم جمع بشوند بیشتر از انقلاب فاصله می‌گیرند. 

انقلاب زن زندگی آزادی در همان ماه‌های اول منشور خودش را منتشر کرد. منشور ۱۲ماده‌ای که از جانب بیست شکل کارگری و معلمان و بخش‌های مختلف جامعه منتشر شد. این پرچم انقلاب است. حرکت بر مبنای خط و جهت و مطالباتی که منشور مطرح می‌کندمی‌تواند انقلاب را به‌پیش براند و بر عکس خطی و جهتی که فرض کنید می‌خواهد انقلاب زن زندگی آزادی را حرکتی ملی – میهنی قلمداد کند و یا تمامیت ارضی و تاریخ نیاکان و غیره را برجسته کند تماماً در مقابل خواست‌ها و آمال انسانی مردم قرار می‌گیرد. 

بنابراین، این تصور که چون نیروهای اپوزیسیون متحد نشده‌اند تظاهراتهایی که در ۱۴۰۱ شاهدش بودیم فروکش کرده است، از پایه اشتباه است. مسئله بر سر سیاست و خط و جهت‌گیری نیروها است و نه جمع کمی آنها.   

۳۰ فروردین ۱۴۰۳، ۱۸ آوریل ۲۰۲۴  

ادامه دارد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *