بعضا که کامنتی درباره وضعیت دستمزدها و جنبش حداقل دستمزد در آمریکا مینویسم، واکنش خوانندگانی که بدون چک کردن فاکتهایشان گارد میگیرند تماشائی است. شروع میکنند به فرستادن منتقد به کره شمالی و چین و کوبا. بهرحال اینها آن عده از مخاطبینی هستند که وقت زیادی برای تعمق ندارند و من هم دعوائی با آنها ندارم.
برگردیم به موضوع اصلی در این رابطه: وضعیت فقر، دستمزدها و موقعیت اقتصادی مردم زحمتکش در آمریکا. این هفته (اواخر دسامبر ٢٠١٥) در گوگل به دنبال موضوعی در همین رابطه بودم که به گزارشی از نوامبر ٢٠١٣ درباره تعداد و آمار فقرا در آمریکا، در سایت http://politicalblindspot.com/ برخورد کردم. گزارش فوق مینویسد که حدود ٥٠ میلیون نفر در آمریکا زیر خط فقر زندگی میکنند و نزدیک به ٨٠ درصد مردم این کشور یا زیر خط فقر هستند و یا همان دور و برها چادر زدهاند! تحلیلگران سیاسی، جامعه شناسان، اقتصاددانان و فعالین سیاسی هر کدام دلائل خاص و گاها درستی برای این وضعیت بیان میکنند. به نظر من دو فاکتور اصلی در این وضعیت دخیلند: ١) درصد کارگران متشکل در آمریکا حدود ١١ درصد است. این فاکتور را باید دراهداف اتحادیههای کارگری این کشور که خود را بنگاهی برای فروش نیروی کار کارگر – و نه نهادی برای فشار سیاسی برای بهبود موقعیت رفاهی کل جامعه – تعریف میکنند ضرب کرد. ٢) حداقل دستمزدها در آمریکا – که بیش از ٥٠ درصد از مزدبگیران در این کشور این مقدار دریافت میکنند – باید حداقل به دو برابر برسد تا بشود با آن یک زندگی ساده کرد. این دو فاکتور اگر تغییر کنند، وضعیت رفاه در آمریکا تازه به طرف سطح رفاه در کشورهای شمالیتر اروپا به حرکت در خواهد آمد.