نازنین برومند:
روز یکشنبه هفته گذشته، ۲۲ سپتامبر انتخابات سراسری برای انتخاب دولت جدید در آلمان برگزار شد. از ۶۱ میلیون نفر جمعیت آلمان که حق رای دارند چیزی بیشتر از ۷۱% به پای صندوق رای رفتند.
همان یکشنبه شب در اخبار ساعت ۸ شب مشخص بود که آنجلا مرکل برنده اصلی این انتخابات است. بیشترین آرا را حزب دمکرات ـ مسیحی، حزب مرکل، به خود اختصاص داد.
وقتی از برد صحبت میکنیم به این معنا نیست که اکثریت جمعیتی که پای صندوق رفتند به آنجلا مرکل و حزبش رای دادند. یک نگاه ساده به آمار نشان میدهد که بر عکس اکثریت به آنها رای نداده است.
طبق شمارش نهایی حزب CDU دمکرات - مسیحی۳۴،۱ درصد و حزب خواهرش ۷،۴ درصد که درجمع ۴۱،۵ درصد آرا را به خود تعلق دادند که اکثریت مطلق نیست.
از آنجا که سالهاست هیچ حزبی به تنهایی در انتخابات اکثریت مطلق (نصف به اضافه یک) را به خود اختصاص نداده است، خیلی طبیعی هست که احزاب قبل از انتخابات یارگیری کرده و حزب دیگری را به عنوان شریک دولت برای ائتلاف بعد از انتخابات مشخص میکنند تا بدین طریق در پارلمان اکثریت به دست آورند.
مثل هر دولت غربی دیگری در آلمان نیز احزاب راست از یک طرف و احزاب چپ از طرف دیگر قصد تصرف حکومت را دارند.
اما امسال نتیجه انتخابات بعد از شمارش آرا بسیار جالب بود. حزب دمکراتمسیحی و حزب خواهرش همیشه با حزب لیبرال آلمان ائتلاف میکردند و امسال نیز به همین خیال جای پای خود را قرص میدیدند. اما اینبار حزب لیبرال آلمان رای کافی نیاورد. این حزب حتا راه به پارلمان هم نیافت. در نتیجه باید حالا حزب خانم مرکل چرتکه بیندازد که چه بکند. ائتلاف با حزب رقیب خود که دومین و بالاترین رای را در انتخابات آورد یعنی حزب سوسیالدمکرات یا ائتلاف با حزب سبزهای آلمان که همیشه این وسط یا پای ائتلاف با راستها هستند یا با چپها. این کار راحتی برای مرکل و حزبش نیست. اگر آنها با احزاب رقیب خود به تفاهم بر سر یک دولت ائتلافی نرسند باید انتخابات مجدد صورت بگیرد.
از این لحاظ این برد برای مرکل و حزبش با مزه تلخی همراه است. در حال حاضر وضعیت اقتصادی آلمان نسبت به بقیه کشورهای صنعتی در اروّپا بهتر است. در صد بیکاری طبق آمار اداره کار نسبت به زمان قبل از مرکل نزول پیدا کرده است. اما مردم آلمان نیز مانند بقیه مردم دنیا دوره ریاضت اقتصادی را سیر میکنند، در آلمان رسما از فقر کودکان صحبت میشود چرا که درصدی از خانوادهها در آمد کافی برای تامین فرزندان خود ندارند، سطح دستمزدها بسیار پایین آمده و قراردادهای کاری موقت و عدم تامین اجتماعی کافی برای سالمندان و بیکاران و غیره واقعیاتی است که بر مردم آلمان پوشیده نیست. ولی وقتی آنها وضعیت خود را با کشورهای همسایه خود مانند اسپانیا و یونان مقایسه میکنند به همین راضی هستند و نمیخواهند اوضاع از این بدتر شود. وحشت از بدتر شدن اوضاع اقتصادی که از جانب رسانه های مختلف بورژوایی بر آن تاکید شده و به آن دامن زده میشود، نقش مهمی در این انتخاب داشت. نه احزاب راست و نه احزاب چپ سنتی موجود در این کشور چیزی بجز تغییرات ناچیز و جرح و تعدیل های مختصر در قوانین مالیاتی چیز دیگری ارائه نمی دهند.
مردم اروپا بخصوص مردم کشورهایی که دچار بحران ارزی “یورو” شده اند، مانند اسپانیا، یونان و ایتالیا از آمدن دوباره مرکل سر کار چندان خشنود نیستند. آنها امید به این داشتند که دولت از دست مرکل و احزاب طرفدار یورو در بیاید و به دست طرف دیگر بیفتد، بلکه این بحران کاهش یابد. البته درست است که آلمان و شخص مرکل نقش زیادی در پیشبرد سیاست “اروپای واحد و یورو” بازی میکنند ولی این سیاست با رفتن مرکل یا عوض شدن حکومت تغییری نمیکند. اروپای واحد و یورو راه برگشت ندارند و این راه را هر حزب دیگری که در آلمان به قدرت برسد باید طی کند. این سیاست با دولت مرکل شروع نشد و با پایان دولت مرکل نیز به پایان نخواهد رسید.
نقش دولت آلمان در بر سر کار ماندن رژیم اسلامی ایران بر کسی پوشیده نیست. چه زمانی که احزاب به اصطلاح چپ (سوسیال دمکرات و سبز ها) در آلمان حکومت را به دست داشتند و چه در این ۸ سال اخیر که دوباره بعد از هلموت کهل احزاب دست راستی حکومت آلمان را بدست گرفتند سیاست دولت آلمان در قبال رژیم جنایتکار اسلامی تغییری نکرده است. آنها همچنان طرفدار “دیالوگ”های مختلف چه علنی و چه پشت پرده با رژیم اسلامی هستند و مستقیم و غیر مستقیم از رژیم پشتیبانی میکنند.
خانم مرکل که از طرف مدیای رسمی اروپایی مانند فیگارو، ال موندو، نیویورک تایمز، و … تعریف و تمجید شده است و به القابی نظیر، ملکه اروّپا به او نسبت داده اند یکی از قدرتمندترین زنان جهان در عالم سیاست شمرده میشود. یک روزنامه انگلیسی او را “مارگرت تاچر آلمان” نام نهاده است.
حالا باید دید که آیا در این دور جدید هنوز خانم مرکل و اقلیت ۱ % حاکم با همان سیاست میتواند ادامه دهند یا اینکه اکثریت ۹۹% مردم آلمان راه اعمال اراده مستقیم بر سرنوشت خود و تغییر بنیادی مناسبات اقتصادی و اجتماعی پیدا خواهند کرد و علیه فشار اقتصادی و بی عدالتی بلند خواهند شد.