اعتصاب رانندگان کامیون و کامیونداران بیتردید یک فاز جدید از تحرک اعتصابی – اعتراضی در جامعه است. این اعتصاب تا کنون تأثیرات زیادی در موقعیت جنبشهای اعتراضی، موقعیت حکومت، توازن سیاسی میان مردم معترض و حکومت گذاشته است و درسهای زیادی داشته است
همان اول کار، رژه رانندگان کامیونها با ماشینهای سنگین در شهرهای مختلف در یادبود همکاران جانباختهشان در انفجار بندرعباس از دل برخاست و بر دل میلیونها مردم نشست. این درعینحال یک قدرتنمایی در مقابل حکومتی بود که آقازادههایش روی پیکر جزغاله شده کارگران، پول و ثروت جابهجا میکنند.
اعتصابیون در اولین بیانیهشان اعلام کردند که اعتصابشان فقط اعتصاب کامیونداران نیست “بلکه صدای رسای یک ملت است”. اعلام کردند صدای جمعیتی هستند که “با عرق جبین چرخ اقتصاد کشور را میچرخانند”. اعلام کردند که “با عزمی آهنین ایستادهاند و میگویند: بس است! “. پیام خطاب به آیتاللههای میلیاردر و همطبقهایهای کتوشلوارپوششان روشن بود: ما کارگران چرخ اقتصاد کشور را میچرخانیم. شما دزدان سر گردنه جیب ما و اقتصاد کشور را میچاپید. دیگر بس است! پیامی که قبلاً هم کارگران در اعتصابات متعدد دیگر به گوش طبقه حاکم رسانده بودند.
منشأ چنین اولتیماتوم قدرتمندی که در همان آغاز اعتصاب همچون پتکی بر سر مولتیمیلیاردهای حاکم فرود آمد چیست؟ آن هم اولتیماتوم در مقابل نظامی که سابقه خونینی از سرکوب اعتراضات و اعتصابات کارگری دارد. نظامی که همینالان تعداد زیادی معترض و فعال کارگری یا در زندانهایش هستند یا مدام خطر بازداشت بالای سرشان میچرخد.
در پاسخ به این سؤال باید روی این فاکتورها تأکید گذاشت:
۱- بالای ۴۰۰ هزار راننده کامیون و کامیونداران راننده با خانواده و هممحلی و دوستانشان یک جمعیت چندمیلیونی را تشکیل میدهند. حکومت اسلامی در میان نزدیک ۹۰ میلیون جمعیت ایران حتی نصف این تعداد هم طرفدار جدی ندارد. در هر اعتصابی و هر اعتراضی جمعیتی که اعتصابیون میتوانند روی حمایت معنویشان حساب کنند روحیهبخش است. از حرکت ایستادن این شریان یعنی از حرکت باز ایستادن یک منبع مهم حیات اقتصادی.
۲- این رانندگان کامیون – و نه انگلزادههای پورشهسوار “ژن برتر” – هستند که همچون شریانهای فعال بدن، خون زندگی را از قلب اقتصاد به کل بافتها و اندامهای اقتصاد میرسانند. آنها مهمترین و تعیینکنندهترین نیروی ارتباط میان محصول تولیدی با کل جامعه هستند. مواد خام را به مراکز تولید، محصول تولید شده را به مراکز مصرف میرسانند.
۳- رانندگان اعتصابی مطمئن بودند که مبارزه برای خواستهای بحقشان در قلب تمام کارگرانی که در سالهای گذشته درگیر هزاران اعتصاب و تجمع اعتراضی بودهاند جای خواهند گرفت و با استقبال و همدردی وسیعی در میان کارگران همدرد و همرزم مواجه خواهند شد که شدند.
هر کدام از خواستهای اعتصابیون به نحوی درد مشترک اکثریت عظیم جامعه است:
افزایش قیمت سوخت: این فقط مشکل اعتصابیون نیست. مشکل کل جامعه از جمله و مهمتر مشکل رانندگان اتوبوس و مینیبوس و وانتبار و رانندگان تاکسی و حتی جمیعت عظیمی که ناگزیرند با ماشین شخصی مسافرکشی کنند هست. فقط در اعتراض به افزایش قیمت بنزین هزاران معترض به خیابانها ریختند و پاسداران سرمایه و نظام حاکم با رگبار مسلسل دست به کشتار معترضین زدند.
جادههای خطرناک: رانندگان کامیون برای اینکه نانی به سفره خانواده برسانند مجبورند جانشان را کف دستشان بگیرند و شبانهروز، در گرما و سرما در جادههای خطرناک رانندگی کنند و بحق به این وضعیت اعتراض دارند. اما جادههای خطرناک جان تعداد زیادی از شهروندان را میگیرد. فقط در یک سال گذشته نزدیک ۲۰ هزار انسان جان خود را در تصادفات رانندگی ازدستدادهاند. هرسال تعداد زیادی دانشآموز در جریان اردوهای “راهیان نور” – که باید از آن بهعنوان راهیان گور نام برد – در جادههای خطرناک کشتار میشوند. جادههای خطرناک به مسئله مرگ و زندگی کل جامعه تبدیل شده است.
فاصله درآمد و هزینه: رانندگان به گرانی وسایل یدکی و لاستیک و غیره و فاصله زیاد میان درآمد و هزینه اعتراض دارند. چه کسی نمیداند که زیر سلطه حکومت اسلامی، مرگ تدریجی در شرایط زیر خطفقر هر روز تعداد بیشتری را به کام خود میکشد.
بیمههای سنگین: اعتصابیون به افزایش حق بیمه معترضاند. شرکتهای بیمه و صندوقهای بیمه یکی از مهمترین مراکز چپاول حاصل کار طاقتفرسای اکثریت عظیم جامعه است. آنهم به شرکتهایی که امروز میچاپند و فردا وقتی کارگر بازنشسته میشود با مافیای بیمه و صندوقهای چپاول شده مواجه میشود. مسئله همه جامعه است.
دلالان واسطه و مافیای بار: کوتاهکردن دست مافیای بار از کار و زندگی رانندگان، از سازماندهی تبعیض در تخصیص بار، یک موضوع مهم اعتراض رانندگان است. در نظام اسلامی که عملاً شبکه وسیعی از مافیاهای متنوع است که چنگالهایشان را در همه قلمروهای اقتصادی و اجتماعی فروبردهاند، چنین اعتراضی قطعاً احساس همبستگی وسیعی را جلب میکند.
خواست آزادی همکاران بازداشت شده: وقتی خواست آزادی همکاران بازداشت شده به لیست خواست اعتصابیون اضافه شد، خیلی سریع به یکی از شعارهای تجمعات اعتراضی و بیانیههای حمایتی تبدیل شد. به این دلیل که بازداشت و زندان مسئله همه است نه فقط رانندگان اعتصابی. بازنشستگان علناً خواستار آزادی رانندگان بازداشتی شدند.
و در یک جمله، اعتصابیون برای در آوردن “معیشت و منزلت” خود از چنگال “ویرانگران انسانیت” به اعتصاب روی آوردهاند. در جامعهای که در هر اعتراضی شعار “معیشت، منزلت، حق مسلم ماست” طنینانداز میشود، انتظاری جز این نمیتوان داشت که با موج بزرگی از همبستگی در جامعه مواجه شود.
فقط این گوشه از بیانیه رانندگان نشان میدهد که آنها میدانستند و میدانند که گام در راهی گذاشتهاند که تنها نیستند: ” ما برای کرایه عادلانه، برای احترام، برای امنیت، برای آیندهای که در آن تحقیر نشویم، ایستادهایم. ما از وعدههای پوچ نمیترسیم، ما به حرفهای توخالی دل نمیبندیم. ما آزادی همکاران زندانیمان را میخواهیم، همین حالا، بیقیدوشرط! امروز صدایمان نهتنها در جادهها که در قلب مردم پیچیده است. حمایت معلمان، بازنشستگان، پرستاران، کارگران، و همهٔ شریفترین اقشار، پشت ماست. ما تنها نیستیم… و تا پیروزی نهایی کنار هم خواهیم ماند.”
شیوههای کار اعتصابیون
اولینبار نیست که در ایران اعتصاب سراسری رخ میدهد. اولینبار هم نیست که رانندگان کامیون و کامیونداران دست به اعتصاب سراسری میزنند. از صفر شروع نکردهاند. از شیوه کار اعتصابیون معلوم است که از تجربه اعتصابات سراسری کارگران دیگر و تجربه اندوخته شده در اعتصاب هفت سال پیش خودشان درسها آموختهاند. هر اعتصابی مدرسهای برای اعتصابات بعدی و اعتصابیون دیگر است. مدرسه برای اعتصاب موفقتر بعدی است. در هر اعتصابی، نقطهضعفها و نقطه قوتهای هم خود اعتصابیون هم طرف مقابل یعنی سرمایهداران و حکومتشان برملا میشود. شیوههای حکومت برای شکستن اعتصاب، از تهدید و تطمیع و تفرقهافکنی و وعده و وعیدهای توخالی تا شیوههای سرکوب رو میشود و کارگران در مدیریت مقابله با همه اینها پختهتر و آمادهتر میشوند. میتوان بهجرئت گفت که اعتصاب جاری با درسآموزی از اعتصابات قبلی نهتنها خودشان، بلکه اعتصابات در رشتههای دیگر مثل صنایع فولاد، نیشکر هفتتپه، هپکو اراک، پرستاران، معلمان، مخابرات، راهآهن، نفت و پتروشیمی و غیره سازماندهی شده و پیش میرود.
نقاط قابلتوجه در شیوههای پیشبرد اعتصاب
روش است که چنین اعتصابی با چنین ابعادی یک اعتصاب خودجوش نیست. قطعاً چنین اعتصابی به درجه بالایی از همفکری و هماهنگی و سازماندهی و شبکههای سازماندهی متکی است. این یعنی علیرغم توحش و درندگی ضد کارگری طبقه حاکم، علیرغم تلاش امنیتی برای نابودی هر نوع تشکلیابی کارگران، کارگران توانستهاند خود را در سطحی متشکل کنند که توان راهانداختن اعتصابی به این بزرگی را دارند. نمونههای مشابه این سطح از تشکلیابی را در میان بخشهای دیگر طبقه کارگر و جنبشهای اعتراضی دیگر مشاهده کردهایم.
این سطح از تشکلیابی است که تصمیمات حساس در پاسخ به معضلات فراوان پیش روی یک اعتصاب و تداوم آن را امکانپذیر میکند.
چند مورد قابلتوجه در باره شیوهای کار اعتصابیون
۱- اطلاعرسانی مدام و منظم در قالب بیانیههای آگاهگرانه
هر اعتصابی با جنگ روایتها همراه است. جنگ میان روایت خود اعتصابیون از یکطرف و دشمنان اعتصاب از طرف مقابل یعنی شبکه متحد دولت و سرمایهداران و رسانههایشان. شکست و پیروزی در جنگ روایتها نقش مهمی در شکست و پیروزی هر اعتصابی دارد. نباید گذاشت روایت دشمنان اعتصاب تصویر وارونه از اهداف اعتصاب دهد. تصویر حقطلبانه اعتصاب را مخدوش کند. از اعتصابیون و اهدافشان یک تصویر بیاعتنا به نیازهای مردم مهندسی کند؛ مردم را در مقابل اعتصابیون قرار دهد و نهایتاً فضای همبستگی با اعتصابیون را به فضای تقابل با آنها تغییر دهد. کاری که دستگاه تبلیغاتی حکومت در اعتصاب جاری با تمام توان انجامش داد؛ اما دقیقاً بهخاطر سازماندهی آگاهانه، مدبرانه و هشیارانه خود اعتصابیون در مقابله با روایت حکومت و همچنین فضای انزجار از حکومت و همبستگی با اعتصابیون در میان جامعه نهتنها خنثی شد؛ بلکه روایت حکومت به ضد خودش تبدیل شد.
اعتصابیون توانستند با بیانیههایشان با قلب پر جنبوجوش و معترض جامعه ارتباط بگیرند؛ روایتهای مخدوشکننده را خنثی کنند و صدالبته بستری که انقلاب زن زندگی آزادی شکل داده است و همچنان زنده است به این امر کمک شایانی کرد.
نحوه برخورد با اعتصابشکنی:
در کنار سرکوب و شیوههای دیگر حکومت برای پایاندادن به اعتصاب، یکی از مهمترین و شناختهشدهترین ابزارها برای شکستن اعتصاب، سازماندهی اعتصابشکن و اعتصابشکنی است.
اعتصابشکنی از میان صف خود کارگران سختترین وجه مسئله برای اعتصابیون است که معمولاً ناشی از نیاز اقتصادی است. چنین نوع اعتصابشکنی هر دلیلی داشته باشد معمولاً انزجار اعتصابیون را بر میانگیزد چرا که خود اعتصابیون دقیقاً بهخاطر پایاندادن به شرایط اقتصادی و ستم و تبعیض علیه کار و زندگیشان به اعتصاب روی آوردهاند. صحنههایی از برخورد رانندگان به این شکل از اعتصابشکنی نشان میدهد که رانندگان اعتصابی بهجای اینکه فوراً آنها را در صف حکومت قرار دهند، تلاش میکردند حس همکاری طبقاتی و انسانی آنها را بیدار کنند و به صف اعتصاب جذب کنند. روشن است وقتی این روش انسانی و هشیارانه موفق نشود به اظهار انزجار منجر میشود.
صحنهای از برخورد اعتصابیون با یک راننده کامیون در رسانههای اجتماعی توجهات زیادی و احساس احترام زیادی را جلب کرد. آن هم صحنه برخورد اعتصابیون با کامیونی بود که با یک بنری بر پیشانی کامیون اطلاع میداد که حامل کمکهای پزشکی است: “لطفاً از توقف این خودرو خودداری فرمایید. این کامیون حامل کپسولهای اکسیژن پزشکی برای بیمارستان قلب مشهد است و مشمول اعتصاب یا توقف در مسیر نیست.” اعتصابیون به همکارانشان در جادهها اطلاع دادند که مانع این کامیون نشوند. این یکی از انسانیترین، زیباترین لحظات اعتصاب بود که باید بارهاوبارها بر سر “ویرانگران انسانیت” حاکم در ایران کوبید که همین امروز با قطع برق در بیمارستانها زندگی انسانهای زیادی را به خطر انداخته است.
در چنین فضایی، حکومت چارهای نداشت جز متوسلشدن به اعتصابشکنان حکومتی. کامیونهای سپاه را به میدان آوردند و کارساز نشد. “شرکت لبنیاتی میهن”، همکار نهادهای امنیتی و سپاه پاسداران را به کار گرفتند و کارساز نشد. این شرکت همان است که در جریان انقلاب زن زندگی آزادی ونهای توزیع بستنیاش را برای جابهجایی بازداشتشدگان به کار گرفت و عملاً در انظار مردم بهمثابه “شرکت لبنیاتی” نظام در لیست تبهکاران حکومت علیه مردم و اعتراض و انقلابشان ثبت شده است.
این وسط داستان اعزام “سربازان گمنام امامزمان” برای شکستن اعتصاب هیچچیز نبود جز استیصال رقتبار یک حکومت در مقابل یک اعتصاب. رسانههای حکومتی از “قدرتنمایی” حکومت در مقابل “تبانی علیه امنیت ملی” رانندگان کامیون اینچنین گزارش دادند: “تعدادی از عناصر اخلالگر که باهدف برهمزدن نظم و امنیت در حملونقل جادهای و ایجاد اختلال در جابهجایی کالاهای اساسی فعالیت میکردند، توسط سربازان گمنام امامزمان (عج) شناسایی و دستگیر شدند. این افراد با ایجاد مانع در مسیر تردد کامیونها و تهدید رانندگان، قصد داشتند روند انتقال کالاهای اساسی و ضروری به مناطق مختلف کشور را مختل کنند. اقدامات آنها موجب نگرانی در بین رانندگان و اختلال موقت در شبکه توزیع کالا شده بود.”
همینکه یک نظام سیاسی که همه امکانات امنیتی و قضایی و حقوقی و اوباش و آدمکشان را در اختیار دارد، مجبور شده است با “سربازان گمنام امامزمان” به جنگ با اعتصابیون صاحب نام و نشان برود بهوضوح نشان میدهد که حکومت سرمایهداران مولتیمیلیاردر این نبرد طبقاتی بسیار مهم را از پیش باخته است.
شیوههای نخنمای حکومت و واکنش هشیارانه اعتصابیون:
روشن است که اعتصابشکن اصلی، حکومت سرمایهداران است. اولین و دمدستترین ابزار چنین حکومتی برای شکستن اعتصاب رویآوری به چماق سرکوب است. امنیتیکردن اعتراض است و اگر دستش باز باشد با تمام توان به آن متوسل میشود که البته متوسل شد. مسئله این است که دیگر دستشان باز نیست. خامنهای زمانی آرزو کرده بود که خدای دهه شصت را احضار کند. اما خیلی زود معلوم شد خدای دهه شصت به گور سپرده شده است. توسل به چنین خدایی که ارابهاش پنچر شده است معلوم است که دیگر برای مقابله با اعتصاب کارساز نیست. حمله وحشیانه با اسپری فلفل به صف رانندگان معترض در سنندج تلاش مذبوحانهای بود که معلوم کرد خدای دهه شصت سالهاست که مرده است و نمیتواند اعتصاب را بخواباند.
وقتی خدای سرکوب کارساز نشد به تفرقهافکنی متوسل شدند که آن هم کارساز نشد. تلاش کردند تا کشاورزان را به جان رانندگان کامیون بیندازند که پاسخی جانانه از کشاورزان دریافت کردند.
حکومت، دقیقاً بهخاطر شکست همه این روشها، بهخاطر موقعیت ضعیفش در کل جامعه و در میان کل کارگران، برای مقابله با اعتصاب به تاکتیک همزمان هویج و چماق متوسل شده است. در کنار فعالشدن دستگاه قضایی برای پروندهسازی علیه اعتصابیون و بازداشت به اتهام “تبانی علیه امنیت ملی” و برنامهریزی برای گرفتن اعترافات اجباری، دست به وعده و وعیدها و عقبنشینیها زد که عملاً کارساز نشد.
فضای همبستگی
اتحاد و همبستگی در جریان اعتصابات کارگری، اعتراضات اجتماعی و سیاسی در ایران کم نبوده است. انقلاب زن زندگی آزادی ابعاد همبستگی را به اوج رساند. در جریان آن انقلاب، یکی از کمسابقهترین، گستردهترین، پرشورترین همبستگیها نه فقط در ایران بلکه در تاریخ مبارزات علیه دیکتاتوریها به ثبت رسید.
اعتصابیون شایسته بیشترین و گستردهترین و پرشورترین همبستگیها از جامعه بودند و آن را از جامعه همدل و هم درد و هم رزم تحویل گرفتند. لیست وسیع اعلام همبستگی و حمایتها مدام منعکس شده است و همه از آن مطلع هستیم و اینجا لازم نیست آن لیست درج شود. آن لیست نشان میدهد که موج همبستگی از همه گوشهوکنار کشور، از بخشهای متنوع و متعدد اقشار تحت ستم و معترض، از بخشهای مختلف کارگران و فعالین کارگری، از خوانندهها و هنرمندان و هنرپیشهها و چهرههای شناخته شده معترض به حکومت، از دادخواهان، از بازنشستگان، از دانشجویان، از زندانها و زندانیان سیاسی، از گروهها و سازمانها و نهادها و شبکههای اجتماعی و سیاسی به سمت اعتصابیون سرازیر شد و اعتصابیون قوت قلب گرفتند. معلوم شد اکثریت جامعه همراه و همدرد هم دل و متحد با اعتصابیون در مقابل دشمنان اعتصاب، حاکمین و مفتخوران حاکم است. یک رمز مهم تداوم و پیشروی اعتصاب همین موج گسترده و بیپروا و بیشائبه همبستگی از طرف جامعه بود. ابعاد این همبستگی حتی به خارج از کشور و اتحادیهها و تشکلهای کارگری هم گسترش پیدا کرد.
زندانیان به اعتصابیون اعلام کردند: “صدای حقخواهیتان از پشت دیوارهای اوین شنیده شد. ایستادگی و مقاومتتان بر احقاقِ حقوق ازدسترفته در برابر حکومتی که نان از سفرهها دریغ میکند تحسینبرانگیز است. ” بازنشستگان شعارهای جدیدی به لیست شعارهای پیشرو و انسانیشان اضافه کردند: “کامیوندار زندانی آزاد باید گردد. راننده زحمتکش حمایتت میکنیم”. دادخواهان در باره بازداشت رانندگان، برخوردهای امنیتی با آنان، در باره نقض آشکار کرامت انسانی آنان هشدار دادند. یک دستنوشته تصویری از یک صاحب داروخانه یادآور اتفاقاتی بود که در لحظات انقلابی رخ میدهد: “نسخه شما و خانوادههایتان رایگان داده میشود”.
همه اینها نشان میدهد که اکثریت جامعه تحت ستم و معترض با اعتصابیون هستند. اقلیت ضدکارگر حاکم تنها هستند.
عقبنشینیها و دستاوردها
حکومتی که هر اعتراضی را با بازداشتهای گسترده و دستگاه سرکوب پاسخ میدهد این بار خیلی سریع مجبور شد عقبنشینی کند. مجبور شد از جمله درباره سهنرخی شدن گازوئیل، افزایش حق بیمه، پایینبودن نرخ کرایه بار عقبنشینی کند و حتی وعده دهد که شرکتهایی که کرایه را بهموقع نمیپردازند جریمه خواهند شد!
این عقب نشینها فقط نشاندهنده قدرت اعتصاب و ضعف حکومت در مقابل نیرویی عظیم است که با عزمی راسخ به سراغ مفتخوران حاکم رفته است که دیگر بس است. اما فراموش نکنیم که این اعتصاب در دورهای رخ میدهد که هنوز شبح بازگشت انقلاب زن زندگی آزادی همچنان بالای سر نظام میچرخد. هنوز بعد از قریب سه سال از آن انقلاب هنوز حکومت مجبور است پیکر فرتوت قانون عفاف و حجابش را بیسروصدا جایی قایم کند و صدایش را در نیاورد.
اعتصابیون به حق به وعدههای حکومت را کافی نمیدانند. میشناسند اینها چه موجوداتی هستند. تجربه پرباری از وعدههای حکومت دارند. میدانند وعدهها در موارد زیادی تاکتیک حکومتی برای پایان دان به اعتصاب است با این که آغاز یک اعتصاب مثل هر آغازی دشوارترین کار است. اعتصابیون هشیارانه اعلام کردهاند به وعدهووعید دروغگویان حاکم اعتماد نمیکنند و زمان و التیماتوم برای تحقق وعدهها و ادامه مبارزه تعیین کردهاند.
اعتصاب رانندگان کامیون تا همینجا دستاوردهای بزرگی هم برای رانندگان کامیون و هم برای کل کارگران در نبرد با جمهوری اسلامی سرمایهداران داشته است.
۱- هر اعتصاب و اعتراضی مخصوصاً اگر بتواند یکی از هارترین حکومتهای سرمایهداری مثل نظام اسلامی را در فاصله دو هفته اعتصاب عقب براند، نهتنها بیش از هر تئوری و تحلیلی قدرت اعتصاب و اعتصابیون در مقابل ضعف نظام حاکم را برجسته میکند؛ بلکه باور کل جامعه همدرد و همرزم اعتصابیون را به قدرت خود، امید و اعتماد به قدرت خویش در مقابل طبقه حاکم و نظام حاکم را بیشتر میکند. اعتصاب رانندگان کامیون تا همین حالا این نقش را ایفا کرده است.
۲- اعتصاب رانندگان بار دیگر نشان داد که کارگران در اعتصاب و اعتراض علیه چپاولگران اسلامی نه فقط تنها نیستند؛ بلکه دنیایی بزرگ از همبستگی را پشت خود دارند. نشان داد که هر سطحی از درندگی حکومت، هر سطحی از ویرانگری و زندان و شکنجه و حتی شکستن رکورد جهانی اعدام قادر نیست یک جامعه بهپاخاسته با یک تجربه عظیم انقلابی مثل زن زندگی آزادی را بهراحتی شکست دهد.
۳- چند انقلاب را سراغ داریم که در غیاب همراهی اعتصابات کارگری مخصوصاً در مقیاس سراسری و ارتقای آن اعتصابات به یک اعتصاب عمومی در کل جامعه توانسته باشد کمر نظامهای حاکم سرمایهداری خم کند و نظام حاکم را ساقط کند؟ در جریان ساقط کردن دیکتاتورهای نیمقرن اخیر از نظام سلطنتی در ایران گرفته تا سقوط دیکتاتورهای مادامالعمر مثل حسنیمبارک در مصر و بن علی در تونس، اعتصابات کارگران و کلاً حضور اعتراضی و اعتصابی طبقه کارگر نقش تعیینکنندهای داشته است که نشان میدهد قدرت طبقه کارگر در متزلزل کردن نظامی که اقتصادش بدون طبقه کارگر نمیچرخد چقدر تعیینکننده است.
اعتصاب رانندگان کامیون همینالان با وضوح تمام نشان میدهد که حتی یک اعتصاب سراسری در یک بخش جامعه میتواند یک نظام سرمایهداری با یک نظام سیاسی تماماً سرکوبگر را به عقبنشینی وادارد چه برسد به شرایطی که این اعتصاب به اعتصابات سراسری در بخشهای دیگر طبقه کارگر و نهایتاً اعتصاب عمومی منجر شود. اعتصاب عمومی که بیتردید یک فاکتور مهم در پیروزی و ویران کردن نظام اسلامی است.
“اعتصاب مدرسه جنگ است، در پشت هر اعتصاب اژدهای انقلاب خوابیده است”
اجازه بدهید همینجا فرازهایی کوتاه از یک مقاله در باره جایگاه اعتصاب در انقلاب را با خوانندگان سهیم شوم:
“بیدلیل نبود که یکی از وزرای داخله آلمان که بدنامیاش در پیگرد مستمر سوسیالیستها و کارگران آگاه شهرت یافته بود در مقابل نمایندگان دولت اظهار داشت: در پشت هر اعتصاب اژدهای انقلاب خوابیده است.”
“هر اعتصابی این مطلب را که دولت دشمن آنهاست و طبقه کارگر باید خود را برای مبارزه علیه دولت و برای حقوق مردم آماده کند در کارگران تقویت میکند و تکامل میدهد؛ بنابراین اعتصابها به کارگران میآموزد که با هم متحد شوند، به آنها نشان میدهد که آنها فقط وقتی متحد باشند میتوانند بر علیه سرمایهداران مبارزه کنند. اعتصاب به کارگران میآموزد که بر علیه تمام کارخانهداران و بر علیه حکومت پلیسی استبدادی فکر کنند. به این دلیل است که سوسیالیستها اعتصاب را “مدرسه جنگ” مینامند. مکتبی که در آن کارگران یاد میگیرند که با دشمنانشان برای آزادی تمام مردم، تمام آنهایی که زحمت میکشند، از زیر یوغ مأمورین دولت و سرمایه جنگ کنند”
“اما “مدرسه جنگ” خود جنگ نیست. وقتی که اعتصاب در میان کارگران شایع است، برخی از کارگران گمان میبرند که طبقه کارگر میتواند خود را فقط به اعتصابها، صندوق اعتصاب، و یا مجامع اعتصاب محدود کند که فقط با اعتصاب تنها طبقه کارگر میتواند بهبود قابلتوجهی در شرایط زندگی حاصل و حتی آزادیاش را کسب کند.”
“اعتصابها همانطور که دیدیم به کارگران تمام کشورها آموختهاند که برای حقوق کارگران و حقوق مردم به طور کل، بر علیه دولت مبارزه کنند. همانطور که گفتیم فقط یک حزب سوسیالیستی طبقه کارگر میتواند این مبارزه را با شایع کردن مفاهیم صحیحی از دولت و آرمان طبقه کارگر انجام دهد.”
“اعتصابها، همانطور که گفتیم “یک مکتب جنگ” هستند و نه خود جنگ و اعتصابها فقط یک وسیله مبارزه و فقط یک جنبه جنبش طبقه کارگر هستند. کارگران باید از اعتصابهای تک افتاده فراتر رفته، همانطور که عملاً در تمام کشورها دارند میروند، و به مبارزهای برای تمام کسانی که زحمت میکشند بپیوندند.”
این سخنان فرازهایی کوتاه از یک مقاله مهم به قلم لنین در باره اعتصاب است. اما هنوز یک تأکید در این مقاله رکن مهم دیگری از تبین لنین از اهمیت و جایگاه اعتصاب و درعینحال جایگاه تحزب سیاسی طبقه کارگر و کل جامعه در رهایی از نظام سراپا تبعیض و ستم طبقاتی سرمایهداری است. اینکه کارگران برای رهایی از یوغ سرمایه و بردگی مزدی، رهایی کل جامعه و مردم از ستم و استبداد نظام طبقاتی حاکم نیازمند یک “حزب سوسیالیستی” هستند.
اگر چه هم در دنیای سرمایهداری، هم در میان طبقه کارگر، هم ساختار سیاسی نظامهای سرمایهداری تحولات زیادی رخداده است، اما علیرغم همه تحولات و تغییرات، ارکان نظام سرمایهداری، یعنی بردگی مزدی سر جایش است و به این اعتبار مبارزه طبقاتی، مبارزه برای رهایی از بردگی مزدی همچنان پابرجاست به این اعتبار نقش طبقه کارگر در رهایی از این بردگی همچنان برجسته و حیاتی است. اعتصاب یک رکن مهم مبارزه کارگر برای آمادهشدن بیشتر طبقه کارگر برای ایفای نقش اساسی در رهایی کل جامعه است. اعتصاب اگر چه بسیار مهم است؛ اما کافی نیست. اعتصاب مهم است. مدرسه جنگ است. مدرسهای است که کارگران را برای جنگ نهایی آماده میکند. اما هنوز خود جنگ نهایی نیست.
هراس طبقات حاکم از اعتصاب هم دقیقاً از همین حقیقت ناشی میشود که جدا از تحمیل عقبنشینیها بر چپاولگران حاکم، کارگران و کل جامعه را برای جنگ نهایی آماده میکند. چون پشت هر اعتصاب در نهایت “اژدهای انقلاب” خوابیده است. اما برای رهایی از بردگی مزدی، برای به فرجام رساندن پیروزمند انقلاب علیه تبعیض و ستم طبقاتی، برای پیروز کردن “اژدهای انقلاب” بر هیولای اسلامی چپاولگران سرمایهدار حاکم، قطعاً متحد و متشکل شدن در حزب سیاسی خواهان پایاندادن قطعی به بردگی مزدی، حزبی که صریحاً برای پایاندادن به بردگی مزدی، منبع و منشأ تمام تبعیضات و ستمهای جاری در دنیای معاصر مبارزه میکند، حیاتی است.