جدید ترین

حزب کمونیست کارگری و آزادی‌های سیاسی- اصغر کریمی

اولین باری که در برنامه اتحاد مبارزان کمونیست در فروردین سال ۱۳۶۰ بندهایی در مورد آزادی‌های بی‌قیدوشرط بیان و عقیده و فعالیت سیاسی و تشکل و مطبوعات مطرح شد مخالفت‌ها هم با آن شروع شد. اپوزیسیون بورژوایی که همیشه مخالف آزادی بی‌قیدوشرط بوده است؛ ولی در آن مقطع برخی گروه‌های چپ با این بند مخالفت کردند گفتند این خواستی لیبرالی است. وقتی روزنامه میزان، ارگان نهضت آزادی، توسط اسدالله لاجوردی دادستان وقت جمهوری اسلامیدر ۱۷ فروردین ۱۳۶۰ ممنوع شد اتحاد مبارزان این را محکوم کرد و مخالفت با اتحاد مبارزان بالا گرفت. برخی از نیروهای چپ آن زمان یا به این مسئله بی‌تفاوت بودند و یا می‌گفتند ممنوعیت این روزنامه اقدامی انقلابی علیه لیبرال‌ها است. آنها به «آزادی برای خلق و سرکوب برای ضد خلق» معتقد بودند و از نظر آنها تعطیل یک روزنامه لیبرالی که بخشی از پروژه حکومت برای سرکوب تمام‌عیار جامعه و بستن دهان هر منتقدی بود مجاز بود و ایرادی نداشت. در سال‌های بعد به‌تدریج همه گروه‌های چپ آزادی‌های بی‌قیدوشرط سیاسی را پذیرفتند؛ اما احزاب و سازمان‌های بورژوایی همچنان و سرسختانه با آن مخالف‌اند. لازم به توضیح است که منصور حکمت و حمید تقوایی از بنیان‌گذاران اتحاد مبارزان بودند که در آذر سال ۵۷، ابتدا با نام سهند و سپس اتحاد مبارزان کمونیست، تشکیل شد.

چرا بورژوازی ایران با آزادی مخالف است؟

ممکن است گفته شود که هیچ‌کس نیست که با آزادی مخالف باشد و همه از حقوق بشر و آزادی حرف می‌زنند. بله درست است از آزادی و حقوق بشر حرف می‌زنند. جمهوری اسلامی هم مدعی آزادی است. مسئله اما بر سر بی‌قیدوشرط بودن آزادی است. آنها بجای آزادی بی‌قیدوشرط، قید و شرط‌هایی روی آزادی می‌گذارند که چیزی از آزادی باقی نمی‌گذارد. آزادی به شرطی که علیه مقدسات نباشد، به رهبر انتقاد نشود، اعتصاب و اعتراض در چهارچوب قانون باشد قانونی که طبقه حاکم می‌نویسد، الان جنگ است و اعتصاب در خدمت دشمن است و صد جور محدودیت دیگر بر آزادی می‌گذارند تا هر وقت و هر جا خواستند با همان قانون سرکوب کنند. شاید به‌جرئت بتوان گفت که هیچ بخش از اپوزیسیون بورژوایی، نه احزاب و نهادهای آن و نه چهره‌های شناخته شده آن هم از آزادی بی‌قیدوشرط بیان و اعتراض و تشکل و تحزب دفاع نکرده‌اند. حکومت‌های شاه و رضاشاه هم دیکتاتوری‌هایعریانی بودند که کوچک‌ترین انتقادی را برنمی‌ تافتند. چرا بورژوازی ایران با آزادی مخالف است؟

در ایران کارکرد سرمایه به استثمار شدید نیروی کار گره‌خورده است. سرمایه در کشورهایی مانند ایران بدون اینکه تسمه از گرده کارگر بکشد و استثمار مضاعف کند، نمی‌تواند سودآوری کند و قدرت رقابت داشته باشد. به همین دلیل در تمام طول تاریخ صدسال گذشته نه‌تنها حکومت‌های بورژوایی به استبداد عریان نیاز داشته‌اند؛ بلکه هیچ حزب سیاسی متعلق به طبقه حاکم را نمی‌توانید پیدا کنید که پرچم آزادی‌های سیاسی را بلند کرده باشد. هیچ بخشی از آن را سراغ ندارید که دمکرات بوده باشد و از حقوق و آزادی‌های سیاسی دفاع کرده باشد. نه مصدق، نه جبهه ملی، نه احزاب ناسیونالیست در کردستان و نه احزاب و جریانات قوم‌پرست در سایر نقاط کشور، نه حزب مشروطه ایران و نه شخصیت‌های شناخته شده‌ای؛ مانند شاپور بختیار یا رضا پهلوی، در پلاتفرم‌ها و برنامه‌هایشان، البته اگر پلاتفرم و برنامه‌ای اعلام کرده باشند، حتی یکبار از آزادی‌های بی‌قیدوشرط عقیده و بیان و فعالیت سیاسی و تشکل و تحزب صحبت نکرده‌اند. نه اینکه خواست آزادی بی‌قیدوشرط سیاسی را نشنیده‌اند، شنیده‌اند و به‌خوبی معنی آن رامی‌دانند و به همین دلیل با آن مخالف‌اند و آن را هیچ جا بکار نمی‌برند. آنها کلی‌گوییمی‌کنند تا همین را نگویند و توقع جامعه را بالا نبرند. چپ خلقی هم که در ابتدای نوشته به مخالفتش با آزادی‌های بی‌قیدوشرط سیاسی اشاره کردم بخشی از همین جبهه بود جناح چپ بورژوازی بود که تحت پوشش خلق فعالیت می‌کرد. به هر رو این خصوصیت بورژوازی ایران است که در حاکمیت، ابزارش زندان و شکنجه و اعدام بوده و در اپوزیسیون بسنده کردن به کلی‌گویی‌هایی مانند آزادی و مردم‌سالاری و یا حقوق بشر که در آن هم بحثی از آزادی‌های بی‌قیدوشرط سیاسی نیست. این ناشی از بدطینتی آن نیست. ناشی از موقعیت اجتماعی و تاریخی بورژوازی در ایران است. تاریخ صدسال اخیر شاهد این مدعا است.

تا جایی که به حزب کمونیست کارگری و برنامه آن مربوط می‌شود فلسفه ما این است که انسان یک‌بار به دنیا میاید و باید آزاد باشد هر چه در دلش هست راحت بیان کند. اگر خواست جایی دست به اعتراض بزند، نشریه منتشر کند، در مدیای اجتماعی گروه درست کند و نظرش را بنویسد، حزب درست کند و علیه حکومت افشاگری کند، به هر مقدساتی خواست بند کند و هر مقام و مقدسات مذهبی و ملی را خواست کاریکاتور کند و آنها را دست بیندازد. بدون آنکه نگران زندان و جریمه یا ازدست‌دادن شغلش باشد. این یک اصل بنیادی در حزب کمونیست کارگری و برنامه حزب، یک‌دنیای بهتر، است.

اجازه بدهید پاراگرافی از متن سخنرانی منصور حکمت بنیان‌گذار حزب را که در کنگره سوم حزب در سال ۱۹۹۸ (۱۳۷۷ شمسی) ارائه کرد را اینجا نقل کنم؛ چون تصویر روشنی از آنچه ما می‌گوییم و فکر می‌کنیم می‌دهد:

«تنها جریانی می‌تواند صلح، آرامش و تغییر واقعی جامعه بدون خشونت را بیاورد که تصمیم بگیرد به حرف مردم عمل کند و آن ماییم. مردم این وضعیت را نمی‌خواهند. این جریانی است که مجازات اعدام را قبول ندارد و اگر آخوندی عقل داشته باشد از همین‌الان باید به ما مراجعه کند به نظر من. این جریانی است که آزادی بیان هر کسی را به رسمیت می‌شناسد و به مخالف خودش فرصت می‌دهد که حرف بزند. این جریانی است که می‌گویدطرف‌دار سلطنتی یا اسلام فاشیست برو حزبت را درست کن. این جریانی است که می‌گوید من پلیس‌مخفی درست نمی‌کنم و هیچ‌کس حق ندارد در خیابان اسلحه مخفی ببندد. اگر جزء نیروهای انتظامی هستی اونیفورمت را بپوش. این جریانی است که می‌گوید آدم را نمی‌توانی بیست و چهار ساعت بیشتر نگه‌داری تا اعلام‌جرم نکردی، مدرک نشان ندادی که می‌شود بردش دادگاه. این جریانی است که می‌گوید حق تجمع و اعتراض و تشکل حق مسلم مردم است به هر دلیلی. این جریانی است که می‌گوید مقدسات نداریم. هر کی حق دارد به هر چیزی که می‌خواهد بد بگوید و شما حق ندارید تحریک بشوید، حق ندارید دستگیر کنید، حق ندارید جنجال کنید، حق ندارید فتوا بدهید، من می‌خواهم به خدا فحش بدهم، بنشین گوش کن و تو هم به من فحش بده. در این کشورها می‌کنند. تو هم یاد بگیر بکن. من می‌خواهم به ملیت فحش بدهم، من می‌خواهم به مقدسات تو فحش بدهم. تو هم بیا فحش بده. بشریمیک‌بار به دنیا می‌آییم، حرف روی دلمان گیرکرده می‌خواهیم بگوییم؛ به کسی چه مربوط؟

برنامه حزب

اجازه بدهید به بندهایی از برنامه حزب، یک‌دنیای بهتر که به این بحث مربوط می‌شود اشاره کنم:

«سخنگویان سرمایه‌داری احترام به حقوق فردی و مدنی را خصلت مشخصه و یک رکن اصلی نظام خویش اعلام می‌کنند. واقعیت این است که از میان ۵ میلیارد انسانی که امروز زیر حاکمیت سرمایه زندگی می‌کنند، تنها درصد ناچیزی را، آن‌هم در کشورهای معدودی، می‌توان سراغ کرد که از نوعی حقوق فردی و مدنی تعریف شده و نسبتاً باثبات برخوردارند. سهم اکثریت عظیم مردم جهان سرمایه‌داری، بی حقوقی سیاسی کمابیش مطلق، دولت‌های فعال‌مایشاء و مستبد، و تروریسم و خشونت سازمان‌یافته دولتی است. بعلاوه، در خود کشورهای صنعتی اروپای غربی و آمریکا نیز حقوق فردی و مدنی مردم نه فقط در قیاس با آزادی مورد مطالبه انسان امروز انگشت‌شمار و ناچیز است، بلکه بر متن انقیاد اقتصادی توده مردم کارگر به سرمایه و رابطه مستقیم حق و آزادی با مالکیت، از هر معنی مادی و جدی تهی است و بالاخره، تجربه زندگی مردم این کشورها در دوره‌های بحران و تنگنای اقتصادیبه‌روشنی نشان می‌دهد که بقا و دوام همین حقوق انگشت‌شمار و فرمال نیز ربط مستقیم به موقعیت اقتصادی طبقه سرمایه‌دار دارد و هرجا این حقوق برای سودآوری و انباشت سرمایه دست‌وپاگیر شده‌اند، به‌سادگی مورد تعرض دولت و طبقه حاکم قرار گرفته‌اند.

آزادی فردی و مدنی واقعی تنها در جامعه‌ای می‌تواند متحقق شود که خود آزاد باشد. انقلاب کمونیستی کارگری، با ازمیان‌بردن انقیاد طبقاتی و اقتصادی انسان‌ها، مبشرگسترده‌ترین آزادی‌ها و امکانات ابراز وجود فرد در قلمروهای مختلف زندگی است.

در ادامه این پاراگراف که مقدمه‌ای بر بخش آزادی‌های فردی و مدنی است و همین‌طور قسمت‌های دیگری از برنامه بندهای متعددی هست که هر کدام به‌نوعی به آزادی مربوط‌اند اما برای طولانی نشدن مطلب فقط سه بند که مستقیماً به آزادی‌های بی‌قیدوشرطی اختصاص دارد را اینجا نقل می‌کنم:
– آزادیبی‌قیدوشرط عقیده، بیان، اجتماعات، مطبوعات، تظاهرات، اعتصاب، تحزب و تشکل

– آزادی کامل و بی‌قیدوشرط انتقاد و نقد. آزادی انتقاد به کلیه جوانب سیاسی، فرهنگی و اخلاقی و ایدئولوژیکی جامعه. لغو هر نوع ارجاع در قوانین به به‌اصطلاح مقدسات ملی و میهنی و مذهبی و غیره به‌عنوان عامل محدودکننده آزادی نقد و اظهارنظر مردم. ممنوعیت هر نوع تحریکات و تهدیدات مذهبی و ملی و غیره علیه بیان آزادانه نظرات افراد

– ممنوعیت تفتیش عقاید. حق استنکاف شخص از ادای شهادت علیه خود که بتواند به اعلام‌جرم علیه وی منجر گردد. آزادی سکوت درباره نظرات و اعتقادات شخصی

حاکمیت شورایی و حضور حداکثری مردم در تصمیم‌گیری‌های خرد و کلان مملکت و محیط کار و زندگی که در برنامه حزب ما بر آن تأکید شده نیز جزء مکمل و حیاتی تضمین آزادی در جامعه است. نمی‌توانید دولت آقابالاسر داشته باشید و انتظار تضمین آزادی و سایر مطالبات جامعه را داشته باشید.

همانطور که در مقدمه این بخش برنامه حزب گفته شده نه‌تنها رفاه و برابری بلکه آزادی فعالیت سیاسی و ابراز نظر و عقیده نیز بدون رهایی از انقیاد سرمایه، بدون رهایی از نظام مبتنی بر سود و سرمایه یک اقلیت در کشوری مانند ایران غیرممکن است. سخنگویان اپوزیسیون بورژوایی در نگهداری نیروهای حرفه‌ای نظامی مانند ارتش و یا ارتش و سپاه اتفاق‌نظر دارند. چون به فرض اینکه به قدرت برسند قرار است تسمه از گرده کارگر بکشند و فوق سود خود را تأمین کنند تا سرمایه در این مملکت بچرخد و قدرت رقابت در بازارهای خارجی را هم داشته باشد. ضدیت این جریانات با کمونیست‌ها نیز دقیقاً از همین‌جا مایه می‌گیرد. آنها می‌خواهند استثمار را نگهدارند. برای این کار جلو متشکل شدن آزادانه کارگران را باید بگیرند و برای جلوگیری از این نمی‌توانند آزادی بیان و اعتراض و آزادی مطبوعات بدهند. بورژوازی متمدن و خوش‌قلب وآزادی‌خواه نداریم و این ناشی از موقعیت این طبقه است.

همه آنها که واقعاً آزادی می‌خواهند که می‌خواهند،و برای آن هزینه‌های سنگینی دارند پرداخت می‌کنند، باید مطمئن باشند که این آزادی را هیچ قشری از بورژوازی به آنها نمی‌دهد. حتی اگر آدم‌های خوش‌قلبی باشند و حتی اگر قول آزادی بدهند همین که به قدرت برسند مجبورند به نیازهای سرمایه و سود جواب بدهند و ناچارند بساط دیکتاتوری‌شان را پهن کنند. برای آزادی و همین‌طور رفاه و عدالت اجتماعی باید به یک برنامه کمونیستی رأیداد. باید مخالف استثمار بود. مخالف سیستم کار مزدی و بردگی اکثریت در مقابل اقلیت حاکم بود. باید از برنامه و جریانی دفاع کرد که هم صریحاً از همه آزادی‌ها جانانه دفاع کرده، حول آنها دهه‌ها فعالیت مستمر کرده و هم می‌خواهد ریشه بی‌حقوقی‌ها را از بین ببرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *