بندر رجایی گلوگاه فساد و جنایت- اصغر کریمی

از معدن تا بندر محل قتل کارگر. به این شعار بازنشستگان باید اضافه کرد از معدن تا بندر و از بندر تا قلب همه شهرها محل اعتراض و خشم و نفرت علیه حکومت است. موجی از همبستگی با بندرعباس و اعتراض به عاملین این فاجعه به جریان افتاده است. از بازنشستگان تا نویسندگان، از تشکل‌های کارگری تا تشکل‌های دانشجویی و دانش‌آموزی، از فعالین حقوق زن و دادخواهان تا روزنامه‌نگاران، از کامیون‌رانان تا فعالین و تشکل‌های دفاع از زندانیان سیاسی و علیه اعدام و رنگین‌کمانی‌ها شعار دادند و در بیانیه‌های اول مه نوشتند و در تجمعاتشان گفتند که فاجعه بندرعباس یک حادثه نبوده است. هر کدام لیستی از «حوادث» قبلی مانند پلاسکو و متروپل، کشتی سانچی و کمپ ترک اعتیاد، معدن طبس و یورت و مدرسه شین‌آباد و غیره را ردیف کردند و تسلسل این «حوادث» را یادآوری کردند و انگشتشان را به‌طرف حکومت و ارگان‌های آن نشانه رفتند. حکومتیان هم تا این لحظه نتوانسته‌اند این را و نقش خودشان را یا لااقل نقش این ارگان و آن ارگانشان را کتمان کنند. حتی چماق‌به‌دستان خانه کارگر مانند صادقی هم مجبور شدند بگویند که مرگ کارگران در اثر حوادث شغلی قتل است نه حادثه.

مردم عاملین این فجایع را می‌شناسند و می‌گویند اگر بی‌توجهی نکرده بودند، اگر به جای سود و دزدی یک‌ذره به فکر مردم بودند، اگر دستشان در جیب کارفرمای معادن و ساختمان‌ها و اسکله‌ها نبود، اگر مشغله‌شان موی سر زنان و کنترل مردم و سرکوب و موشک نبود، این اتفاقات نمی‌افتاد و به همین دلیل می‌گویند حادثه بندر رجایی هم یک جنایت بود. یک جنایت حکومتی. چون قابل‌پیش‌بینی و پیش‌گیری بود و در مورد آن هشدار داده شده بود. چون مفت‌خوران حاکم نخواسته بودند یک‌ذره به فکر امنیت مردم باشند. اگر یک طرف ماجرا حکومت است و سود و اختلاس و قاچاق و فساد، آقازاده و خامنه‌ای و سپاه و اسلام و جنایت، طرف دیگر انسانیت است و همدردی و همبستگی، آگاهی و خشم و نفرت و اعتراض و امید. اگر برای حکومتیان و رسانه‌هایشان قربانیان فقط «اعداد» هستند، برای مردم انسان‌اند، انسان‌هایی پر از احساس و عشق و عاطفه، پر از امید و آرزو و تلاش و سازندگی و چه دره عمیقی است میان مردم و این حاکمان که به‌راستی بویی، هیچ بویی، از انسانیت نبرده‌اند.

این دیگر ورد زبان همه مردم است که مشتی فسیل و طفیلی، دزد و قاچاقچی ناانسان زندگی ۸۰ میلیون نفر را در چنگ خود گرفته‌اند. این به آگاهی جامعه تبدیل شده است که مرگ مهسا تا دستگیری فعالین کارگری، اعدام و حجاب اجباری، اختلاس و دزدی و نیابتی و اسلام، فقر و بیکاری و اعتیاد و تجاوز و زن‌کشی و خودکشی و غیره همه به هم مربوط‌اند. همه یک ریشه و یک دلیل دارند: نظامی به نام جمهوری اسلامی، سرمایه‌داری، دزدسالاری، حکومت مذهبی و راه‌حل نیز یکی است نابودی این نظام. بی‌جهت نیست که هر اتفاقی چه دستگیری یک زن بی‌حجاب یا اعدام یک زندانی، هر اختلاس و هر فاجعه‌ای مانند آنچه در بندر رجایی اتفاق می‌افتد از مدرسه تا دانشگاه و کارخانه و کوچه و خیابان، همه سراپا خشم می‌شوند و پرچم اعتراض را برافراشته‌تر نگه می‌دارند و جمع‌ها و شبکه‌ها و اتحادهایشان را محکم‌تر می‌کنند.

اما در اردوی دشمنان مردم، روند معکوسی در جریان است. بحران‌های لاعلاج، وارفتن و ریزش، افشای یکدیگر، گسترش نفرت علیه رهبر، بی‌اعتمادی و بی‌اعتقادی به نظام، بی‌افقی و بی‌روحیه‌گی در صفوف نیروی سرکوب و ریزش اصول کثیف اعتقادی‌شان.

در بیانیه‌ای که به مناسبت اول مه توسط تشکل‌های دانشجویی و دانش‌آموزی و فعالین طیف‌های مختلف جامعه منتشر شد ضمن اشاره به صاحبان قدرت و ثروت به‌عنوان عاملان فاجعه تلخ و خونین بندرعباس آمده است:

ما برای دستیابی به «آزادی و برابری، رفاه همگانی، سکولاریسم، مدرنیسم، امنیت، عدالت اجتماعی، رفع فوری هرگونه تبعیض طبقاتی، جنسی – جنسیتی و اتنیکی، بهداشت و درمان رایگان، بیمه بیکاری و درمان کارآمد برای همگان، تحصیل رایگان و اجباری مطابق آخرین استانداردهای جهانی برای همه کودکان، آموزش جنسی استاندارد در مدارس، ممنوعیت کامل کار کودک، پاک‌سازی مدارس و دانشگاه‌ها از آموزش دینی و نیروی نظامی و امنیتی، آزادی بی‌قیدوشرط بیان و اندیشه و عقیده، آزادی اعتراض و اعتصاب و تجمع و تشکل و تحزب، آزادی فوری و بی‌قیدوشرط همه زندانیان سیاسی، لغو مجازات شنیع اعدام، به‌رسمیت‌شناختن کامل حقوق افراد +LGBTQIA، و تحقق کامل مطالبات زنان طبق منشور پیشرو زنان ایران و منشور مطالبات حداقلی تشکل‌های صنفی»، انقلاب زن زندگی آزادی را فرصتی تاریخی می‌دانیم و تأکید داریم برای گرفتن این حقوق اولیه انسانی که نجات میلیون‌ها انسان را تضمین می‌کند، در گام اول می‌بایست این نظام را از سر راه خود برداریم.

و برای تحقق این اهداف هر چه فراگیرتر شبکه‌ها، نهادها و تشکل‌هایمان را حول اهداف آزادی‌خواهانه‌مان گسترش دهیم و نهادها و شبکه‌های بیشتری سازمان دهیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *