ایسکرا: اواسط ماه مارس 2016 در کردستان سوریه نوعی حکومت فدرالی اعلام شده است. با توجه به حاد بودن تحولات در خاورمیانه بویژه در دل بحران سوریه علت علام کردن این ساختار در کردستان سوریه و در این شرایط چیست؟
محمد آسنگران: قبلا لازم است بگویم که کردستان سوریه و یا دقیقتر بگویم مناطقی که در شمال سوریه بوسیله نیروهای مسلح این منطقه حفاظت میشود تنها منطقه ای در کشور سوریه است که توانسته است در مقابل داعش مبارزه جانانه ای را سازمان بدهد. جنگ قهرمانانه نیروهای مسلح در این منطقه علیه داعش زبان زد خاص و عام است. همچنانکه نیروهای شبیه آنها در کردستان عراق هم علیه داعش محکم ایستادند و توانسته اند داعش را از مناطق زیادی عقب برانند.
بنابر این در دل سناریوی سیاهی که در عراق و سوریه بوسیله جریانات اسلامی و قدرتهای جهانی و منطقه ای برپا شده است، این مناطق از شمال عراق و سوریه با اتکا به نیروهای مسلح احزاب حاکم تنها مناطقی هستند که درجه ای از مدنیت و امنیت در آن حفظ شده است. هنگامیکه میگویم امنیت و مدنیت طبعا به نسبت بقیه مناطق این دو کشور باید مقایسه کرد. نیروهای مسلح احزاب حاکم در کردستان سوریه و عراق توانسته اند بخش زیادی از سرزمین این مناطق را در شمال دو کشور از لوس وجود داعش پاک کنند.
این یک دستاورد مهم برای جامعه مدنی و مردم این مناطق عمدتا کرد نشین است که از دست اندازی داعش بر سرنوشت آنها ممانعت شده است. تا جایی که نیروهای مسلح این احزاب در کردستان سوریه و عراق در جنگ با داعش هستند جنگشان علیه داعش به نفع جامعه و مردم است. طبعا مردم هم از این جنگ علیه داعش بی دریغ حمایت کرده اند. اما همان مردمی که حامی نیروهای مسلح علیه داعش هستند، حمایت آنها به معنی رضایت و حمایت از احزاب حاکم در این مناطق نیست. چنانچه در کردستان عراق همین مردم اعتراضات وسیعی علیه احزاب حاکم این منطقه سازمان داده اند و از آنها نفرت دارند.
البته در کردستان سوریه داستان کمی متفاوت از کردستان عراق است. زیرا احزاب حاکم در کردستان سوریه هنوز مدت زمان زیادی نیست که در حاکمیت قرار گرفته اند. ناگفته نماند پیشروی نیروهای مسلح کردستان عراق و سوریه علیه داعش علاوه بر توان رزمی و تجربه جنگی خود، اساسا با اتکا به حمایت هواپیماهای جنگی آمریکا ممکن شده است. چنانچه بدون حمایت هواپیماهای جنگی آمریکا کوبانی و حتی اربیل در مقابل امکانات جنگی داعش سقوطشان حتمی بنظر میرسید.
در دل چنین شرایط پیچیده و سناریوی سیاهی در دو کشورعراق و سوریه باید به سراغ بررسی طرح فدرالیستی کردن کردستان سوریه رفت. زیرا کردستان عراق از سال 1991 به شکل غیر رسمی و بعد از حمایت آمریکا از احزاب حاکم آنجا از سال 2003 تا کنون رسما سیستم فدرالی خود را در شمال عراق آغاز کرده و از سال 2005 هم قانونا در توافق با دولت مرکزی این سیستم به بخشی از قوانین عراق تبدیل شد.
در کردستان سوریه اما داستان طور دیگری پیش رفته است. ابتدا عقب نشینی با برنامه ارتش سوریه از این مناطق طوری سازمان داده شد که قدم به قدم نیروهای مسلح حزب اتحاد دمکراتیک بعد از آنها حاکمیت این مناطق را در دست بگیرند. جنگی بین ارتش و این نیروهای مسلح اتفاق نیفتاد سازش و توافق این جابجایی را ممکن کرد.
بعدا سه کانتون مجزا از هم و هماهنگ با هم در کردستان سوریه اعلام موجودیت کرد. با به عقب راندن داعش دو کانتون جزیره و کوبانی به هم وصل شدند. اکنون در تلاش هستند که با به عقب راندن داعش و جریانات اسلامی دیگر که در فاصله کوبانی و عفرین مستقر هستند کانتون عفرین را هم به آنها وصل کنند. البته این قدم آخری با مخالفت و تهدید دولت ترکیه و مانع سیاست سازش دولت آمریکا با ترکیه مواجه شده است و توافقات ژنو و متقاعب آن توافق روسیه و غرب احتمالا سرنوشت کل سوریه و عراق از جمله شمال این کشورها را هم به مسیر دیگری سوق بدهد.
اکنون ضمن توافق قدرتهای جهانی هم آتش بس در سوریه برقرار شده است و هم جریانات پوزیسیون و اپوزیسیون کشور سوریه منهای داعش و جبهه النصره در حال مذاکره بر سر آینده سوریه هستند. در این میان تنها نیروی مطرحی که به دلیل مخالفت آشکار ترکیه و عدم تمایل عربستان و بارزانی به این اجلاس راه داده نشده است حزب اتحاد دمکراتی است. این حزب به عنوان قویترین و تنها حزب مسلح کردستان سوریه کنترل بخش زیادی از شمال سوریه را در دست دارد. همپیمان آمریکا در جنگ با داعش است. در عین حال رابطه خوبی با روسیه دارد و به طور غیر رسمی رابطه و هماهنگی آنها با دولت اسد در دمشق هم هیچ وقت قطع نشده است. چنانچه هنوز پایگاه هوایی اسد در شهر قامیشلو مستقر است و در شهر حسکه هم اداره شهر مشترکا و هر کدام در یک منطقه با ارتش سوریه در مقابل داعش قرار گرفته اند.
هنگامیکه تلاش آنها برای شرکت در مذاکرات صلح در ژنو بی نتیجه ماند، حزب اتحاد دمکراتیک نمایندگان جریانات و قومیتها و مذاهب این منطقه تحت کنترل خود را در یک کنفرانس و یا آنطور که خودشان میگویند در یک مجلس موسسان جمع کردند و سندی را مصوب کردند به اسم “فدرالیسم دمکراتیک کردستان ـ شمال سوریه. در حقیقت این اقدام عکس العملی به نشست ژنو بود که نشان بدهند قدرتهای منطقه ای و جهانی نمیتوانند آنها را نادیده بگیرند.
ایسکرا: اگر ممکن است بگویید این سیستم حکومتی چه ماهیتی دارد؟ آیا مردم این منطقه حق ندارند هر طور خواستند سیستم حکومتی خود را تعیین کنند؟
محمد آسنگران:اجازه بدهید قبل از وارد شدن به بحث ماهیت این فدرالیسم مورد بحث تحت عنوان “فدرالیسم دمکراتیک”، بگویم که مردم این منطقه حق دارند تصمیم بگیرند هر گونه شکل حکومتی و سیستم حکومتی را برای اداره جامعه خود اعمال کنند. اما بحث من اینجا نه بر سر حق است و نه بر سر اینکه مردم چرا چنین تصمیم گرفته اند. زیرا خیلی ساده و روشن مردم تصمیم نگرفته اند. مردم کردستان سوریه و شمال سوریه در این اقدام دخالتی نداشته اند. حتی وکالت هم به کسی نداده اند. خیلی ساده به این دلیل که کسی نظر مردم را نخواسته و نپرسیده است. این تصمیم بخشی از احزاب و سران گروههای قومی و مذهبی است که در مقابل نشست ژنو دست به این اقدام زده اند.
بنابراین نمایندگان این “مجلس موسسان” مورد بحث نه نمایندگان مردم بلکه نمایندگان اقوام، مذاهب و احزاب معینی بوده اند. حتی نمایندگان همه احزاب کردستان سوریه یا شمال سوریه به این مجلس دعوت نشده وحضور نداشته اند. بلکه بخشی از جریانات سیاسی و نظامی کردستان سوریه همراه نمایندگان خودگمارده اقوام و مذاهب در این مجلس حضور داشته اند. تا همین حالا چند جریان سیاسی و حزب کردستان سوریه اعلام کرده اند که با این طرح مخالف هستند و در این مجلس هم شرکت نداشته اند. در این سطح از بحث کاری به ماهیت و سیاست آنها ندارم. اما همین نمونه نشان میدهد که این مصوبه و این مجلس موسسان نه نمایندگان مردم بوده اند و نه نمایندگان همه احزاب سیاسی. بنابر این نه دمکراتیک است نه شهروندان شمال سوریه را نمایندگی میکند. زیرا با معیارهای حتی بورژوایی در کشورهای منطقه و جهان کسانیکه مشروعیت خود را از رای مردم نگرفته باشند برای اعلام سیستم حکومتی و اداره جامعه و وضع کردن قانون و ….بویژه تصمیم در مورد سیستم حکومتی نماینده مردم محسوب نمیشوند.
آنچیزی که به اسم “فدرالیسم دمکراتیک” در شمال سوریه اعلام شده است با هیچ معیاری نه دمکراتیک و نه راه حلی برای مصائب مردم این منطقه است. این طرح عمدتا پاسخی به تصمیم قدرتهای منطقه ای و جهانی است که نیروی اصلی این منطقه به اسم حزب دمکراتیک کردستان سوریه را در مذاکرات ژنو به بازی نگرفتند.
ایسکرا: با این توضیحات شما اما هنوز یک سوال واقعی وجود دارد و آنهم این است چرا فدرالیسم؟ آیا سیستم حکومتی دیگری که بتواند راه حلی بر رفع مصائب مردم کردستان باشد و شهروندان در آن دخیل باشند وجود نداشته است؟
محمد آسنگران: راه حل وجود داشته و دارد. اما نیرویی میخواهد که مردم را در عرصه سیاست نمایندگی کند و برای آن سازمان بدهد. بلاخره هر حزب و جریانی تلاش میکند گرایش طبقاتی حزب و جنبش خودش را در سیاست نمایندگی کند. احزابی که سیستم فدرالی را تصویب کرده اند قبل از اینکه به فکر دخالت مردم و راه حل مصائب مردم باشند به فکر تدوین راه حلی بوده اند که بتوانند قدرتهای جهانی و منطقه ای را قانع کنند که آنها را به بازی بگیرند. اگر نه خیلی سر راست حکومت شوراهای مردم یا جمهوری شوراهای مردم شمال کردستان میتواند راه حل عملی و با دخالت مستقیم مردم سازمان داده شود.
حتی اعلام کشور کردستان با اتکا به دخالت مستقیم مردم از طریق یک رفراندوم میتوانست یک انتخاب باشد. میدانم که هر طرحی حتی همین فدرالیسم هم تا به مرحله اجرا و رسمیت برسد موانع متعددی در مقابل خودش خواهد داشت. ممکن است حتی قدرتهای محلی و منطقه ای اجازه اجرایی شدن آنرا ندهند. اما تنها ضامن هر طرح و سیاستی در چهاچوب نوع و سیستم و قوانین حکومتی دخالت مستقیم مردم و حمایت مردم از زندگی و رفاه و آزادی خود است. این طرح نه همیچکدام از این خواسته ها را پاسخ داده است و نه حتی قولی و راه حلی برای پاسخ دادن آن تعیین کرده است. حتی در این طرح برای اجرایی شدن نهایی هم نگفته است که نظر مردم را خواهند پرسید.
بنابر این بدون اینکه مردم داوطلبانه برای دفاع از دستاوردهای خود و بهتر زندگی کردن خود به میدان بیایند و دخالت مستقیم در تصویب و اجرای قوانین داشته باشند اتفاقا شکست این طرح فدرالیسم و طرحهای این چنینی تدوین شده برای سازش با دولتهای منطقه و جهان محکوم به شکست است. همچنانکه طرح فدرالیسم کردستان عراق اکنون طرحی شکست خورده و بدون آینده است. اگر تا دیروز فقط ما به شکست سیستم فدرالی در کردستان عراق تاکید داشتیم، اکنون خود احزاب حاکم هم به آن اعتراف کرده اند.
ایسکرا: در رابطه با این تحولات، جریانات و نیروهای سیاسی در منطقه مواضع متفاوتی در قبال روند اوضاع در کردستان سوریه اتخاذ کرده اند. جریانات و نیروهایی هستند که از این تصمیم حمایت میکنند. هستند نیروهایی هم که با آن مخالف هستند. این نیروها ( چه در قامت دولتها و چه در قامت احزاب سیاسی ) را چگونه میتوان برشمرد؟. آیا این حاکمیت فدرال قابل حمایت است؟ آیا باید در مقابل آن مخالفت کرد؟ نظر شما چیست؟ بطور مشخص گفته میشود این حکومت از سوی “کردها، عربها، ترکمنها و کریستیان ها” اعلام شده است. ابتدا بگویید که خصلت سیاسی، اجتماعی و طبقاتی این نیروها تحت این اسامی چگونه قابل توضیح است؟.
محمد آسنگران: متاسفانه این نوع دولت سازی و حکومتهای قومی ـ ملی ـ مذهبی که معروف به دولتهای موزائیکی است تحفه قرن بیست و یکمی آمریکا و غرب برای کشورهای منطقه است. دولت عراق و لبنان و یمن و افغانستان و…. را با این سیاست سازمان دادند و اکنون وضع و حالشان را میبینیم که چه به روزگار مردم و جوامع مورد بحث آورده اند.
حزب حاکم کردستان سوریه حزبی قومی و ناسیونالیست است بویژه بر اساس تئوریهای اوجلان بخشا به سیستمها و فرهنگ ماقبل سرمایه داری رجوع کرده است. این نوع سیاست و سیستم حکومتی بر خلاف دستاوردهای انقلاب فرانسه برای استحکام و مشروعیت خود به شهروند رجوع نمیکند. فرد و شهروند و سیویل کنار گذاشته شده و به اعتقادات گروهی مذهبی و تعلق قومی و ملی مردم رجوع کرده است. به همین دلیل از نظر آنها دخالت دادن نمایندگان اقوام و مذاهب میشود دمکراتیک! همچناکه اوجلان در کتاب خود عاشق دهقان و مادر بزرگ بشورــ بپز و کاردستیهای عهد عتیق و کوه و کشاورزی به سبک قدیم است. سیستم حکومتی و مبانی مشروعیت فدرالیسم دمکراتیک هم مبنا و رجوعش به شهروند نبوده و حتی در همین سند برای مشروعیت دادن به خود قرار نیست بعدا هم رفراندومی صورت بگیرد و شهروندان دخیل بشوند. از نظر آنها تعریف دموکراتیک هم این است که نمایندگان خود گمارده اقوام مذاهب و ملیتها برای مردم تصمیم بگیرند.
از این هم آشکار تر در کشوری که جریانات اسلامی سناریوی سیاهی به آن تحمیل کرده اند و صدها هزار نفر کشته و زخمی ومیلیونها نفر آواره شده اند و کل شهرها به ویرانه تبدیل شده اند در اولین سند مصوب فدرالیسمشان نگفته اند حکومتی سکولار سازمان میدهند و مذهب جایی در قوانینشان ندارد. یا جدایی مذهب از دولت و قوانین و قضاوت را مسکوت گذاشته اند. به همین دلیل حتی به داعش نمیگویند تروریستهای اسلامی، آنها را چته و راهزن خطاب میکنند که نکند به قبای اسلام و اسلامیها بربخورد.
نکته بسیار مهم دیگری هم که در این سند قید و تاکید شده است تعهد به حفظ تمامیت ارضی سوریه است. در حالیکه تمامیت ارضی سوریه بر اساس توافق نامه سایکس پیکو از خیلی وقت پیش بی اعتبار شده ونباید کسی خود را به آن متعهد بداند. اگر مردم کردستان سوریه در یک رفراندوم بخواهند تصمیم بگیرند که دولت مستقل خودشان را داشته باشند با این سند حزب اتحاد دمکراتیک باید در مقابل مردم قرار بگیرد.
در حالیکه این حق مردم کردستان است که برای ماندن در چهاچوبهای کشوری موجود یا جدا شدن و تشکیل دولت مستقل تصمیم بگیرند.
مخالفت دولتهای منطقه و قدرتهای جهانی در مقابل فدرالی اعلام کردن کردستان سوریه هم بر اساس همین تز ارتجاعی حفظ تمامیت ارضی سوریه اعلام شده است. مخالفت جریانات ارتجاعی سلامی در ژنو که خود را جانشین اسد فرض کرده اند، همانند اسد و دولتش میخواهند تمامیت ارضی سوریه را با حاکمیت خودشان و نادیده گرفتن حقوق مردم حفظ کنند. تمامیت ارضی سوریه و بسیاری از کشورهای منطقه از صد سال پیش با قرار داد سایکس پیکو موضوعیت پیدا کرده است. از نظر من و بسیاری از صاحب نظران سیاست در منطقه توافق نامه سایکس پیکو عمرش به سر رسیده و مردم کردستان در هیچ بخشی نباید آن قرار داد را رعایت کنند.
ما اکنون در دوره و زمان دیگری بسر میبریم و بعد از صد سال که از عمر این قرار داد میگذرد مردم کردستان نمیتوانند مصائب و سرکوبگریها و بی حقوقیهای دولتهای حاکم منطقه که در دفاع از آن قرار داد ایستاده اند را از یاد ببرند. این قرار داد را یک بار برای همیشه باید به زباله دان تاریخ انداخت.
اما موافقین طرح فدرالی شدن شمال سوریه عمدتا بخشی از جریانات ناسیونالیست منطقه و جریاناتی از چپ بوده اند ، که مبنایشان ملیت و قومیت است نه حقوق مردم در قرن بیست ویکم.
ایسکرا: تا کنون مخالفت و موافقتهایی در مورد طرح فدرالی کردن کردستان سوریه منتشر شده است ارزیابی شما از سیاست جریانات چپ جگونه است؟
محمد آسنگران: متاسفانه دولتها و جریانات اسلامی تروریست جامعه را چنان به قهقرا سوق داده اند که اکثر چپها در بهترین حالت میخواهند قاچ زین را بچسبند. میگویم در بهترین حالت اگر نه بسیاری از آنها چنان توهمات عجیبی پیدا کرده بودند، ادعا میکردند در کردستان سوریه حکومت شورای، دمکراتیک، و حتی نوعی سوسیالیسم برقرار است. این چپ به دلیل پیشینه سنتی و ملی اش سر از پا نمیشناخت و مستقیم و غیر مستقیم دنبالچه سیاستهای اوجلان شده بود. اکنون با تحولات اخیر و آشکار شدن ماهیت ناسیونالیستی و عقب مانده جریانات حاکم در کردستان سوریه اگر حداقل شهامت و صداقتی داشته باشد آن گذشته را به نقد میکشند. زیرا بسیاری از آنها در بهترین حالت متوهم و خیالپرداز بودند. بدون سند و بدون اطلاع دقیق به صرف احساس جنبشی اشان اعلام کردند که کمون پاریس دیگری درجریان است.
هر بخشی از این چپ اگر به نقد خودش برسد، (هر چند من بعید میدانم زیرا جریانات سنتی در بهترین حالت سرشان را پایین میندازند که این باد هم بگذرد و بروی مبارکشان نمی آورند) میتوان سیاستهای کم عمق و نخراشیده آنها را به حساب سطحی نگریشان گذاشت. اگر نه این چپ امروز با اعلام فدرالیسم در کردستان سوریه باز هم توجیهگر آن میشود و پرت بودن و بی افق بود و تعلق جنبشی خودش را بیش از پیش تثبیت میکند. این چپ ملی مشکلش البته این است که فقط تحولات روز را میبیند و ناتوانی خودش را مبنا میگیرد. اینکه در جامعه طبقات و جنبشها و سنتهای سیاسی و احزاب سیاسی نقش دارند و جنبشها پایدارتر از آن هستند که با یک تحول و سند و سیاست ماهیت آنها تغییر بکند و…. در سیستم این چپ سنتی جایگاهی ندارد.
ایسکرا: با توجه به توضیحاتی که دادید بطور خلاصه و بنظر شما موضع درست در قبال حکومت اعلام شده فدرالی در کردستان سوریه چگونه باید باشد؟.
محمد آسنگران: ببینید فدرالیسم و خود مختاری و خودگردانی در چهار چوب هر کشوری مانند قرار داد شرکت در یک اقدام مشترک است با طرفهای دوم و سوم و… و یا مثل ازدوج دو نفر است. زیرا دو یا چند طرف میخواهند در یک کشور با شراکت با هم و در کنار هم زندگی کنند. این چنین قرداد و سیستهایی نمیتواند یک جانبه باشد. با کسی که میخواهید شریک باشید اگر یک طرفه اقدام کنید شراکت بی معنی است. راه حل یک طرفه این است که از همدیگر جدا بشوید. اگر در کردستان سوریه این سند اخیر تصمیم به جدایی گرفته بود من جز کسانی میبودم که از آن دفاع میکردم. چون آنرا حق مردم و احزاب این منطقه میدانم که چنین کاری بکنند. البته در این مورد هم بدون رجوع به آرا مردم و رفراندوم از مردم باز هم همان اشکال کنونی این طرح را پیدا میکرد. بنابر این فرض من این است در هر حال رجوع به آرا مردم و تصمیم شهروندان اصل پایه ای خدشه ناپذیری است که در هیچ شرایطی نباید زیر سوال برود و یا نادیده گرفته شود.
این طرحی است که از بالای سر مردم و بدون دخالت مردم اعلام شده است. به همین دلیل بی اعتبار است. ماهیت بندهای آن بشدت عقب مانده و غیر سکولار است و مشروعیتی ندارد. زیرا هیچ بخشی از مردم در تدوین آن و در تعیین نمایندگان این مجلس موسسان دخالت نداشته اند. هیچ اشاره ای به حق آزادیهای فردی و مدنی و برابری انسانها به عنوان شهروند و حکومت غیر مذهبی و حق زندگی آزاد و مرفه و… در آن نیست. علاوه بر این سیستم فدرالی مورد بحث در کردستان سوریه حتی اگر به فرض محال فکر کنیم مثل کردستان عراق میشود باز هم بعد از سالها کش و قوس باید به جایی برسند که بگویند برای استقلال باید به آرا مردم رجوع کرد و رفراندوم انجام داد. علاوه بر اینها این طرح اساسا طرحی است که برای راضی کردن دل دولتهای منطقه و رقبای سیاسی حزب اتحاد دمکراتیک طراحی شده است.
با توجه به همه نکات فوق من این طرح را نه تنها قابل دفاع نمیدانم بلکه آنرا به نسبت حقوق شهروندی و جامعه سویل که بعداز انقلاب فرانسه تا کنون به عنوان بخشی از حقوق جدایی ناپذیر مردم رسمیت یافته است ارتجاعی میدانم. سرنوشت این طرح حتی مانند فدرالیسم کردستان عراق نخواهد شد. زیرا در کشوری که این سند مدعی حفظ تمامیت ارضی آن است در بقیه این ارض نیروهای سیاسی و دولت مرکزی توافقی با آن ندارند و یا حتی قانونا به آنها تحمیل نشده است.
من راه حل دردهای ستم ملی مردم کردستان و حل مسئله ملی کرد را در مراجعه به آرا مردم میدانم. تا هنگامیکه مردم این مناطق آزادانه در یک رفراندوم به جدایی یا ماندن در چهارچوبهای کنونی رای نداده اند این زخم همچنان باقی خواهد ماند. در شرایط کنونی استقلال کردستان عراق و کردستان سوریه و تشکیل یک دولت از این دوبخش مناسبترین و کم دردسر ترین سیاستی است که میتواند سرنوشت آینده مردم این منطقه را در جهت درستی قرار بدهد.
ایسکرا 824